بخواهیم یا نخواهیم، آماده باشیم یا نباشیم، کولهبار لازم را جمع کرده باشیم یا دست خالی باشیم، به هر حال از راه میرسد و ما یا نزدیکانمان را با خود میبرد.نه از کسی اجازه میگیرد و نه با کسی هماهنگ میکند. بیخبر از راه میرسد و مسافرش را سوار میکند و میرود. مرگ که از راه برسد یکی را با خود میبرد و عده زیادی از اطرافیان را سوگوار میکند.
اختلالات فرد سوگواربرای اینکه بتوانید به اطرافیانی که دچار سوگ شدهاند کمک مناسبی بکنید ابتدا باید خصوصیات دوره سوگواری و واکنش افراد به این دوره را به خوبی بشناسید تا در مواقع حساس، دخالتهای مؤثر کرده و کمکهای لازم را به فرد برسانید. از ابتدای شروع مراحل سوگواری تا پایان آن یکسری اختلالات جسمی و روانی در افراد بروز میکند که با توجه به توانایی جسمی و روانشناختی آنها میتواند متفاوت باشد.ازجمله اختلالات جسمی میتوان به دردهای عضلانی، بیحالی، خستگی مفرط، بیماریهای گوارشی و ضعف سیستم ایمنی بدن و مبتلا شدن به بیماریهای روزمره مثل آنفلوآنزا و سرماخوردگی اشارهکرد. در این زمینه شما میتوانید با مشورت پزشک از انواع داروهای مکمل مانند مولتی ویتامینها برای تقویت سیستم ایمنی و قدرت جسمانی فرد سوگوار استفاده کنید.اختلالات روانی هم که فرد با آنها ممکن است درگیر شود شامل اضطراب، غم، افسردگی، خشم، تحریکپذیری، اشکال در تمرکز روی کار یا مطالعه، اشکال در توجه به محیط و اطرافیان، گوشهگیری، بیقراری، احساس تنهایی و... میشود.کنترل اختلالات روانی ناشی از سوگ موضوعی نیست که در چند جمله بتوان دستورالعمل برای آن صادر کرد و لازم است شما تا انتهای این نوشته با ما همراه باشید و توصیههای ما را انجام دهید تا بتوانید این اختلالات را کنترل کرده و کاهش دهید.عواملی که به فرد سوگوار کمک میکندهمانند تمامی موضوعات دیگر زندگی، چگونگی برخورد با سوگ و شدت و ضعف و نشانهها و اختلالات ناشی از آن نیز در بستر ریشههای جسمی و روانشناختی افراد شکل میگیرد. عواملی که وجود آنها میتواند به فرد در برابر سوگ عزیزان کمک کرده و فرایند مواجهه او را با مرگ عزیزان تسهیل کند شامل این موارد میشود:جسم قوی و سالماگر فرد سوگوار دارای جسمی قدرتمند و سالم باشد، بهتر میتواند در برابر سوگ عزیزان مقاومت کند و مواجهه بهتری خواهد داشت.شخصیت مستقلانسانها بنا بر خصوصیات روانی خود شخصیتهایی وابسته یا مستقل دارند. هرچقدر شخصیت فرد سوگوار مستقلتر و قویتر باشد فرایند مواجهه او با سوگ منطقیتر و راحتتر خواهد بود و بالعکس به هر میزان که فرد شخصیت وابستهتری داشته باشد عکسالعملهای شدیدتری در واکنش به مرگ عزیزان خود خواهد داشت.روابط اجتماعیبه میزانی که فرد سوگوار روابط اجتماعی بیشتری داشته و رابطههای قویتری در جامعه داشته باشد به همان میزان مرگ عزیزان و اطرافیان را راحتتر و با اختلالات کمتری خواهد پذیرفت.ریشههای مذهبیمطالعات نشان داده افراد مذهبی و معتقد نسبت به افراد کمتر مذهبی واکنشهایی بسیار عاقلانهتر و کنترل شدهتر در برخورد با اتفاقات ناگوار و سوگ عزیزانشان دارند. علت این امر میتواند اعتقاد قویتر به زندگی پس از مرگ و زودگذربودن این دنیا و تمسک و یاری گرفتن از خداوند و ائمه اطهار در شرایط سخت باشد.
کمکهایی که شما میتوانید بکنید:دیدن پیکر متوفیبرخلاف این باور نادرست که دیدن پیکر متوفی اثر نامناسبی بر اطرافیان میگذارد، این کار میتواند از لحاظ روانی کمک شایانی به پذیرفتن مسئله مرگ نزدیکان بکند. شما بهعنوان کسی که میخواهید به فرد سوگوار کمک کنید فرایند مشاهده و وداع با پیکر فرد از دست رفته را برای او تسهیل کنید و در این مرحله همراه او باشید. البته توجه کنید که اگر به هر دلیل پیکر متوفی حالت نامناسبی دارد بخشی از پیکر او که سالم مانده را به فرد سوگوار نشان دهید.گریه کردنبسیاری از نزدیکان فرد سوگوار گمان میکنند که گریهکردن موضوعی نامناسب و ضرررسان به فرد سوگوار است، درحالیکه گریه کردن میتواند اثرات روانی بسیار مطلوبی بر فرد سوگوار گذاشته و بار روانی او را تخلیه کند. پس بدون نگرانی اجازه دهید تا فرد سوگوار و اطرافیان، سوگواری و گریه کنند. هر رفتاری که بتواند فرد سوگوار را با حقیقت از دست دادن متوفی روبهرو کند میتواند در پذیرفتن این حقیقت به او کمک کند. بنابر این اجازه دهید اطرافیان سوگوار فرد متوفی در مراسم ختم و سوگواری او شرکت کرده و با این واقعیت تلخ روبهرو شوند.همدردی و حضور اطرافیانطبق رسم و رسوم دیرین مردمان شریف میهن ما، وقتی کسی سوگوار میشود اقوام و دوستان، اطراف او جمع میشوند و اجازه نمیدهند تا احساس تنهایی و بیکسی کند. همراهی و همدردی با فرد سوگوار و حضور او در جمع میتواند کمک شایانی به کمتر شدن اندوه و پذیرفتن مرگ عزیز از دست رفته بکند. گفتوگو درباره خوبیهای فرد از دست رفته و غم از دستدادن او و سختی تحمل از دستدادن او هم میتواند در سبکترشدن بار اندوه فرد سوگوار کمک کند.حضور بر سر مزارحضور فرد سوگوار به همراه اطرافیان بر سر مزار فرد متوفی و سوگواری برای از دست دادن او نیز از اموری است که به پذیرفتن و کاهش فشار ناشی از مرگ عزیزان کمک میکند.یادآوری مصیبتهای ائمهاطهار و شنیدن روضهحضور در مراسم روضه یا شنیدن روضه ائمهاطهار(ع) و مصیبتهایی که در طول تاریخ بر آنها تحمیل شده و گریه کردن بر مصایب آنان و نیز مقایسه اندوه و ماتم از دست دادن فرد متوفی با اندوه از دست رفتن خاندان عصمت و طهارت(ع) میتواند نقش بسیار مهمی در آرامش فرد سوگوار داشته باشد.قرائت قرآن و ادعیه و نمازهای مستحبیارتباط با خداوند متعال و راز و نیاز با او به هر شکلی میتواند باعث آرامش روحی و ذهنی فرد سوگوار شود. به همین دلیل قرائت قرآن و ادعیه و نمازهای مستحبی نقش بسزایی در آرام کردن فرد متوفی دارد. قرائت آیه استرجاع «انالله و اناالیه راجعون» هم در آرامتر شدن اطرافیان نقش بسزایی دارد.لطفا این کارها را نکنیداستفاده از آرامبخش قویبرای آرام کردن فرد سوگوار به هیچ وجه از آرامبخشهای قوی یا خوابآورها استفاده نکنید. استفاده از این دسته از داروها بدون تجویز روانپزشک علاوه بر اینکه میتواند باعث اختلالات مختلف روانپزشکی شود، باعث حالتی از خلسه در فرد میشود که ارتباط او با واقعیت را کم میکند و همین موضوع سبب طولانی شدن فرایند پذیرش مرگ عزیزان در فرد میشود.این نیز بگذرداستفاده از جملاتی شبیه «این نیز بگذرد»، «تموم میشه» و«یادت میره» یا جملاتی شبیه به این نهتنها هیچ کمکی به فرد سوگوار نمیکند بلکه به نوعی داغ دل او را تازه میکند. اگر میخواهید فرد سوگوار را آرام کنید از خوبیهای فرد مرحوم بگویید و اجازه دهید کم کم گریه کرده و با این واقعیت کنار بیاید.یادآوری کارهایی که پیش از این باید انجام میشدهتحت هیچ شرایطی سعی نکنید کارهایی را که فرد سوگوار در زمان زنده بودن فرد متوفی باید انجام میداده و انجام نداده یا کوتاهیهایی که کرده یا اختلافاتی را که با متوفی داشته یادآوری کنید. یادآوری این نکات باعث حالتی از خسران و درماندگی در فرد میشود که وضعیت روانی او را بهشدت به هم خواهد ریخت.مراحل واکنش افراد نسبت به مرگ عزیزانتقریبا تمامی انسانها در مواجهه با مسئله مرگ مراحل مشخصی را طی میکنند. این مراحل در همه کسانی که با مرگ عزیزانشان روبهرو میشوند طی میشود اما شدت و ضعف و نیز مدت دوام آنها بستگی به تفاوتهای روانشناختی و شخصیتی افراد و شرایط خاص ازدستدادن عزیزان دارد. در مواردی که فرد از دست رفته بسیار نزدیک باشد یا بهصورت ناگهانی و در اثر حادثه فوت کرده باشد یا جمعی از عزیزان بهصورت جمعی دچار حادثه شده و از بین رفته باشند یا فرد سوگوار در طول زندگی متوفی با او اختلافی داشته یا نسبت به او دینی احساس کند شما باید خود را برای واکنشهای شدیدتر و طولانیتر در فرد سوگوار آماده کنید.
-
مراحل روبهرو شدن افراد با مرگ عزیزان به شرح زیر است:انکار و انزوا: در این مرحله فرد مرگ عزیزش را انکار میکند و حالتی دارد که گویی انگار او نمرده. ممکن است در این مرحله اگر شما درباره مرگ متوفی صحبت کنید با شما برخورد کند و بگوید او نمرده و زنده است. همچنین در این مرحله فرد منزوی شده و کمتر در جمع حاضر میشود و دائما میخواهد تنها باشد. تنهایی به او این فرصت را میدهد تا با مسئله مرگ عزیزانش روبهرو شود؛ بنابراین به تنهایی او احترام بگذارید.خشم: در این مرحله هیجانات خشم بر رفتارهای فرد غالب شده و بهشدت تحریکپذیر میشود. ممکن است فرد سوگوار در این مرحله با کوچکترین تنش یا بهانهای خشمگین شده و با اطرافیان برخورد کند. در این مرحله سعی کنید شرایطی را ایجاد کنید که او کمتر با محرکهای آزارنده روبهرو شده و آرامش بیشتری داشته باشد.توسل: پس از 2 مرحله انکار و خشم نوبت به توسل میرسد. در این مرحله فرد با واقعیت روبهرو شده و میداند که عزیز خود را از دست داده اما توان تحمل این واقعیت را ندارد و به همین جهت برای بهدستآوردن آرامش و قدرت تحمل یا برای آرامش روح فرد از دست رفته به خداوند و ائمهمتوسل میشود، قرآن و ادعیه میخواند و سعی میکند بدین وسیله خود را آرام کند. در این مرحله فرد تا حدی با واقعیت روبهرو شده و راه خوبی را برای آرامش در پیش گرفته. بنابراین کافی است با او همراه باشید.
