تحلیل فیلم #سنتوری از دیدگاه من:
نمره من به فیلم: 90
چه قدر این فیلم قشنگ به تصویر کشیده بود زندگی یک فردی که دچار بیماری اعتیاد شده و ذره ذره زندگیشو داره از  دست میده از اون قدرت و محبوبیتی که داشت تا زمانی که میاد توی زباله ها غذا می خوره و کارتون خواب میشه...
آیا علی نمیتونست به جای از دست دادن خیلی چیز ها از همون اول برگرده به زندگی ؟ چرا همیشه ما دیر به داد هم می رسیم؟
علی سنتوری شخصیتی که عاشق موسیقی و نواختن سنتوره ولی کاست های اون مجوز نمیگیرن و اون توی این کار دچار نوعی ناکامی و شکست میشه...
یعنی به خواسته هایی که داره و براش زحمت کشیده نمیرسه...
و از اون جایی که این نرسیدن ها و ناکامی به اون احساس خوبی رو نمیده برای داشتن اون حس خوب و شاد بودن روی به مواد میاره...
علی معتاد میشه، همه #ترکش می کنند حتی همسرش که عاشقش بود.

شاید کسی دیگر هم جای همسرش بود اون رو رها می کرد چون زندگی کردن با یه فرد معتاد خیلی سخته ولی کسی که بیمار میشه رو نباید رها کرد تا همه ی امیدش از دست بره...
اگر همسر علی به جای تحقیر و بر چسب زدن های مختلف اون رو پذیرش می کرد شاید علی خودش به دنبال درمان می رفت...
خانواده ی علی هم که هیچ گونه حمایت عاطفی از او نمی کردند یا وقتی که پدرش برای بار اول به خانه ی علی می رود و می خواهد او را برای ترک کردن ببرد علی این سوال را می کند: تو اصلا از من پرسیدی که میخام ترک کنم یا نه؟
به نظر من در مقابل هر بیماری ما باید طریقه ی برخود با آن بیماری را هم یاد بگیریم مثلا برای درمان اعتیاد فرد بیمار نیازمند حمایت های عاطفی و حتی مالی خانواده می باشد. و اگر در خانواده مورد پذیرش قرار بگیرد راه برای انتخاب درمان توسط خود شخص بیشتر فراهم می شود...
و توی این فیلم به خوبی نشون داد که وقتی که ما از عزیزانمون دور می شویم چه بر سرشان خواهد آمد...
یک شکست نباید ما را نابود کند علی را هم همینطور اما اگر برای یک شسکت روابط را از دست بدهیم نابود می شویم.
اما همیشه راهی هست پدر علی اگر چه خیلی دیر ولی ورود پیدا می کند و از او حمایت لازم را انجام می دهد و در پایان با این حمایت ها علی با از دست رفته های زندگی اش ادامه می دهد...
اعتیاد پایان زندگی نیست... بلکه یک انتخاب اشتباه برای زندگی کردن است.
و گاهی حق می دهم به اشتباه انتخاب کردن...
هوراد