این جملات را هرگز به فرزندان خود نگویید
تاثیر منفی جملات اشتباهی که والدین به فرزندان می گویند
گفتن یک جمله ساده به کودک، ممکن است بیش از آن که مفید یا به درد بخور باشد، در آینده به او لطمه بزند. نتایج یک تحقیق نشان میدهد، نباید بعضی جملهها را به بچهها بگویید چون اعتماد به نفس شان را از بین میبرد و روی آینده آنها اثر میگذارد. از این جملات استفاده نکنید : بچه بی تربیت؛ بیخود ، چند بار بهت گفتم؟ ، چطور روت می شه این کارو بکنی؟ بعد از این همه خوبی که بهت کردم! ، صبر کن برسیم خونه! ، خنگ بازی در نیار! ،اگه همه غذاتو بخوری، مامان خیلی خوشحال می شه. نباید در بچهها احساس ترس و ناامنی ایجاد کرد، به آنها انگهایی مثل خنگی زد یا حتی کاری کرد که خیال کنند برای تشویق شدن، باید رضایت دیگران را جلب کنند.
در ابتدای زندگی، کودک کلمات را مثبت تعبیر می کند چون به شما اعتماد کامل دارد. حتی اگر چیز بدی هم بگویید به دلیل اعتمادی که به شما دارند سعی می کنند آن را تکرار کنند. بنابراین باید بسیار مراقب کلماتی که به کار می برید باشید. بهتر است که وقتی او را خطاب قرار می دهید به جای اسم های مستعار بامزه نامش را به زبان بیاورید. در واقع کودک با نام اصلی خود به دنیا معرفی می شود، با نام اصلی خود خودش را در دنیا می شناسد و با نام اصلی خود درک می کند که چقدر در دنیا به عنوان یک شخصیت ارزش دارد.
گفتن جمله دنیا خیلی شیر تو شیره تو حواست باشه که همیشه اول بشی
باید به بچهها بگوییم : با بقیه مهربون باش . ارتباطات اجتماعی ما از دوران کودکی مهمترین پیشبینیکننده سلامت، شادی و حتی طول عمر هستند. داشتن روابط مثبت با دیگران برای آسایش ما ضروری است، و این آسایش بر تواناییهای فکری و موفقیتهای نهایی ما تاثیر میگذارد.صرف نظر از مهارتهای واقعی، توانایی دوست داشتن دیگران یکی از قویترین پیشبینیکنندههای موفقیت است شما به کسانی که در اطرافتان هستند، محبت میکنید و به جای تمرکز داشتن روی خودتان، با این کار روابط حمایتی ایجاد میکنید. به این ترتیب در درازمدت هم موفقتر خواهید بود؛ تا زمانی که به خودتان اجازه ندهید از مزایای این روابط محروم بمانید.
بچهها به طور طبیعی مهربان و دلسوز هستند. اما همین بچهها هم رفته رفته دچار خود درگیری میشوند. بنابراین مهم است که غرایز طبیعی بچهها را به مراقبت از احساسات دیگران تشویق کنیم و به آنها یاد بدهیم که گاهی دنیا را از نگاه دیگران ببینند و خودشان را جای آنها بگذارند.درست است که آن بیرون دنیا پر از سختی است. اما اگر همه ما کمتر روی رقابتهای جانگیر تمرکز کنیم و به کنار آمدن با یکدیگر اهمیت بیشتری بدهیم، از سختی دنیا هم به مقدار زیادی کم میشود.
گفتن جمله همکلاسی تو در امتحان مدرسه از تو بهتر بود
اکثر والدین نیت درستی دارند. آن ها اغلب به کودکان شان می گویند: نگران نباش برای من هم همین اتفاق افتاد اما ببین الان خوبم. آن ها این جملات را به کار می برند چون نمی توانند فراموش کنند وقتی پدر و مادر خودشان با توبیخ کردنشان به خاطر اینکه به خوبی دیگران نیستند آن ها را ناامید می کردند. جمله ای که می تواند تجربه ای آزار دهنده برای کودک باشد و تلخی آن را حتی تا دوران نوجوانی هم به دوش بکشد این است: چرا او در امتحان بهتر از تو بود؟ آن ها از شخصی که با او قیاس شده اند متنفر می شوند. بچه ها از اینکه با دیگران مقایسه شوند به شدت بدشان می آید و این مسئله باعث می شود که کودک همیشه خودش را با دیگران مقایسه کند و این رفتار سالمی نیست.