افسردگی: آخرین مرحله پیش از پذیرش و روبهرو شدن با واقعیت مرگ عزیزان مرحله افسردگی است. در این مرحله فرد انگیزه انجامدادن هیچ کاری را ندارد. فعالیتهای روزانه او مختل میشود، بیش از حد میخوابد و به کارهای روزمره نمیپردازد. ممکن است به محل کار خود نرود یا در آنجا دچار مشکلات کاری شود. در این مرحله شما باید سعی کنید تا حد ممکن فرد سوگوار را به زندگی عادی برگردانید. بیش از پیش در کنار او بمانید. سعی کنید در کارهای روزمره به او کمک کنید و تا حد امکان نگذارید او در عالم افسردگی فرو برود.
پذیرش: فرایند گذراندن مراحل بالا تا رسیدن به این مرحله یعنی پذیرش مرگ عزیزان و بازگشت به زندگی عادی ممکن است6ماه تا یک سال طول بکشد. در مرحله پذیرش، فرد سرانجام به این نتیجه میرسد که مرگ رویدادی است که به هر حال در زندگی ما اتفاق میافتد و بالاخره باید به زندگی برگشت. در این مرحله فرد سوگوار زندگی روزمره خود را از سر میگیرد هرچند ممکن است گهگاه به فکر متوفی افتاده و به یاد او عزاداری کند.
زاویه نگاهمان را عوض کنیم
لیوان آبی را تصور کنید که تا نیمه آب دارد. اگر از چند نفر بخواهید این لیوان را توصیف کنند قطعا عدهای خواهند گفت لیوانی که نیمی از آن خالی است را میبینند و عدهای دیگر خواهند گفت لیوانی را میبینند که نیمی از آن پر است. اهمیت زاویه دید در زندگی ما آنچنان است که ممکن است یک پدیده ثابت را کاملا با 2 تعبیر متفاوت ببینیم و ادراک کنیم. migna.ir در مورد مرگ هم همینطور است. باید در خودمان دقیق شویم و بنگریم و ببینیم چه چیز درباره مرگ است که اینچنین آن را برای ما تلخ و سنگین میکند.
از امام سجاد(ع) پرسیدند «مرگ چیست؟» ایشان فرمودند: «(مرگ) برای مؤمن چون کندن جامههایی چرکین از تن و بازکردن زنجیرهای سنگین و سخت از گردن و جایگزین کردن فاخرترین و خوشبوترین لباسها و بهترین مرکبها و امنترین منزلها است و برای کافر به منزله کندن لباسهایی فاخر از تن و منتقلشدن از منزلهایی امن و جایگزین کردن آنها به کثیفترین و خشنترین لباسها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب است.»
اگر ما مرگ را پایان یک زندگی شیرین و دوری از آرامش و زیباییها ببینیم و نگاهمان به مرگ نگاه محرومیت از نعمتهای دنیا باشد قطعا مرگ را چه برای خود و چه برای عزیزانمان خط پایان و انتها و فنا شدن خواهیم پنداشت و چنین پنداری قطعا سخت و دردناک خواهد بود. اما اگر مرگ را آغاز یک زندگی جدید و زیبا و رسیدن به قرب الهی بدانیم آنگاه است که مرگ را برای خود و عزیزانمان خط آغاز و شروع و جاودانگی میپنداریم و قطعا با سختیهای آن راحتتر کنار خواهیم آمد. باید نوع نگاهمان را عوض کنیم. چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم.
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
نظریه ساختاری مینوچین در خانواده درمانی
مقدمه
به
عقیده رویکرد خانواده درمانی ساختاری، نشانه ی مرضی فرد زمانی که در بافت
الگوی تعاملی خانواده ارزیابی شود بهتر قابل درک است و برای رفع نشانه ی
مرضی باید در ساختار یا سازمان خانواده تغییر صورت گیرد
بنیانگذار اصلی این نهضت سالوادور مینوچین است .
رویکرد ساختاری، نظریه ای کاربردی است و یکی از فرضیه های مهم آن این است که هر خانواده یک ساختار دارد این ساختار زمانی که خانواده در شرائط واقعی قرار داشته باشد شناخته می شود .
ساختار عبارت است : از مجموعه ی رفتار و نقش هایی که اعضای خانواده از طریق آن به هم مرتبط اند .
در رویکرد ساختاری , خانواده به عنوان یک کل مطرح می شود و تعاملات بین زیر مجموعه ها مورد توجه قرار می گیرد .
3زیر مجموعه مهم در خانواده از نظر مینوچین و فیشمن
1- زیر مجموعه زن و شوهری :
عبارت است از زن و شوهر که شریک زندگی هستند . اگر خانواده از ساختار خوبی برخوردار باشد آن دو یکدیگر را حمایت و تقویت می کنند به یکدیگر وابسته می شوند و از شرائط خوبی برخوردارند .
2- زیرمجموعه والدینی :
منظور کسانی هستند که مسئولیت مراقبت , محافظت و آموختن آداب اجتماعی را به فرزندان بر عهده دارند که ممکن است زن و شوهر یا افراد جایگزین آن ها باشند .
3- زیر مجموعه فرزندان :
فرزندان یک مجموعه در درون خانواده هستند و اعضای یک نسل را تشکیل می دهند .
در رویکرد ساختاری مردان را تشویق می کنند که کارهای اجرایی را برعهده داشته باشند و زنان نقش های عاطفی را برعهده داشته باشند این موضع موجب شده است که بعضی از متخصصان این رویکرد را به تبعیض جنسی متهم سازند .
این رویکرد بر زمان حال تاکید می کند و به گذشته و تاریخچه ی خانواده اهمیت نمی دهد .
در رویکرد ساختاری اساساً اعضای خانواده صاحب اختیار نیستند , درمانگر فعال است و جریان مشاوره در اختیار اوست .
مینوچین
متولد آرژانتین بود و خانواده ی او از مهاجرین اروپایی بودند او متخصص کودکان بود ودر آمریکا به اخذ درجه ی روانپزشکی کودک نائل آمد و آموزش روانکاوی دید .
مینوچین و همکارانش برای تغییر ساختار خانواده به تحقیق پرداختند تا برای این منظور روش های درمانی جدیدی را ارائه دهند ..
مینوچین در سال 1974 کتاب خانواده و خانواده درمانی را منتشر نمود و نظریه های خود را در این کتاب ارائه نمود به نظر او : در رویکرد ساختاری , موجودیت خانواده از مجموع روان پویایی زیستی اعضای آن بیشتر است . اعضای خانواده طبق قواعد خاص , که تعاملات آن ها را در بر می گیرد با هم ارتباط دارند . این قواعد که ناشناخته و ناآشکار اند ساختار خانواده را تشکیل می دهند . واقعیت ساختار غیر از واقعیت اعضای خانواده است .
مینوچین
اجزای تشکیل دهنده ی ساختار خانواده زیر مجموعه نامیده می شوند که مهمترین آن ها عبات اند از : بزرگسالان , پدر و مادر , خواهر و برادر .
مینوچین جنبه های شش گانه ی زیر را برای ارزیابی سااختار خانواده مطرح می کند :
1- ساختار خانواده : که شامل قراردادهایی است که تعاملات بین اعضای خانواده را تشکیل می دهد .
2- انعطاف الگو های رفتاری خانواده .
3- هماهنگی اعضای خانواده .
4- محیط زندگی خانواده .
5- مرحله تکوینی خانواده .
6- تعیین علائم بیماری و تطابق آن با الگوهای ارتباطی .
مشخصات رویکرد ساختاری
هدف خانواده درمانی ساختاری : تغییر ساختار خانواده در جهت حل مشکل است .
1- تمرکز بر سازمان خانواده .
2- درمانگر به صورت فعال در جلسه درمان شرکت دارد و در تمام فرآیند درمان نقش رهبری را برعهده دارد .
3- درمانگران ساختاری به طور فعال در جهت تغییر ساختار خانواده های ناکارآمد حرکت می کنند .
4- درمانگر باید با تمام اعضای خانواده برای تغییر, باید درگیر شود و آن ها رابه پذیرش تغییرات وادار نماید و در مواقع لزوم آن ها را حمایت کنند .
5- درمانگران ساختاری به خانواده می پیوندند تا بتوانند با الگوهای ناکار آمد مقابله کنند
در این رویکرد برای رفاه اعضا بر 3 عامل تاکید می شود :
1- وحدت سیستم خانواده .
2– سلسه مراتب سازمانی خانواده .
3- استقلال عملکرد سیستم ها .
روش های خانواده درمانی ساختاری
در خانواده درمانی ساختاری از روش های مختلفی استفاده می شود که به مواردی اشاره می شود :
1- درمانگر خود را با وضعیت روانی غالب در خانواده هماهنگ می کند :
برای این منظور , از استقلال زیر مجموعه ها و همبستگی اعضای خانواده حمایت می کند و شیوه ی ارتباط خانوادگی را می پذیرد .
2- درمانگر با تغییر در ساختار خانواده آن را بازسازی می کند :
برای این منظور از طریق اتحاد با بعضی از اعضای خانواده در مقابل اعضای دیگر و استفاده از ابتکارات دیگراقدام می کند .
3- جایگزین کردن کلمات و جملات جدید با مفهوم مثبت به جای سرزنش کردن و مفاهیم منفی دیگر .
4- درمانگر به خانواده می پیوندد تا تعاملات اعضای خانواده را تشخیص دهد و براساس آن طرح درمانی بریزد .
5- درمانگر برای شناخت ساخت خانواده در زمینه مرزها , جبهه گیری ها و قدرت در خانواده به بررسی می پردازد تا بفهمد چه کسانی در درون خانواده قرار دارند و بالاخره تصیم گیرنده ی نهایی کیست ؟
6- درمانگر قبل از طرح یک اقدام ساختاری باید در 3 مورد بررسی کند :
1- فقر یا غنای کارکرد خانواده .
2- انعطاف پذیری یا خشکی خانواده .
3- وحت یا عدم وحدت در خانواده .
7- خانواده درمانی ساختاری براین نظر استوار است که خانواده یک سلسله نظام ساختاری است , یعنی نظامی با سطوح و خرده نظام های گوناگون .
