تفاوت نقد و تخریب:


نقد و تخریب در عرصه عمل سیاسی،دو رفتار ناسازگار است؛ یکی بسان تیغی تیز در دست جراحی حاذق که با هدف جداسازی عارضه ای آفت زا از پیکری رنجور به حرکت در می آید و دیگری همچون پتکی کوبنده است که تنها برای ویرانگری طراحی شده است.

در بسیاری از عرصه های سیاسی به ویژه در جوامع دور از توسعه، رقیبان یکدیگر را با ابزارهای تخریب می کوبند تا به هر بهایی مسیر دستیابی به قدرت یا رقیب افکنی را هموار سازند. این در حالی است که مصالح عمومی و منافع ملی، فعالان  جوامع سیاسی توسعه یافته را در مسیر اصلاح امور، به سوی نقد و نقادی رهنمون می شود؛ رویکردی که منافاتی هم با قواعد بازی سیاسی و هوشمندی های لازم برای اصلاحگری یا به دست گرفتن قدرت ندارد.

در خصوص تفاوت ها، کارکردها و پیامدهای نقد و تخریب، چند نکته لازم به یادآوری است:


1- انتقاد و تخریب از نظر ماهوی به طور کامل با یکدیگر تفاوت دارند؛انگیزه انتقاد، اصلاح و سازندگی است؛لذا غالباً از کسانی بر می آید  که آگاهی کافی یا سابقه اهتمام به مسائل عمومی را داشته اند؛انتقاد نه مخالف خوانی و پرونده سازی های حاقدانه،بلکه کنشی اجتماعی مبتنی بر نوعی ارزیابی "آگاهانه" و "منصفانه" است که نقاط قوت و ضعف را همزمان مورد توجه قرار می دهد و در بهترین حالت، به ارایه راهکار برای رفع نقاط ضعف منتهی می شود. تخریب اما، از ابتدا با هدف انتقام یا تقبیح حریف به منظور تامین منافع فردی یا گروهی انجام می شود و در نهاد آن نیتی خیرخواهانه نهفته نیست. تخریب نه تنها بر برجسته سازی نقاط ضعف رقیب بنا شده، بلکه با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی، نقاط قوت را هم ناچیز یا گاه منفی جلوه می دهد و به خاطر نبود منطق در پس کنشگری تخریبگران، رفتار آنان در بسیاری از موارد به  بی اخلاقی و از جمله افترا و زیرآب زنی شرم آور،آلوده می شود.


2- فرایندهای انتقاد و تخریب، از نظر روش ها و ابزارهای مورد استفاده نیز متمایزند؛انتقاد همواره بر مبنای تجربه های موفق یا ناموفق و معیارهای متناسب با نوع مسئله انجام می شود؛ اما تخریب از هیچ منطق و الگوی رفتاری جز زیر سوال بردن حریف و تقبیح او پیروی نمی کند. تخریبگرایان برای جبران بی منطقی خود، در جلب افکار عمومی در بسیاری از موارد از روش ها و ابزارهای ناهنجار یا نامشروع استفاده می کنند؛ انتخابی که گاه هوده و نتیجه ای وارونه به بار می آورد و اعتبار خود تخریبگران از بین می برد.


3- نتایج و پیامدهای انتقاد و تخریب از زمین تا آسمان تفاوت دارد؛انتقاد به خاطر برخورداری از منطق همه فهم، همواره موجب ایجاد مطالبه ای عمومی و در نتیجه بهبود و اصلاح امور می شود. تخریب اما هرگز کارآمدی ندارد و نه تنها به بهبود امور منجر نمی شود، بلکه به کارگیری ابزارها و روش های نامطلوب در آن،زمینه ساز افول اخلاق و اعتماد در جامعه هم می شود. انتقاد به خاطر رویکرد همگرایانه ای که در ماهیت خود دارد، همبستگی و انسجام  را تقویت می کند، اما تخریب به خاطر توجه مطلق به منافع گروهی و جناحی و توسل به تاکتیک هایی چون گروکشی، خرده گیری، القای ناکارآمدی حریف، زیر سوال بردن اقدام های مثبت،بافتن اتهاماتی از جنس حساسیت های قدرتمندان برای تحریک آنان به مداخله و ...، زمینه های واگرایی و بی اعتمادی را در جامعه فراهم می کند. به عبارتی دیگر، نقد سازنده سرمایه های اجتماعی را تقویت می کند اما تخریب سرمایه های اجتماعی را فدای منافع گروهی خاص می کند.

در مجموع باید گفت راه نقد از تخریب جداست؛ اولی با انگیزه اصلاح انجام می شود و دومی با هدف تخریب، اولی از قاعده و قانونی مشخص پیروی می کند و دومی تابع قانونی نیست؛نقد مشکل گشایی است اما تخریب،عقده گشایی است؛اولی سازنده است و دومی ویرانگر، اولی به دنبال گشودن درهای تازه است و دومی به دنبال به بن بست کشاندن!


مشاور و روانشناس مصطفی آفریدون


 

مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب

تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:

0616-638-0922 فرزاد سلحشور

مرکز مشاوره تلفنی