همسر گزینی مرد و زن مقدمه ای برای تشکیل خانواده است. اظهار علاقه زن و مرد به یکدیگر نهایتا به پیوند سیستم های ارزشی آنها, ویژگی های شخصی, و ظرفیت آنها در عشق ورزیدن و ورود به یک رابطه مشترک می انجامد. هر طرف احتیاجاتی دارد و برای برآوردن آنها معمولا بدون آگاهی هشیارانه از این نیازها به دیگری چشم دارد. افراد جوان اغلب بر پایه احساسات و تمایلات جنسی متقابل به همسر گزینی دست می زنند. لیکن همیشه اینطور نیست چون بعضی روابط اساسا خارج از رفاقت و علاقه متقابل رشد می کند. هرچند عنصر عشق رمانتیک و احساسی اغلب قوی است .اغلب طرح خصوصیاتی از سوی یکی از دو طرف نسبت به دیگری که به نظر میرسد نیازهای عاطفی عضو دیگر را برآورده خواهد ساخت نیز به همه اینها اضافه میشود. این حالت همان عاشق بودن است که در آن محبوب به طور واقعی نگریسته نمی شود .اما در عوض به چشم طرف مقابل دارای همه خصوصیاتی است که شخص از او می خواهد
ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که ما در بزرگسالی قبول میکنیم بعلاوه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی هم نقطه عطفی در رشد و هم پیشرفت شخصی تلقی میشود.یکی از عوامل ازدواج های ناموفق نحوه نگرش نادرست افراد نسبت به فرآیند ازدواج و انتخاب همسر است.عقاید غیر واقع بینانه درباره ازدواج باعث نارضایتی شدید ی از زندگی زناشویی میشود و این نارضایتی به نرخ بالای طلاق می انجامد.
بدیهی است ازدواج همچون هر پدیده ی اجتماعی دیگری هنجارهایی دارد که این هنجارها نسبت به هر جامعه ونیز هر مقطع زمانی متفاوت است.در دوران کنونی مسائل ازدواج در کشور ما نیز دارای ویژگیهای خاص خود است .کشور ایران همچون سایر کشورهای جهان سوم در مرحله گذار از سنت به مدرنیته است که با تغییرات اجتماعی وسیعی در همه ی پدیده های اجتماعی از جمله ازدواج و همسر گزینی روبه روست. تغییراتی که موجب شده مردان و زنان نگرش نوینی از پیوند زناشویی و ازدواج داشته باشند و آن را نه فقط به عنوان یک رابطه ی جنسی و تولید فرزند بلکه برای به وجود آوردن یک زندگی کمال گرا توام با عشق و همدلی بدانند.
همسر گزینی مرد و زن مقدمه ای برای تشکیل خانواده است. اظهار علاقه زن و مرد به یکدیگر نهایتا به پیوند سیستم های ارزشی آنها, ویژگی های شخصی, و ظرفیت آنها در عشق ورزیدن و ورود به یک رابطه مشترک می انجامد. هر طرف احتیاجاتی دارد و برای برآوردن آنها معمولا بدون آگاهی هشیارانه از این نیازها به دیگری چشم دارد. افراد جوان اغلب بر پایه احساسات و تمایلات جنسی متقابل به همسر گزینی دست می زنند. لیکن همیشه اینطور نیست چون بعضی روابط اساسا خارج از رفاقت و علاقه متقابل رشد می کند. هرچند عنصر عشق رمانتیک و احساسی اغلب قوی است .اغلب طرح خصوصیاتی از سوی یکی از دو طرف نسبت به دیگری که به نظر میرسد نیازهای عاطفی عضو دیگر را برآورده خواهد ساخت نیز به همه اینها اضافه میشود. این حالت همان عاشق بودن است که در آن محبوب به طور واقعی نگریسته نمی شود .اما در عوض به چشم طرف مقابل دارای همه خصوصیاتی است که شخص از او می خواهد
ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که ما در بزرگسالی قبول میکنیم بعلاوه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی هم نقطه عطفی در رشد و هم پیشرفت شخصی تلقی میشود.یکی از عوامل ازدواج های ناموفق نحوه نگرش نادرست افراد نسبت به فرآیند ازدواج و انتخاب همسر است.عقاید غیر واقع بینانه درباره ازدواج باعث نارضایتی شدید ی از زندگی زناشویی میشود و این نارضایتی به نرخ بالای طلاق می انجامد.
