تحلیل فیلم پرسه در حوالی من :
دختری به نام سایه که به صورت تنها و جدای از خانواده، در مدت زمان داستان فیلم زندگی می کند.
و ظاهرا سایه با شخصی به نام بهنام رابطه داشته و پس از خیانت بهنام جدا شده اند طبق گفته ی دوست سایه و برداشت هر دو از شخصیت پسر یک فیلم که در حال پخش بود.
و طبیعتا شخصی در روابط عاشقانه آسیب می بیند آن هم با خیانت با چیزی که من از ماجرا برداشت کردم، دیگر به سختی ممکن است پای در رابطه ی دیگر بگذارد.
اگر به کار های روزمره سایه دقت کرده باشید یک خلا و کم بود رو در وجود سایه احساس خواهید کرد.
مثلا چک کردن های گوشی در هنگامی که تلویزیون روشن بود با پرت کردن گوشی و انجام بازی هایی با اون و گاهی یک آه کشیدن با به تصویر کشیدن بی حوصلگی...
کاش این فیلم افکار سایه رو هم بیشتر برای ما باز می کرد که سایه یک دختر تنها چقدر درگیر فکر کردن به رابطه ی قبلی خود یا به چیز های دیگر است که کمی گنگ به تصویر کشیده شده بود.
به نظر من آرش تمایل داشت که با سایه ارتباطی صمیمی تر ایجاد کند ولی ظاهرا سایه تا حدی از این رو اجازه می داد شاید به خاطر شکست در رابطه ی قبلی، تنهایی را انتخاب کرده بود چون که دوست صمیمی یا کسی که او قصد ازدواج داشته باشد را به تصویر نکشیده بودند که در این مورد باز هم فیلم گنگ و مبهم بود.
و اما چرا سایه بچه می خواست یک دختر مجرد چرا بچه می خواهد ان هم پسر؟
شاید برای سایه بهترین انتخاب در آن لحظه انتخاب یک بچه برای ارضای نیاز عشق و تعلق خاطر او بود چرا که آن بچه دیگر در اختیار او بود یعنی در کنترل او بود به نظر من سایه برای ارضای این نیاز و اینکه بچه در کنترل خودش بود همچین انتخابی را کرد...
در کل این فیلم مبهم بود و تحلیل ما چیزی بیشتر از یک حدس نیست.
اما خلا و کمبودی در درون سایه وجود داشت که به دنبال پر کردن آن بود.
و یک نکته ی دیگر این بود که او در روابط اجتماعی و شاد بودن انچنان مشکل شدیدی نداشت مثلا شادی ها و تفریحات با دوستان خود...
و در کار نیز گویا مشکلی ندارد همچنین مشکلات مالی...
و شاید از نگاه دیگر سایه شبیه خیلی از دخترهای دیگر جامعه باشد که سن ازدواج در ان ها بالا می رود و شاید واقعا در انتظار ازدواج هم بود چرا که از یک جایی به بعد به خودش می رسید
و یادم می اید که در هنگام سلفی گرفتن به شوخی گفت توی این دوران بی شوهری ...
در کل به نظرم تحلیل قوی نمیشه به این فیلم بست و چیزی بیشتر لز یک حدس نیست چرا که فقط یک خواسته ی سایه که ان هم خواستن بچه پسر بود به تصویر کشیده شده بود و انزوای سایه هم خفیف به چشم می خورد هر چند ارتباطاتی رو داشت ...
با سپاس هوراد
نظر خانم کیانی:
فیلم خیلی قشنگی بود،مچکرم استاد
احساس های زنانه رو قشنگ ب نمایش گذاشته،ترس از پیری،تنهایی،ازدواج،زیبایی،در مورد سایه هم اینکه اون در اینجا فقط مادر شدن رو دوست داشت،وگرن برای ازدواج خاستگار داشت،هم اونی ک مادرش معرفی میکرد هم دوستش ارش اونو میخاست شاید سایه هنوزم عاشق بهنام نام برده شده باشه،با دیدن موی سفید هم خودشو باخت، سایه خیلی اعتماد بنفسش پایین بود،من تو ی کانال روانشناسی این متن رو خوندم👇
سلفی زیاد نشان از یک اختلال!
محققان دریافتند اشخاصی بیش ازحد سلفی میگیرند در بیشتر موارد با کمبود اعتماد بنفس مواجه اند،پس تلاش میکنند با این روش جایگاه اجتماعیشان را بهبود بخشند!
این رفتار سایه تو فیلم اشکار بود،میتونیم بگیم فیلم قابل ملموسی هم بود،هوای سرد زمستان و خونه گرم سایه،اونجا ک سحر دختر همسایه لباسشو خیس کرد اون براش دلچسب بود،یا صدای لالایی های همسایه،ی موضوع اجتماعی
در مورد اون خانوم ک ب اسم کمک،کودکان رو میفروخت،محل زندگی عسل،اون مردا دور اتیش،نشون از بی خانمانی،اعتیاد،بزهکاری و... میداد.
اخر هم ک تنهایی،سیگار و کبریتها ک با هر کدوم انگار شمع های تولد سی سالگی رو خاموش میکرد.