رشد روحی کودک از وقتی که به دنیا میآید تا زمانی که به درجه انسان کامل میرسد، دارای مراحلی است که رسیدن به نقطه اوج آن بدون گذر از مراحل پایینتر ناممکن است. پدران، مادران و مربیان اگر مراحل رشد و توانایی کودکان را به صورت کامل و درست بشناسند، در تربیت فرزند بهتر میتوانند عمل کنند. عدم شناخت مراحل رشد کودک سبب افراط یا تفریط در تربیت میشود که هر یک از این دو، آثار ناگواری بر جای خواهد گذاشت که جبران این آثار، گاهی غیرممکن است.
باید با توجه به مراحل رشد عاطفی، درخواستها و نیازهای کودک را در نظر گرفت. مثلا توجه: به او، نیاز او به محبت اشباع میکند. پس مادران باید توجه داشته باشند حضور آنان و تماس بدنی با کودک به او آرامش و احساس امنیت میدهد و آسایش روحی سبب رشد هر چه بهتر کودک میشود.
البته پدران نیز همانند مادران باید بدانند که کودک، علاوه بر مادر و محبت او، به پدر و رابطه با او هم نیاز دارد و کمبود احساس محبت از سوی پدر برای او پیامد مناسبی نخواهد داشت و قطعا امنیت روحی و آسایش خاطر او را به هم میزند. بنابراین پدر و مادر باید همراه و همگام با یکدیگر در رشد و ارتقای سطح فهم و تربیت کودکشان تلاش نمایند. والدین باید توجه داشته باشند که در برخورد با فرزند باید صبر و حوصله بیشتری داشته باشند. مثلا وقتهایی او بهانهای میگیرد، باید با صبر و حوصله پاسخ او را داد و در آرامش و تامین امنیت روحی او کوشید. باید از بروز حسادت وی جلوگیری کرد و با دادن مسئولیتهایی در حد توان وی، حس مسئولیت انجام کارها را در او زنده ساخت.
جامعهای که به سلامت جسم و روان اعضای خود توجه میکند، ضمن عدم صرف هزینههای سرسامآور درمانی، انسانهایی سالم نیز پرورش میدهد که موجب رشد فردی و اجتماعی خواهد شد. از جمله ویژگیهای فردی که از سلامتی روانی برخوردار است، عبارتند از:
۱- قابلیت ایجاد روابط موزون و هماهنگ با دیگران
۲- حل تعارضهای هیجانی و تمایلات شخصی
۳- تغییر و اصلاح محیط اجتماعی پیرامون
بر اساس آمارهای موجود تمام مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی همگی ناشی از رفتارها و روشهای غلط زندگی است. بنابراین همان قدر که سلامت جسم اهمیت دارد، به همان نسبت سلامت روان نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. پس باید راهکارهای صحیح زندگی را در پیش بگیریم.
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. باید به این نکته توجه داشت که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی، عاطفی، شخصیتی و هوشی را در بر گیرد.
نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و تواناییهای خود را پرورش داده و آشکار سازد. از طرف دیگر، نوزاد انسان با کمترین توانایی و امکانات به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد. این مراقبت توسط پدر و مادر و جامعه اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روانشناسی کودک نیز از این دو موضوع ناشی میشود.
خصوصیات عاطفی
در این مقاله رشد عاطفی را در دو بخش هیجانات و ترسها مطالعه میکنیم و هر یک را از دوره شیرخوارگی، مراحل بالاتر مختصرا بیان خواهیم کرد.
الف. هیجانات
رفتار معنیدار کودک، یک وسیله ارتباطی است. اگر فعالیت بیرونی بر «چشمکزدن»، «جویدن لب»، «تکان دادن پاها» باشد، میتوانیم آن را نوعی انقباض عضلانی، یا یک دریچه و «سوپاپ» گریز به حساب آوریم. ما نمیتوانیم خط مرز مشخصی مابین رفتار ارتجاعی و بیان هیجانات، ترسیم نماییم. چیزی که «هیجان» نامیده میشود، ممکن است بر اثر یک حالت تنش پیچیدهای به وجود آمده باشد و واکنش شدید، با هیجان متشابه میباشد. مثلا: ما گریه نمیکنیم، چون غمگین هستیم، ولی وقتی ما غمگین هستیم، گریه میکنیم. ما باید از بعضی جهات نسبت به کودک که گاه گاهی با درخشش بیانی، احساس دارد، حقشناس باشیم که بیش از همه چیز اساسیترین طرز بیانش را تشکیل میدهد.
