خودت را دستکم نگیر!
«احساس حقارت» باعث میشود که انسان تواناییهای بالقوة خودش را دستکم بگیرد. اما مهم این است که این حس از کجا میآید؟ و چطور رفعش کنیم؟
«احساس حقارت» داشتن، همانطور که از کلمة دوّمش برمیآید، یعنی اینکه یک نفر حس کند در برابر دیگران کوچک است و خودش را دستکم بگیرد. البته همانطور که از کلمة اوّلش هم برمیآید، نشان از این دارد که این «خودکمبینی» چندان ربطی به واقعیت ندارد و بیشتر باور و حسّ یک آدم است نسبت به خودش.
در این مقاله میخواهیم این احساس فلجکننده و ناجور را زیر ذرهبین بگذاریم. اوّل از همه میخواهیم ببینیم این احساس از کجا میآید، بعد ببینیم آدمهایی که در وجودشان با این احساس درگیرند، چه نشانههایی دارند و دستآخر هم میخواهیم راهکارهایی را جلوی پای این آدمهابگذاریم تا احساسشان را از حقارت به عزّتنفس تغییر دهند. البته حواسمان باشد کاری نکنیم که غرور جای احساس حقارت را بگیرد، چون غرور هم در واقع یک شکل دیگر احساس حقارت است!
احساس حقارت از کجا میآید؟
چرا بعضیها هیچ اهمیتی به خودشان نمیدهند؟ چرا بعضیها فکر میکنند از همه لحاظ کم آوردهاند یا بهتر بگوییم کم دارند؟ چرا بعضیها با دیدن چهرة خود جلوی آینه ابعاد وجود خویش را کوچکتر میبینند؟ چرا حس میکنند نسبت به دیگران کمتر مؤفقاند؟ این دلیلها احتمالاً قانعکنندهترین دلیلها برای احساس حقارت هستند:
۱. والدین بیش از حد سختگیر یا بیشازحد آسانگیر: پدر و مادرهایی که میگذارند فرزندشان از همان اوّلی که یاد گرفت چهار دست و پا راه برود «تجربه کند» و «خودش یاد بگیرد»، شاید ناخودآگاه دارند خشتهای اوّل عزّتنفس را درون فرزندشان میگذارند. اما آنها که بیشازحد سختگیراند، حتّی اگر بچة بیچاره کارش را درست انجام دهد، برایش پشیزی ارزش قائل نیستند. آنها هم نمیگذارند بچهشان دست به سیاه و سفید بزند، مبادا به لطافت پوستش بربخورد، دیگر بدتر. آنها در واقع اجازه نمیدهند بچه هیچ تجربة خودمختارانهای داشته باشد. به این شیوههای تربیت، "سبکهای فرزندپروری" (parenting styles) میگویند.
۲. نظر دوروبَریها: درست است که عمدة شخصیت فرد در خانوادهاش شکل میگیرد، اما به هر حال، بچه مقدار زیادی از وقت خود را با همسالان و دوستانش میگذراند. نظر دوستان و همسالان هم میتواند روی احساس حقارت شخص تأثیر بگذارد. دوستانی که تواناییهای آدم را تحسین میکنند و او را به اصطلاح قبول دارند، باعث میشوند که عزّتنفس فرد افزایش پیدا کند و برعکس، کسانی که مرتب دوروبریها را مسخره میکنند، به احساس حقارت آدم دامن میزنند.
۳. مشکلات جسمی واقعی: بررسی احساس حقارت بدون در نظر گرفتن این مورد، بیانصافی است. بعضیها فقط به این خاطر که به علّتهای ژنتیکی، مشکل جسمی دارند، از خودشان بدشان میآید. معلولان، چاقها یا لاغرهای مادرزادی از این دستهاند. بیماریهایی که در طول عمر به جسم آدمی حمله میکنند – مخصوصاً اگر مزمن شوند – میتوانند عزّتنفس انسان را خدشهدار و او را وادار کنند صبح تا شب به خودش لعنت بفرستد.
وقتی علائم افرادی که احساس حقارت دارند را میخوانید، دستتان میآید کسی که به اصطلاح خودش را میگیرد، دقیقاً میخواهد احساس خودکمبینیاش را بپوشاند. خواندن این نشانهها در شناخت احساس حقارت خودتان و دیگران بیشتر به شما کمک میکنند.
۱. بیاحترامی به دیگران
آدمهایی که برای خودشان احترام قائل نیستند، به دیگران هم احترام نمیگذارند، آنها فکر میکنند چون خودشان، خودشان را قبول ندارند، پس نباید کس دیگری را هم قبول داشت. آنها کوچکترین مشکل دیگران را چنان به رخشان میکشند که آنها تحقیر شوند.
