تز اصلی این است که انسانها از طبیعت دور افتاده اند، با این حال، بخشی از دنیای طبیعی می مانند و مانند سایر حیوانات در معرض همان محدودیتهای فیزیکی قرار دارند. انسانها به عنوان تنها موجوداتی که از خود آگاهی، تخیل، و عقل برخوددارند، عجایب گیتی هستند. عقل هم اسباب بدبختی است هم نعمت، عقل سبب احساس های انزوا و تنهایی است، اما در ضمن فرایندی است که انسانها را قادر می سازد دوباره به دنیا بپیوندند. از لحاظ شخصیبی و روانشناختی، زمانی که بچه ها از مادرشان مستقل می شوند، برای نشان دادن فردیت، جابجا شدن بدون نظارت ، انتخاب کردن دوستان، لباس ها و غیره، آزادی بیشتری کسب می کنند. در عین حال آنها فشار آزادی را تجربه می کنند، یعنی، دیگر امنیت یکی بودن با مادر را ندارند. این فشار آزادی در سطح اجتماعی و فردی به اضطراب بنیادی منجر می شود ; یعنی، احساس تنها بودن در جهان.
[ در کتاب گریز از آزادی اشاره میشود که فروم در پی یک دفاع جنگی، سیاسی، حزبی و تبلیغاتی از آزادی و دموکراسی نیست بلکه به دنبال یک مطالعه عمیق علمی از دریچه روان شناسی در جستجوی عوامل درونی انسانی است که باعث تمایل مردم به قدرت پروری یا قدرت پرستی ( قدرت گرائی) و تسلیم داوطلبانه در برابر قدرتهای ضد آزادی می گردد
مسخ انسان در لوای مالکیت خصوصی و انحصارات.]
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:
0616-638-0922 فرزاد سلحشور
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.