انواعِ مختلفِ احساسِ تنهایی و راههای مواجهه با آنها
«تنهایی» مفهوم آشنایی برای تمام انسانها است. همهٔ ما آن را تجربه کردهایم و درک مشخصی از آن داریم؛ ولی برخلاف باور عموم، «تنهایی» انواع مختلفی دارد و اگر این مطلب را تا آخر دنبال کنید، متوجه خواهید شد که نه تنها شما، بلکه تمام ۷میلیارد آدم زندهٔ کرهٔ زمین، هماکنون شکلی از تنهایی را تجربه میکنند.
انواع تنهایی
تنهایی سه شکل مختلف دارد: «تنهایی بینفردی»، «تنهایی درونفردی» و
«تنهایی وجودی». اجازه بدهید هر کدام از این سه نوع راا تشریح کنیم:
تنهایی بینفردی
این نوع تنهایی معمولاً به صورت بیکسی، جدا افتادن و دورشدن از
افراد دیگر تجربه میشود. این تنهایی، معمولاً همانی است که درر مکالمات روزمره و
در باور عمومی به آن «تنهایی» میگویند. فرد به هر دلیلی میتواند دچار این نوع
تنهایی شود: ناتوانی در برقراری ارتباط، فقدان مهارتهای اجتماعی، زندگی در مکانی
دور از مردم، یا ناتوانی در ایجاد صمیمیت با افراد. حتی ممکن است فردی به دلیلِ
داشتن برخی سبکهای شخصیتی مانند شخصیت انزواطلب، شخصیت اجتنابی، شخصیت خودشیفته
یا شخصیت استثمارگر، قادر به برقراری ارتباط با دیگران نباشد و بنابراین احساس
تنهایی کند. طبیعتاً این نوع از تنهایی، با ظهور ارتباطهای نوین و تغییر سبکهای
زندگی در جوامع و با وجود شبکههای اجتماعی مجازی گسترده، روزبهروز نمود بیشتری
پیدا میکند. میتوانید به زندگی افراد در زمانهای نه چندان دورِ همین ایران
خودمان دقت کنید که در آن خانوادههای پرجمعیت، روابط خانوادگی صمیمانه، روابط
فامیلی و روابط با همسایگان، فرد را از این احساس تنهایی تا حدودی دور نگه میداشتند.
تنهایی درون فردی
این نوع تنهایی، غریبهترین و آشناترین نوع تنهایی برای افراد است.
اگر تا آخر این پاراگراف را بخوانید، متوجه میشوید که چهقدر باا این تنهایی آشنا
هستید و اینکه اصلاً نمیدانستید که نوعی تنهایی است. جالب است بدانید که این نوع
تنهایی، یکی از رایجترین شکایتهای افراد در اتاقهای مشاوره است. تنهایی درون
فردی فرآیندی است که در آن فرد با اجزای مختلف وجود خود ناآشناست. او در واقع با
خودش غریبه است. با احساسهایش غریبه است. میخندد، در حالی که عصبانی است. گریه
میکند، در حالی که معترض است. بهواقع او با هیجانهای درونی خودش ناآشناست. روانکاوهایی
مثل «زیگموند فروید» نام این فرایند را «جداسازی» گذاشتند و معتقد بودند که یک نوع
مکانیزم دفاعی روانشناختی است. آنها معتقد بودند که افراد توسط این سازوکار
روانی و با اجتناب از فشارهای درونی، احساس رهایی میکنند و آرام میشوند. تنهایی
درون فردی زمانی رخ میدهد که فرد هیجانها و خواستههایش را سرکوب کند و به
«باید»ها و «نباید»های اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی یا آموزشی تن دهد. آدمها در
این نوع تنهایی، به خودشان باور ندارند و استعدادها و تواناییهای خود را نادیده
میگیرند و از آرزوهایشان دست میکشند.
تنهایی وجودی
این نوع تنهایی، عمیقترین، بنیادیترین و ریشهایترین نوع تنهایی
است که با وجود ارتباط عالی و رضایتبخش با دیگران و حتی باا خودآگاهی بالا،
همچنان باقی است. همان تنهایی که حتی وقتی در جمع دوستان نشستهاید هم احساسش میکنید.
