عشق به وقت بی پولی و نداری
تصور کنید همسر شما همین امروز به خانه می آید و می گوید که شغلش را از دست داده است؛ چه واکنشی نشان می دهید؟ اول از همه باید بدانید که بیکاری ممکن است برای هر شخصی در هر مرحله از زندگی اش پیش بیاید و حتی ممکن است روی زندگی مشترک شما هم سایه بیفکند. بیکاری موضوعی است که می تواند در زندگی مشترک تاثیر مخربی داشته باشد یا اینکه بدون هیچ اثر جانبی از کنارتان عبور کند.
با این وجود گاهی اوقات بیکاری می تواند اثرات روانشناسی ناخوشایندی بر جای بگذارد و به بروز بیماری های روانی ازجمله افسردگی منجر شود؛ پس اگر می بینید که همسرتان در آستانه اخراج شدن از محل کارش قرار دارد یا به تازگی شغلش را از دست داده، خواندن این مطلب به شما کمک می کند تا بدانید با چنین فردی چطور باید برخورد کنید و طی دوران بیکاری او چه واکنشی نشان دهید تا این مرحله را با کمترین تنش و ناراحتی طی کند و این موضوع سبب تنش در روابط شما و همسرتان نشود.
حرف بزنید
خیلی از افرادی که بیکار شده اند از موقعیت جدیدشان احساس شرم دارند. آنها اغلب بر این باورند که دیگران فکر می کنند آنها اهمیت کمتری دارند و به چشم یک فرد بی خاصیت و اضافی به آنها می نگرند. شاید هم تصور کنند اطرافیان دل شان نمی خواهد درباره این موضوع حرفی بشنوند؛ بنابراین به عنوان همسر فردی که شغلش را از دست داده، اجازه دهید در این باره حرف بزند و با او صحبت کنید. می توانید به سادگی بگویید: «می دانم که برای تو روزهای سختی است اما دلم می خواهد بدانی که در حال حاضر به خاطر تو اینجا هستم و هرکاری لازم باشد برایت انجام می دهم. اگر فکر می کنی لازم است درباره اش صحبت کنی، لطفا در این باره راحت با من حرف بزن. شاید این زمان وقتی باشد که واقعا می توانم از تو پشتیبانی کنم ». با این جملات می توانید آرامش همسرتان را به او باز گردانید و در این بحران به او کمک کنید.
در ارتباط باشید
همسری که شغلش را از دست داده بیشتر اوقات احساس می کند سربار و بی مصرف است یا شاید بگوید: « مردم نمی خواهند با من باشند ». چنین افرادی خودشان را از دیگران دور می کنند؛ پس شما سعی کنید خودتان را به همسرتان نزدیک تر کنید. اگر سر کار می روید هر وقت فرصت کردید تلفن را بردارید و با او تماس بگیرید. بعد پیشنهاد بدهید که بعدازظهر باهم بیرون بروید یا ناهار را باهم بخورید. حتی می توانید کمی پیاده روی هم داشته باشید. بنابراین سعی کنید با همسرتان بیش از گذشته در تماس باشید و او را به حال خودش رها نکنید. حتی می توانید از اقوام یا دوستان نزدیک بخواهید که تماس شان را با همسر شما بیشتر کنند تا از لاک تنهایی بیرون بیاید و اشتیاقش را به زندگی از دست ندهد.
سرزنش نکنید
یکی از بدترین کارهایی که ممکن است انجام دهید این است که همسرتان را به خاطر بیکاری سرزنش کنید. نباید بگویید: «تو خودت باعث شدی اخراج بشی» یا «نتوانستی شغلت را حفظ کنی». بیان چنین جملاتی اوضاع را بدتر می کند. این زمان دوران سختی است که همسرتان به پشتیبانی شما نیاز دارد، پس نباید انرژی منفی اضافی تولید کنید. حتی اگر انتقاد شما درست و بجا باشد بهتر است از گفتن آن خودداری کنید.
غر نزنید
با وجود اینکه دل تان می خواهد همسرتان برای پیدا کردن شغلی تازه فعال تر باشد، غر نزنید و او را سرزنش نکنید چون این کار اوضاع را بدتر می کند. پس به جای اینکه با انتقاد و ملامت با او حرف بزنید یا واژه های کنایه دار و مضحک به کار ببرید، با آرامش از او بخواهید که اگر بیشتر اوقات در خانه می ماند، فعالیتش را بیشتر کند و ارتباطاتش را گسترش دهد.
پیشرفت ها را تشویق کنید
وقتی می خواهید همسرتان را تشویق کنید باید مراقب باشید چون ممکن است جملات شما برایش ترحم آمیز و آزار دهنده تلقی شوند. اگر دنبال کار جدید می گردد یا با یک کارفرمای تازه قرار ملاقات دارد، مهارت هایش را ستایش کنید و روی نقاط ضعفش دست نگذارید؛ اجازه دهید خودش به آنها پی ببرد. البته یادتان باشد که در تشویق زیاده روی نکنید. درصورتی که تحصیلات دانشگاهی او برای یافتن شغل مناسب کافی نیست، به او پیشنهاد دهید تحصیلاتش را ادامه دهد یا در دوره های آموزشی کوتاه مدت شرکت کند تا با بالا بردن سطح دانش و مهارت، امکانات بهتری برای یافتن شغل مناسب داشته باشد.
