توصیه هایی به والدینی که تک فرزند دارند

فرزندان امروز نسبت به فرزندان نسل قبل نیازها و مشکلات پیچیده‌تری دارند.همچنین طبق تجارب روانشناسی بسیاری از والدین از سرسخت بودن تربیت فرزندان شکایت دارند و همین مسئله باعث شده والدین بعد از تربیت فرزند اول به نوعی خسته شده و به تولد یک فرزند اکتفا کنند در همین راستا بسیاری از والدین نیز بر این باورند که "توجه به کیفیت تربیت فرزندان در ابعاد مختلف بسیار بهتر از توجه به کمیت آنهاست.تک فرزندان از کودکی نیازمند برقراری رابطه، رقابت و همکاری با همسالانشان هستند تا از این طریق بتوانند به دلیل نداشتن هم صحبت احساس کودکانه خود را تجربه کنند لذا والدین باید ابتدا نیاز کودک را تشخیص دهند سپس او را تشویق به حضور در محیط‌های اجتماعی کنند. به طور مثال کودک را در کلاس‌های فرهنگی، آموزشی و ورزشی ثبت‌نام کنند و از این طریق رشد اجتماعی او را فراهم کنند.

والدین تک فرزند باید سعی کنند توانمندی‌های واقعی فرزند خود را شناسایی و متناسب با آن انتظارات خود را نسبت به فرزندشان متعادل کنند همچنین باید با حمایت و توجه متعادل به تک فرزندان فرآیند استقلال سالم را در آنها تکمیل کنند.تک‌فرزندان در مقایسه با کودکان خانواده‌های چند فرزندی از صمیمت و روابط خواهری و برادری، یادگیری، ایثار و رقابت محروم هستند. اگرچه رقابت، احساسات و موقعیت‌های منفی در روابط خواهر و برادری وجود دارد اما به دلیل نوع روحیه مشترک شادی و نشاط بسیار زیادی در این نوع روابط وجود دارد این در حالیست که تک فرزندان صمیمیت و همدلی این رابطه‌ها را تجربه نمی‌کنند و تنها به صورت خیالی و در دنیای عروسکانه خود می‌توانند آن را تجربه کنند."تک‌فرزندان" در مرکز توجه و در نقطه میانی توجه والدین قرار دارند لذا این کودکان به دلیل برآورده شدن نیازهایشان از ناکامی مثبت بی‌بهره‌اند. والدین تک‌فرزند، "خودمحوری" و "خودخواهی" را برای فرزندشان معنا می‌کنند.

"تک‌فرزندی" را نمی‌توان عاملی منفی در خانواده در نظر گرفت با این وجود اما توجه، مراقبت، همدلی و احساسات والدین در این خانواده‌ها به سمت یک فرد متمرکز می‌شود و به دلیل اینکه آنها هیچ شریک و رقیبی در خانواده ندارند جایگاه برتر در خانواده را به خود اختصاص می‌دهند، به عبارت دیگر "سکوی قهرمانی خانواده در اختیار تک‌فرزندان قرار دارد".تک فرزندان در زمینه‌های تحصیلی از پیشرفت خوبی برخوردار هستند با این وجود اما والدین غالباً حساسیت و انتظارات زیادی نسبت به تک فرزندان دارند و همین موضوع می‌تواند موجب بروز اضطراب و تنش‌های روانی شود این در حالیست که در خانواده‌های چند فرزندی والدین "واقع‌گرا" بوده و براساس توانمندی از فرزندان خود انتظار دارند.

"تک‌فرزندان" در محیط "تنهایی" رشد می‌کنند که در آن یک "من" وجود دارد و برای رفع تنهایی خود به موقعیت‌های بیرونی وابسته می‌شوند؛ همچنین مفهوم خویشاوندی در بلندمدت برای کودکان "تک‌فرزند" تضعیف می‌شود به طوری که آنها در بزرگسالی هیچ خویشاوندی برای تعاملات اجتماعی ندارند و به تبع آن فرزندان آنها نیز خویشاوندی ندارند، موضوعی که تک‌فرزندان تا پایان زندگی با آن درگیر هستند.طبق تجربه‌های روانشناسی این نوع از والدین دوران رشد فرزند خود را همراه با تنش و اضطراب سپری می‌کنند. غالباً آنها فرزندان "کمال‌گرایی" تربیت می‌کنند، در تمام موقعیت‌ها و اهداف معیارهای عالی و کاملی برای آینده آنها دارند که آن را در قالب احساس اضطراب از بروز می‌دهند. در بعضی مواقع خانواده‌های "تک‌فرزند" در زمان بزرگسالی والدین خود را مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار می‌دهد این مسئله بر والدین تاثیر روانی زیاد و احساس دلسردی بزرگی ایجاد می‌کند. آنها از نظر اجتماعی نسبت به کودکان چندفرزندی مهارت‌های اجتماعی ضعیف‌تری دارند، درون این خانواده‌ها مهارت‌های اجتماعی کمتر رشد پیدا کرده و به دلیل برآورده شدن نیازهایشان از صبر و تحمل کمتری برخوردارند.