8- مشکلات خانواده های پریشان با خصوصیات خرده نظام ها رابطه دارد و ممکن است به حد و مرز ها مربوط باشد .
9- ترتیب نشستن اعضای خانواده در جلسات درمان .
10- تاکید براستفاده از روش آینه ی یک طرفه .
11- پیوستن درمانگر به خانواده سیستم درمانی جدیدی را بوجود می آورد که خود این سیستم بر رفتار اعضای خانواده تاثیر می گذارد
12- در خانواده درمانی ساختاری , درمانگر با تغییر دادن رابطه ی بین فرد و محیط آشنایی که در آن عمل می کند , ادراک و تجارب ذهنی بیمار را تغییر می دهد .
الگوی روان درمانی ساختاری
1- تلاش خانواده در جهت تغییر وضع کنونی است .
2- خانواده درمانی ساختاری فرد را در چاچوب محیط اجتماعیش می بیند و هدفش تغییر دادن سازمان خانواده است .
3- مشکل ممکن است مربوط به خود فرد , محیط اجتماعی وی , یا بازخورد بین این دو باشد .
4- درمانگر ساختاری به خانواده ملحق می شود و با تغییر موقعیت اعضای سیستم , تجارب و ادراک آن ها را تغییر می دهد .
5- ساخت خانواده مجموعه ای از مراودات اعضای خانواده است و باید بتواند خودرا با تغییر شرائط سازش دهد .
6- درمانگر در فرآیند درمان باید چگونگی مراودات و الگوهای مختل را شناسایی کند و دریابد که پاسخگوی خانواده کسیت یا روابط چگونه است . پس از درک ساخت خانواده باید الگوی مختل را دگرگون سازد .
موقعیت های بحران در خانواده
1- تبدیل نقش فرزندی خانواده به همسری پس از ازدواج .
2- نقش پدر و مادری پس از تولد اولین فرزند .
3- جداشدن فرزندان از خانواده .
4- بحران های طبیعی مانند : فوت یکی از والدین , ....
5- بحران های غیر طبیعی مانند : ورشکستگی , ...
ساختار خانواده و تغییرات آن
ساختار خانواده مجموعه ی قواعد و مقررات عملی خانواده را تشکیل می دهد که برای انجام اعمال مهم خانواده به کار می رود
سازمان نشانگر آن است که ارتباط چگونه برقرار شود و چه کسی با چه کسی ارتباط برقرارکند ؟ سازمان بندی خانواده الگوهای تعاملی خانواده
را بوجود می آورد .
الگوهای تعاملی میان اعضای خانواده معمولاً انعکاسی از الگوهای تثبیت شده ی قبلی هستند . این الگوها زیر مجموعه های خود را تحت تاثیر قرار می دهند و عملکرد روزانه ی خانواده را تنظیم می کنند .
ساختار خانواده ثابت نیست بلکه پویاست و بسته به شرائط تغییر می کند .
شرائط یک خانواده ی خوب از نظر ساختار گرایان
1- دارای سازمان سلسه مراتبی باشد .
2- قدرت والدین بیش از فرزندان باشد .
3- از فرزندان بزرگتر مسئولیت بیشتری خواسته شود .
4- بین زن و شوهرهماهنگی و روابط دوسویه ی رضایتبخش وجود داشته باشد .
خانواده برای آنکه ثابت بمان باید :
1- ساختار فعلی خود را حتی الامکان حفظ نماید .و در مواردی الگوهای جایگزین را مد نظر قرار دهد .
2- در مقابل انحراف سریع و زیاد از قواعد موجود مقاومت کند , ولی باید قادر باشد خود را با تغییر شرائط وفق دهد .
3- واردشدن کودک به دوران نوجوانی و .... تغییراتی هستند که در خانه رخ می دهند در این موارد خانواده باید دارای یک سری الگوهای جانشین و به اندازه کافی انعطاف پذیر باشد .
4- خانواده باید قادر به آنچنان تغییراتی در خود باشد که بتواند به نیازهای جدید پاسخ دهد و نباید تداوم مرجعیت خود را از دست بدهد .
زیر سیستم ها و نقش آن در خانواده
منظور از زیر سیستم ها اعضای خانواده هستند که غالباً سازمان بندی آن ها به صورت سلسله مراتبی است .
مهمترین و شاخص ترین زیر سیستم ها والدین , خواهرها و برادر ها هستند استحکام زیر سیستم زن و شوهر جنبه ی کلیدی دارد و ثبات خانواده به مقدار زیادی منوط به سازگاری و انعطاف پذیری آن هاست .
در خانواده های دارای عملکرد کار آمد تمام زیر سیستم ها هماهنگ اند تا وحدت کل سیستم حفظ شود .
مرزبندی سیستم ها به این معنی است که چه کسی می تواند در تعاملات شرکت کند و چگونه ؟
اگر مرزها انعطاف پذیر باشند خانواده به منظور سازگار شدن با تغییر شرائط , به تغییرات ساختاری مبادرت می ورزد .
اگر مرزها خشک و انعطاف ناپذیر باشند در چنین حالتی هیچ عضوی از زیر سیستم ها قادر نیست به دنیای دیگری وارد شود در این حالت اعضا ممکن است استقلال خود را حفظ کنند ولی امکان پرورش و تبادل عاطفی نخواهند داشت .
انواع خانواده درمانی از لحاظ نفوذ مرزها
1- خانواده های با مرزهای بسته و نفوذناپذیر .
2- خانواده با مرزهای مبهم و گنگ و به میزان زیادی نامشخص و نامتمایز .
3- خانواده های به اندازه کافی انعطاف ناپذیر با مرزهای روشن و کارکرد مناسب .
اتحاد و ائتلاف در ساختار خانواده
اتحاد عبارت است از : شیوه ی پیوند یا تضاد اعضای خانواده برای انجام یک فعالیت یا موضوع خاص که ممکن است این اتحاد موردی یا همیبشگی باشد .
قدرت به معنای آن است که : چه کسی تصمیم می گیرد و چه کسی تصمیمات را انجام می دهد ؟
ائتلاف به معنای : اتحاد بین تعدادی از اعضای خانواده بر ضد یک فرد یا بیشتر است .
در هر رفتار تعاملی 3 عامل اتحاد و مرز و قدرت ملحوظ است .
مرزهای زیر سیستم : قواعد مشارکتی اعضا و نقشی را که آن ها باید در تعاملات داشته باشند را تعریف می کنند .مثلاً مشخص می گردد که آموزش مسائل جنسی باید برعهده چه کسی باشد ؟
اتحاد : چگونگی حمایت و نحوه ی آن را مشخص می کند .
قدرت ممکن است در اختیار فرد یا ساختار خانواده باشد.
ائتلاف 2 نوع است :
1- ائتلاف پایدار : ائتلافی ثابت و غیر قابل تغییر است .
2- ائتلاف غیر مستقیم : ائتلافی که میان دو نفر علیه نفر سوم برقرار می شود و آن ها او را مسئول درگیری و مشکلات یکدیگر می دانند .
اتحاد , قدرت , مرزها و ائتلاف ها پدیده های درون سیستمی هستند که در کارآمدی یا ناکار آمدی خانواده نقش دارند.
مشخصات یک خانواده کارآمد
1- مرزهای بین نسلی به روشنی تعریف می شوند .
2- اتحاد بین والدین برای اعمال انضباط , کنترل , ... مفید است و نقش مهمی به عهده دارد.
3- قواعد و قوانین مربوط به قدرت مشخص اندیعنی معلوم است در مواقع اختلاف چه کسی در تصمیم گیری از امتیاز بیشتری برخوردار است .
ودر موقع توافق په کسی توانایی بیشتری در پیشبرد برنامه ها دارد .
اصول خانواده درمانی ساختاری
درمانگران ساختاری قبل از هر چیز به ارزیابی خانواده می پردازند در این ارزیابی به عوامل زیر توجه می شود :
1- سازمان سلسله مراتبی خانواده .
2- توانایی زیر سیستم ها برای انجام وظایف خود .
3- اتحادها , ائتلاف ها و انعطاف پذیری .
هدف از ارزیابی ها :
1- ارزشیابی توانایی خانواده در تغییر الگوهای تعاملی ناکارآمد و کمک به خانواده برای آنکه الگوهای هماهنگ با رشد کنونی را جانشین آن ها سازند .
2- دریافت راهنمایی برای ورود به خانواده به منظور اطلاع یافتن از روش معمول کنار آمدن با مشکلات و طراحی مداخلات درمانی .
نقشه خانواده
درمانگران ساختاری به ساختار فعلی خانواده توجه دارند و آن را به شکل خطوط و علائم به نمایش می گذارند .این شکل را نقشه خانواده می گویند
نقشه ی خانواده , وسیله ای برای شناخت موضوعات کارآمدی و ناکار آمدی است تا از آن در برنامه ی درمانی استفاده گردد.
نقشه ی خانواده موقعیت اعضای خانواده را در زمینه ی ائتلاف ها , پیوندها , اختلافات آشکار و پنهان و گروه بندی اعضای خانواده به منظور حل اختلاف نشان می دهد .
در نقشه ی خانواده شفادهندگان و بلاگردان ها , مرزهای بین زیر سیستم ها , حیطه های قوت یا ناکارآمدی را نشان می دهند .
شفادهندگان یا مراقبان عوامل اصلی در ساختار خانواده اند .
بلاگردان هم کسی است که در ساختار خانواده همه مشکلات و مسائل به او مربوط می شود و یا به وی نسبت داده می شود .
مداخلات درمانی ساختاری
مینوچین به سیستم خانواده وارد می شد و خود را با سازمان خانواده هماهنگ می کرد . او در طی خانواده درمانی از خانواده می خواست تا خود را با او و روش او تطبیق دهند . هدف تسهیل در رسیدن به ارتباط بود
او خود را با خانواده از جمله الگوهای زبانی آن ها , هماهنگ می کرد و تجربیات خود را متناسب با بحث و حرف های خانواده ارائه می داد و خلاصه آنکه با خانواده قاطی می شد .
پس از آنکه به خانواده وارد می شد از خانواده می خواست که وی را عضوی دائم تلقی کنند تا او برای آن ها , مشکلات و مواردی که آن ها به بن بست رسیده اند , حل کند و جایگزین سازد .او خانواده را به سمتی رهنمود می کرد که احساس امنیت کنند و راه های موثری را برای حل مشکل بیابند .
فنون درمانی ساختار گرایان
1- کاوش در مورد ساختار خانواده .
2- ساختار گرایان برای نزدیک شدن به خانواده از روش های زیادی استفاده می کنند از جمله :
تقلید از رفتار اعضای خانواده , صحبت کردن از تجارب شخصی خود , چهر زانو نشستن و .....
3- توجه به گفتار و روابط خانواده .
4- تکنیک چارچوب مجدد : در این تکنیک به موضوع برچسب جدیدی داده می شود تا با تغییر نگرش افراد , درک سازنده تری در آن ها بوجود آید.