از مشاور کمک بگیرید
هر وقت احساس کردید همسرتان به دلیل خانه نشینی افسرده شده حتما از او بخواهید با شما به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کند؛ چون احتمال بروز افسردگی در افراد بیکار وجود دارد و این موضوع می تواند روی روابط شما و همسرتان تاثیر بگذارد و مشکلات خانوادگی را چند برابر کند. شاید پیش خودتان فکر کنید که جلسات مشاوره روانشناسی هزینه بر است اما یادتان باشد که بیماری افسردگی می تواند ریشه دار و مزمن شود و حتی یافتن شغل تازه یا سایر ارتباطات کاری را تحت تاثیر قرار دهد. پس برای سلامت روحی هم به اندازه سلامت جسمی اهمیت قائل شوید.
این حال بد مقطعی است
کسی که حالش خوب بوده و به واسطه بیکاری شرایط روحی مساعدی ندارد را نمی توان قاطعانه افسرده نامید. افسردگی یک بیماری است ولی این فرد با یافتن شغل جدید شرایط زندگی اش بهبود پیدا می کند. این فرد به صورت مقطعی و به واسطه از دست دادن شغل انرژی روانی اش کاهش پیدا کرده است و در نتیجه تحلیل پذیری اش هم بالا می رود.
درباره مسائل مالی منطقی بیندیشید
درست است که ممکن است به دلیل کاهش منابع پولی از لحاظ روحی به شما هم استرس هایی وارد شود اما بروز ناراحتی ها، دردی را دوا نمی کند. اگر می بینید همسرتان قادر به تامین تمام خواسته های سابق شما نیست هرگز او را به دلیل این موضوع سرزنش نکنید و از برخی تفریحات غیرضروری و تجملی چشم پوشی کنید. تا وقتی واقعا لازم نیست از کسی پول قرض نگیرید یا سراغ وام های بهره دار نروید؛ چون چگونگی بازپرداخت آنها هم می تواند برای تان مشکل ساز شود.
هزینه ها را اولویت بندی کنید
روی بودجه بندی و برنامه ریزی مسائل مالی بیشتر تمرکز کنید. از برخی هزینه های ضروری چشم پوشی کنید و یادتان باشد که با برنامه ریزی مشکلات حل می شود. اگر فرزندانی در خانه دارید درباره شرایط موجود با آنها صحبت کنید و از آنها بخواهید که در یک دوره کوتاه و موقت با شما همکاری کنند تا دوران بیکاری و بی پولی سپری شود. درباره اولویت بندی هزینه ها با بچه ها حرف بزنید و به زبان خودشان آموزش های لازم را عنوان کنید.
نصیحت نکنید
بهترین واکنش اطرافیان در مواجهه با چنین شرایطی درک کردن آن فرد است تا در این موقعیت بتواند آرامشش را حفظ کند. در صورت بروز چنین اتفاقی هرگز فرد بیکار را نصیحت نکنید و تمام پیشینه کاری او را زیر سوال نبرید؛ حتی بهتر است راهکاری پیشنهاد نکنید چون شرایط روحی او را وخیم تر می کند. کمی صبر داشته باشید. در بهترین حالت خود فرد شروع به صحبت می کند، اگر این اتفاق نیفتاد و حال بدش ادامه پیدا کرد، بهتر است این طور شروع به شرح واقعیت کنید: «تو مدتی است حال روحی ات خوب نیست و شرایط مساعدی نداری. در صورتی که به کمک احتیاج پیدا کردی حتما مرا هم در جریان بگذار.»
انتخاب یک شغل موقت
مسلما بهترین اتفاق در چنین شرایطی پیدا کردن شغل جدید است. اگر خود فرد تمایل داشت، از دوست و آشنا کمک بگیرید تا پروسه بیکاری او کوتاه تر شود و بتواند شغل جدیدی پیدا کند؛ حتی انتخاب یک کار موقت تا پیدا کردن شغلی مطلوب هم کمک کننده خواهد بود.
سالی چند بار شغل تان را از دست می دهید؟
اگر مساله تغییر شغل و از دست دادن کار یک موضوع تکرارشونده است، بهتر است حتما به مشاور مراجعه و ریشه این مساله را بررسی کنید. شاید خود فرد با شرایط اخت نمی شود و ناسازگار است چون زمانی که از دست دادن کار یک سریال تکرارشونده باشد، خانواده هم تحت فشار قرار می گیرند؛ در این صورت حتما سراغ درمانگر بروید.
از یک بزرگ تر کمک بگیرید
پیچیدگی های زندگی امروز و استرس های زندگی ماشینی، کم شدن ارتباط ها و. . . باعث می شود با کوچک ترین اتفاق ها شرایط روحی به هم بریزد، چه برسد به اینکه این مساله از دست دادن شغل باشد. وقتی فشار روحی بالاست، خود فرد نمی تواند حرکتی در راستای بهبود داشته باشد، با افزایش تنش و اختلاف هم به نتیجه ای نمی رسید؛ پس فضای خانه را آرام و بدون درگیری نگه دارید؛ حتی در چنین شرایطی برای حفظ آرامش خانواده تان بهتر است از یک بزرگتر کمک بگیرید.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.