محبت بی قید و شرط خانوادگی



یروز به پدرم زنگ زدم , هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم.

موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم

گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی".

وقت که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است.

دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود ,شب ماند, صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته‌است .

گاز را شسته‌است , قاشق و چنگال‌ها و ظرف‌ها را مرتب چیده‌است و ....

وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود...

و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد...

امروز عصر با مادرم حرف می‌زدم ,

برایش عکس بستنی فرستادم .مادرم عاشق بستنی‌ست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم .

برایم نوشت:"من همیشه به یادتم...چه با بستنی...چه بی بستنی".

و من

نشسته‌ام و به کلمه‌ی "خانواده" فکر می‌کنم ،

که در کنارِ تمامِ نارفاقتی‌ها،

پلیدی‌ها و

دورویی‌های آدم‌ها و روزگار،

 تنها یک کلمه نیست،

بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است..

مشاور و روانشناس مصطفی آفریدون


 

مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب

تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:

0616-638-0922 فرزاد سلحشور

مرکز مشاوره تلفنی