زانی ناخوش که هیچ نشناخته ای/چو بشناسی دگر چه در می آید🍀🍀
ممنونم از این جمع شدن ها و از این یاد دادن ها..از این دریافت های شیرین..من نمیدانم تاکنون آنچه دریافته ام را دریافته ام یا نه..اما آنچه که سعی در دانستنش دارم انتخاب است..انتخابی که بس شگفت بس شاد و بس غمگین میباشد..انتخابی که هر لحظه در انجام است و ما گاها از پذیرفتن مسئولیت انتخابمان در حال گریز و انکار هستیم..من آموختم که "من انتخاب میکنم" این جمله میتواند معجزه کند..وقتی در هر لحظه با خود تکرار کنیم که من انتخاب میکنم من بر اساس انچه که دوست میدارم انتخاب میکنم من براساس ارزش هایم انتخاب میکنم من بر اساس نیازهایم انتخاب میکنم..

من بر اساس اهدافم و معناهای پنهان در پشت هر هدف انتخاب میکنم من بر اساس رنج هایم انتخاب میکنم من بر اساس تجربه هایم انتخاب میکنم اگر هر روز این ها را از خود بپرسم و اجازه دهم تمامی ذهنم را دربرگیرد که من انتخاب میکنم کم کم دچار دید متحولی در زندگی خواهم شد متوجه خواهم شد در نهایت باید بپذیرم که این من هستم که مسئول اعمالم بوده ام..این من بودم که اشتباه کردم..من باید مسئولیت پذیر باشم ..مسئولیت انتخاب هایم را به تنهایی بر دوش بکشم..انتخاب هایی که گاها چنان دردناک بوده اند که ما عالم و آدم را در رنج خود شریک میدانیم اما این ما بوده ایم که انتخاب کردیم..کم کم انتخاب هایمان مهم تر میشوند به آنها فکر میکنیم که پس حالا که این من هستم که باید انتخاب کنم و مسئولیت پذیر باشم ارزش انتخاب هایم افزایش پیدا کرده و حقیقتا که چقدر ارزشمند هستند..پس سعی در صحیح انجام دادن آن به شکل ویژه ای میکنیم و میدانم که دیگر دیگرانی نیستند پس صحیح تر رفتار خواهم کرد..فکر خواهم کرد که چرا چنین انتخاب کنم؟چه نیاز و ارزشی در آن نهفته است؟ این انتخاب که از نیازی سر برآورده و یا برای پر کردن خلائی است آیا بهترین و درست ترین راه برای پر کردن خلاءام میباشد؟از کدام نیاز سرکوب شده سربرافراشته است؟در راستای احیای کدامین ارزشم پنهان است؟این انتخاب کدامین تعارض را در خود پنهان دارد؟باید تعارض هایم را در انتخاب هایم پیدا کنم در هر انتخاب تعارضی نهان است .تعارض هایی که در گذشته ما نمایان هستند اما ما فراموش کرده ایم..تعارض هایی که انقدر مهم هستند و گاهی حقیرانه که باید ساعت ها صرفا برای آنها بنویسم و بیندیشم..تعارض هایمان را پیدا کنیم..رنج های پنهان در پشت انتخاب هایمان را پیدا کنیم..انتخاب هایمان را به چالش بکشیم آیا در انتخاب های دیگر میشود بهتر از این،این نیاز و این ارزش را احیا کرد؟آسیب های احتمالی را برای خود و دیگران بررسی کرده و خود را در موقعیت های مختلف به کنکاش میکشانم و مسئولیت پذیرانه انتخاب میکنم..گاهی حتی انتخاب نکردن بعضی از انتخاب ها خود انتخاب کردن یک انتخاب اشتباه است..پس باید انتخاب کنیم..باید این جمله ما را در برگیرد (من انتخااااااااب میکنم)..در هر روز در هر حالت بلند به خود بگویم من آمده ام که انتخاب کنم نه انتخاب شوم پس درست انتخاب میکنم..
🍀و اما اهدافم،.."تو نبودی حالا که اومدی هدفی داشته باش"هدف هایم از کجا سربرافراشته اند؟
تعارضات و تضاد ها..انگیزه ها و امید ها..نیروها و جهت ها..معناها..
معناهای پنهان در اهدافم را باید بیابم..من آموختم باید هدفی باشد تا که باشیم..بودن بی هدف نبودنی دردناک است..یک نبودن در بودنی هولناک..بودن ما در این مکان و زمان آغاز شده است باید زمانی را به اندیشیدن به بودنمان بگذرانیم باید درک کنیم که هستیم باید این بودن را لمس کنیم و لمس این بودن در معنا نهفته است ..
🍀من آموختم باید به دنبال معنا باشم ..معنایی معنادار برای بودنی معنی دار..یافتنش بسیار سخت است اما یافتنی است..من آموخته ام که باید در پی معنای زندگی خود باشم..من باید دلایل زیستنم را بیابم..معنایی محکم و استوار که پایان نیابد از دست نرود که شادی آور باشد وابسته به تعلقات از بین رونده نباشد..و برای یافتن این معنا این پرسش کمک کننده است.."چرا تاکنون خودکشی نکرده ای؟"در ابتدا تکان دهنده و شاید آزاردهنده باشد،اما کم کم دلایل زیستنت را به نمایش میگذارد و یاری میکند معنایت را بیابی..🍀"باورها_بایدها"..خطاهای شناختی..من آموختم باورها و باید ها را آنقدر بها ندهم..گاهی پشت باورها افکار مخرب قرار دارد..باید دل شست از تمامی باورها و باید های محدودکننده ذهن..باورهایی که زمان و مکان به خوردمان داده اند..من روزی از همین روزها تمامی آنها را بالا می آورم..محدود نشویم فکر کنیم عمیق فکر کنیم فرو برویم در جهانی که آمده ایم که باشیم..زمان در گذر است..بیشتر از این بودنمان باشیم..
