آشنایی با شاخه ای از علم روانشناسی به نام روانشناسی رشد

روانشناسی رشد یکی از گرایشات روانشناسی است که روند رشد انسان را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این بین با شاخه‌های دیگر علم مرتبط شده و شاید بتوان آن را یک علم بین رشته‌ای قلمداد کرد. بنابراین شناخت کافی از علم روانشناسی رشد منوط به شناخت همه‌ی این رشته‌هاست تا بتوانید کل موضوع را متوجه شوید. نظریات قابل توجهی در این زمینه ارائه شده است که باهم برخی از نظریات تعیین کننده را بررسی می‌کنیم.

روانشناسی رشد چیست ؟

روانشناسی رشد، شاخه‌ای از علم روانشناسی است که هدف آن بررسی روند رشد انسان از کودکی تا سالمندی است. در این مطالعات علاوه بر تغییرات جسمی و فیزیکی حاصل از رشد، تغییرات و درواقع روند رشد اجتماعی افراد هم مورد بررسی قرار می‌گیرد و تاثیراتی که محیط و فرهنگ بر روی روند رشد شخص می‌گذارد مورد بررسی و تحقیق قرار میگیرد.

نظریه های روانشناسی رشد - تئوری مراحل پیاژه

یکی از چهره‌های برجسته در شاخه‌ی روانشناسی رشد، ژان پیاژه (Jean Piaget) است. او تئورن صورت شرح می دهد مرحله را به ای می‌دهد که همه‌ی انسان‌ها در یک مسیر مشخص و مشابهی روند رشد را طی می‌کنند. مراحل رشد پیاژه هرکدام براساس ویژگی‌های خاصی قابل تعریف و تشخیص هستند به گونه‌ای که در هر مرحله می‌توان مرحله‌ی بعدی را پیش بینی کرد.
یکی از جالب‌ترین مواردی که در این نظریه مطرح می‌شود این است که به عقیده‌ی پیاژه، کودکان به جای رفتار‌های غریزی و یا ذاتی، براساس دانش حاصل از تجربه اطلاعات را کسب می‌کنند و آن‌ها را یاد می‌گیرند. برهمین اساس این نظریه طرفداران بسیاری پیدا کرد چرا که آن‌ها معتفد بودند این نظریه می‌تواند به رویکرد‌های آموزشی موفقی ختم شود. در واقع، بسیاری از مدارس ابتدایی و پیش دبستانی آن زمان این نظریه را به کار گرفته و آن را در برنامه‌های درسی خود تاثیر دادند.
پیاژه آزمایشات زیادی با بکارگیری پرسش‌های سقراطی انجام داد تا از نظریه‌اش دفاع کند. به عنوان نمونه تعدادی آبنبات را در دو خط چید که یکی طولانی‌تر با قطعات کمتر و یکی کوتاه‌تر با قطعات بیشتر بود. هنگامی که کودکان گفتند که خط طولانی «بیشتر» بود، چون بزرگتر بود، پرسش‌های سقراطی به کار برده شدند تا کودکان را در روند تصمیم گیری به عقب برگردانند تا آن‌ها یاد بگیرند از این استدلال برای تجربه‌ها و شرایط دیگر استفاده کنند.

لو ویگوتسکی و محتواگرایی اجتماعی

محقق دیگری در روانشناسی رشد، به نام لو ویگوتسکی (Lev Vygotsky) عنوان داشت که بزرگسالان سهم زیادی در روند رشد کودکان دارند. بر این اساس او به جای رویکرد آموزشی مستقیم، اعتقاد داشت که بزرگسالان در مراحل خاص و عطف روند رشد کودکان به نام «دوران رشد پروگزیمال» مداخله می‌کنند، در این زمان‌ها کودک در حال گذار از یک مرحله به مرحله‌ی بعدی است و بزرگسال بیشترین تاثیر را روی او دارد.
براساس این تئوری، رشد انسان در نتیجه‌ی تعامل او با اجتماع اتفاق می‌افتد. کودک از طریق این تعامل است که به مرور از اطرافیان می‌آموزد و رشد می‌یابد. این آموزش می‌تواند به نسبت فرهنگ‌های مختلف تفاوت کند، اما در اصل در همه‌ی جوامع این اتفاق می‌افتد، جامعه بر کودک و کودک بر جامعه تاثیر می‌گذراد.