تک فرزندها با وجود توجهاتی که از سوی والدینشان به آنها می شود اما زمانی که در شرایط اجتماعی قرار می گیرند به نوعی با عدم اعتماد به نفس کافی روبرو می شوند. اعتماد به نفس به معنای برداشت فرد از خود و توانایی‌هایی است که می‌تواند بروز دهد و فردی که دچار کمبود اعتماد به نفس می شود وابسته به دیگران بار می‌آید و هیچ کاری را نمی‌تواند به تنهایی انجام دهد و همیشه برای حل مشکل خود به دیگران تکیه می‌کند و از همه اطرافیان خود مشورت می‌خواهد تا بتواند به نتیجه قابل قبولی برسد و همواره حل این مشکل با علامت سوال روبروست.همه ما باید بدانیم که هر فرد توانایی کارهای خاصی را دارد و باید با این واقعیت کنار بیاییم که همه خوبی‌ها و محاسن در یک نفر جمع نمی‌شود.یکی از عوامل مهم در بالا نگه داشتن اعتماد به نفس، حفظ ثبات شخصیت است و باید به این باور برسیم که جنبه هویتی مهم ترین نقش را در زندگی فرد دارد و کسی که اعتماد به نفس کمی دارد،بیشتر تحت تاثیر اطرافیان قرار می‌گیرد و چون برای خود ارزشی قائل نیست و ثبات شخصیتی ندارد ممکن است به مسیر های کشیده شود.

والدینی که تک فرزند هستند به مراتب انتظارات بالایی از فرزندشان دارند و به نوعی فرزندشان آیینه آمال و آرزوهای دست نیافتنی آنها هستند و این در حالی است که اساسا فرزند علی رغم تلاش‌ بسیار زیاد، باز هم به استانداردهای مورد نظر پدر و مادر نمی‌رسد و فرزند به طور مستقیم و غیرمستقیم مورد انتقاد قرار می گیرد و والدین او را سرزنش می‌کنند.این اتفاق کاملا طبیعی است، چون به هر حال پدر و مادر نقشه روشنی از راه و آینده فرزند خود ترسیم می‌کنند و معمولا فرزند نیز تمام تلاش خود را می‌کند ولی علی رغم این تلاش هر کس در زمینه‌ی خاصی موفق می‌شود و یک نفر نمی‌تواند همه انتظارات را برطرف کند به همین دلیل تک فرزند احساس سرخوردگی می‌کند و با خود این تصور را دارد که در همه موارد ناتوان است و از عهده کاری بر نمی‌آید و نتیجه این تفکر از دست دادن اعتماد به نفس می‌باشد.

با تشویق بیش از حد از سوی والدین فرزند احساس می کند تمام این تحسین ها ساختگی و نمایشی است و آنها را بی ‌مورد می پندارد و پس از مدتی احساس پوچی می‌کند و نسبت به این تشویق‌ها بی‌تفاوت می‌گردد. باید توجه بیش از حد و همچنین بی‌مورد کنار گذاشته شود و نگذاریم همه خواسته ها مطابق میل فرزند اتفاق بیفتد و قوانین منطقی گذاشته شود و زمانی که با برخی از این تک فرزندان صحبت می‌کنیم علی رغم این که در ناز و نعمت زندگی می‌کنند ولی همیشه حسرت بازی کردن در کوچه و خیابان را دارند و یا این که دوست دارند مثل بقیه بچه‌ها هم بازی داشته باشند و از تنهایی‌ خود خسته شده‌اند که برای پر کردن این خلاء باید پدر و مادر به کمک این فرزندان بیایند و این نکته را بدانند که با دادن امکانات زیاد نمی‌توانند باری از دوش خود بردارند.

تک فرزندها معمولا نمی توانند ناامیدی ها و فشارهای روحی را تحمل کنند.معمولا سطح اعتماد به نفس در این افراد کمتر است.میل والدین به حمایت از تنها فرزندشان، مانع از آن می شود که فرزندشان مسئولیت عواقب اشتباهات خود را بیازماید و مسئولیت عمل خود را بپذیرد..

جهت رزرو مشاوره تلفنی و حضوری با این شماره تماس بگیرید 09374071940