🍀من آموخته ام که هر فرد ارزش های در نهان روحیات و عملکرد خود دارد..ارزش هایی متفاوت که عملکردهای متفاوت را رقم میزند من آموخته ام که این ارزش های ما هستند که کارکردهای ما را معنا میدهند وقتی ارزش های خود را نشانه گذاری کنیم و بیابیم در خودشناسی فردی بسیار ما را به جلو میکشاند می فهمیم تاکنون کارهایمان نشات گرفته از کدام ارزشمان بوده اند و یا اینکه زمان هایی که در نگرانی های روزمره غوطه ور هستیم بخاطر جدایی از ارزشهایمان آسیب دیده ایم..باید به ارزش هایمان همیشه متصل باشیم و آنها را در تعادل خودشان حفظ کنیم..اگر میخواهیم هدفمند و شاد باشیم مدت زمانی را تعیین کنیم و خود را مدام بررسی کنیم که آیا بر اساس ارزشهایم در حرکت هستم اگر در حرکت بوده ایم شادیمان را به همراه دارد و اگر جدا شده ایم و این شادی کم رنگ شده است منشاء ضربه ها را به راحتی مییابیم..زندگی در جهت ارزش ها بسیار دلچسب است..وقتی بتوانیم انسان ها را در چارچوب ارزش هایشان دید و محترم شمرد پذیرش هر انسانی در هر اعتقاد و عقیده ای آسان است.اگر بتوانیم به ارزشهای هر فرد احترام بگذاریم در نهایت میبینیم که همه میتوانیم همدیگر را بیشتر ببینیم بیشتر بشنویم..بیشتر بپذیریم بیشتر محترم بداریم و بیشتر دوست داشته باشیم..و در نهایت بیشتر زندگی کنیم..
🍀من آموخته ام که همه ی ما با جوهره یی از نیازهای مشابه متولد میشویم اما میزان هر یک از آنها در ما متفاوت است و در نهایت این نیازها اعمال ما را میسازد .نیاز به آزادی،تفریح،تعلق خاطر،قدرت و بقا این ها نیازهای بشر هستند.ما در راستای نیازهایمان و برای رفع آنها قدم برمیداریم.هر آشفتگی نشان از این دارد نیازی از ما آسیب دیده است..باید بتوانیم راه صحیح این نیازها را در بهترین شکل بیابیم و در جهت رفع آنها به دیگران آسیب وارد نکنیم..زندگی شاد در گرو رفع این پنج نیاز اساسی ما گره خورده است و هر گاه هر یک از آنها در حال تهی شدن باشد رفتارهای ناراحت کننده ما هم رو به افزایش میرود..من آموخته ام باید سعی کنم نیاز های دیگران و خود را درک کنم و صحیح رفع نیاز کنم..
🍀من آموخته ام که هر کس طریقت عاشقی جداگانه ای دارد..هر کس در درون قصه ای دارد..25 نوع قصه ی عشق در تمامی انسان ها در گردش است..و هر قصه ی عشق ماجرایی و احوالات مختلف را به همراه دارد..باید قصه ی خود را شناسی و در تعادل و درک صحیح آن کوشش کنیم..من میدانم برای سعی در یکی شدن و تجربه ی زندگی شاد برای دو فرد بهترین حالت ممکن در تشابه میزان نیازها و ارزش ها و قصه ی عشق است و همچنین محترم دانستن،درک کردن،پذیرفتن این اصول است برآورده کردن این نیازها برای طرفین و حرکت در جهت ارزش ها و درک صحیح از نوع قصه عشق میباشد..

🍀"مکانیسم های دفاعی"..من آموخته ام که ما در حالات مختلف روحی از مکانیسم های دفاعی خود استفاده میکنیم و وجود آنها الزامی است اما ضرورت مهم تر از وجود آنها به تعادل رساندن آنها است استفاده ی بیش از حد از آنها ما را به خطا می اندازد و چقدر این انکارها و فرافکنی ها در زندگی هر یک از ما فراوانند..فروید میگویید:برای به دست گرفتن این مکانیسم ها انجام رفتاری آگاهانه قبل از انجامشان کارساز است..وقتی رفتاری را انتخاب کنیم و قبل از انجام مکانیسم هایمان قرار دهیم،میتوانیم ترک آن مکانیسم کنیم..
🍀من میدانم برای بیان خواسته هایم آنها را باید از سه فیلتر عبور دهم..خواسته هایم باید منصفانه،محترمانه،و قاطعانه باشند..
🍀من آموخته ام که در هنگام اضطراب ها و نگرانی هایی که مدام در رفت و آمد هستند،باید سه ویژگی را در خود بررسی کنم باید بدانم 1_آیا واقعا در حال تجربه ی آن نگرانی هستم و در آن لحظه زندگی میکنم و یا درک درستی از موقعیت پیش آمده دارم؟2_باید بنشینم و خود را به ارزیابی درونی بکشانم تمامی آنچه هست و نیست را تفکر کنم..3_باید از افراد صرفا آگاه بازخورد و راهکارهای صحیح دریافت کنم..
⬅️(بشو آنچه که هستی)ممنونم که کمک می کنید ما بشویم آنچه که هستیم..🌺🌺🍀🍀