5- استفاده از فن نمایش :درمانگر به کمک این فن درگیری خانواده را در جلسه ی درمان بازسازی می کند ., درمانگر نحوه ی تعاملات اعضای خانواده را مشاهده می کند و برای تغییر تعاملات روشی را ابلاغ و اجرا می کند .
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
خانواده درمانی مداخلهای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش میشود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک تک اعضای خانواده بهبود یابد
ازسال 1970 ، شاهد بشارت ومژده ی امیدبخش درزمینه ی درمان ازدواج وخانواده بوده ایم.اغلب مدعیان مکا تب روان تحلیلی،سیستمها والگوهای رفتار درمانی خانواد گی با هرگونه تلاش درجهت رویکرد انتخابی ورویکرد منسجم وجامع مخالفت ورزیده .اند هیلی1987 یکی سر سخت ترین مخالفان رویکرد جامع است ،او معتقد است که طرفداران رویکرد جامع لزوما قادرنیستند ویا تمایل ندارند ما هیت بی تطر خانواده درمانی را درک کنید خوشبختانه این دوره ی بشارت در خانواده درمانی در حال گذار است . و این توفع که خانواده درمانی می با ید تنها در قلب یک الگوی ویژه خانواده درمانی مطرح باشد.روبه تضعیف است .(لبو 1987) بااینکه اخلاق فلسفی برسرماهیت خانواد ونحوه ی مداخله احسن درآن هنوز هم میان خانواده درمانگران وجود دارد.
در دهه ی 1990« مکاتبی» که نافی یکدیگرباشند کمتربه چشم می خورند و روند کنونی به سوی یکپارچگی آنها ست. ( گلدنبرگ 1934 ) پرسش کنونی این است که چگونه بینش ها ی تطریه ها ورویکرد های مختلف میتواند باهم ترکیب وبه طور نظامدار در هم ادغام شود تا یک نظریه جامع ترومفید تری به عنوان راهنمای کاردرمانی با خانواده های امروز ارائه دهد. یکپارچگی یک فلسفه درمانی است که در آن درمانگرا اجزای نظریه ها و فرآیند های درمانی را با هوشمندی هرچه تمام تردرهم ادغام وترکیب می کند.هدف ازنظریه یکپارچگی ، ساخت یک الگوی مفیدتر است که درک و شناخت درمانگروتوانایی اورادرمداخله ی کارآمد درجهت تغییرنظام ویژه خانواده به حداکثر میرساند. دردرمان یکپارچگی درمانگردر پی درمان متناسب مبتنی بر جهت گیری مراجع و یا زوج مدار ی در برنامه ریزی وروشهای مداخله درمانی است .ادبیات ومنابع خانواده درمانی محتوای یکپارچگی را در حداقل 4 روش مشخص توصیف می کند :
1-ترکیب درمان فردی وخانواده درمانی2-گسترش یک روش درمانی خاص گه ترکیبی از مکاتب گوناگون خانواده درمانی است .
3-ایجاد الگوی فرانظریه ای .
4-همتا کردن الگوهای خانواده درمانی با شیوه یا سطح کار کرد خانواده یکپارچه کردن مفاهیم الگوهای مختلف خانواده درمانی
کلیه روابط زوجها و خانواده ها رامی توان برحسب سه فراساخت مشخص کرد. این فراساخت ها اساسا ترکیب و تلفیقی ازمفاهیم واصول بیشترمکاتب ورویکرد های خانواده وزوج درمانی هستند .
این سه ساخت عبار تنداز:مرزبندی یا فراگیری ، قدرت یا کنترل،صمیمیت ونزدیکی(دوهرتیف ، کولانجلو، گرین و هافمن 1985، فیش وفیش 1986) زوج درمانی تلفیقی زوج درمانی رفتاری سنتی مبتنی برمدل مبادله رفتارمی باشد .پس از یک «تحلیل کارکردی» که نشان می داد چگونه همسران دریک ارتباط بریکدیگرتأ ثیرمی گذارد، به آنها آموخته می شد تغییراتی راکه آرزو دارند دریکدیگربوجود آورند راتقویت کنند.هرکس که برای مدت طولانی متأهل بوده است . می تواند به شما بگوید چه چیزی در این رویکرد کم می باشد . ممکن است محور درمان تغییر باشد ،اما یک رابطه ی موفقیت آمیز نیز مستلزم میزان معینی از پذیرش تفاوت ها و نا امیدی ها است . بعضی چیزها در یک ازدواج ناخوشایند ممکن است نیازمند تغییرباشند برای اینکه ارتباط بهبود یابد ؛ اما برخی چیزها راجع به شرکای زندگی ما ،بخشی این مجموعه می باشند ،و زوج هایی که از شکست های ارتباطی جان سالم بدر می برند یاد می گیرند این چیزها را بپذیرند . این عنصر پذیرش می باشد . که جکبسون و کریستنسن به رویکردشان نسبت به زوج درمانی افزوده اند .برخلاف آموزش واشاعه رفتار درمانی سنتی ،زوج درمانی تلفیقی بر حمایت و همدلی تأکید می کند ،ویزگی های مشابهی که درمانگران از زوج ها می خواهند یاد بگیرند به یکدیگر نشان دهند .برای ایجاد یک جو تعاملی ،این رویکرد با یک مرحله آغاز می شود به نام صورت بندی که هدف آن کمک به زوج ها است .که دست از سرزنش کردن بکشند ونسبت به پذیرش و تغییر شخصیتی باز غمل کنند .صورت بندی ،سه مؤلفه دارد یک موضوع که تعارض اولیه راتعریف می کند ؛ یک فرآیند قطبی شدن که الگوی مخرب تعامل آنها را توصیف می کند ؛ و دام دوجانبه که تنگنایی است که زوج را از شکستن چرخه قطبی شدن وقتی مشکل ایجاد می گردد ،باز می دارد .موضوع های رایج درمشکلات زوج ها عبارتند از :1.تعارضات پیرامون نزدیکی و دوری2.میل به کنترل اما بی میلی به پذیرفتن مسئولیت3.عدم توافق درباره روابط جنسیدر حالیکه همسران این تفاوت ها را نشان دهنده ی کاستی ها در طرف مقابل می دانند و مشکلاتی که باید حل شوند ،جکبسون و کریستنسن زوج ها را تشویق می کنند تا ببینند که برخی تفاوت ها اجتناب پذیرند این نوع پذیرش می تواند چرخه هایی رابشکند که هنگام تلاش مستمر یکی برای تغییر دیگری شکل می گیرند و نیز همچنان که مرحله ی صورت بندی ادامه می یابد،همسران کم کم درمی یابند که قربانی های یکدیگر نیستند ،بلکه قربانی الگویی هستند که هر دو در دام آن افتاده اند .راهبردهای ایجاد تغییر عبارتند از دو جزء اساسی زوج درمانی رفتاری :
1.تبادل رفتار
2.آموزش مهارتهای ارتباطی مداخله رفتاری و مواجهه در زوج درمانیدرمان های ترکیبی- التقاطی"1"خانواده درمانی به عنوان شاخه جدیدی از علم روانشناسی در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد.جنبش خانواده درمانی عمدتا تحت تأثیر نظریه سیستم ها،گسترش درمان روانکاوی به حوزه خانواده ، پیدایش مراکز راهنمایی کودک و مشاوره زناشویی و گروه درمانی شکل گرفت.دراین نگرش ، هنجارها و ناهنجارهای فرددربسترخانواده تجزیه و تحلیل،ادراک و درمان می شود.درمان های ترکیبی- التقاطی،درمان هایی که بر اثر همگرایی وادغام رویکرد های گوناگون روان درمانی به وجود آمده اند.درمان ترکیبی و التقاطی در سه عرصه گوناگون تعریف شده اند:یکپارچگی نظری،یکپارچگی فنی و عوامل مشترک.در یکپارچگی نظری،ادغام و ترکیب نظری دو یا چند رویکرد روان درمانی مورد توجه قرار می گیرد.در یکپارچگی نظری توجه چندانی به دیدگاه های نظری نمی کند بلکه تلاش دارد تا از مداخلات و روش های درمانی گوناگون،بهره گیرد و بهترین آنها را با توجه به مشکلات خاص مراجعان انتخاب نماید. رویکرد عوامل مشترک،عناصر و ویژگی ها و زیر ساخت های راهبردی مداخلات درمان های گوناگون را شناسایی کرده و آن ها را مورد بررسی قرار می دهد.برخی از این عوامل مشترک رابطه درمانی،انتظارات و امید،وحضوصیات درمانگرهستند،با وجود آن که تمامی این سه عرصه با یکد یگرهمگرا هستند،رویکرد های ترکیبی والتقاطی خانواده درمانی سعی برآن دارد تا عنصر عوامل مشترک را به حداکثر رسانده والگوریتم هایی برای راهبردهای مداخله ای ارائه می دهد ونظریه های واحد یکسان کننده ای رابه وجود آورد.
نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و ... هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد. درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پتهای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابلهای منطقی ، سرمشق دهی و ... استفاده میشود.خانواده درمانی ساختی
سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و ... نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و ... .خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل
این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و ... استفاده میشود.
از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را میتوان نام برد.
خانوادههای نیازمند خانواده درمانی
خانوادههایی که از فرایند خانواده درمانی بهره میبرند، عبارتند از: خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانوادههای طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و ... . خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحیتر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم مییابد.مداخله رفتاری و مواجهه در زوج درمانی
زوج
درمانی وحدت یافته بر تکنیک های فعال ارتباطی در درمانهای رناشویی مختلف که
سبب تسهیل رسیدن به اهداف درمان می شود زوج درمانی وحدت یافته پدیده ای
جدید در زوج درمانی نیست وسابقه آن به 30 سال قبل برمی گردد (گورمن ،1978)
در یک تحلیل تطبیقی فراگیر درمان های زناشویی ،تأکید بر مراتب در مان
زناشویی با سو گیری فراروانکاوی است که تا درجه زیادی رو ش مختلط زناشویی
سازماندهی شده است ودرپی مفهوم سازی طبیعت نا هماهنگی های زناشویی از طریق
وحدت وانکار جنبه های خود که کار می کند روی اهداف بنیادی وحدت یافته در
رویکرد زوج درمانی وحدت یافته . رابطه زناشویی همسران در مخالفت فقط در
معرض جنبه های خودشان و همسرانشان که در آگاهی آنها مانع ایجاد می کند .
این جنبه های خود مانعی برای آگاهی هستند زیرا اضطراب در آنها ایجاد (فروید
1909)خودش تقریبا اعتراف می کند 100سال قبل مردم تنها از بر اضطرابشان
غالب می شدند به وسیله مواجهه با دلیل ایجاد اضطرابشان که مشخص می کردند
.این مواجهه می تواند کامل در زوج درمانی انجام شود به طریق غیر قابل
مقایسه با درمان ضد اجتناب رفتاری اختلال اضطراب و فوبی است . مواجهه زوج
درمانی ممکن است ه انواع اضطراب شناختی و فیزیکی توجه کند واشاراتی را که
تشکیل دهنده اهداف مواجهه درمانی است را استخراج می کند (بارلو،2002)
همینطور اجتناب رفتاری را آشکار می کند .