هیجانات، نیروهای مستقلی نیستند که به صورت اسرارآمیزی کودک را احاطه کنند، آنها طرق واکنشی هستند که ساختاری داشته و مانند ادراک به تاثیرهای تشکیلاتی تجربه و تربیت، تسلیم میشوند. آنها در تاریخچه نژادها تحول قابل ملاحظهای داشتهاند و در رشد حالات شخص در نمود فردی نقش دارند. برای به دست آوردن دورنمای کامل، در بخشهای بعدی از شکلهای هیجانی که مربوط به ترسها و رویاها، بازیهای کودک و روابط اجتماعیاش در خانه و مدرسه، واکنشهای اخلاقی و فلسفی، خیر و شر، حقیقت و زیبایی حرف خواهیم زد.
دوره شیرخوارگی
این مرحله مانند مراحل دیگر زندکی کودک ارتباط مستقیمی با تعلیم و تربیت دارد. پس از تولد، مسائل عاطفی و روحی کودک همراه تغذیه و جسم او اهمیت مییابد. زندگی عاطفی و روحی در مراحل نخست در احساس آسایش و یا عدم آرامش خلاصه میشود و در مرحله بعدی یعنی حدود سه یا چهارماهگی، به صورت عواطف خودنمایی میکند. از جمله حالتهای عاطفی در دوره شیرخوارگی، حالتهایی چون ترس و سپس خشم و شادی است که به صورت خندیدن و لبخندزدن ظاهر میشود.
امنیت خاطر از مهمترین مسائلی است که باید مورد دقت قرار گیرد که ارتباط پیوسته مادر با طفل، این امنیت و آسایش روحی کودک را تامین میکند. بیاعتنایی به کودک در دوره کودکی، سبب مشکلات روحی فرزند در آینده خواهد شد. برای دستیابی هرچه بهتر و توجه به نکات ظریف تربیتی در دوران شیرخوارگی ابتدا باید مراحل رشد کودک را شناخت. این مراحل به طور مداوم در زمینه و طرح مشخصی صورت میگیرد. البته جریان رشد در کودکان مختلف است، زیرا رشد برخی به آرامی صورت میگیرد و در گروهی دیگر رشد با سرعت بیشتری رخ میدهد، ضمنا رشد جسمی و روحی وابسته به یکدیگر هستند.
۵-۳ ماهگی
نسبت به چیزهای اطرافش علاقه نشان میدهد. از توجه دیگران نسبت به خودش خوشش میآید. به افراد خانواده توجه و علاقه نشان میدهد. دوست دارد بعد از خوردن غذا و هنگامی که از خواب بیدار میشود، کمی بازی کند. با خشنودی از خود صدا در میآورد، با دیدن چهرهای آشنا لبخند میزند، به نظر میرسد حضور دیگران را پذیرا باشد، ولی با خود سرگرم است، عدم تعادل زیاد و گریه از ویژگیهای دیگر این دوره است.
ترسها
نوزاد انسان با قابلیت جهش، احساس کردن درد و لذت، به دنیا میآید که این سه قابلیت، اساس هیجان هستند و به احساسات خوشایند یا ناخوشایند منجر میشوند. افراد بالغ و همچنین کودکان، نمونههایی در این مورد عرضه میکنند. به طور مثال، چشمک میزنند. دهان باز میشود، شکم منقبض میشود، آرنجها، انگشتان، زانوها در حالت جهش ناگهانی خم میشود، این واکنش را «ترس» مینامیم. در همین موقع ضربان قلب ممکن است تند و شدید شود، فشار خون بالا رفته، طحال گلبولهای قرمز آزاد کرده و کبد «گلیکوژن» وارد خون نماید.