بدیهی است ازدواج همچون هر پدیده ی اجتماعی دیگری هنجارهایی دارد که این هنجارها نسبت به هر جامعه ونیز هر مقطع زمانی متفاوت است.در دوران کنونی مسائل ازدواج در کشور ما نیز دارای ویژگیهای خاص خود است .کشور ایران همچون سایر کشورهای جهان سوم در مرحله گذار از سنت به مدرنیته است که با تغییرات اجتماعی وسیعی در همه ی پدیده های اجتماعی از جمله ازدواج و همسر گزینی روبه روست. تغییراتی که موجب شده مردان و زنان نگرش نوینی از پیوند زناشویی و ازدواج داشته باشند و آن را نه فقط به عنوان یک رابطه ی جنسی و تولید فرزند بلکه برای به وجود آوردن یک زندگی کمال گرا توام با عشق و همدلی بدانند.
مهم ترین عامل عوامل تربیتی و آموزشی هستند منظور عواملی است که در تربیت کودکان نقش بازی میکنند. ما به صورت تاریخچه هایی به زندگی افراد نگاه میکنیم تا دریابیم چه عواملی باعث میشود که افراد ازدواج موفقی نداشته باشند .این عوامل عبارتند از:
اتفاقات دوران جنینی مثل عواطف ناسالم مادر و رابطه پدر با مادر در این دوره/اتفاقات بعد از تولد مثل شاهد دعوای والدین بودن و آموزشهای لازم جهت تشکیل خانواده که مثلث خانواده مدرسه و رسانه های گروهی عهده دار آن هستند. در این زمان تعداد خانواده هایی که بتوانند مسئولیتشان در این زمینه را به خوبی انجام دهند به خاطر شکاف بین نسلها کمتر شده است.ما با چند نوع خانواده مواجه هستیم .دسته ی اول خانواده هایی که در زمینه ی ازدواج به فرزندانشان آموزشها و اطلاعات کافی نمی دهند به دلیل فقر فرهنگی- اجتماعی خانواده.
نوع دوم خانواده هایی هستند که به این مساله واقف اند اما آموزشهای زمان خود را به فرزندان می دهند که این امر با توجه به شکاف بین نسلها چندان موثر نخواهد بود.
نوع سوم خانواده هایی که به طور آگاهانه و با استفاده از دانش فرهنگی و اجتماعی به روز میتوانند فرزندانشان را با آمادگی های لازم نسبت به آینده و مساله انتخاب همسر تحویل جامعه دهند.
مدرسه نیز در دوره های خاصی از زندگی نقش پررنگ تری را ایفا میکند . مدرسه میتواند با آموزش مهارتهای اجتماعی آموزش نقش پذیری و غیره کمک قابل توجهی به افراد ارائه نماید. نقش آموزشی رسانه های گروهی به خصوص تلویزیون بر هیچ کس پوشیده نیست و کودکان از همان سنین اولیه با آن همراه میشوند و بیشتر اوقات زندگیشان را صرف آن میکنند. به همین دلیل میتواند راهکار خیلی قدرتمندی برای فرهنگ سازی مثبت باشد.
