ترومای روانی
یک اتفاق وحشتناک و غیرقابل کنترل، روان زخم نامیده می شود. ضربه یا ترومای روانی به تأثیرات پس از یک رویداد وحشتناک مثل تصادف، تجاوز جنسی یا بلایای طبیعی بر روی روان انسان گفته می‌شود. واکنش‌های اولیه به ضربهٔ روانی معمولاً به صورت شوک و انکار هستند. 

ترومای روانی نتیجه حوادث فوق العاده استرس زاست که احساس امنیت شما را از بین می برد. هر وضعیتی که احساس خشم و انزوا را از خود نشان دهد، می تواند دردناک باشد، حتی اگر آسیب فیزیکی نباشد.
ترومای روانی (یا روان زخم) می‌تواند به عنوان یک اتفاق بد تعریف شود، چنان‌که نمی‌توانیم آن را درک و تحلیل کنیم. رویه منفی تروما آن است که نمی‌توانیم آن را به درستی به خاطر بیاوریم یا مطابق اثری که بر ما می‌گذارد، به آن واکنش نشان دهیم. تروما در ما می ماند، اما از ما مخفی می‌ماند و تنها از طریق برخی نشانه‌ها و دردها حضور خود را نشان می‌دهد.
ترومای دوران کودکی
جای تعجب نیست که بسیاری از تروماهای زندگی در کودکی اتفاق می‌افتد. بچه‌ها نسبت به تجربه تروما بسیار حساسند، چون نمی‌توانند دنیای اطراف خود را درک کنند و مجبورند تا حد زیادی بر پدر و مادرشان که چندان بالغ، صبور یا متعادل نیستند تکیه کنند. یک کودک ممکن است از سوی والدین، دچار تروما شود: مثلا از سوی مادری که پس از تولد نوزاد، دچار افسردگی پس از زایمان شده است، یا ممکن است کودک به خاطر خشونت والدین دچار تروما شود.
یک کودک ممکن است دچار ترومایی شود که روانشناسان آن را "ترومای غفلت" می‌نامند. معنای این تروما این است که کودک در سنین حساسی، بین تولد تا پنج سالگی (به ویژه در ۱۸ ماه اول زندگی)، به اندازه کافی نوازش دریافت نکند و احساس آرامش و محبت نبیند، به عبارت دیگر عشق دریافت نکند.
تروماهای دوران کودکی می تواند از هر چیزی که ایمنی کودک را مختل کند، اتفاق بیافتد، از جمله :
    محیط بی ثبات و ناامن
   جدایی از والدین
   بیماری جدی
   سو استفاده جنسی، فیزیکی
  سو استفاده کلامی
  خشونت خانگی
  بی توجهی 
تجربه تروما در دوران کودکی می تواند یک اثر شدید و طولانی مدت داشته باشد؛ زمانی که ترومای دوران کودکی حل نشود، احساس ترس و بی کفایتی به بزرگسالی ادامه می یابد.