اثر بخشی روش درمانی نوروفیدبک ومقایسه آن با دارو درمانی و بازی درمانی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی
کسانی که دیگران را قضاوت می کنند، درباره خودشان خیلی بی رحم تر عمل می کنند
چگونه می توان دست از قضاوت دیگران
کشید؟ آیا با تمرین و آگاهی می توان قضاوت کردن درباره دیگران را کاهش داد و افراد
را بدون پیش فرضهای ذهنی پذیرفت؟ آیا ما می توانیم عملی را که برای ما و دیگران
ناخوشایند و آزاردهنده است، متوقف سازیم؟
هنگامی که یک خبر کوتاه
درباره یک اتفاق، در فضای مجازی یا کانال یا گروهی منتشر می شود، خیلی زود متوجه
موج قضاوت ها و نظرات و کارشناسی های مختلفی می شوید که درباره خبر مورد نظر، فضای
مجازی را پر کرده است. حتی در این میان قطعا شاهد دعوا و کل کل عده ای موافق و
مخالف هم هستید. در واقع بدون هیچ تعلل و صبری راحت قضاوت می کنید.
کسانی که دیگران را قضاوت می
کنند، درباره خودشان خیلی بی رحم تر عمل می کنند. کسانی که به اندازه کافی نسبت به
خودشان احساس خوب دارند این خوبی را در دیگران هم می بینند. قبل از اینکه به قضاوت
کردن درباره دیگران خاتمه دهید اول از قضاوت کردن درباره خودتان دست بکشید. فراموش
نکنید خیلی از اوقات قضاوت کردن جزء عادت های فرد می شود.
چرا مدام
دیگران قضاوت می شوند؟
* رشد در شرایط طاقت فرسا: بعضی ها به دلیل رشد در شرایط طاقت
فرسای انتقادی در خانواده، قضاوت کردن درباره دیگران را به عنوان یک عامل
کمکی در برقراری رابطه هایشان یاد گرفته اند.
گاهی وقت ها ما با دیگران مشکلی نداریم، با کسی دعوایی نداریم، از کسی ناراحت نیستیم و تنها مشکل مان با خودمان است. بهتر است بگوییم با گذشته خودمان.
ما با خودمان قهر هستیم، از خودمان خسته هستیم و نمی دانیم چه باید بکنیم. اگر شما هم این مشکل را دارید باید بدانید مشکل شما تا حدود زیادی قابل حل است مخصوصا مشکلاتی که خود را در آنها مقصر نمی دانید و به نوعی خود را یک قربانی به حساب می آورید مثلا قربانی مشکلات خانوادگی، بیماری های موروثی، اتفاق های غیرقابل پیش بینی و...
بیش از حدم نه تنها اطرافیانم را آزار میدهد، بلکه این روزها بیش از پیش برای خودم آزاردهنده و نگرانکننده شده است. مهم نیست چه کسی مقابلم قرار گرفته باشد، با یک حرف ساده یا انتقاد کوچک به شدت ناراحت و حتی عصبانی میشوم. 30 سالهام و شغلم تدریس است. کافی است یکی از همکاران یا روسایم از کارم انتقاد کند و بگوید اینجای کار را کم گذاشتی تا با او دشمن شوم.
شنیدن چنین موضوعی حسابی به من برمیخورد و لجبازیها و تلاشم برای انتقام گرفتن چند برابر میشود. از آن لحظه به بعد، با تمام وجود سعی میکنم او را آزار دهم. پیامک میزنم و همه عیبهایش را پشت سر هم مینویسم یا با یک تلفن او را از حرفی که زده پشیمان میکنم. نه تنها ایرادهایش را به زبان میآورم، بلکه آنها را پررنگتر از آنچه در واقعیت هست جلوه میدهم و هر چه دلم میخواهد به او میگویم.
بعد هم برای اینکه خودم را آرام کنم، میگویم بهتر است دیگر با من تماس نگیری و رابطه را برای همیشه قطع کنیم. خودم میدانم که تند میروم و اشتباه میکنم، اما نمیتوانم راه دیگری را پیدا کنم. وقتی آدم هایی که از من انتقاد کردهاند را آزار میدهم آرام میشوم و وقتی به من التماس میکنند، لجبازیام را بیشتر میکنم.
من همیشه آدم زودرنجی بودم اما 2 سال است که این رفتارها را به شکلی افراطی نشان میدهم. به خاطر این برخوردها بسیاری از دوستهایم را از دست دادهام و حتی نزدیک بود کارم را هم از دست بدهم. حتی در همان لحظهای که این رفتارها را نشان میدهم، میدانم که تند میروم و واقعیت آن چیزی نیست که من به زبان میآورم، اما نمیتوانم میل بیش از اندازه انتقام که در من است را کنترل کنم و لجبازی را کنار بگذارم. واقعا دوست دارم تغییر کنم اما نمیدانم چطور. لطفا من را راهنمایی کنید.
احساسی که اکنون شما در خود دارید "ناامیدی" است شاید گاهی با کمی ناراحتی و عصبانیت نیز همراه باشد. به شدت بر روی اهداف و پروژه های خود کار می کنید، اما راه به جایی نمی برید و اصلاً دلیلش را هم نمیدانید. تنها چیزی که می دانید این است که ناامید هستید و بدون توجه به این مطلب که تا چه اندازه به سختی تلاش می کنید، به هیچ جایی نمی رسید. انگار که آب در هاون می کوبید و تنها حسی که به شما دست می دهد چیزی نیست جز ناامیدی. تمام این نکات به نظرتان آشنا می آید، اینطور نیست؟
----------------------------------------------------------------------
1. یک مهارت جدید یاد بگیرید. به جای اینکه به کارهایی بچسبید که هیچ وقت در آنها پیشرفت نمی کنید.
2. دیدگاه خود را تغییردهید. به مشکلات به دید یک موهبت پنهان بنگرید.