کنش ممکن است ضعیف و کوتاهمدت یا برعکس شدید و ممتد باشد. خوف و بیم داشتن طبیعی است و غالبا تاثیر مناسبی روی زندگی کودک در مدت رشدی دارد. اولین ترسهای کودک با بالا رفتن سن، تغییر میکند. بعضی از این ترسها، به نظر کاملا منطقی میآید و بعضی دیگر که چندان مهم به نظر نمیرسند، گاهی اثر ژرفی در کودک دارند. تغییراتی با محتوای مشابهی از ترس در تمام مدت طفولیت میدهد. کودک ترسهی قدیمی را به دور میریزد، زیرا تجربه، معانی واقعی آنچه که او را میترساند به وی آموخته شده است. کودک ترسهای تازه ای کسب میکند، زیرا بر خلاف سابق، برای درک و فهم آن پختهتر شده و علل آن را کشف میکند و این احساس نشاندهنده پیشرفت در رشد میباشد. واقعیت این است که کودک کاملا ترس را کنار نمیگذارد، بلکه ساختارهای آن را ظریفتر کرده و نظم و ترتیب میدهد. حتی در درون یک نوع ترس مشخص، تغییرات قابل توجهی به خاطر رشد روی میدهد. مراحل رشد به طور کلی تعیینکننده این است که کودک چه وقت میرسد و یا خواهد ترسید.
۱۲-۱ ماهگی
کودک در این دوره از صداهای شدید و غیر منتظره، اسباب بازیهایی که فریاد میزنند، صدای ساعت شماطهدار، صدای بم پدر و تمام صداهای ناشناس میترسد. اشیاء، اوضاع یا اشخاص جدید یا شخص آشنایی که شکل ظاهری او تغییر مشخصی کرده است، مثلا با یک کلاه. همچنین اشیایی که میافتد، خطرات سقوط، حرکت ناگهانی، تهدید بدنی یا از درد میترسد.
۳-۱ سالگی
در ۱۵ ماهگی مشاهده بیرون رفتن مادرش باعث ترس او میشود.
در ۱۸ ماهگی صداهای دستگاههای مکانیکی مانند جاروبرقی و مشاهده بیرون رفتن مادر.
در ۲ سالگی ترسهای زیاد به ویژه صداهایی که توسط قطار، کامیون، رعد و برق ایجاد میشود. از رنگهای تیره، اشیاء بزرگ، ساختمانهای بلند، قطار، جرثقیل و تاریکی میترسد.
جدایی از مادر در ساعت خواب و باد و باران، حیوانات، به ویژه صدای آنها کودک را وحشتزده میکند.
در ۵/۲ سالگی ترس زیاد به ویژه از ترس فضایی مثل: ترس از حرکات، تمام اختلافهای جهتیابی، وارد شدن کسی به منزل به صورت غیر عادی وجود دارد. به اضافه ترسهای زیادی که در نتیجه سروصدا ایجاد شده مانند دوره دو سالگی.
در ۳ سالگی از سالخوردگان با چهرههای پرچین و چروک، اشخاص بد ریخت و بد ترکیب، ماسک، لولو خور خوره، تاریکی، حیوانات، افراد خاصی که به عنوان «بد» برای کودک تشریح شدهاند، مثلا دزد میترسد.
۶-۴ سالگی
در ۴ سالگی از سر و صدا میترسد، از اشخاص رنگینپوست، از سالخوردگان و از لولو خور خوره میترسد. دوست دارد که فرد بزرگتری در حال بازی کمی او را بترساند.
۵ سالگی سن ترسیدن نیست. ترسها ذاتی و محسوس و معمولیتر است. از سقوط و افتادن، تاریکی و سر و صدا مثل: رعد و برق، باران مخصوصا در شب میترسد.
کودک در ۵/۵ سالگی خیلی ترسو میشود، از تنها خوابیدن در یک اتاق یا تنها بودن در یک طبقه منزل میترسد. از دست داد مادر، ترس از اینکه وقتی به خانه وارد میشود او در آنجا نباشد، او را شدیدا نگران میکند.
در ۶ سالگی ترسها ممکن است به علت آزمایشی انجام شوند. از اشباح و جادوگرها، حیوانات بزرگ وحشی و سگهای بزرگ، رعد، باران، باد، آتش و بهویژه صدای عناصر طبیعی میترسد. ترس از مرگ مادر یا اینکه اتفاقی برایش روی بدهد، ترس از مردی که در زیر تختش مخفی شده یا در جنگل پنهان شده، ترس از جراحاتی که خود موجب آن بوده است، در کودک ۶ ساله دیده میشود.
۷ سالگی
کودک ۷ ساله از سایه، اشباح، موجودات خیالی مخفی شده در اتاق زیرزمین، ارتفاعات، جنگ و جاسوس، میترسد. از اینکه والدینش، معلمان و رفقایش او را دوست نداشته باشند، نگران است. همچنین مدرسه و تکالیف جدیدی که باید انجام دهد، ترس از دیر رسیدن به مدرسه باعث ترس و نگرانی خواهد شد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.