قدرت تحمل هــر کس را از میزان سکوتش بسنجید؛ آنان که هیاهو می کنند بار هیچ چیز را به روی شانه های خود تحمل نمی کنند... جهت رزرو مشاوره تلفنی:۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
قدرت تحمل هــر کس را از میزان سکوتش بسنجید؛ آنان که هیاهو می کنند بار هیچ چیز را به روی شانه های خود تحمل نمی کنند... جهت رزرو مشاوره تلفنی:۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
مهارت گوش دادن و کاهش تنش های زناشویی: گوش دادن از مهارت های اساسی در بهبود ارتباطات بین فردی است.
زندگی زناشویی مثل تئاتر است: مردم، صحنهی زیبا و آراستهی آن را میبینند؛ درحالی که زن و شوهر با پشت صحنهی درهم ریخته و پرماجرای آن سر و کار دارند. پس هرگز اجازه ندهید کسی از خارج از صحنه درباره زندگی شما اظهار نظر کند..جهت رزرو مشاوره تلفنی:۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
برخی از افراد استارت یک رابطه عاطفی را خوب میزنند و اصطلاحا آغازگران خبرهای هستند ولی در ادامه روابط خود دچار مشکل شده؛
با اضافه کردن محبت و عشق بیشتر به هر رابطه ای میشه حالِ اون رابطه رو بهتر کرد ... رزرو جهت مشاوره تلفنی ۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
چگونه مردان را دلتنگ و دیوانه کنیم تا پیام بدهند دلتنگ کردن مرد یک عبارت متناقض نماست!
زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپردهاند.
شیطنت های به جا و به موقع یک زن باعث دلبری از همسرش میشود، مردها از زن های افسرده و ساکت خوششون نمیاید انها عاشق روح کودکانه و شیطنت های زنان هستند.
جهت رزرو مشاوره تلفنی:۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
سلامتی همیشه فقط از دارو بدست نمیاد. بیشتر اوقات از آرامش خیال، آرامش قلبى، آرامش روحى بدست میاد. جهت رزرو مشاوره تلفنی ۰۹۲۲۶۳۸۰۶۱۶
#چگونه_میشود_با_خودکشی_رفت_بهشت #توان_ماندن_ندارم_با_خودکشی_هم_میگن_نمیشه_دیدش_چکار_کنم 📌چندماهی گذشته است،اکنون از اتاق مشاوره به عنوان امن ترین جای دنیا نام می برد........ومن از او بعنوان لیلای قصه های عاشقانه یادمیکنم....لیلایی که فرهادش را درصانحه ی ریزش کوه ازدست داده است...... اولین باری که وارد اتاق مشاوره شد، نگاه رو به پایینش به همراه برانداز نکردن اتاق واز طرفی دیگرنگرش خنثی ایی که نسبت به روانشناس داشت،مشاوره پذیربودنش را در هاله ای ازابهام قرارمی داد. مستاصل بودن ودرماندگی وتاب وتوانی که برایش نمانده بود و سوال تکراری و پریشانی خاص خودش که مدام میپرسید بگوییدالان چکار کنم؟؟نگاه کلیشه ای موجودنسبت به مشاور و راهکار دادن هایش رابازنمایی می کرد.......... 📌 حدس زدنِ اینکه ازیک نبردعاشقانه برگشته بود کاردشواری نبود.مرگِ فرهادش در کوه، عجیب مرا به فکر وا داشت که چه تداعی عجیبی برایم درحال شکل گیری ست.......کوه...... عشق......داستانش حکایت فرهادی بود که قرار نبود بی او به کوه برود....قهرشان را باعث تنهایی و عزایشان میدانست.........روایتی که در قاب من، یک دعوای عاشقانه ِی دو نفره ای بود که به دنبال یک ابله برای باور کردنش میگشتند.... به وضوح میشد تصویرکردسکوت را سکوتی چند روزه از نازی که چندروزی ازدلبری اش مانده بود..... 🔻پر بود از کسی که دیگرنیست.لبریز از بغض هایی که باعلامت سوال بیرون می آمدند. کسایی که میمیرن کجامیرن؟کی میبینمش ؟چگونه میشودباخودکشی رفت بهشت؟اگه دیگه برنمیگرده پس چراهمش منتظرم که برگرده؟چرا به خوابم نمیاد؟پشت هرسوالش پر بود از ساعتها خاطره........ 🔻از دردِ کسی که همه ی خاطراتش را باخود برده بود،به خود می پیچید.....بی قراری اش بیدمجنونی رامیماندکه شن بادِ خاطرات امانش رابریده بود.......ساعتی ازروایت کردن عاشقانه اش میگذشت.گویانتیجه گیری اش تاب وتحمل بیرون رفتن از اتاق مشاوره را برای اوهموار کرده بود"کس چه میداند شاید زندگی کردن تاوان رسیدن به او باشد"