اهمیت موضوع ترس کودک از مرگ
***در برخی مطالعات نشان داده شده مرگ میتواند برای یک کودک خردسال هم سرچشمه نگرانی و اندوه باشد.
***راچلین معتقد است ترس از مردن در سه سالگی به صراحت به زبان می آید ولی در مورد اینکه چنین اطلاعاتی چند وقت قبل از 3 سالگی کسب میشوند گمانه زنی های ضعیفی وجود دارد..فرمن در مطالعات خود دریافت کودکان طی دومین سال زندگی خود به درک بنیادینی از مرگ دست میابند.
***"رفت" یا "نیست" یکی از نخستین واژگان مورد استفاده کودک و یکی از بن مایه های رایج ترس های اوست .کودک به ناپدید شدن جوجه بر سر میزناهار دقت میکند و متوجه رفتن یا ناپدید شدن آب وان یا مدفوع ، وقتی درپوش راه آب برداشته میشود هست و بعید است که کودک از فرو رفتن آب به داخل فاضلاب نترسد.کارن هورنای معتقد است پرخاشگری و ویرانگری کودک ،تناسب مستقیم دارد با اینکه تا چه حد بقای خویش را در معرض خطر ببیند.
***یکی بودن خواب و مرگ از دید کودکان ، برایمان بسیار آشناست .بسیاری از درمانگران بالینی ترس از مرگ را عامل مهم بی خوابی در کودکان و بزرگسالان دانسته اند.
***مرگ کودکان برای خردسالان بسیار ترسناکتر از مرگ پیرترهاست. زیرا خردسال تصور میکند که انسان فقط وقتی میمیرد که پیر شده باشد
***"رزن تسوایک" تفسیر روانکاوانه ای دارد که میگوید احساس گناه در هم کوبنده ای که حاصل از خصومت میان خواهر برادرها و احساسات مرتبط با زنا با محارم است ،عامل مهمی در ایجاد رفتارهای اسکیزوفرنیک است.بیش از 60 درصد بیماران اسکیزوفرنیک یک فقدان زودرس یعنی مرگ زودرس یک عزیز را تجربه کرده اند.
***مرگ یکی از والدین برای کودک فاجعه است.واکنش او و شدت آسیب وارده بر او بستگی به عوامل متعددی دارد مانند : چگونگی مرگ والد ،رابطه کودک با والد از دست رفته ، برخورد والد در طول بیماری اخر عمر و برخورد اطرافیان با کودک ،
***ژوزفین هیلگارد و مارتا نیومن در مطالعات خود دریافتند : همبستگی معنی داری میان سن بیمار روانپزشکی در هنگام بستری شدن با سن والد از دست رفته وجود دارد.مثلا اگر بیماری ، مادر خود را در سن 6 سالگی از دست داده باشد وقتی دختر بزرگش 6 ساله میشود او در معرض خطر بستری شدن قرار میگیرد.
***شدت ضربه روانی به در هنگام مرگ یکی از والدین تا حدود زیادی به شدت اضطراب مرگ در خانواده وابسته است.یعنی برخورد و واکنش بازمانده ها با مرگ عزیز ، تاثیر مهمی بر آسیب وارد بر کودک دارد.
***پیاژه جاندار پنداری را در کودکان به چهار مرحله تقسیم کرد :
1-تا قبل از هفت سالگی خردسال اشیای بی جان را زنده و دارای میل و اراده تصور میکند
2-با آغاز سال هفتم زندگی ، صفت زنده تنها به چیزهایی اطلاق میشود که حرکت میکنند لذا اتش و دود را هم زنده میپندارند
3-بین 8تا 12 سالگی کودک فقط چیزهایی را زنده تصور میکند که خودبخود حرکت میکنند
4-در مرحله اخر دیدگاه کودک به دیدگاه بالغین نزدیک میشود.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.