مشاوره روانشناسی در میدان نبوت کرج (مشاوره تلفنی09374071940)
بنام آنکه قلب را ایستگاه محبت قرار داد
امروزه از علوم روانشناسی به عنوان یکی از
مشاوره روانشناسی در میدان نبوت کرج (مشاوره تلفنی09374071940)
بنام آنکه قلب را ایستگاه محبت قرار داد
امروزه از علوم روانشناسی به عنوان یکی از
سلام
دختری هستم 20 و خورده ای ساله . تا بحال خواستگارهای زیاد و متنوعی داشتم که هر کدوم به دلایل مختلف به ازدواج منجر نشده . واقعا از این خواستگاری ها و خواستگار بازی خسته شدم . دوست دارم ازدواج کنم،ولی نه به هر قیمتی .
دلم میخواد قبل از ازدواج خوب چشمامو باز کنم و با در نظر گرفتن همه ی جوانب همسرمو انتخاب کنم، تا بعد از ازدواج راحت و آسوده چشمامو ببندم و خوشبختی و آرامش رو زندگی کنم .
سلام
خسته نباشید
من یک دختر 23 ساله ام. با وضع مالی خوب و تک دختر . با خانواده ای کاملا نرمال و بدون تنش، و با محبت و صمیمی .
مشکلی که تصمیم گرفتم دربارش با شما مشورت کنم این هست که من نسبت به پسران جوان زیادی که به خواستگاریم میان اصلا و ابدا نمیتونم به چشم شوهر نگاه کنم .
اینجوری بگم که نمیدونم چرا نسبت به پسران جوان حتی تا سن 30-35 سال احساس مادرانه دارم تا حس همسر . بارها اتفاق افتاده که وقتی با پسرانی حتی 27-8 ساله که از نظر سنی در عرف جامعه برای من یک کیس مناسب ازدواج هستند صحبت میکنم، حس میکنم این جوون چقدر خامه و سطحی فکر میکنه. نه درباره ی ازدواج فقط، درباره ی هر مسئله ی دیگه ای ...
سلام به همه ی عزیزان خانواده برتر ...
من یه دختر بیست و دو ساله هستم که بدجوری تو زندگیم گم شدم... توی منجلابی افتادم که توان نجات دادن خودمو ندارم... زندگیم پر از اشتباه بوده... تو یک ساله گذشته خیلی اتفاقای بدی واسم افتاده... به همه ی آدما بی اعتمادم... از همه بیشتر به خانوادم... و فقط خدا میدونه که خانوادم باهام چی کار کردن و چه قدر اذیتم کردن...
دیدن خواب وحشتناک نشون دهنده ی چیه ؟
سلام
من چند سالی هست که این سایت رو
میشناسم .. یعنی فکر کنم اگه اشتباه نکنم از سال 93 به بعد .. بیشتر وقتام میام
اینجا و نظر میذارم.. و پستا رو میخونم.. یه سوالی برام پیش اومده.. سوال که
نه.. یه اتفاق بد برام افتاده که میخواستم ببینم نظر بچه ها چیه .
من 25 سالمه و لیسانسم.. تو این 5- 6
سال از زندگیم، ( این اواخر می تونم بگم ) به خاطر یه سری جریانات شکست عشقی که
برام پیش اومد، و هر چی رو از خدا خواستم و بهم نداد، یه جور ازش ناامید شدم... از
درگاهش.. از خودش.. به قول خانواده م، اینقدر کفر گفتم که می ترسیدن الان خدا یه
بلایی سرم میاره.. دیگه.. یعنی به حدی که تا قبل از بعد از ظهر، دیگه حتی به وجود
خدا هم شک داشتم..
با سلام
مردی ۳۰ ساله هستم. سه سال از ازدواجم میگذره و یک فرزند دارم. تا مقطع لیسانس تحصیل کردم و الان کارمند دولت هستم. از همسرم تو همه ی زمینه ها بسیار راضیم.
مشکل؛
بنده به مدت یکسال هست که نوع نگاهم به جنس مخالف عوض شده. و در معاشرت ها و دیدارها بطور ناخواسته نگاهم به قسمتهایی از بدن طرف مقابلم میره که تو دین ما درست نیست و باعث موذب بودن طرف مقابلم میشه.
سلام
بنده تا چند وقت دیگه میخوام برم خواستگاری و اقدام کنم واسه ازدواج... یه سوال دارم که ذهنمو خیلی مشغول کرده و اونم به بن بست رسیدن زندگی مشترکمون و جدایی ...
با سلام خدمت دوستان عزیز
بنده مدت زیادی هست که خواننده خاموش این سایت هستم و خودم حدود یکسالی میشه که عقد کردم و سنم از بیست و پنج کمتره.
من سوالی که دارم راجع به ارتباطم با شوهرم هست. شوهر بنده هیچگونه نیاز جنسی رو ابراز نمیکنه در حالیکه من دوست دارم اون از نیازش بگه. اصلا اصرار نداره که برم پیشش با اینکه راحت میتونیم همو ببینیم. حتی این اواخر بهم نمیگه بیا پیشم چه برسه به اصرار.
سلام به همه
ببخشید که مقدمه چینی بلد نیستم فقط بگم شما من و نامزدم رو بالای 23-4 سال در نظر بگیرید .
آشنایی ما به این طریق بود که من طی ارتباط رسمی که وجود داشت بهش علاقه پیدا کردم و اون تقریبا از علاقه من باخبر شد بعد جلو اومد. خانواده درست حسابی هستند اما هیچ کدوم از اعضا با هم گرم و صمیمی نیستن و هر کس سرش تو کار خودشه .
سلام
یه پسر هفده ساله ام با کوله بارى از غم . از بچگى آدم مظلومى بودم ، پدرم در کنار تلاش هایى که برام داشت و متشکرش هستم ، بخاطر شیطنت هاى مخصوص سنم به شکل فجیع منو کتک میزد . از همون بچگى به خاطر کتک خوردن ها از سوى بابام و خواهرم سر خورده شدم .
هیچ وقت نتونستم با کسى ارتباط بر قرار کنم ، هیچ وقت دوچرخه سوارى یاد نگرفتم ، هیچ وقت از ته دل شلوغ نکردم . بزرگ تر شدم با طعنه هاى بقیه ؛ هم سنام تو مدرسه ، همه و همه بخاطر اعتماد به نفسم مسخرم میکردن و من فقط میخندیدم . تو عمرم به کسى توهین نکردم .