در صورت بندی اریکسون از مراحل زندگی مرحله ششم مرحله دیگرآمیزی در برابر مردم گریزی است.در این مرحله فرد برای صمیمیت و سرمایه گذار ی در این راه آماده است بدون اینکه خطر مستحیل شدن در دیگری در کار باشد .در این مرحله فرد ظرفیت عشق واقعی را دارد. بنابراین ازدواج در مرحله ای اتفاق می افتد که چالش اساسی فرد بین صمیمیت و انزوا است. صمیمیت به طور طبیعی با خود به خودی به وجود نمی آید و شامل علاقه, ارتباط متقابل, خطر پذیری, اعتماد و مبادله ی عقاید و عواطف, و نه صرفا مجاورت جسمانی و روابط جنسی است . که همه نیازهای اساسی و عمیق بیشتر انسانهاست. در همان زمان که فرد چنین رابطه ای را جست و جو میکند نیاز دارد تا احساس ثابت و پایداری از هویت خویش داشته باشد و بداند که در درون و نیز در جهان بیرونی که در آن در حال کنش وری است کیست. گسترش صمیمیت بین زن و شوهر منجر به هم آمیزی میشود که به معنی آمیختن هویت خود با هویت شخص دیگر است بدون ترس از اینکه چیزی از خود از دست برود .اریکسون همچنین معتقد است که حس حقیقی صمیمیت به دست نمی آید مگر آنکه فرد هویت توجیه یافته خود را به دست آورده باشد.
برای تعداد کثیری از زوج ها ازدواج با عبارت تنها مرگ ما را از هم جدا میکند آغاز میشود .اگرچه در نخستین روزهای ازدواج زن و مرد نسبت به عبارت فوق احساس تعهد دایمی مینمایند .لیکن واقعیت امر در پاره ای از موارد طور دیگری است.تحقیقات کارشناسان خانواده نشان میدهد که حدود 50% زوجین ازدواج خود را نهایتا ناموفق ارزیابی می کنند.بدون تردید ازدواج یکی از باارزشترین و متداول ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی اکثر بزرگسالان است.
آمار نشان میدهد که 97% بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یکبار ازدواج کرده اند.تعجب آور نیست که بدانیم نرخ ازدواج در طول 15 سال گذشته طبق آمار جهانی ثابت مانده است. متاسفانه این آمار در مورد طلاق صادق نیست. آمار نشان می دهد که نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است و کشورهایی جون ایالت متحده آمریکا بالاترین نرخ طلاق دنیا را دارا میباشند .به طوری که در آمریکا میزان طلاق 40% مجموع ازدواج ها و در ایران برای جمعیت شهری 30% بوده است. متفکران و آسیب شناسان طلاق را یکی از آسیب های اجتماعی به شمار آورده و بالا رفتن آنرا نشانه ی بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میکنند. طلاق به عنوان یک مساله اجتماعی همواره در ایران مورد توجه بوده است و طی چند دهه گذشته توجهاتی به مساله از سوی مراکز قانون گذاری و سایر نهادهایی که به نحوی با خانواده سرو کار دارند انجام گرفته است.از حیث امکان باید گفت که در بین وقایع حیاتی پنج گانه ( باروری, مرگ و میر, مهاجرت, ازدواج, طلاق) طلاق شاید تنها واقعه است که آمارهای آن در مقایسه با وقایع دیگر دقیق تر ثبت میشوند.
به طور کلی نتایج پژوهش ها نشان می دهند جوانانی که روابط والدینشان را آشفته میدیدند صرف نظر از سازمان خانواده نگرش منفی نسبت به ازدواج دارند.لونگ (1987)به این نتیجه رسید افرادی که ازدواج والدینشان را ناخوشایند می بینند نگرش منفی به ازدواج دارند. این افراد انتظار کمی از ازدواج دارند . هم چنین تعارض زیاد در خانواده باعث می شود که فرزندان دیرتر ازدواج کنند و احتمالا زودتر طلاق بگیرند.
