یکی از شایع‌ترین مشکلات روان‌پزشکی بدبینی است. اگر بدبینی از حد معمول پا را فراتر بگذارد می‌تواند به یکی از خطرناک‌ترین بیماری‌ها تبدیل شود و کانون گرم خانواده‌ای را دچار آشفتگی سازد.
 
                                                              (مصطفی آفریدون......لیلاچهرازی)
 چرا برخی افراد زندگی‌شان را با بدبینی می‌گذرانند؟

 بدبینی، تفسیر غلط از رفتار دیگران است، یعنی اینکه فرد احساس می‌کند چیزی که می‌بیند با آن چیزی که در پشت صحنه وجود دارد تفاوت دارد. این رفتار از یک احساس مثبت منشا نمی‌گیرد. گاهی انسان بدی می‌کند اما اگر درونش خوبی باشد این به عنوان بدبینی تلقی نمی‌شود. در واقع به خوبی که بد تفسیر شود بدبینی می‌گوییم.

 بدبینی در خانم‌ها شایع‌تر است یا در آقایان؟

 شیوع بدبینی در خانم‌ها بیشتر است ولی در آقایان مشکل‌سازتر است و به همین دلیل پیامدهای خطرناک‌تری دارد.

 چه ‌طور می‌توانیم بدبینی را تشخیص دهیم؟

 از همان ابتدای زندگی رگه‌هایی از بدبینی در روابط زندگی وجود دارد. همین جا یک نکته را درباره آقایان اشاره کنم که اغلب خانم‌ها به این رفتار توجه چندانی نمی‌کنند و این‌گونه رفتار را با عشق و علاقه اشتباه می‌گیرند. در حالی که می‌دانیم زمینه اصلی عشق، اعتماد است یعنی دو نفری که همدیگر را دوست دارند هر چه‌قدر از هم دور باشند فقط به آن شخص می‌اندیشند و نه چیز دیگری.

 برخی اوقات ازدوستانمان می‌شنویم که همسرانشان مراقب آنها هستند و مرتب سوال می‌کنند کجا بودی، چکار کردی، کی می‌آیی؟ یک رابطه زن و شوهری نمی‌تواند رابطه پلیسی باشد. همانند پلیسی که دایم دنبال یک خلاف‌کار است.

 این مشکل مربوط به علاقه زیاد است یا نداشتن اعتماد به نفس؟

 بخشی از این مشکل مربوط به نداشتن اعتماد به نفس است. فرد بدبین آنقدر ضعیف است که فکر می‌کند اگر همسرش با افراد دیگری مواجه شود این فرد آنقدر کوچک است که آنها مورد توجه او قرار می‌گیرند بنابراین نمی‌تواند ناشی از عشق و علاقه باشد، چون علاقه و عشق باید ایجاد امنیت و آرامش کند نه اینکه فرد را دایم در تنش نگه دارد.

 اگر آقایان بیش از حد مراقب همسرشان شوند و مرتب او را کنترل کنند چه تبعاتی روی می‌دهد؟

 اگر مراقبت از طرف آقایان در برابر همسرشان زیاد شود همسر فرد اصلا ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست دهد. در روابطش مرتب دچار اشتباه و خطا می‌شود و دایم مواظب است و هر لحظه فکر می‌کند ممکن است اتفاقی بیفتد.

 بدبینی از اول زندگی وجود دارد یا در طول زندگی شکل می‌گیرد؟

 اوایل زندگی رگه‌هایی از این بدبینی وجود دارد. به‌طور مثال دختر خانمی که زندگی خود را به تازگی آغاز کرده است شوهرش روزی چند بار زنگ می‌زند و می‌پرسد «کجا هستی؟ می‌خواستم احوالت را بپرسم». در این لحظه خانم فکر می‌کند این مطلب به نوعی ایجاد ارتباط عاطفی است. حالا ممکن است این تلفن زدن‌ها تا بیست بار برسد.

 نخستین بار بدبینی چه‌طور بروز می‌کند؟

 اولین‌بار از یک حسادت شروع می‌شود. به‌طور مثال در یک مهمانی، شوهری به خانمش می‌گوید توی این مهمانی اصلا به من توجه نمی‌کردی، بقیه افراد دور و بر همسرانشان بودند اما تو اصلا مرا ندیدی بنابراین تو مرا دوست نداری و افراد دیگر را بیشتر دوست داری.