گفتن جمله با این کارت منو سرافکنده می کنی
بچه هایی که مدام این جمله را از والدین خود می شنوند دائما می خواهند به دیگران نشان دهند که آنچه آن ها فکر می کنند درست است. و هنگامی که مورد توجه مثبت قرار می گیرند نمی دانند که چگونه باید با آن کنار بیایند. ممکن است فرار کنند یا مخفی شوند. این بچه ها حس می کنند که هیچ انتخابی در زندگی ندارند و همیشه باعث سرافکندگی پدر و مادرهایشان هستند. اگر شما از آن دسته والدینی هستید که این جمله را زیاد به کار می برید باید بدانید که زخم عمیقی بر احساس او وارد می کنید.
گفتن جمله مثل پدرت هستی ، لنگه ماردت هستی
گفتن این جمله با عصبانیت نشان می دهد که والدین روابط خوبی با هم ندارند و می خواهند که این سرخوردگی را روی فرزندشان تخلیه کنند. این گونه والدین می خواهند که به نوعی نارضایتی های خود را بیرون بریزند بنابراین از طریق صحبت هایی که با بچه دارند آن را بروز می دهند. طبیعتا تمام شنیده های کودک در این شرایط منفی هستند و برای مدت زمان طولانی در ذهن او حک می شود. به عنوان مثال اگر به کودک بگویید “مثل پدرت لجبازی” چیزهایی که در ذهن او می گذرد این است : نمی خواهم مثل پدرم باشم، او لجباز است، پدر بد است. همینطور کودک با این افکار منفی به زندگی خود ادامه می دهد.
گفتن جمله اگه یه بار دیگه این کارو انجام بدی دیگه دوست ندارم
عبارت مشابه آن این است: اگر این کار را انجام دهی خیلی دوستت دارم. این نحوه صحبت کردن کودک را همیشه نگران این مسئله می کند که همیشه باید خوب باشد و هیچ اشتباهی مرتکب نشود. کودک تقلا می کند که ببیند والدینش دقیقا چه چیزی از او می خواهند و امیال و آرزوهای درونی خودش را نادیده می گیرد. وقتی این اتفاق بیفتد او دیگر بچه نیست چون لازمه بچگی بیخیالی و سبک بالی است. این ذهنیت که همیشه خود را در رده دوم اهمیت قرار دهد به آسانی تا دوران نوجوانی هم همراه او می ماند.
گفتن جمله روی آینده تمرکز کن و حواست به نتیجه کار باشد
باید به بچهها بگوییم : در لحظه زندگی (یا کار) کن.تمرکز کامل و شدید داشتن کار سختی است. ذهن که دائما تلاش میکند بر آینده تمرکز داشته باشد، (از گرفتن نمرات خوب در امتحانات پایان ترم تا رفتن به دانشگاه) مستعد اضطراب و ترس بیشتری خواهد بود. درحالی که ذرهای استرس میتواند نقش مشوق را بازی کند. اما در مقابل استرسهای مزمن و طولانی مدت به سلامت و همچنین تواناییهای فکری و ذهنی مثل توجه و حافظه آسیب میرساند. در نتیجه، تمرکز بیش از حد بر آینده، درواقع میتواند عملکرد ما را مختل کند.
