حرف دلتان را بزنید(مصطفی آفریدون...لیلاچهرازی)

خیلی جای تعجب ندارد اگر حدس بزنیم شمایی که روی این صفحه مکث کرده اید، برای ابراز احساساتتان کمی مشکل دارید. ممکن است همین حالا احساس کنید در دامی گیر افتاده اید، شاید هم از کسی عصبانی هستید، شاید هم دلگیرید که هیچ کس را در اطرافتان ندارید تا با او درباره وضعیتتان حرف بزنید، هیچ دوست نزدیک یا آشنای صمیمی. احساس افسردگی و درماندگی می کنید...

  این وضعیت به هیچ وجه نه عادی است و نه قابل برگشت چرا که طی زمان می تواند از شما یک فرد عصبی و مضطرب بسازد. نباید احساساتتان را به مدت زیاد درونتان حبس کنید. شما باید مهارت انتقال درست احساساتتان را پیدا و بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. البته این انتقال احساسات خیلی راحت نیست و وقتی توانایی انجام آن را پیدا می کنید که بهای تمرینی را پرداخته باشید.

 

۱) پله اول: احساستان را نشان دهید

  نشان دادن احساسات خیلی ساده تر از کشیدن بار آن برای ساعت?ها، روزها و حتی سال هاست. شما حتی می توانید احساستان را با کلمات بسیار محدودی نشان دهید؛ با یک جمله و حتی یک کلمه. به جای اینکه در جواب سؤال فردی که حال شما را می پرسد، بگویید: خوبم یا چیزی نیست. بگویید: کمی ناراحتم! آره حالم خوب نیست و.... حتما مقدار این احساس را که می تواند احساس خوبی هم باشد معلوم کنید: «خیلی خوشحالم»، «کمی ناراحتم»، «خیلی خیلی عصبانی هستم»، «یک مقدار بی حوصله ام». با به کار بردن این کلمات، به دیگران هم درباره نوع رفتارشان آگاهی می دهید.

  ۲) پله دوم: علت را شناسایی کنید

  علت احساسی که دارید چیست؟ آیا با کسی به تازگی قطع رابطه کرده اید؟ کارتان را از دست داده اید؟ نمره دانشگاهتان به حد نصاب نرسیده است؟ وقتی علت ناراحتی تان را شناسایی کنید، می دانید با چه نوع رفتاری می توانید احساستان را ابراز کنید. از زندگی و تجربه هایتان درس بگیرید تا دریابید چه مواقعی با ابراز چه نوع احساسی و چه کیفیتی؛ حال بهتری پیدا می کنید.

  ۳) پله سوم: بنویسید

  حتما نباید شکسپیر باشید تا بتوانید بنویسید. فقط در مورد چیزهایی که به شما مربوط می شود بنویسید. درباره احساستان به صورت یک شعر ساده، یک جمله کوتاه و حتی یک داستان یا خاطره یا نامه ای به یک دوست! حتی در مورد کارهایی که در نظر دارید انجام بدهید یا در قالب نامه ای به کسی که از دست داده اید، دقیقا آن چیزی را که می خواهید و احساس می کنید، بدون هیچ سانسوری برای خودتان بنویسید.

  ۴) پله چهارم: تصورهای خوب داشته باشید

  هرگز خود را با تصویرسازی های منفی و یادآوری خاطرات بد متوقف نکنید. هر چیزی به ذهنتان می رسد، حتی بدترین هایش را دور بریزید و با خود بگویید هیچ چیزی را نمی توان کاملا پیش بینی کرد یا گاهی نمی توان جلوی اتفاقات بد را گرفت. پس بیش از حد در مورد حرف زدن درباره احساساتتان فکر نکنید.

  ۵) پله پنجم: تجربه کنید

  تمام افکار و احساستان را در سبدی بریزید و با آنها به پیاده روی بروید، به یک فضای باز و خالی از استرس؛ جایی مانند نیمکت کنار زمین ورزش بچه ها. آن وقت در کمال آسودگی خیال به آنها فکر کنید. به اینکه دقیقا احساستان چیست؟ آیا واقعا این احساس را دارید یا بر اثر هجوم بعضی گرفتاری ها یا مشکلات به این سمت کشیده شده اید.

  ۶) پله ششم: از خودتان عکس بگیرید

  بیشتر افرادی که در بروز احساساتشان مشکل دارند، با عکس گرفتن هم مشکل دارند. آنها یا به ندرت به عکاسی می روند یا اگر در مقابل دوربین عکاسی قرار بگیرند، سعی می کنند خود را پنهان کنند. تمرین کوچکی در این مورد برای شما داریم. خود را به یک آتلیه نه چندان گران قیمت برسانید و با ژست های مختلف عکس بگیرید. خجالت را کنار بگذارید. اگر هم دوربین دارید که چه بهتر! می توانید دوربین را روی سه پایه ای بگذارید و در حالت و حس های مختلف از خودتان عکس بگیرید.

  ۷) پله هفتم: با کسی حرف بزنید

  کسی را پیدا کنید که به او اطمینان داشته باشید ـ حتما در اطرافتان کسی وجود دارد که بتوان به او اعتماد و اطمینان داشت ـ و درباره احساساتتان با او حرف بزنید. بهتر است بگوییم خودتان را مجبور کنید که درباره احساس واقعی تان با کسی حرف بزنید. اگر نمی توانید به طور شفاهی احساستان را بیان کنید، برای دوستی ایمیل بزنید یا نامه بنویسید. اگر هم واقعا فکر می کنید فرد قابل اعتمادی در اطرافتان ندارید، با یک مشاور صحبت کنید و از او کمک بخواهید که اتفاقا در بعضی مواقع نتیجه بهتری می دهد.

  ۸) پله هشتم: آیا واقعا ارزش دارد؟

  گاهی به بیان احساسی خاص نیازی نیست و به جای آن کمی خودداری لازم است. نباید هر چیزی را به دیگران بگویید. گاهی می توان موضوع را درون خود نگه داشت.

  ۹) پله نهم: عشق را به یاد بیاورید

  زمان هایی را که احساس خوبی داشته اید به یاد بیاورید. یک احساس خوب عاشقانه، احساس خوبی که نسبت به یکی از اعضای خانواده تان دارید، احساس خوبی که در یک میهمانی داشته اید و... تا می توانید این حس ها را به یاد آورید و آنقدر این کار را ادامه دهید تا تمام احساس های بد از وجودتان رخت ببندد. این کار را روزهای مختلف و در ساعات مختلف تکرار کنید. این تمرین به شما کمک می کند از ترس و ناامیدی که دلیل بعضی از خودخوری ها و عدم بروز احساس هاست دور شوید.

  ● حرف آخر

با خودتان مثل یک دوست مهربان صحبت کنید. گاهی نمی توانیم احساسمان را کنترل و مهار کنیم و در عین حال نمی توانیم از آنها هم بگریزیم ولی می توانیم کمی به خودمان زنگ تفریح بدهیم، از احساسمان کناره بگیریم و سرمان را گرم کار دیگری کنیم و دوباره با انرژی بیشتر به احساساتمان بپردازیم. برخی اوقات به موضوع یا مکانی تازه و جدید نیاز دارید. به دیدن دوستانتان که مدت هاست آنها را ندیده اید یا جاهای دیدنی که احساس خوبی را در شما زنده می کنند، بروید تا از شر احساس های منفی خلاص شوید. گاهی هم لازم نیست کار زیادی انجام دهید، یک دوش ساده می تواند حال شما را بهتر کند.