 آیا رفتار بعدی چنین افرادی قابل پیش‌بینی است؟

 ممکن است فرد شروع به نقشه‌کشی کند و همسرش را چک کند، به طور مثال ممکن است فردی سفر یا ماموریت را بهانه کند اما مرتب دنبال چک کردن همسرش باشد و سرزده وارد خانه شود و از او سوالاتی را بپرسد و همسرش را دچار تنش کند. در این مرحله همسران همیشه با اضطراب مواجه می‌شوند. همسر فرد تلفن می‌زند، این شخص هم که هر لحظه منتظر تماس همسرش است هیجان‌زده پای تلفن می‌رود و دوباره مشکلات شروع می‌شود و همسرش سوال می‌کند چرا هیجان زده‌ای؟ چه اتفاقی افتاده؟ این زندگی فوق‌العاده پرتنش خواهد بود.

 آیا انسان سالم یا بهتر بگویم یک ذهن سالم امکان دارد به همسرش شک کند؟

 ببینید در یک زندگی زناشویی به‌هیچ‌وجه توقع نداشته باشید که ذهن سالم انسان شک کند که همسرش کجا بوده است اگر چنین ذهنیتی ایجاد شد حتما باید نگران باشید که یک اتفاق بیمارگونه صورت گرفته است.

بیشتر افراد بدبین ول کن ماجرا نیستند

 و دوباره به این رفتار دامن می‌زنند!

 به‌‌طور ‌معمول وقتی این رفتارها زنجیره‌ای می‌شود طرف مقابل ممکن است دست به کارهایی بزند که این ذهنیت تشدید شود. به‌طور مثال مردی به همسرش بدبین است و این خانم صبح به خانه مادرش می‌رفته و تلفنش را خاموش می‌کرده است و جواب نداده است و این مرد زمین و زمان را به هم می‌دوزد که خانمش کجاست.

 بعضی مواقع ممکن است خانواده هم به حمایت از دختر بیایند و بگویند شوهرت را اذیت کن و جواب تلفن او را نده؟

بله. اما در نظر بگیرید که در ذهن بیمار فرد دیگر چه چیزهایی بارور شده است و گلوله برف تبدیل به بهمن می‌شود.

 در این مواقع چه توصیه‌هایی را باید بدانیم؟

 در این شرایط به همسر فرد می‌گوییم هر کجا می‌روی مشخص کن، ساعت رفت و آمد خود را اعلام کن. اما قسمت اصلی ماجرا، درمان فرد بدبین است وگرنه زندگی بسیار دشوار خواهد شد. جالب است که گاهی مواقع فرزند خانواده نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد و او هم از پدر یا مادر سوال می‌کند که کجا بوده است و این فرد نیز بعدها ممکن است در زندگی مبتلا به بدبینی شود.

 آیا بدبینی دوا و درمان هم دارد؟

 افراد مبتلا به بدبینی در درجه اول نیازمند دارو درمانی هستند. خانواده‌ها می‌توانند فرد بدبین را نه به عنوان بدبینی نزد پزشک ببرند. به‌طور مثال می‌توانند. به همسرشان بگویند: «تازگی‌ها قدری عصبی شدی، احساس می‌کنم فکرت مشغول شده» و او را به مطب روان‌پزشک ببرند. همان‌طور که شما هم می‌دانید چنین افرادی می‌گویند جامعه بد است یا نگران همسرم هستم بنابراین افراد خودشان را بیمار نمی‌دانند.

 درمان آقایان بدبین راحت‌تر است یا خانم‌های بدبین؟

 متاسفانه همان‌طور که اشاره کردم بدبینی در آقایان شدیدتر است و همچنین همکاری کمتری هم دارند و خانم‌ها راحت‌تر به روان‌پزشک مراجعه می‌کنند. شاید آقایان به دلیل مرد بودنشان و وظیفه اخلاقی‌شان به خانواده کمتر حاضر به درمان شدن باشند. خانم‌ها در مواقع خفیف خیلی خوب می‌توانند کمک کنند. به‌طور مثال در مواقع خفیف باشفاف کردن رفتارهایشان و ابراز محبت مناسب بدون افراط و تفریط می‌توانند کمک کنند. فرزندان هم می‌توانند کمک کنند. به طور مثال به پدرشان بگویند شما به تازگی یک قدری عصبی شده‌اید، امروز من تمام وقت با مامان بودم و پدرانشان را وادار کنند که خودشان را درمان کنند.

 انسان بدبین عنوان می کند که ما، نه آزاد به دنیا می آئیم، نه آزاد زندگی می کنیم و نه آزاد از دینا می رویم. عمر فراری داریم و حداکثر بعد از ۹۰ سال می میریم. در زمانی به دنیا می آئیم که ناخواسته است، با شکل و شمائلی متولد می شویم که در انتخاب آن نقشی نداشتیم، در مکانی به دینا می آئیم که ایده آل ما نیست ، در خانواده أی پا به عرصه می گذاریم که در گزینش آن هیچ گونه اختیاری نداشتیم، اقوام ما کسانی هستند که گزینش نکرده ایم، با روش هائی تربیت می شویم که مورد سلیقه ما نیست، تندباد حوادث غیر قابل کنترل و غیر منتظره و دل آزار، ما را به هر طرف که بخواهد، می برد. بیماری های ارثی و اکتسابی، ما را فرا گرفته است. هر لحظه با خطر زلزله، طوفان، باران، طغیان، آتش فشان، و آتش سوزی مواجه هستیم. جهان آکنده است از رگبارهای مرگ بار، حادثه های هراس انگیز، طوفان های وحشتناک، تیرگی های ترسناک، گرداب های بلعنده، جانواران درنده، و موجهای توفنده.