در عین حال درمانگران نیاز به نگهداری در ذهن دارند که همه رفتار اجتناب کننده زناشویی نا معقول یا متضمن نیست . زن و شوهرها درازدواج های درمانده به طورمزمن تقریبا همیشه ابزارمی کنند آنچه رفتاردرمانگران باید حقیقتا پی آمدهای آزارنده بنامند. آموزش فرایند تبادل رفتاری به زوجین کمک می کند تا رفتارمطلوب افزایش پیداکند . به زوجین توصیه میشود تا آرزو ها وخوا سته ها ی خود را بطور خاص رفتاری ابراز کنند. بنابراین «توباید نسبت به نیازهای من بیشتر آگاه باشی» می تواند به « دوست دارم وقتی می بینی غمگین هستم ،بپرسی چه شده است »تبدیل گردد .یک شیوه معمول این است که ازطرفین بخواهیم سه چیز را که مایل هستند طرف مقابلشان انجام دهد،فهرست کنند .درعین حال که زوجین به وضوح حرف هایشان را بهم می زنند ،به طور ضمنی راه های تأثیر گذاری بر یکدیگر را از طریق تقویت مثبت می آموزند.شیوه دیگر این است که از هر یک از زوجین بخواهیم در مورد اینکه طرف مقابل چه چیزهایی را ممکن است مایل باشد که او انجام دهد ،فکر کند وسپس ان را انجام داده ومشاهده نماید که چه اتفاقی خواهد افتاد .
آموزش مهارت های ارتباطی می تواند هم به شکل گروهی وهم به صورت زوجی صورت پذیرد. آموزش ها شامل ئستورالعمل ها ،سرمشق گیری،ایفای نقش ، تمرین های ساختارمند،اجراوتمرین رفتاری وبازخوردها می باشند . زوجین آموزش می بینند که خواهش خود رابه طور خاص وباکلمات مثبت بیان نمایند ، به جای شکایت وغرزدن به هم،مستقیما به انتقادواکنش نشان دهند ،به جای گذشته درمورد زمان حال و اینده صحبت کنند ،به یکدیگر بدون پریدن وسط صحبت های طرف مقابل گوش دهند ،جملات منفی وتنبیهی را به حداقل رسانند واز سوألاتی که بیشتر جنبه اتمام حجت دارند ، بپرهیزند . زوج درمانی یکپارچه (2) زوج درمانی یکپارچه (وحدت یافته ) ، رویکرد درمانی برای مشکلات ارتباطی زوج ها است که به عوامل میان فردی و درون فردی به طورهمزمان توجه می کند . اگر چه زوج درمانی یکپارچه (وحدت یافت) ،رویکرد درمانی برای مشکلات ارتبا طی زوج هاست که به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه می کند .اگر چه ( ICT ( دراصل برای محدودیت زمانی طراحی نشده بود ، ارزش درمانی مدل های ضمنی، کانون اقدام و تکنیک های معمول به ارایه آن به صورت تجربه کوتاه ارتباطی ، منجر می شود . (ICT ) برمبنای تئوری نظام عمومی خانواده و تئوری رشد بزرگسال ، برانجام تئوری دلبستگی به وجوده آمده است . اما این بیشتر به طورنفوذ کننده تحت تاثیر تئوری آموزش اجتماعی علمی (رفتاردرمانی )و تئوری روابط موضوعات قرار می گیرد.(ICT ) درسه دهه اخیر، توسعه و اصلاح یا فته است.توسعه یکسری از گفتگوها درتحقیقات تجربی هم در زوج درمانی هم در خانواده درمانی است .پاداش های ادراکی در زوج در مانی مطلوب است ICT در برخی روشها و مدلهای وحدت یافته حاضر شبیه به جداسازی است.
خانواده درمانی روابط موضوعی
ترکیبی از نظریه روان پویایی رابط موضوعی و درمان سیستم های خانواده
است.همچنین تلاشی است که توسط روان تحلیلگران برای کاربرد نظریه ی روان
تحلیلگری در خانواده به منظور کشف مجدد خود در سیستم انجام می گیرد با
اعتقاد به اینکه کسب بینش برای تغییر ضروری است ،خانواده درمانگران با
استفاده از رویکرد موضوعی ،به هر یک از اعضا خانواده کمک می کنند. تا نا
آگاهی هی خانواده رادر سطح شخصی تجربه کنند .از جنبه نظری ، این تجربه به
تفسیرهایی منجر می شود که احتمالا مؤثرتر عمل می کند زیرا اعضای خانواده
ارتباط کامل تری با یکدیگر برقرار نموده واحساس درک شدن راتجربه می کنند .
زوج درمانی روابط موضوعی رویکردی که به نقش عوامل نا خودآگاه در بروز
تعارضات زناشویی تأکید می کند .
این رویکرد براساس نظریه های روان
تحلیلی ،تفکر خطی فروید ،نگرش سیرنتیکی ونظریه سیستم ها به وجود آمد.این
رویکرد اولین رویکردی است که عملکرد فرد،فرآیند های ناخودآگاه وتعاملات
زناشویی رابا یکدیگر ترکیب کرده ست.دراین رویکرد به منابع بین نسلی ومرکزیت
روابط تأکید می شود .
اعتقاد بر آن است که روابط میان زوجین ،نه تنها از شخصیت منحصربه فرد آنها تأثیر می گیرد،بلکه در سیستمی بزرگتر از روابط خانوادگی قرار دارد که فرزندان ،والدین وگروههای اجتماعی را نیز دربرمی گیرد .همچنین این رویکردبرروابط میان زوجین وتعاملات میان آنها با والدین خود ونقش هریک از زوجین رادر این روابط تأکید می کند فنون درمانی رویکرد زوج درمانی روابط موضوعی ،براساس ارتباطات موازی زوجین به صورت تعامل انتقال وانتقال متقابل انجام می گیرد .در این روش درمانگر بیشتر از ادراک شخصی خود استفاده کرده وبا تمرکز متفاوتی بر تاریخچه عینی زوجین ،بررسی مسائل جنس میان آنها ،استفاده از رویاها ،بررسی ارتباط میان مشکلات و وقایع (که زوجین قادر به ربط دادن آنها نیستند ) به حل و فصل تعارضات زناشویی می پردازند.
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
گروه درمانی چیست و چه افرادی تحت گروه درمانی قرار میگیرند؟
انسانها در گروههای اجتماعی متنوعی زندگی میکنند و فعال هستند. در این شرایط عجیب نیست که بسیاری از مسائل احساسی و عاطفی آنها از روابط مخدوش شده این گروهها ناشی میشود. با پی بردن به اهمیت روز افزون روابط اجتماعی و میان فردی در سالهای اخیر بجای توجه به عوامل درون شخصی توجه به عوامل حاکم میان افراد گروههای اجتماعی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. و بر این اساس در محیط بیمارستانهای روانی ، کلینیکها ، دفاتر مشاوره و روان درمانی و ... به شکل بندیهای گروهی توجه خاص مبذول میشود.
امروزه انواع شیوههای گروه درمانی از جمله متداولترین شیوههای روان درمانی هستند. در مقابل گروه درمانی ، روان درمانی انفرادی قرار دارد.تاریخچه گروه درمانی
در گذشته مردم مشکلات روانی را به عنوان بیماری قبول نداشتند بلکه آن را نوعی جن زدگی می دانستند که در اثر بادهای بد و ارواح خبیثه و اجنه به وجود می آیند و فرد مبتلا تا پایان عمر با آن دست به گریبان خواهد بود و راه علاجی وجود ندارد. این بدبینی و باورهای غلط باعث شد مردم تصور کنند این قبیل بیماری ها از کنترل انسان خارج هستند. در آن دوران بیماران روانی را در دارالمجانین ها به غل و زنجیر می کشیدند و جن گیرها و جادوگران به حل این مسائل می پرداختند.
در قرن ۱۷ تا ۱۸ «پینل» غل و رنجیرها را از دست و پای این بیماران باز کرد، اما مدت ها زمان لازم بود تا بالاخره فروید در اوائل قرن بیستم گفت: این افراد بیمار هستند و بیماری آنها معلول علتی است که علت آن جن و اوراح خبیثه و... نیست. فروید علم روانکاوی را معرفی کرد و گفت می توان بسیاری از بیماری های روانی را درمان کرد. او به گونه ای کاشف ناخودآگاه بود و اساس نخستین روان درمان هایی که در قرن بیستم انجام می شد نیز ناخودآگاه بود. فروید معتقد بود افراد بشر به همه انگیزه های درونی کارهای خود آگاه نیستند.
در ابتدا روان درمانی فقط به صورت انفرادی انجام می شد اما از سال ۱۹۲۰ کم کم شیوه های مختلف گروه درمانی به وجود آمد. اولین گروه درمانی توسط یک پزشک آمریکایی به نام دکتر کلَت انجام شد. او که متخصص درمان مسلولین بود برای عده ای از بیماران خود به صورت گروهی کلاس هایی گذاشت و در مورد بیماری و مسائل بیماری آنها صحبت کرد. دکتر کلَت متوجه شد افرادی که در این گروه ها شرکت کرده اند روند سریع تر و بهتری در درمان دارند. از آن پس کم کم روش های مختلف درمان های گروهی مانند روان آموزش، روان نمایش و... متداول شد، اما مشهورترین روش های گروه درمانی مبتنی بر یافته های روانکاوی بود که بعد از جنگ جهانی دوم در انگلیس و آمریکا مرسوم گردید، این گروه ها اولین بار در ارتش انگلیس توسط بیام تشکیل شد. استفاده منظم از گروهها در روان درمانی پدیده نسبتا تازهای است. هر چند التیام یابی گروهی سابقهای به قدمت تاریخ دارد که نمونههای بارز آن را در تعالیم مذهبی میتوان مشاهده کرد. ژوزف پرات (1974) پزشک اهل بوستون را اغلب پدر گروه درمانی میدانند، در آغاز قرن بیستم ژوزف پرات مسأله گردهم آوری بیمارن معلول و آموزش جنبههای پزشکی بیماری آنها بطور دسته جمعی را مطرح ساخت. او صرف نظر از کار تعلیم ، فضایی گروهی بوجود آورد تا بیماران در سایه آن در مقام کمک متقابل به یکدیگر برآیند.
چندین سال بعد ، تعدادی از روانپزشکان آمریکایی نقطه نظرهای پرات را در زمینه درمان روانی بکار بردند. از جمله لازل و مارش که از یک شیوه آموزشی به صورت گروهی برای درمان ناخوشیهای دماغی استفاده میکردند. این شیوه به زودی منسوخ گردید و جای آنرا روان تحلیلی گران پر کردند. فروید شخصا به کار گروه درمانی نپرداخت، اما مقالاتی که در زمینه روان شناسی گروهی و تحلیل خود منتشر کرد، حاکی از اطلاع او از اهمیت پدیده گروهی بود.
