1- اصل آزادی : منظور این است که کودک در پذیرش مسئولیت خود آزاد باشد . امامسئله ای که در این جا مطرح می شود این است که در بسیاری از موارد کودک صلاح وفساد امور را درک نمی کند و دادن آزادی به او ممکن است موجب لطمه ای شود .
در چنین صورت شک نیست که حق
رأی ندارد.رأی ، رأی والدین اوست؛ولی این امر موجب نمی شود که باز هم
مسئولیت بهگونهیتحمیلی باشد . می توان خواسته خود را با زبان کودک اعمال
کرد . بهصورتی غیر مستقیم طفل را وادار کرد حرف ما را بزند و خواسته ما
را بگوید و آزادی او رعایت گردد .
این امر گو این که یک فریب تربیتی است ولی گناه بهحساب نمی آید چون در طریقخیر و صلاح کودک است .
اما در صورتی که او فساد و صلاح را ولو بسیار جزئیتشخیص می دهد، به همان میزان باید در پذیرش مسئولیت آزاد باشد وگرنه کودک بهصورت یک شیء در می آید .
گاهیمسئله صورت سومی هم پیدا می کند و آن این که درست است او صلاح و فساد را تشخیص نمی دهد ولی انتخاب او موجب لطمه ای به خیر و مصلحتش نیست.دراینجا هم آزادی او را محترم می شمریم و او را در انتخاب،آزاد می گذاریم .
بدین سان درهمه حال اصل بر رعایت آزادی است ولی گاهوبی گاه کنترل و مداخله ما هم وجود دارد .
2- اصل رغبت : برای این که مسئولیتی نیکو انجام شود باید خودِ فرد بهانجام آن راغب باشد ورغبت به هنگامی است که او در انتخاب،آزاد و در مسئولیت،به نحوی ذی نفع باشد .
برای موفقیت در این زمینهبهتر است که دو یا سه امر اندیشیده و مورد صلاح را در برابرش قرار دهیم و او را در انتخاب یکی از آنها آزاد بگذاریم ، فی المثل بگوییم که این دو کار در پیش است تو هم می توانی ظرفها را بشویی و هم می توانی اطاق را جارو کنی ، کدام یک را می پسندی ؟
خوشبختانه رغبت،امری اکتسابی و از راه تلقین قابلِ اِعمال و نفوذ است و می توان زمینه آن را در کودک ایجاد کرد.
در صورت تخلف از انجام مسئولیت :
ممکن است کودک مسئولیت واگذار شده را انجام ندهدو وضع بهگونه ای باشد که برای ما تخلف بهحساب آید . در چنین صورتی چه باید کرد؟قبل از پاسخ به اینسوال باید ببینیم چرا آدمی در انجام مسئولیت تخلف می کند ؟ برای اینسوال سه گونه پاسخ می توان معین کرد ؟
1 - او نمی داند :به عبارت دیگر نحوه انجام مسئولیت به علت ارتکاب خطا باشد ، در این صورت باید با آرامش،خطای او را اصلاح کرد واو را در مسیر صواب قرارداد.
شک نیست که هر گونه فحش و ناسزا ، تنبیه و مکافات در باره چنین کودکی یک خطای تربیتی فاحش است .
2 او نمی تواند : یعنی انجام مسئولیت از عهده او بیرون است . مثلاً از کودک چهارساله می خواهیم عکس گلی را روی صفحه کاغذی ترسیم کند. ظرفی را ببرد،تمرین مشق کند و ... پیداست که کودک مزبور از عهده انجام این مسئولیت ها نمی تواند بر آید و فشار وتحمیل ما در چنین صورتی کاملاً ظالمانه و حداقل جاهلانه است .
در واگذاری مسئولیت ها مقتضای سنی اصل است و نیز مسائل امور بهتدریج و در سایه تجربه و تمرین باید واگذار شود و کودک بهتوانستن وادار شود .
3 - او نمی خواهد : یعنی مایل نیستکه مسئولیت را بپذیرد و انجام دهد ، در اینجا اولاً باید تا حدودی به او حق داد از آن باب که او هنوز کودک است و گرفتار عالم کودکی خود . پذیرش هر گونه قید و بندیمخالف روح آزادی طلب او و برایش رنجش آور است .
ثانیاً باید علل آن را جستجو کرد و یافت. باید دید آیا علل آن ندانستن و یا نتوانستن است یا تنبلی و تن پروری .
فقط در صورت اخیر است کهمسئلهیتنبیه مطرح می شود . اما آن هم طی صورت و مراحلی که ذکر می شود .
قبلاً باید بدانیم تحمیل مسئولیت از راه فشار هرگز برای والدین پیروزی و موفقیت به همراه نخواهد آورد ، چون آنها همه گاه نمی توانند همراه کودکباشند . هر لحظه که فشار از میان برود طفل بهحال اول بر می گردد.
ثالثاً ایجاد فشار ممکن است روح مقاومت و عصیان را در کودک ایجاد و یا زنده کند و باعث روگردانی و فرار همیشگی او از کار و مسئولیت شود.
رابعاً ممکن است یک حالت بی قیدی و بی تفاوتی نسبت به امر ونهی ها در او به وجود آید که نتایج را معکوس و وضع را وخیم تر کند و این خود نقض غرض تربیتی است . و بالاخره درهمه حال لازم است والدین از عهدهیاداره عواطف و احساسات خویش برآیند و راه و رسمی عاقلانه تر در پیش گیرند .
اما روشی را که در برابر شانه خالی کردن طفل از زیر بار مسئولیت پس از پندها و نصیحت ها در پیش رو داریم روش تنبیه است .
منظور ما از تنبیه،ایجاد زمینه ایاستکه درآن طفل بهخطای خود واقف شود و دیگر آن خطا را تکرار نکند و این تنبیه ممکن است بهصورت تذکر، انتقاد ، جزا ، عقوبت ، قصاص ، کتک زدن ، راندن ، محروم کردن از امر مورد علاقه و ... باشد و این دیگر بسته به نظر مربی آگاه است که چه روشی را در پیش گیرد .
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.