"به همسرتون بیش از اندازه بدبین نشوید!"
🍃 گاهی مردهایی را دیدهایم که وفادار بودهاند، اما به این دلیل که همسرشان بیاندازه آنها را متهم به خیانت کرده است، آگاهانه دست به خیانت زدهاند!!!
"به همسرتون بیش از اندازه بدبین نشوید!"
🍃 گاهی مردهایی را دیدهایم که وفادار بودهاند، اما به این دلیل که همسرشان بیاندازه آنها را متهم به خیانت کرده است، آگاهانه دست به خیانت زدهاند!!!
مشاوره روانشناسی در مرکز شهر کرج (دشت ویان)(مشاوره تلفنی09374071940)
بنام آنکه قلب را ایستگاه محبت قرار داد
امروزه از علوم روانشناسی به عنوان یکی از
مگر ازدواج برای دوران جوانی است
سلام
دختری ١٩ ساله هستم و به تازگی
خواستگاری مناسب دارم اما جوابم منفی است. اول به دلیل فرهنگ های خانوادگی و اینکه
در کل سِنَّم پایین است و در فامیل ما معمولا دختر ها بعد ٢٢ ازدواج می کنند و
برنامه هایی برای ادامه تحصیلم دارم که فعلا نمی توانم ازدواج کنم.
دلیل دوم من علت ارسال این سوالم است.
و آن اینست که اخیراً ماجراهایی از
بعضی آقایان دیده و شنیدم ام و در حال حاضر به شدت ناامید و مأیوس شده ام و چشمم
ترسیده است. و حتی گاهی به خودم می گویم تا
سلام خسته نباشید
من دختری 19 ساله ام و نامزدی 27 ساله دارم. مشکل من با ایشون در کم محبت بودنشون هست . در صورتی که من محبت زیادی بهشون میکردم و دختر خیلی رمانتیکی هستم.
بعد از مدتی اعتراض کردم نسبت به رفتارش" چه با دعوا چه به ارومی " و محبتم رو کمرنگ کردم تا خودش بیاد سمتم. اوایل یه مقدار بهتر شد. اما باز به روال قبل برگشته. به صورتی که نه محبت زیادی از طرف من هست نه ایشون.
برای مثال ( در طول روز اصلا بهم زنگ نمیزنه مگر کار خاص و ضروری ای پیش بیاد و اخر شب ساعت 12-2 با من تماس میگیرن و حدود 2-3 ساعت صحبت میکردیم، اما به تازگی بهم میگه بخاطر کارم دیگه نمیتونم شبا باهات صحبت کنم فقط بهت شب بخیر میگم، و در طول روز هم وقت نمیکنم و تو باید منو درک کنی.
سلام خدمت همه ی دوستان
من دخترم و با توجه به سنم هم خواستگارهایی دارم... اما واقعا نمیدونم که به چه شخصی باید جواب مثبت بدم... نمیدونم چه جوری بگم ، در واقع خیلی میترسم... ازدواج یک امر مهم و به نظر خودم مهمترین تصمیم در زندگیه که خب به راحتی هم نمیشه پشیمون شد... و من دقیقا از همون پشیمون شدن میترسم... تا به حال عاشق نشدم و میترسم که بعد از ازدواج اون علاقه ای که باید ایجاد بشه نسبت به طرف مقابلم ایجاد نشه ... .
سلام وقت بخیر
من دختر ۲۱ ساله هستم ، دانشجو ، محجبه و اعتقاداتی هم دارم و با نامحرم سرسنگینم ولی جدی و خشک نیستم...
پارسال یه آقایی تو محیط دانشگاه از من خواستگاری کرد و گفت اجازه بده با هم رابطه داشته باشیم برای آشنایی بیشتر ، تا برم سربازی و بیام خواستگاری . منم گفتم شما باید تشریف بیارید از پدرم برای این موضوع اجازه بگیرید و زیر نظر خانواده باشیم .
سلام خدمت همه دوستان
خواهشا اگه میتونین راهنماییم کنید ممنون میشم
من خواستگاری دارم که کاملا سنتی از طریق خونواده ها با هم آشنا شدیم . سه هفته است کلا مراسم خواستگاری و آشنایی این آقا . آدم باشخصیتین همه ازش تعریف میکنن ولی یه سری ار رفتاراش اذیتم میکنه مثلا عجله داره زود نامزدی کنیم . به گفته خودش خجالتیه مذهبی ولی رفتاراش عجیبه .
هر چه میگم بیشتر صحبت کنیم حتی بریم بیرون با هم صحبت کنیم قبول نمیکنه میگه مشکلی ندارم من شما ، سوء تفاهمی دارین بفرمایید . اصلا ابزار احساسات نداره حتی یک عزیزم ساده تو پیاماش ، تو حرف زدنش ، شده سه روز هم ازم خبر نمیگیره میگه خواستم مزاحمت نشم برا ارشد میخونی.
سلام
دختری هستم 20 و خورده ای ساله . تا بحال خواستگارهای زیاد و متنوعی داشتم که هر کدوم به دلایل مختلف به ازدواج منجر نشده . واقعا از این خواستگاری ها و خواستگار بازی خسته شدم . دوست دارم ازدواج کنم،ولی نه به هر قیمتی .
دلم میخواد قبل از ازدواج خوب چشمامو باز کنم و با در نظر گرفتن همه ی جوانب همسرمو انتخاب کنم، تا بعد از ازدواج راحت و آسوده چشمامو ببندم و خوشبختی و آرامش رو زندگی کنم .
خواستگارم داره تلاش می کنه خانواده اش رو راضی به ازدواج با من
بکنه
سلام
من دو ساله که از همسرم جدا شدم . ۲۹
سالمه و خونه پدرم زندگی میکنم .
محجبه هستم و به دلیل اعتقاداتم و
اینکه خانواده نسبتا مذهبی دارم تا به حال دست از پا خطا نکردم در ارتباط با
نامحرم... چهره بچگونه و قشنگی دارم از نگاه اطرافیان که میگن قیافم کمتر از سنم
نشون میده که اینم لطف خداس که شامل حالم شده .
اما قضیه اینه که یک سالی هست که
خواستگاری دارم . یک پسر مجردن ایشون و ۴ سال هم از من کوچکترن . دارای
خانواده کامل مذهبی و پدرشون جانباز هستن و تیپ و قیافه این اقا هم موجه هست تحصیل
کرده هستن و کارشناسی علوم سیاسی دارن .
ایشون یک سال پیش با واسطه من رو
دیدن و با هم حرف زدیم طرز فکرمون و اعتقادمون تقریبا به هم شبیه بود اما خیلی
اصرار داشتن که خانوادشون نفهمه من مطلقه هستم .
چگونه در دلش راهی باز کنم !؟
طاعت از دست نیاید گنهی باید
کرد ...... در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
خدمت دوستان و جمیع بزرگواران عرض
ادب و بندگی دارم و امیدوارم از سلامتی که اعظم نعمات هست
برخوردار بوده و از درخت تناور جوانیتان بهترین ثمره ها را برداشت کنید .
مدت مدیدی هست که اندوهی عمیق و
اضطرابی گنگ آرامش خاطر بنده ی را چنان ز کف ربوده که شب ها با افکار
پرتشویش و پریشان بیدار می مانم و هزاران سوال بی جواب فضای ذهن و سینه ام
را احاطه و توانم را صرف خود درگیری شدید و مزمنی میکند که جز اندوه و ناباوری
چیز دیگری را عاید روح خسته ام نمی کند.