۲. دهنبینی
همانقدر که آدمهای دارای عزّتنفس بالا خودمختار هستند، برعکس، آدمهای خودکمبین با کوچکترین توصیة دیگران، یکدفعه مسیر زندگیشان را عوض میکنند. کافی است که به این آدمها بگویی لباسشان زشت است، دیگر هیچگاه آن لباس را تنشان نمیبینید. اگر دقت کنید، میبینید که احساس حقارت، یا خودش را با انتقادناپذیری شدید نشان میدهد یا انتقادپذیری شدید!
۳. انزوا
کسانی که احساس حقارت دارند، فکر میکنند دیگران هم مثل خودشان، آنها را غیرجذاب، خنگ و خستهکننده میدانند. به همین خاطر سعی میکنند تا جایی که میشود، توی چشم نباشند و با کسی دهانبهدهان نشوند تا ضعف خیالیشان مشخص نشود.
رقابتگریزی آدمهای خودکمبین با اینکه دلشان میخواهد همیشه برنده شوند، سعی میکنند تا جایی که میتوانند وارد هیچ رقابتی نشوند. آنها خودشان فکر میکنند که بازنده خواهند بود و بازندگی هم یک فاجعة دیگر است!
۴. انتقادناپذیری
یکی از علّتهایی که آدمها انتقادپذیر نیستند، همین است که آنها هر نوع انتقاد سازنده یا ناسازندهای را دشمنی تلقّی میکنند. خودکمبینها دوست ندارند کسی ناتوانیهای آنها را گوشزد کند.
۵. توهم توطئه
کسانی که برای خودشان ارزشی قائل نیستند، فکر میکنند که همیشه دشمنهای فرضیای نشستهاند در فکر دسیسه تا آنها را از هر جایی که هستند پایین بکشند. در واقع، این آدمها این جوری خودشان به عوامل بیرونی نسبت دهند تا حقارت خودشان. البته توهم توطئه در شکل شدیدش یک بیماری روانی است و باید درمان شود.
اینگونه احساس حقارت را از بین ببرید:
وقتی که احساس حقارت، جزیی از شخصیت فرد شود، تغییر دادن آن خیلی سخت است. اما برطرف کردن این حس برای کسانی که گهگاهی احساس حقارت میکنند، آسانتر است. به هر حال، ما این راهکارها را جوری ردیف کردهایم که هم به درد گروه اوّل بخورد و هم به درد گروه دوّم. فقط یادتان باشد که این راهکارها آرامآرام در وجود آدم تأثیر میگذارند و نباید توقع داشته باشید یک شبه انجام شوند.
۱. معیارتان را عوض کنید!
معیار اندازهگیری کسانی که احساس حقارت میکنند دربارة ارزش خودشان درست نیست. بهنظر آنها ارزش آدم به چیزهایی است که چندان دست خودش نیستند. چیزهایی مثل قد، وزن و حتّی ثروت. برای اینکه احساس حقارتتان را از بین ببرید، اوّل باید در وجودتان چیزهایی را تشخیص دهید که قابلتغییر هستند. چیزهایی مثل دانش، خوش اخلاقی، شادی و خلاقیت. از این طریق مردم هم شما را بهخاطر ویژگیهایی که در خودتان پرورش دادهاید، بیشتر قبول خواهند داشت.
۲. برای خودتان دست بزنید!
تا حالا شده که خودتان برای تشویق خودتان آبطالبی بخرید، شده که نظر دیگران را دربارة موقعیتتان در نظر نگیرید و شده که برای موفقیتهای کوچک و بزرگ خودتان، جایزه بخرید؟ یکی از راههایی که میتواند به شما کمک کند تا از پس احساس حقارتتان بر بیایید، این است که راههایی برای تشویق خود پیدا کنید. باور کنید خیلی لذّتبخش است که آدم بعد از موفقیت در یک آزمون زندگی، اوّلین شیرینی موفقیتاش را خودش بخورد و بعد آن را به دیگران تعارف کند. تا حالا مزة این شیرینی را چشیدهاید؟
۳. از متخصصان کمک بگیرید!
گاهی احساس حقارت آن قدر شدید است که ما رسماً جزء مبتلایان به افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت و اینجور مشکلات روانشناختی دیگر شدهایم. اینجور مواقع بهتر است غرور ناشی از خودکمبینی و تصور بیفایده بودن بدون کمک دیگران را کنار بگذاریم و سراغ یک روانشناس یا مشاور خوب را از دوروبریهایمان بگیریم. فقط یادتان باشد که برای مؤثر بودن رواندرمانی، بیشتر از هر چیز باید حوصله و انگیزه داشته باشید؛ روانشناسها فقط به شما کمک میکنند که خودتان به خودتان کمک کنید.