اگر بچهها یاد بگیرند که چطور در لحظه اکنون زندگی کنند، بیشتر احساس خوشبختی کرده و عملکردشان هم بهتر میشود. و وقتی فرد خوشحال باشد، سرعت یادگیریاش بالا میرود، خلاقانهتر فکر میکند و حل مشکلات برایش آسانتر میشود. همچنین احساسات مثبت شما را در برابر استرس منعطفتر کرده و کمک میکند بهتر با چالشها و شکستها برخورد کنید و بتوانید خیلی سریعتر به حالت عادی برگردید.قطعا این موضوع که بچهها هدفی داشته باشند و برای رسیدن به آن تلاش کنند، برایشان خیلی خوب است. اما به جای اینکه مدام به آنها گوشزد کنید که حواسشان به لیست کارهای انجام دادنی باشد، کمکشان کنید تا روی وظیفه یا مکالمهای که الان درحال انجام آن هستند، تمرکز داشته باشند.
گفتن جمله دیگه نمی خوام ببینمت یا دیگه نمی خوام صداتو بشنوم
این جمله یعنی: زندگی من را خراب کردی، می خواهم ناپدید شوی، اصلا نباید وجود داشته باشی. طبیعتا کودک همیشه احساس گناه می کند و تصور می کنند که دلیل ناراحتی پدر و مادرشان هستند. قبل از به زبان آوردن جمله ای باید بسیار مراقب باشیم. همه این جملات عواقب عمیقی در زندگی شخص خواهد داشت. کودکان بار دردناک این جملات را تا پایان عمر با خود حمل می کنند. وقتی نمی توانید خودتان گفته هایتان را کنترل کنید باید فردی را به عنوان شاهد در نظر بگیرید. باید در بهبودی رفتار خود تلاش کنید تا توانسته باشید در بهبودی زندگی کودک تان کاری کرده باشید.
گفتن جمله مشغول باش چرا بیکاری
باید به بچهها بگوییم : از بیکاری لذت ببر. به جای اینکه برنامه بچهها را پر کنیم از کلاس و فعالیتهای تقویتی، باید زمانی را فراهم کنیم که بتوانند با وسایل خودشان تنها باشند. فرقی نمیکند که در اتاق انتظار نشسته باشند یا درحال رفتن به مدرسه باشند،بچهها میتوانند هر موقعیتی را به یک فرصت برای بازی تبدیل کنند. ممکن است فعالیتهای آرامی مثل کتاب خواندن یا دراز کشیدن زیر یک درخت و زل زدن به ابرها را انتخاب کنند. کارهایی که به آنها اجازه میدهد از نقطهای صلحآمیزتر و متمرکزتر، به باقی زندگیشان نزدیک شوند. تعیین زمان بیکاری برای بچهها کمکشان میکند تا خلاقتر شوند و مهمتر اینکه به آنها یاد میدهد آرام و ریلکس باشند.نکته مهم این است که هرگز آنها از فرصتهای یادگیری محروم نکنید یا آنها را به چالش نکشید که چیزی یاد بگیرند؛ بلکه برنامه شلوغ و متعهد کردن آنها چیزی است که فرصت یادگیری بازی مستقل را از آنها میگیرد، دیگر نمیتوانند با خودشان و خیالبافیهایشان تنها باشند، و یاد نمیگیرند به جای اینکه با انجام کاری خوشحال باشند، فقط با بودن و استراحت کردن شادی را حس کنند.
گفتن جمله استرس همیشه هست تو به خودت فشار بیار و جا نزن
باید به بچهها بگوییم : یاد بگیر خیلی به خودت سخت نگیری. بچهها در سنین نوجوانی احساس اضطراب دارند، نگران نمرههایشان هستند و برای داشتن رتبه خوب بین همکلاسیها تحت فشار قرار دارند. بسیار ناراحت کننده است که در برخی مناطق بچهها از روی استرس دست به خودکشی میزنند.راهی که ما بزرگترها برای زندگی کردن پیش گرفتهایم، به بچهها این حس را القا میکند که استرس بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی موفق است. مهارتهایی را به بچههایشان آموزش دهند که بتوانند با کمک آنها در مقابل شرایط استرسزا مقاوت نشان داده و سریع به حال عادی و آسودگی برگردند. وقتی ما نمیتوانیم شرایط زندگی و کاری را که در مدرسه و محیط کار با آن مواجهیم، تغییر دهیم، پس باید به سراغ تکنیکهایی مثل مدیتیشن و یوگا برویم تا بتوانیم بهتر از پس فشارهای پیشرو برآییم. این راهها به بچهها کمک میکند تا یاد بگیرند دستگاه عصبی پاراسمپاتیک «استراحت و هضم» (به عنوان نقطه مقابل پاسخ «جنگ یا گریز») به کار ببرند.