این تنهایی، به جدایی فرد از دنیا اشاره دارد، همانی که به «اضطراب تنهایی» مشهور
است و یکی از خاستگاههای اصلی اضطراب آدمهاست. این تنهایی مربوط به تجربیات
افراد میشود: تجربهٔ تولدی که در آن تنها بودید یا تجربه مرگ که تنها خواهید مُرد. چه
کسی میتواند اندوه کودک دهسالهای که به او تجاوز شده را درک کند؟! او کاملاً در
این تجربه تنهاست. چه کسی میتواند خشم مرد سیسالهای که نامزدش را در یک تصادف
ناگهانی از دست داده درک کند؟! او در این تجربه کاملاً تنهاست. کدامیک از هفت
میلیارد آدم کرهٔزمین، در همین لحظه، همان هیجان، احساس و خواستهای را دارند که
شما در همین لحظه دارید؟! شما در این تجربهها کاملاً تنها هستید. زندگینامهٔ شما از ابتدای تولد تا حالا پر از
تنهایی بوده و هیچکس در این دنیا، نه روانشناس، نه خانواده، نه دوستان و نه همسر
این را لمس نخواهد کرد.
با این انواع تنهایی چه کار کنیم؟
هر کدام از این انواع تنهایی، به شکل مشخصی عمل میکنند و روشهایی
برای روبروشدن با آنها وجود دارد. یکی از اشتباههای رایجیی که افراد در زندگی
روزمره مرتکب میشوند، این است که تنهایی بینفردی را با تنهایی درونفردی و
تنهایی وجودی اشتباه میگیرند؛ بنابراین برای آرامکردن خودشان به برقراری ارتباط
فکر میکنند. تصور کنید فردی از تنهایی درونفردی رنج میبرد و از استعدادها و
پتانسیلهای خود آگاهی ندارد و با فردی که در ظاهر همان استعدادها را دارد، چه
به صورت دوستی و چه به صورت ازدواجی، رابطه برقرار میکند. بعد از برقراری ارتباط،
شاهدیم که با اینکه فرد حالا تنها نیست، احساس خوبی را تجربه نمیکند و از زندگی
رضایت ندارد. هر فردی قبل از ازدواج یا برقراری ارتباط عمیق با افراد، باید به
تنهایی درونفردی خود آشنایی داشته باشد و تنهایی وجودی خود را پذیرفته باشد تا
بتواند رابطهای سالم برقرار کند.
مهارتها، چارهٔ تنهایی اول
«تنهایی بینفردی» با در ارتباط قرارگرفتن با آدمها حلوفصل میشود.
با کسب مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی یا اگر فردد مشکل شخصیتی داشته باشد،
با بهبود الگوهای ارتباطی. هدف در بهبود «تنهایی بینفردی» این است که فرد بتواند
با دیگر افراد ارتباط برقرار کند.
آشنایی با درون، چارهٔ تنهایی دوم
«تنهایی درون فردی» دورهٔ بهبود پیچیدهتری دارد که در آن فرد
باید تلاش کند تا با لایههای مختلف روانش آشنا شود، استعدادها وو توانمندیهایش
را بشناسد و به آنها بپردازد، هیجانها و احساسهایش را بشناسد و به موقع و بهجا
از آنها استفاده کند، امیال و آرزوهایش را بشناسد و جدا از «بایدها» و «نبایدها»ی
اجتماعی، به شکل مثبتی به آنها بپردازد.
تنهایی سوم چاره ندارد
«تنهایی وجودی» اما درمان ندارد! هرگونه تلاش برای اجتناب یا برطرفکردن
احساسها و اضطرابهایی که از تنهایی وجودی ناشیی میشود، به شکست منجر خواهد شد؛
بنابراین در این زمینه، فرد باید تلاش کند با موقعیت وجودیاش در هستی آشنا شود و
نهایتاً به آشنایی با این تنهایی و پذیرش آن برسد. موقعیت وجودی انسان شامل این میشود
که «انسان» محدود است، زمان از دست رفته برنمیگردد، انسان میزان معینی عمر میکند
و برخی تجربهها را باید به تنهایی لمس کند. عموماً وقتی افراد با این تنهایی
روبرو میشوند، در بیشتر اوقات به فکر فرو میروند و شاید یک دورهٔ کوتاه چندروزهٔ افسردگی را هم تجربه کنند؛ اما
افسردگی ناشی از خودآگاهی، افسردگی شیرینی است.
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:
0616-638-0922 فرزاد سلحشور
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.