طی سالها نگرش های جدیدی در زمینه اوضاع و مسائل خانوادگی به وجود آمده است. پژوهش های مختلفی نشان داده اند که نگرش جوانان نسبت به ازدواج و طلاق تغییر کرده است. در حالیکه دهه 1950 عصر طلایی ازدواج نام داشت و افراد ارزشهایی مثل شادی, رشد و اجتماعی شدن را در ازدواج و تشکیل خانواده جست و جو می کردند. امروزه کمتر از نیمی از جوانان چنین عقیده ای دارند . در سال 1976 سی و نه درصد از جوانان سفید پوست معتقد بودند که ازدواج باعث خوشحالی بیشتر در زندگی میشود . ولی در سال 2001 تنها 22 درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند .در بین جوانان سیاه پوست نیز 41 درصد از جوانان در سال 1976 معتقد بودند که ازدواج باعث زندگی شادمانه تری می شود . اما در سال 2001 فقط 21 درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند.
در هنگ کنگ نیز تغییراتی در نگرش افراد به ازدواج و طلاق به وجود آمده است . درصد ازدواج مجدد نسبت به کل ازدواج ها از 4 درصد در سال 1981 به 34 درصد در سال 2006 افزایش پیدا کرده است. در مقابل درصد ازدواج اول نسبت به کل ازدواج ها از 81 درصد در سال 1981 به 61 درصد در سال 2006 کاهش یافته است. در بین همین سالها متوسط اولین ازدواج از 27 سال به 32 سال برای مردان و از 23 به 28 سال برای زنان افزایش یافته است.با این حال حدود 72 درصد از مشارکت کنندگان معتقد بودند که ازدواج یک مرحله مهم در زندگی است و حدود 85 درصد اعتقاد داشتند که داشتن یک شریک زندگی همیشگی یک عنصر مهم در ازدواج است. بین آموزش جنس و موقعیت جغرافیایی و نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد.در هردو جنس کسانی که دارای مدارج آموزش عالی بودند معتقد بودند که ازدواج در زندگی ضروری است ولی داشتن یک شریک زندگی همیشگی مهم نیست. قسمت های سنتی هنگ کنگ معتقد بودند که ازدواج ضروری است . هم چنین توافق عمومی در این مورد که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند.
در انگلیس نیز نرخ ازدواج ها بعد از دهه 1970 (که سالانه 45000 )بود رو به کاهش رفت. در سال 1971 میانگین سن ازدواج برای مردان 24 سال و برای زنان 22 سال بود. در حالیکه این رقم در سال 2004 به 31 سال برای مردان و 29 سال برای زنان رسید. در آمریکا نیز به دلیل تغییرات زیاد در نگرش افراد پژوهش های زیادی در حوزه ازدواج و طلاق صورت گرفته است. در این کشور حدود 50 درصد ازدواج های اول و 60 درصد ازدواج های دوم به طلاق منجر می شود و نگرش منفی به ازدواج به سرعت روبه افزایش است.
در ایران نیز طبق آخرین پژوهشی که مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه انجام داده سن ازدواج دختران 22سال و پسران 26 سال اعلام شده است که نسبت به سال 2006 برای پسران 1.5 سال و برای دختران 1 سال افزایش نشان داه است .علت اصلی افزایش سن ازدواج عوامل اجتماعی و فرهنگی ذکر شده و در این بین 50 تا 60 درصد علل به خود جوانان و 40 تا 50 درصد آن به خانواده ها بر می گردد . در دختران حدود 40 درصد علل به تجمل گرایی آنان بر میگردد.
Marriage | ازدواج |
Commitment | تعهد |
Divorce | طلاق |
Empathy | همدلی |
Emotions | عواطف |
1-اسماعیلی نسب.مریم(1388) مقایسه اثر بخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رویکرد فناوری بر بهبود مولفه های محیط خانواده و کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک در کودکان. پایان نامه دکتری.روان شناسی.