 اگر انسان بتواند از چنگ اینگونه حوادث، نجات پیدا کند، پیری و مرگ به سراغ او می آید و انسانی را که تازه، جا گرم کرده با خود می برد. به همین دلیل، زیستن در این کاخ به ظاهر دلاویز، سرد و بی ارزش است.

 به قول نظامی :

 از آن سرد آمد این کاخ دلاویز که تا جا گرم کردی، گویدت خیز

 خوشبختانه، با گذشت زمان، از تعداد افراد بدبین کم می شود و بر تعداد افراد واقع بین، افزوده می شود. افراد بدبین ، از زمین و زمان، و از همه چیز و همه کس ، بدگوئی می کنند و شاکی هستند. شخص بدبین به هیچ کس اعتماد کافی ندارد و تصور می کند که همه مردم با او دشمن هستند و کسی به فریاد او نمی رسد.

 هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست بیهوده مکن ناله که فریاد رسی نیست

 ( فرخی یزدی )

 افراد بدبین شور زندگی را از دست می دهند و احساس تنهائی، غمگینی و نامرادی می کنند و عنوان می کنند :

 آنکه خود را نفسی شاد ندیدست منم وانکه هرگز به مرادی نرسیدست منم

 ( همایون اسفراینی )

 یکی از مهمترین ویژگیهای سلامت روان، از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی، این است که شخص احساس کند مورد قبول و احترام و اعتماد دیگران است. شخص بدبین احساس ناامنی، ترس و تشویش می کند، و از دست دیگران و خود، به فغان است و فریاد می زند که :

 آنکه از درد دل خود به فغان است منم وانکه از زندگی خویش به جان است منم

 ( هلالی جغتائی )

 در روانپزشکی معاصر بدبینی به ۳ گروه تقسیم می شود:

 ۱ -اختلال شخصیت بدبینی

 ۲- اختلال هذیانی یا هذیان بد بینی

 ۳- بیماری اسکیزوفرنیا، نوع پارانوئید یا بد بینی

 فرد مبتلا به اختلال شخصیت بد بینی،به همه چیز و همه کس، به دیده شک و تردید نگاه می کند و حالت دفاعی به خود گرفته و آنها را تهدید آمیز و تحکم آمیز و تحقیر آمیز تلقی می کند.

 بعضی از این بیماران تصور می کنند که تحت تعقیب هستند، یا کسی می خواهد آنها را بکشد یا مسموم کند. تعدادی از این بیماران، دچار هذیان حسادت، یا بزرگ منشی یا خود بزرگ بینی هستند.

 در فرد مبتلا به اسکیزوفرنیا نوع پارانوئید، هذیان و اوهام گزند و آسیب ، تحت تعقیب بودن، یا خود بزرگ بینی وجود دارد.

 از لحاظ علت شناختی، عوامل مختلفی در ایجاد بدبینی، دخالت دارد. جو شک و تردید و ترس و تظاهر و بی اعتمادی و دروغگوئی و زورگوئی در خانواده و محیط، از عوامل زمینه ساز این بیماری است.

 تجربه های ناخوشایند فردی، خانوادگی و اجتماعی، میتواند در ایجاد بیماری، نقش داشته باشد.

 ویژگیهای ارثی و سرشتی، و عوامل زیست شناختی، نقش مهمی در شکل گیری و بروز این بیماری دارد.

 درمان : اکثر بیماران مبتلا به بدبینی را می توان با استفاده از دارو درمانی، رفتار درمانی بویژه شناخت درمانی، روان درمانی و محیط درمانی ، معالجه کرد.

 از داروهائی که در درمان این بیماری بسیار مؤثرند، می توان به فلوفنازین، پرفنازین، کلرپرومازین، تیوریدازین، کلوزاپین، الانزاپین، هالوپریدول و ریسپریدون اشاره کرد.

 با استفاده از درمانهای غیر داروئی، می توان به این افراد کمک کرد تا دیدگاه شناختی و نظام ارزشی این افراد، اصلاح شود. خانواده درمانی، موجب کاهش فشارهای خانوادگی شده و کمک می کند تا جو اعتماد و اطمینان، بوجود آید.