گفتن جمله بعدا تو رو تنبیه می کنم
این جمله به کودک می فهماند که والدین این حق را دارند هر کاری که دوست داشته باشند با فرزندشان انجام دهند و احساسشان بی ارزش است. آن هابه پدر و مادرشان به چشم یک رئیس و ناظر نگاه می کنند نه به چشم یک نگهبان مهربان و همیشه از ترس تنبیه شدن سعی می کنند کاری را انجام دهند که پدر و مادر دوست دارند.
گفتن جمله توانایی هایت را بیشتر کن
باید به بچهها بگوییم : اشتباه کن و شکست خوردن را یاد بگیر. پدر و مادرها دوست دارند که بچههایشان را با نقاط قوت و استعدادهای ذاتیشان معرفی کنند. مثلا میگویند بچه ما «مخ ریاضی» است یا «معاشرتی» است یا «برای خودش یه پا پیکاسو» است. این ذهنیتها بچهها را به یک شخصیت متصل میکند و باعث میشود کمتر بخواهند چیزهای جدید را امتحان کنند که شاید خیلی هم در آنها خوب نباشند. مثلا وقتی بچهای بخاطر ورزشکار بودن تشویق میشود، تمایل کمتری به ترک منطقه امن خودش داشته و سمت تجربه جدیدی مثل بازی در یک تئاتر مدرسهای نمیرود. این موضوع بچهها را مضطربتر و افسردهتر می کند، وقتی که با یک چالش یا شکست مواجه میشوند. به جای اینکه نقاط قوت بچهها را شناسایی کنید، به آنها یادآوری کنید تا زمانی که تلاش کنند، میتوانند هرچیزی را یاد بگیرند. تحقیقات نشان میدهد که بچهها با دانستن این موضوع که برای پیشرفت فقط به یک تلاش کوچک اضافی نیاز دارند، در هنگام مواجه با چالشها خوشبینتر و حتی مشتاقتر میشوند و نسبت به خود و تواناییهایشان احساس سرخوردگی کمتری میکنند.
گفتن جمله ضعف های خودتو بشناس و اینقدر شل و وارفته نباش
باید به بچهها بگوییم : هوای خودت رو داشته باش. ما خیال میکنیم که انتقاد برای بهبود و خودسازی خیلی مهم است. درحالی که خود آگاهی، مهمتر است؛ پدر و مادرها اغلب به طور تصادفی به بچهها یاد میدهند که حسابی از خودشان انتقاد کنند. خود انتقادی توجه شما را فقط به اشتباهاتتان جلب میکند و اعتماد به نفستان را پایین میآورد. باعث میشود از شکست بترسید که این هم به عملکردتان آسیب میزند. باعث میشود خیلی راحت تسلیم شوید و تصمیمگیری را برایتان سخت میکند. خود انتقادی در هنگام مقابله با چالشها شما را افسردهتر و نگرانتر میکند.
والدین باید بچهها را به دلسوزی برای خودشان تشویق کنند. یعنی وقت شکست و ناکامی با خودشان مثل یک دوست رفتار کنند. یعنی لازم نیست در حق خودشان ضعیف کشی راه بیاندازند. مثلا یک بچه خجالتی که نسبت به خودش حس دلسوزی دارد، به خودش میگوید بعضی وقتها خجالتی بودن هم بد نیست و اینکه فقط شخصیتش به اندازه بقیه اجتماعی نیست. به این ترتیب است که میتواند برای بیرون آمدن از پوسته خودش هدفهای کوچک و قابل مدیریت بچیند. این طرز فکر به او اجازه خواهد داد تا در برابر چالشها برتری داشته باشد، مهارتهای اجتماعی جدیدی کسب کند و از اشتباهاتش درس بگیرد.
جهت رزرو مشاوره تلفنی و حضوری با این شماره تماس بگیرید 09374071940 |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.