2- تارین.سرکوت(1388)بررسی نگرش جوانان نسبت به ازدواج و طلاق و رابطه آن با مولفه های محیط خانواده.پایان نامه ارشد.مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبایی.دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی
3- جعفری.فروغ(1384) اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی پیش از ازدواج بر افزایش رضایت زناشویی زوجین پس از ازدواج.پایان نامه ارشد مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبایی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی
4- علی اسماعیلی. مینا(1374) بررسی عوامل موثر در تقاضای طلاق زنان سنین 20تا 40 سال شهر تهران و مقایسه آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضایی نکرده اند.پایان نامه ارشد روان شناسی عمومی
5- کاظمی پور/شهلا(1388) سنجش نگرش جوانان نسبت به ازدواج و شناخت آثار و پیامدهای آن. مقاله علوم انسانی دانشگاه اسلامی تابستان .شماره 42
مهم ترین عامل عوامل تربیتی و آموزشی هستند منظور عواملی است که در تربیت کودکان نقش بازی میکنند. ما به صورت تاریخچه هایی به زندگی افراد نگاه میکنیم تا دریابیم چه عواملی باعث میشود که افراد ازدواج موفقی نداشته باشند .این عوامل عبارتند از:
اتفاقات دوران جنینی مثل عواطف ناسالم مادر و رابطه پدر با مادر در این دوره/اتفاقات بعد از تولد مثل شاهد دعوای والدین بودن و آموزشهای لازم جهت تشکیل خانواده که مثلث خانواده مدرسه و رسانه های گروهی عهده دار آن هستند. در این زمان تعداد خانواده هایی که بتوانند مسئولیتشان در این زمینه را به خوبی انجام دهند به خاطر شکاف بین نسلها کمتر شده است.ما با چند نوع خانواده مواجه هستیم .دسته ی اول خانواده هایی که در زمینه ی ازدواج به فرزندانشان آموزشها و اطلاعات کافی نمی دهند به دلیل فقر فرهنگی- اجتماعی خانواده.
نوع دوم خانواده هایی هستند که به این مساله واقف اند اما آموزشهای زمان خود را به فرزندان می دهند که این امر با توجه به شکاف بین نسلها چندان موثر نخواهد بود.
نوع سوم خانواده هایی که به طور آگاهانه و با استفاده از دانش فرهنگی و اجتماعی به روز میتوانند فرزندانشان را با آمادگی های لازم نسبت به آینده و مساله انتخاب همسر تحویل جامعه دهند.
مدرسه نیز در دوره های خاصی از زندگی نقش پررنگ تری را ایفا میکند . مدرسه میتواند با آموزش مهارتهای اجتماعی آموزش نقش پذیری و غیره کمک قابل توجهی به افراد ارائه نماید. نقش آموزشی رسانه های گروهی به خصوص تلویزیون بر هیچ کس پوشیده نیست و کودکان از همان سنین اولیه با آن همراه میشوند و بیشتر اوقات زندگیشان را صرف آن میکنند. به همین دلیل میتواند راهکار خیلی قدرتمندی برای فرهنگ سازی مثبت باشد.
در صورت بندی اریکسون از مراحل زندگی مرحله ششم مرحله دیگرآمیزی در برابر مردم گریزی است.در این مرحله فرد برای صمیمیت و سرمایه گذار ی در این راه آماده است بدون اینکه خطر مستحیل شدن در دیگری در کار باشد .در این مرحله فرد ظرفیت عشق واقعی را دارد. بنابراین ازدواج در مرحله ای اتفاق می افتد که چالش اساسی فرد بین صمیمیت و انزوا است. صمیمیت به طور طبیعی با خود به خودی به وجود نمی آید و شامل علاقه, ارتباط متقابل, خطر پذیری, اعتماد و مبادله ی عقاید و عواطف, و نه صرفا مجاورت جسمانی و روابط جنسی است . که همه نیازهای اساسی و عمیق بیشتر انسانهاست. در همان زمان که فرد چنین رابطه ای را جست و جو میکند نیاز دارد تا احساس ثابت و پایداری از هویت خویش داشته باشد و بداند که در درون و نیز در جهان بیرونی که در آن در حال کنش وری است کیست. گسترش صمیمیت بین زن و شوهر منجر به هم آمیزی میشود که به معنی آمیختن هویت خود با هویت شخص دیگر است بدون ترس از اینکه چیزی از خود از دست برود .اریکسون همچنین معتقد است که حس حقیقی صمیمیت به دست نمی آید مگر آنکه فرد هویت توجیه یافته خود را به دست آورده باشد.
