مطالعات طولی در دوران کودکی افراد آشفته نشان می دهد این سرگشتگی درونی کودک به راهبرد رفتاری شکننده ای تبدیل می شود تا والدین ترساننده را یا از طریق اعمال تنبیه و یا از طریق اعمال توجه به او کنترل کند( لیونز_روث و جکو بوتیز،1999).
چنین روش هایی با رفتار دلبستگی تناقض دارند . چون برای کودک محبت یا ایمنی فراهم نمی کند ، برعکس موجب کنترل بر کودک می گردند. یعنی در مورد کودکان آشفته ( سازمان نایافته ) فعال سازی سیستم دلبستگی به جای آنکه باعث دریافت پاسخ حمایت گر والدین شود احساس نیاز کودک را برای ایمنی و توجه بیان می کند و کودک حمایت دریافت نمی کند ( جرج و سولومن ، 1999).
در این شرایط کنترل تنبیهی و مراقبتی ممکن است موجب تغییر در شکل دلبستگی به حالت تلاش برای تامین توجه و دریافت مراقبت بیشتر گردد . به گونه ای که از طریق همانندسازی فرافکن کودک به حالت نیابتی تحت مراقبت قرارگیرد.