آدلر شخصا از برنامههای گروه درمانی در مراکز هدایت کودکان و نیز معتادان به الکل استفاده نمود. جنگ جهانی دوم به گروه درمانی وسعت تازهای بخشید. گروه درمانی برای تودههای عظیم بیماران روانی که به ارتش بریتانیا فرا خوانده شده بودند، نقش مهم درمانی ایفا نمود. بیمارستان نظامی نورت فیلد بخصوص مرکز مهمی برای ابداع شیوههای مختلف گروه درمانی بود. از جمله سایر بانیان گروه درمانی در آمریکا میتوان به گروهی از روانشناسان اجتماعی به سرپرستی کورت لوین اشاره نمود.
چه مشکلاتی با استفاده از گروه درمانی میتوانند درمان شوند؟
مشکلات و مسائلی که با استفاده از گروه درمانی قابل هستند گسترش وسیعی دارند، از جمله مشکلات مرتبط به خود انگاره ، نداشتن احساس هویت ، عزت نفس و هدف و مقصود. مشکلات نشانهای شامل اضطراب ، افسردگی روان تنی ، عملکرد ضعیف شغلی ، برخورد غیر مؤثر با فشارهای روانی ، مشکلات عاطفی ، ناتوانی در ابراز اهمیت ، ناتوانی در کنترل احساسات ، پرخاشگری ، روابط اجتماعی نامناسب ، ناراحتی در مجمع ، ناتوانی در اعتماد به دیگران ، وابستگی شدید به دیگران ، ابراز وجود بیش از حد ، ناتوانی در برقراری ارتباط با جنس مخالف ، اعتیاد ، مشکلات زنانشویی مثل اختلافات و مشاجرات همسران و ... ویژگی افرادی که تحت گروه درمانی قرار میگیرند بسیار باید از انگیزه لازم برخوردار باشد، میل به تغییر داشته باشد و در راستای رسیدن به این هدف بکوشد. ورود به برنامه گروه درمانی باید داوطلبانه باشد و بیمار به صرف توصیه دوستان و اقوام و مسئولین روان درمانی به این کار وادار نشود. بیمار باید به گروه درمانی معتقد باشد و آنرا یک شیوه درمانی درست و مناسب بداند. معتقد باشد که گروه نیازهای او را برآورده میسازد و مفید واقع میشود. نظر به اینکه گروه درمانی اصولا فرآیند کلامی است، بیمار باید از مهارتهای کلامی و مفهومی کافی برخوردار باشد. در گروه درمانی برای بیماران شدیدا افسرده ، بیمارن مبتلا به اسکیزوفرنی حاد ، اختلال شخصیتهای پارانوئید ، اختلال شخصیت اسکیزوئید شدید ، اختلال شخصیت جامعه ستیز ، افراد مبتلا به بیمار انگاری و اختلال شخصیت خود شیفته در صورتی که گروه درمانی بلند مدت باشد، نمیتوانند مفید باشند.مراحل طبیعی در فرآیند گروه درمانی
در آغاز تشکیل گروه ، گروه هنوز کاملا روشن نشده است. به درمانگر وابسته است چرا که درمانگر را بوجود آورده و ادامه فعالیت گروه به نظر اعضاء گروه به درمانگر ارتباط دارد. اعضاء گروه در انتظار راهنمایی و دستور العمل درمانگر هستند. در نظر آنها درمانگر شخصی با معلومات و متخصص است و اعضاء خود را وابسته به درمانگر احساس میکنند و نیز تلاش میکنند رفتارهای مناسب داشته باشند تا بتوانند در گروه ماندگار شوند، هر چند آگاهی کامل از اهداف گروه ندارند. در مرحله دوم وابستگی تغییر شکل میدهد و گروه یاد میگیرد که وابسته به درمانگر نباشد و مسئولیت پذیر باشد.
در مرحله سوم صمیمت بیشتری بین گروه ایجاد میشود. احساسات خود را بیان میکنند و واکنشهای مناسب در مقابل احساسات دیگران نشان میدهند. درمانگر در جلسه درمان حضور دارد، اما تنها اداره کننده جلسه نیست. سعی میکند به عنوان یک عضو گروه انسجام جلسه را حفظ کند. و از تکنیکهای مختلف در مورد اعضاء گروه و واکنشهای آنها استفاده کند. ممکن است گروه درمانگر جلسه را با خطاب گروهی آغاز کند و ادامه جلسه را با تشویق و باز خورد به اعضاء تداوم بخشد. هدف مشاوره، یادگیری در مورد عادات و الگوهای احساسی و رفتاری و چگونگی نقش آنها در مشکلات می باشد. در نتیجه می توانیم عادات و رفتارهای جدیدی را یاد بگیریم که به موفقیت بیشتر ما کمک نمایند.
دفاتر مشاوره دانشگاهها, در اغلب مراکز , خدمات مشاوره گروهی نیز ارائه می دهند. هر گروه توسط یک روانشناس یا یک متخصص مشاوره هدایت می شود. بعضی از موضوعات ویژه این گروهها اضطراب امتحان یا اداره استرس می باشد. بعضی از گروههای مشاوره ای حالت عمومی داشته و به شرکت کننندگان کمک می کند تعداد زیادی از مشکلات شخصی, شامل احساس افسردگی, اضطراب افراطی, نگرانی, مشکلات مربوط به احساس ارزشمندی و مشکلات ارتباطی را حل و فصل نمایند.● چه چیزی در یک گروه مشاوره ای رخ می دهد؟
عموماً ، گروهها از ۴ الی ۸ نفر که بطور منظم هفته ای یکبار به مدت ۱ تا ۵/۱ ساعت دور هم جمع می شوند, تشکیل می شود. حضور کامل در تمام جلسات از آغاز تا پایان هر جلسه بسیار مهم است. در جلسات گروهی, شرکت کننده ها درباه علائق شان بحث می کنند. در بعضی از گروهها, مشاور ممکن است با هر شرکت کننده بصورت فردی کار کند در حالی که نظر تعداد معدودی از سایر افراد گروه را نیز جویا می شود. در صورتیکه گروههای دیگر عمدتاً بر مشاهدات و مباحث بین شرکت کنندگان و مشاور استوار هستند و مشاور در مواقع لزوم جهت تسهیل کار, مشاوره هایی را ارائه می دهد.● در حالی که مشکلات افراد متفاوت است چگونه گروه می تواند برایم مفید باشد؟
هر فرد موجودی منحصر بفرد است و بنابراین علائق اش نیز منحصر به فرد است. با این همه به عنوان موجودات انسانی ما اشتراکات فراوانی نیز داریم (ما همگی در خانواده ها رشد و تحول را آغاز می کنیم, همه ما به یک شیوه نسبت به ضربه ها واکنش نشان می دهیم, همهٔ ما در اساس از توانایی رشد و تغییر یکسانی بخورداریم)و تجربیات ما نشان می دهد گرچه مشکلاتی که افراد با آنها وارد مشاوره می شوند، می توانند متفاوت باشند اما علل زیربنایی ایجاد کننده این مشکلات در اغلب موارد مشابه هستند.
عامل اساسی مشکلات ما در زندگی, ریشه در الگوها و عاداتی دارد که در طی رشد یاد گرفته ایم و اکنون در پیشامدهای فعلی زندگی موثر نیستند و یا موجب عقب ماندگی ما می شوند. (به عنوان مثال خانواده ممکن است به ما یاد داده باشد که از نشان دادن اشکال خاصی از بیان عواطف اجتناب کنیم, اما اکنون که با فشارهای طبیعی مربوط به زندگی بزرگسالی مواجه هستیم, احساسات سرکوب شده ناشی از این اجتناب علایمی همچون افسردگی, نگرانی یا واکنش افراطی را در ما برمی انگیزند.) هدف مشاوره، یادگیری در مورد عادات و الگوهای احساسی و رفتاری و چگونگی نقش آنها در مشکلات می باشد. در نتیجه می توانیم عادات و رفتارهای جدیدی را یاد بگیریم که به موفقیت بیشتر ما کمک نمایند.
گرچه عجیب به نظر می رسد که فکر کنیم چیزهایی را که در مورد خود نمی دانیم ولی تجارب نشان می دهد که بسیاری از عادات و الگوهای رفتاری مشکل زای ما چیزهایی هستند که در زندگی خودمان انجام می دهیم ولی آنها آنقدر حالت خودکار پیدا کرده اند که حتی نمی توانیم فکر کنیم که شاید حاصل یادگیری بوده و اختیاری باشند. گروه،شرایطی ویژه برای فهم و یادگیری دربارهٔ خودمان، دیگران و ما در رابطه با دیگران فراهم می کند. در نتیجه ما قادر می شویم در روابط خود با دیگران و نیز در رابطه با خودمان در خارج از گروه کارآمدتر عمل کنیم. گروه درمانی به ما فرصت می دهد تا از مشاهدات کمک کننده و حمایت دیگران جهت فهم و تغییر شیوه های زندگی استفاده کنیم.● آیا نمی توانم از روشهای (کمکی) فردی استفاده کنم؟
در حالی که مشاوره فردی در مورد مشکلات شدید خاص بسیار مفید است, تجارب نشان می دهد که گروه درمانی حتی در اغلب موارد درباره بسیاری از مشکلات مفیدتر است. در مشاوره گروهی ما این فرصت را پیدا می کنیم که بفهمیم بسیاری از رازهای وحشت زا و جنبه های نفرت انگیز خودمان در واقع تجارب معمول انسانی هستند و این باز شناسی بسیار کمک کننده است. شرم و خجالت بسیاری از مردم را از منافع گروه درمانی محروم می کند. غلبه بر احساسات مربوط به این جنبه از خودمان بخش مهمی از زندگی و موفق تر شدن حیاتمان است. گروه درمانی در این رابطه بسیار سودمند است.
● اعتماد و حرمت (رازداری) هر چیزی که در گروه گفته می شود به صورت یک راز حفظ می شود.
آنها به خارج از گروه منتقل نمی شوند و حتی در خارج از گروه یا سایر اعضای گروه نیز مطرح نمی شوند. هر عضو گروه موافقت خود را در التزام به این قاعده با امضا کردن (برگه توافق) اعلام میدارد. (اگر می خواهیداز فرصت های مشاوره گروهی برای شناخت خودتان و تغییر جنبه های مشکل زای رفتارتان استفاده کنید با کارشناسان دفاتر مشاوره تماس حاصل نمائید.)یک نمونه گروه درمانی
روان درمانی گروهی یک نوع درمان کاملا پذیرفته شده روانشناختی است که از تعاملات سازنده بین اعضا و مداخلات یک رهبر آموزش دیده جهت تغییر رفتار غیر انطباقی تفکرات و احساسات افراد مبتلا به نارضایتی استفاده می نماید. طی دهه های گذشته تعداد قابل ملاحظه ای از بیماران روانی توسط گروه درمانی مداوا شده اند گروه درمانی برای بیماران بستری سرپائی و در خیلی دیگر از موقعیت های اجتماعی قابل اجرا می باشد همچنین بربخی اصول رواندرمانی گروهی با موفقیت زیادی در زمینه های اقتصادی آموزشی و به صورت گروههای رویا روی کاربد داشته است.