برای تعداد کثیری از زوج ها ازدواج با عبارت تنها مرگ ما را از هم جدا میکند آغاز میشود .اگرچه در نخستین روزهای ازدواج زن و مرد نسبت به عبارت فوق احساس تعهد دایمی مینمایند .لیکن واقعیت امر در پاره ای از موارد طور دیگری است.تحقیقات کارشناسان خانواده نشان میدهد که حدود 50% زوجین ازدواج خود را نهایتا ناموفق ارزیابی می کنند.بدون تردید ازدواج یکی از باارزشترین و متداول ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی اکثر بزرگسالان است.
آمار نشان میدهد که 97% بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یکبار ازدواج کرده اند.تعجب آور نیست که بدانیم نرخ ازدواج در طول 15 سال گذشته طبق آمار جهانی ثابت مانده است. متاسفانه این آمار در مورد طلاق صادق نیست. آمار نشان می دهد که نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است و کشورهایی جون ایالت متحده آمریکا بالاترین نرخ طلاق دنیا را دارا میباشند .به طوری که در آمریکا میزان طلاق 40% مجموع ازدواج ها و در ایران برای جمعیت شهری 30% بوده است. متفکران و آسیب شناسان طلاق را یکی از آسیب های اجتماعی به شمار آورده و بالا رفتن آنرا نشانه ی بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میکنند. طلاق به عنوان یک مساله اجتماعی همواره در ایران مورد توجه بوده است و طی چند دهه گذشته توجهاتی به مساله از سوی مراکز قانون گذاری و سایر نهادهایی که به نحوی با خانواده سرو کار دارند انجام گرفته است.از حیث امکان باید گفت که در بین وقایع حیاتی پنج گانه ( باروری, مرگ و میر, مهاجرت, ازدواج, طلاق) طلاق شاید تنها واقعه است که آمارهای آن در مقایسه با وقایع دیگر دقیق تر ثبت میشوند.
به طور کلی نتایج پژوهش ها نشان می دهند جوانانی که روابط والدینشان را آشفته میدیدند صرف نظر از سازمان خانواده نگرش منفی نسبت به ازدواج دارند.لونگ (1987)به این نتیجه رسید افرادی که ازدواج والدینشان را ناخوشایند می بینند نگرش منفی به ازدواج دارند. این افراد انتظار کمی از ازدواج دارند . هم چنین تعارض زیاد در خانواده باعث می شود که فرزندان دیرتر ازدواج کنند و احتمالا زودتر طلاق بگیرند.
طی سالها نگرش های جدیدی در زمینه اوضاع و مسائل خانوادگی به وجود آمده است. پژوهش های مختلفی نشان داده اند که نگرش جوانان نسبت به ازدواج و طلاق تغییر کرده است. در حالیکه دهه 1950 عصر طلایی ازدواج نام داشت و افراد ارزشهایی مثل شادی, رشد و اجتماعی شدن را در ازدواج و تشکیل خانواده جست و جو می کردند. امروزه کمتر از نیمی از جوانان چنین عقیده ای دارند . در سال 1976 سی و نه درصد از جوانان سفید پوست معتقد بودند که ازدواج باعث خوشحالی بیشتر در زندگی میشود . ولی در سال 2001 تنها 22 درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند .در بین جوانان سیاه پوست نیز 41 درصد از جوانان در سال 1976 معتقد بودند که ازدواج باعث زندگی شادمانه تری می شود . اما در سال 2001 فقط 21 درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند.