نظریه رشد اریکسون؛ رشد روانی-اجتماعی

این نظریه یکی از شناخته شده‌ترین تئوری‌های حوزه‌ی روانشناسی رشد است. اریکسون، به تدریس هنر مشغول بود که توسط آنا فروید، دختر زیگموند فروید به تدریس در مدرسه‌اش دعوت شد. اینگونه شد که اریکسون راه به خانواده‌ی فروید پیدا کرد و به روانشناسی علاقه‌مند شد. وی پس از فارغ التحصیلی به عنوان روانشناس کودک در بوستون مشغول به کار شد و با دانشگاه هاروارد نیز همزمان همکاری می‌کرد.
وی فرصتی یافت تا به مشاهده کودکان قبیله‌های سرخپوستی «سو» بپردازد و پس از آن قبیله‌ی «یوراک». براساس این مشاهدات او پس از ده سال مطالعه و بررسی زندگی کودکان این قبایل کتابی به نام کودکی و جامعه منتشر کرد. مفاهیم عمده‌ای که در این کتاب آمده بود اپی ژنتیک رسش، دوره زندگی و هویت بود.
اپی ژنتیک رسش به سلسله مراتب رشد انسان اشاره دارد و اظهار می‌کند که هر مرحله از رشد انسان، مربوط به رشد و شکل گیری بخش معینی از شخصیت است و هر فرد با گذر از تمام این مراحل هویت فردی خود را کسب کرده و شخصیتش شکل می گیرد.
دوره زندگی، شامل پنج مرحله‌ی نوزادی، پیش از مدرسه، سال‌های ابتدای مدرسه، دوران یادگیری مهارت‌ها و درآخر کسب هویت و سه مرحله مرتبط با دوران بزرگسالی می‌شود.
هویت در دوران نوجوانی فرد شکل می‌گیرد، زمانی که انسان به مرور خود را به عنوان انسانی منحصر به فرد شناخته و از خود و ویژگی‌های خود آگاه می‌شود.

پرسش‌ هایی که در روان شناسی رشد مطرح می‌ شوند

مباحث زیادی در علم روانشناسی رشد وجود دارند که هنوز پاسخ و نتیجه‌ی ثابتی ندارند. بعضی از این جنجال‌ها مربوط به اعتقاد برخی روانشناسان بر اهمیت وراثت نسبی در مقابل محیط در فرایند رشد است. در این بحث در واقع «طبیعت در مقابل وراثت» قرار می‌گیرد. آیا وراثت تاثیر بیشتری دارد یا محیط کودک؟ در حال حاضر تاثیر گذاری هر دو بر روند رشد انسان توسط بسیاری از پژوهشگران پذیرفته شده است، اما همچنان بر سر گرایشات جنسی و استعداد‌های افراد اختلاف نظر وجود دارد.
مطالعه‌ی روند رشد انسان حوزه‌ای تقریبا تازه است و تجربه‌ی تحقیقاتی زیادی در این حوزه هنوز وجود ندارد. در دهه‌های 60 تا 70 تقریبا حال و هوای روانشناسی رشد آرام بود و اکثریت پژوهشگران دارای اتفاق نظر بودند. اما همچنان اختلافاتی بر چگونگی تغییر در روند رشد انسان وجود داشت. نظریات موجود در این حوزه حاصل ترکیب این گمانه زنی‌ها با پژوهش‌ها بوده است که باهم بعضی از آنها را مورد بررسی قرار دادیم.