بسیاری از مسائل و مطالب عنوان شده در روان درمانی گروهی در زندگی روزانه ما بسادگی اتفاق می افتد تدابیر درمان که مهمترین مسئله مورد بحث در روان درمانی گروهی است تنها به گروه درمانی اختصاص ندارد بلکه در هر گروه عادی کم و بیش وجود دارد بطور عادی ما درزندگی روزمره خود با افراد و گروه های مختلفی ارتباط داریم که این روابط برای سلامتی ما لازم است البته همه روابط زمینه سلامت بخشی ندارند و حتی بعضی از روابط نیز ناسالم و بیماری زا هستند.میگنا دات آی آر، آن دسته از روابط فیمابین افراد که توام با ریا و تزویر و فخر فروشی باشد و همچنین روابط توام با فشار تحقیر روابطی ناسالم و صمیمانه رابطه ای است که از نظر روانشناسی نیازهای روانی انسان را ارضا می کند و هر انسانی با تمام وجود آنرا طلب می کند. روان درمانی گروهی چیزی جز ارائه شناخت و تصحیح رفتار بیمار گونه نیست رفتاری که باعث شده دیگران از فرد فاصله یگیرند واو تنها منزوی گردد شاید یکی ازعلل رشد درمان های روانی در جوامع بزرگ و پیشرفته مسئله تنهائی و بی همدمی افراد باشد بنابراین روان درمانی گروهی زمانی ضرورت پیدا می کند که نیازاجتماعی فرد در ارتباط با دیگران برآورده نشده و یا محیط به گونه ای است که هر چند روابط انسانی به حد کافی وجود دارد ولی روابط موجود غلط و ناسالم می باشد.
دربررسی های کلینیکی به عمل آمده ازمعتادین مشخص شده است که اغلب آنها قبل از اعتیاد دچار بیماری افسردگی بوده و درروابط درون فردی و بین فردی دارای مشکل هستند معتادین معمولا با خانواده خود روابط سالمی ندارند. همچنین با گروه های طبیعی اجتماعی نیز دچار مشکل هستند بنابر این پس از طی دوره سم زدایی و ترک جسمی بایستی شرکت در جلسات گروه درمانی با جدیت دنیال شود تا خلاء روابط ناسالمی که قبلا در گروه های طبیعی داشته است برطرف گردد و روابط بین فردی بتدریج بهبود یابد. ناگفته نماند که بر اثر تعامل ایجاد شده در گروه علاوه بر بهبودی روابط بین فردی روابط درون فردی معتادان نیز دستخوش تحول گردیده و نگرش های فردی نسبت به خود مثبت شده و نهایتا درمان کامل دنبال می شود.
● گروههای خود یار معتادان گمنام یک منبع یا یک سازمان غیر انتفاعی بین المللی متشکل از معتادان در حال بهبودی است که به شکل محلی و منطقه ای در بیش از ۶۰ کشور جهان مشغول به فعالیت میباشند اعضاء انجمن معتادان گمنام از یکدیگر یاد میگیرند که چگونه بدون مواد مخدر زندگی کنند و به چه طریق از اثراتی که اعتیاد در زندگیشان گذارده است بهبود یابند.
● چه کسانی اعضای معتادان گمنام هستند؟ هر کس که مایل به قطع مصرف ماده مخدر باشد میتواند به عضویت معتادان گمنام در آید عضویت دراین انجمن محدود به مصرف کنندگان هیچ نوع ماده مخدر بخصوصی نیست و هر کس با هر گونه ماده مخدر قانونی و غیر قانونی الکل هم جز مواد مخدر محسوب میشودمیتواند به عضومیت معتادان گمنام در آید.
● جلسات معتادان گمنام زیر بنای گروه و طرز برخورد اصولی واساسی معتادان گمنام با مسئله بهبودی برپایه ارزش درمانی استوار است اعضای این انجمن با در میان گذاشتن تجربیات ونحوه بهبودی خود از اعتیاد فعالانه در جلسات شرکت میکنند جلسات معتادان گمنام حالتی غیر رسمی دارد و در مکانهایی که توسط گروهها اجراره شده اند برگزار میشود. رهبری جلسات وانجام بقیه امور آن را اعضای جلسه بطور نوبتی وم داوطلبانه برعهده میگیرند کلیه مخارج جلسات معتادان گمنام و خدمات دیگر از طریق کمک مالی داوطلبانه اعضا و فروش نشریات تامین میشود هیچ گونه کمک مالی از افراد غیر عضو پذیرفته نمیشود. اکثر جلسات معتادان گمنام بطور مرتب در همان محل و طبق برنامه زمانی همه هفته تشکیل میشود محل این جلسات معمولا از میان مکانها مؤسسات عمومی وعام المنفعه انتخاب میشود جلسات معمولا دو نوعند: جلسات علنی یا باز و جلسات غیر علنی یا بسته حضور در جلسات علنی برای عموم آزاد است جلسات غیر علنی فقط با حضور معتادان برگزار میشوددستور جلسه و موضوع صحبت در هر یک از جلسات با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند در تعدادی از جلسات موضوع خاصی انتخاب میشود و برخی جلسات مخصوص سئوال وجواب هستند ولی هدف جلسات همیشه یکی است و آن بوجودآوردن یک محیط مطمئن و مناسب برای بهبودی فرد میباشد.
● روش کار معتادان گمنام همیاری و کمک معتادان به یکدیگر بمنظور بهبودی پایه و اساس کار معتادان گمنان است اعضای این انجمن بطورمرتب جهت در میان گذاشتن تجربیات بهبودی خود گرد هم میایند و همچنین اعضای با تجربه تر که به آنها راهنما گفته میشومد شخصا به اعضای جدیدتر کمک میکنند. قدمهای دوازده گانه اصولی ترین برنامه معتادان گمنام هستند و به منزله قلب این انجمن میباشند این قدمهایکسری دستورالعملهای شخصی را جهت بهبودی ارائه میدهد با بکارگیری این دستورالعملها و تماس نزدیک و دائم باسایر اعضا در نتیجه معتادان میآموزندکه چگومنه ا ز مصرف مواد مخدر خودداری کنند و با فراز و نشیبهای زندگی روبرو شوند.
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
گروهدرمانی یا رواندرمانی گروهی، به معنای به کار بردن روشهای رواندرمانی بر روی یک گروه، به منظور بهرهگیری از تاثیر متقابل اعضای گروه بر همدیگر است. گروهدرمانی ممکن است به تنهایی یا توام با رواندرمانی فردی و سایر انواع درمانهای روانپزشکی مورد استفاده قرار گیرد.
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
انواع ناتوانی یا اختلال جنسی در زنان
اختلال جنسی در زنان به انواع زیر تقسیم میشود:
1- اختلال کمبود میل جنسی یا سردمزاجی زنان.
2- اختلال بیزاری یا تنفر جنسی: این اختلال شدیدتر از اختلال قبلی است.
3- اختلال در برانگیختگی جنسی: در این حالت فرد واجد میل جنسی است اما برانگیخته نمیشود.
4- هراس از آلت: این اختلال، اختلالی اضطرابی است که در آن فرد به شدت از آمیزش میترسد، درحین آمیزش تمام عضلات شکم، ران، دست و پای او جمع می شود و به مرد اجازه آمیزش را نمیدهد.
5- واژینیسموس: این اختلال شبیه
اختلال قبلی است. در این حالت، عضلات دست و پا و شکم شل است ولی عضله
ابتدایی واژن مسدود و منقبض است و این انقباض مانع از دخول میشود.
6- آمیزش دردناک: این اختلال در اثر برانگیخته نشدن درست خانم و یا تعارضات خانم با همسرش در زندگی زناشویی و یا ناشی از مشکلاتی است که زن از کودکی با آمیزش جنسی داشته است. در این حالت، آمیزش برای خانم بسیار دردناک و ناخوشآیند میشود.
7- اختلالِ نرسیدن به ارگاسم: این اختلال بسیار
شایع است و شاید شایعترین اختلال جنسی خانمها باشد. این اختلال در کشور
ما نسبت به کشورهای غربی و حتی کشورهایی مثل کره و چین و ژاپن رواج بیشتری
دارد.
کلاً این اختلال در خاورمیانه شیوع گسترده تری نسبت به جهان غرب و
بسیاری از مناطق دیگر جهان دارد. علت آن هم آموزه های تعصب آمیز است که
اجازه نمی دهد خانم ها به اوج لذت جنسی برسند و بعد از مدتی نسبت به رابطه
جنسی سرد و نفرتزده میشوند و حتی از همسر خودشان هم دلزده میشوند که چرا
او به ارگاسم میرسد ولی من به ارگاسم نمیرسم.
8- اختلال سردرد بعد از آمیزش: در این حالت، فرد بعد از آمیزش دچار سردرد، انقباض های عضلانی ناحیه سر، سرگیجه، تهوع میشود.
9- اختلال ملال بعد از آمیزش: در این حالت، زن پس از آمیزش دچار افسردگی و اندوه میشود و ممکن است گریه کند و دچار غم شدید شود.
حادترین اختلال در بین این اختلالات نه گانه کدام است؟
بیزاری جنسی از همه حادتر است و درمانش هم از همه شدیدتر است؛ چون فرد نه تنها تمایلی به نزدیکی ندارد بلکه از آن بیزار است. ممکن است علت این اختلال، سوءاستفادههای جنسی در کودکی باشد. تجاوز و کودک آزاری حتی توسط محارم و یا آموزههای سخت و متعصبانه در خانواده، میتواند علت این اختلال باشد.
مثلاً در خانوادهای که سه تا عمه میانسال ازدواج نکرده حضور دارند، یک دختر کم سن و سال در اثر تلقینات این سه تا عمه، میتواند دچار بیزاری جنسی شود.
گاهی نیز آموزههایی که موجب خشم زن نسبت به نزدیکی میشوند، میتوانند علت این حالت باشند. مثلاً ممکن است یک زن ، مقاربت را نشانه بیچارگی و تحقیر و تسلیم و ستمپذیریاش بداند! چنین باورهایی میتواند به خشم از نزدیکی و بیزاری جنسی منجر شود.
ارتباط ناخوشایند با همسر و یا دعواهای خانوادگی و اختلافات زناشویی هم به صورت ثانویه ممکن است موجب بیزاری جنسی شوند. انزجار جنسی سختترین و حادترین نوع اختلال جنسی در زنان است.