در هنگ کنگ نیز تغییراتی در نگرش افراد به ازدواج و طلاق به وجود آمده است . درصد ازدواج مجدد نسبت به کل ازدواج ها از 4 درصد در سال 1981 به 34 درصد در سال 2006 افزایش پیدا کرده است. در مقابل درصد ازدواج اول نسبت به کل ازدواج ها از 81 درصد در سال 1981 به 61 درصد در سال 2006 کاهش یافته است. در بین همین سالها متوسط اولین ازدواج از 27 سال به 32 سال برای مردان و از 23 به 28 سال برای زنان افزایش یافته است.با این حال حدود 72 درصد از مشارکت کنندگان معتقد بودند که ازدواج یک مرحله مهم در زندگی است و حدود 85 درصد اعتقاد داشتند که داشتن یک شریک زندگی همیشگی یک عنصر مهم در ازدواج است. بین آموزش جنس و موقعیت جغرافیایی و نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد.در هردو جنس کسانی که دارای مدارج آموزش عالی بودند معتقد بودند که ازدواج در زندگی ضروری است ولی داشتن یک شریک زندگی همیشگی مهم نیست. قسمت های سنتی هنگ کنگ معتقد بودند که ازدواج ضروری است . هم چنین توافق عمومی در این مورد که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند.
در انگلیس نیز نرخ ازدواج ها بعد از دهه 1970 (که سالانه 45000 )بود رو به کاهش رفت. در سال 1971 میانگین سن ازدواج برای مردان 24 سال و برای زنان 22 سال بود. در حالیکه این رقم در سال 2004 به 31 سال برای مردان و 29 سال برای زنان رسید. در آمریکا نیز به دلیل تغییرات زیاد در نگرش افراد پژوهش های زیادی در حوزه ازدواج و طلاق صورت گرفته است. در این کشور حدود 50 درصد ازدواج های اول و 60 درصد ازدواج های دوم به طلاق منجر می شود و نگرش منفی به ازدواج به سرعت روبه افزایش است.
در ایران نیز طبق آخرین پژوهشی که مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه انجام داده سن ازدواج دختران 22سال و پسران 26 سال اعلام شده است که نسبت به سال 2006 برای پسران 1.5 سال و برای دختران 1 سال افزایش نشان داه است .علت اصلی افزایش سن ازدواج عوامل اجتماعی و فرهنگی ذکر شده و در این بین 50 تا 60 درصد علل به خود جوانان و 40 تا 50 درصد آن به خانواده ها بر می گردد . در دختران حدود 40 درصد علل به تجمل گرایی آنان بر میگردد.
منابع و پیوندها
1-اسماعیلی نسب.مریم(1388) مقایسه اثر بخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رویکرد فناوری بر بهبود مولفه های محیط خانواده و کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک در کودکان. پایان نامه دکتری.روان شناسی.2- تارین.سرکوت(1388)بررسی نگرش جوانان نسبت به ازدواج و طلاق و رابطه آن با مولفه های محیط خانواده.پایان نامه ارشد.مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبایی.دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی
3- جعفری.فروغ(1384) اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی پیش از ازدواج بر افزایش رضایت زناشویی زوجین پس از ازدواج.پایان نامه ارشد مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبایی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی
4- علی اسماعیلی. مینا(1374) بررسی عوامل موثر در تقاضای طلاق زنان سنین 20تا 40 سال شهر تهران و مقایسه آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضایی نکرده اند.پایان نامه ارشد روان شناسی عمومی
5- کاظمی پور/شهلا(1388) سنجش نگرش جوانان نسبت به ازدواج و شناخت آثار و پیامدهای آن. مقاله علوم انسانی دانشگاه اسلامی تابستان .شماره 42
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.