به طور کلی هر چه اختلال جنسی در مرحله آغازینتری از نزدیکی رخ دهد، حادتر و درمانش دشوارتر است. مثلاً درمانِ اختلالِ ملال و سردردِ بعد از آمیزش آسانتر از اختلال نرسیدن به ارگاسم و درمان این یکی آسانتر از اختلالات برانگیخته نشدن است.
مراحل آمیزش
دوره آمیزش به چهار مرحله تقسیم می شود: 1- میل جنسی 2- برانگیختگی جنسی 3- اورگاسم 4- فرونشینی.
فرونشینی در مرد و زن تفاوتهایی دارد. فرونشینی در مرد با دورهای از بیپاسخی همراه است که بسته به سن و سال، وضعیت روحی و ژنتیک مرد ممکن است از یک ربع تا حتی چند روز باشد. مرد پس از رسیدن به ارگاسم، تا مدتی توانایی نعوظ دوباره را از دست میدهد ولی چنین حالتی در خانمها وجود ندارد.
زنان پس از یک ارگاسم بلافاصله میتوانند وارد یک ارگاسم دیگر شوند و حداقل سه تا چهار ارگاسم پشت سر هم را میتوانند تجربه کنند ولی چنین ویژگیای در مردها وجود ندارد. بنابراین برخی معتقدند میل جنسی در زنان خیلی قویتر از مردان است.
بیزاری جنسی و هراس از آلت دقیقاً چه تفاوتی با هم دارند؟
هراس از آلت ناشی از این است که خانم در ناخودآگاه خودش احساس میکند که اگر نزدیکی کند، به اعضاء و جوارحش زخم و خدشه وارد میکند و مثلاً او را میکُشد!
هراس از آلت در جامعه ما و کلاً در خاورمیانه، خیلی شایع است. در دبیرستانها و مدارس راهنمایی، افسانههایی ورد زبان دختران است که مثلاً عمه فلانی ازدواج کرد و کارش به اورژانس کشید، خاله فلانی شب اول ازدواج داشت میمرد و او را بردند بیمارستان و بخیهاش زدند و … این افسانهها سالها در ذهن دختران ما میماند و آنها با این تصورات بزرگ میشوند و ازدواج میکنند ولی او در خیلی از موارد نمیتوانند با این افسانهها کنار بیاید و آنها را از ذهن خود دور بریزند.
شما در بین بیمارانتان چنین نمونهای زیاد دارید؟
بسیار زیاد. حداقل هفتهای پنج تا پانزده بیمار دارم که دچار هراس از آلتاند.
درمان این مشکل آسان است؟ و اصلاً چگونه است؟
درمانش خیلی آسان است. ما اطلاعاتی عینی به بیمار میدهیم. مثلاً اطلس آناتومی و وضعیت عضلات آلت و واژن را به فرد نشان میدهیم تا بیمار بداند که هیچ عضله یا استخوانی در آلت مرد وجود ندارد و فقط خون است که موجب نعوظ آلت مردانه میشود. ما اینها را به بیمار یادآور میشویم و او بر اساس جدول تمریناتی که به او میدهیم، تمرینهای ویژهای انجام میدهد. این مشکل در عرض 7 هفته قابل درمان است.
سردمزاجی در زنان بیشتر علل روانی دارد یا فیزیولوژیک و بیولوژیک؟
غالباً علل روانی دارد. اختلال جنسی به طور کلی ممکن است اولیه یا ثانویه باشد. اختلال اولیه از ابتدای آمیزش جنسی وجود دارد. اختلال ثانویه یعنی فرد تا مدتها در نزدیکی جنسی مشکلی نداشته و اختلالش مثلاً از شش ماه پیش شروع شده است.
دانستن اینکه اختلال جنسی اولیه است یا ثانویه، و دیگر اینکه فقط معطوف به شوهر است یا کلاً در رابطه با هر جنس مخالفی وجود دارد، در درمان اختلال جنسی زنان مهم است.
در این موارد آموزههای متعصبانه و سختگیرانه دوران کودکی و نوجوانی، احتمال سوءاستفاده جنسی و جسمی، یعنی دستمالی شدن دختر توسط پسردایی، پسرعمه، پسرعمو، پسرخاله، برادر، پدر، عمو، دایی – که متاسفانه در کشور ما نیز شایع است - و نیز موارد دیگری مثل مردستیزی، ازدواج تحمیلی و یا اختلافات زناشویی، که حتی میتواند شامل تعیین مهریه و خرید جهیزیه و خریدن یا اجاره کردن خانه مناسب زندگی، میتواند به سردمزاجی زن بینجامد.
درمان سردمزاجی دشوار نیست ولی درمانگر برای درمان سردمزاجی و یا بیزاری جنسی، که اختلالات اولیه محسوب میشوند، باید باورهایی را در ذهن خانمها بشکند. بنابراین شخصیت درمانگر یا مشاور نقش بسیار تعیین کنندهای در سکس تراپی دارد.
اگر بیمار به لحاظ شخصیتی درونگرا و شرمگین باشد و به توضیحات اندک بسنده کند، درمان آن طور که باید پیش نمیرود؛ چون یک سری باورهای نادرست و طرحوارههای شناختی غلط و نیز یکسری تعصبات و نادانیها باید در جلسه آغازین شکسته شود تا بیمار راغب شود که تمرینات توصیه شده از سوی درمانگر را انجام دهد. گاهی حتی اتوریته و اقتدار زیادی در جلسه اول باید اعمال شود تا بیمار انگیزه درمان را بدست آورد.
انگیزه درمان را چطور میتوان افزایش داد؟
مثلاً من در مطب خودم یک میز مربع دارم که چهار تا صندلی در اطراف آن است و با بیمار و همسر او دور همین میز مینشینم. یعنی میخواهم به او بگویم این جا با مطب یک جراح که یک میز مستطیل بزرگ اربابی دارد و دو تا صندلی رعیتی هم جلوی آن میز برای مریضش گذاشته است، خیلی فرق دارد.
من به مریض میگویم که بار اصلی درمان بر دوش شما و شوهرتان است. من فقط میتوانم کلید گنج را به دست شما بدهم ولی این خود شما هستید که باید به غار بروید و گنج را از آن خود کنید. اگر تمرینهای درمانی را انجام ندهید، فیلمهای آموزشی را نبینید، کتابهای لازم را نخوانید، درمان پیش نمیرود و مشکل حل نمیشود.
در روانپزشکی به طور کلی و در سکستراپی به طور ویژه، این طور نیست که مریض مثل کسی که به چشم پزشک مراجعه کرده، دراز بکشد و چند قطره در چشم او بریزند و بعد چشمش را پانسمان کنند و او بی هیچ نقش و کنشی، خوب شود و سلامتش را بدست آورد.
آمیزش دردناک چطور؟ این اختلال معمولاً بعد از ازدواج ایجاد میشود یا از قبل وجود دارد؟
بستگی به اولیه یا ثانویه بودن اختلال دارد. در مواردی که اختلال اولیه است، ماجرا به پیش از ازدواج بازمیگردد ولی وقتی این اختلال ثانویه است، در اغلب موارد، مشکل ناشی از دوران پس از ازدواج است. یعنی مشکلاتی که بین زن و شوهر ایجاد شده، در ایجاد این اختلال موثر بوده است.
حتی نارضایتی زن از میزان نفقه و خرجی نیز میتواند موجب اختلال آمیزش دردناک شود. وقتی که آقا از چشم خانم بیفتد، ممکن است آمیزش دردناک شود.
یائسگی چه رابطهای با اختلالات جنسی زنان دارد؟ و اگر رابطهای دارد، بیشتر به کدام اختلال منجر میشود؟
یائسگی قطعاً بر کارکرد جنسی زنان تاثیر دارد. پس از یائسگی انواع اختلالات ممکن است در زنان حادث شود که شایعترین آنها کمبود میل جنسی، برانگیخته نشدن، آمیزش دردناک و حتی به ارگاسم نرسیدن است.
این مشکلات زنان یائسه، راه حلی هم دارد؟
قبلاً برای رفع این مشکلات، جایگزینی هورمون صورت میگرفت ولی الان به دلیل بالارفتن آمار سرطان در زنان، این تردید پیش آمده است که آیا جایگزینی هورمون کار درستی است یا نه؟ در این باره اختلاف نظر زیادی بین متخصصان زنان و زایمان وجود دارد. به هر حال، یائسگی از حیث ایجاد اختلال جنسی در زنان، قطعاً مشکل ساز است.
در جامعه ایران واکنش مردها به اختلال جنسی همسرشان معمولا چیست؟
مشکلات جنسی زنان در بسیاری از موارد منجر به فروپاشی خانواده میشود اما این فروپاشی به صورت غیرمستقیم رخ میدهد. یعنی مشکلات جنسی زن، مرد را به بیرون خانواده سوق میدهد. مرد اگر نتواند آمیزش جنسی داشته باشد، دچار مشکل در ناحیههای بیضه و پروستات شده و همچنین دچار افسردگی و یا پرخاشگری میشود.
بعضی مردان بیرون از خانواده با زن دیگری وارد رابطه میشوند و در بسیاری از موارد، همسر آنها پس از اینکه متوجه این امر میشود، طغیان میکند و و زن و شوهر کارشان به جدایی و طلاق میکشد.
مرد با همسرش که ناتوانی جنسی دارد، چگونه باید رفتار کند؟
مرد پیش از هر چیز، باید همسرش را درک کرده و او را حمایت کند. من همیشه به مردها میگویم هر مردی اگر رستم دستان هم باشد، در طول چهل سال حداقل چهار تا هشت بار و هر بار چهار تا هشت هفته ممکن است دچار اختلال جنسی جدی شود.
مرد باید بداند همان طور که این مشکل گریبانگیر خودش میشود، همسر او نیز ممکن است با چنین مشکلی مواجه شود.
افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اضطراب در زنان دو-سه برابر مردان است. زنان فراز و فرودهای هورمونی دارند و در دوران بارداری و نیز پس از زایمان، تالمات روحی و روانی خاص خودشان را دارند و در این دوره ها ممکن است دچار مشکل اختلال جنسی شوند.
اختلال جنسی در پی مشکل روحی، امری طبیعی است. مرد باید همسرش را درک کند، از او حمایت کند و او را متهم به کم لطفی و مایه نگذاشتن از خودش در رابطه زناشویی نکند؛ چرا که زن در چنین وضعی قطعاً خودش این اندوه و نگرانی را دارد که در اثر ناتوانی او، زندگی اش در معرض خطر است.
مرد باید همسرش را نزد سکس تراپیست ببرد. هم اکنون
دوازده نفر روانپزشک، یک نفر متخصص مامایی و دو نفر روانشناس در ایران وجود
دارند که درمانگر جنسی هستند. این پانزده نفر آدمهای شناخته شدهای هستند
که متاسفانه همگی در تهران هستند. اما این به این معنا نیست که متخصصان
اعصاب و روان، اورولوژی و زنان و زایمان در شهرستانها، نمیتوانند به حل
مشکلات جنسی زنان کمک کنند.
به هر حال، بهتر است زن و شوهر به جای
مراجعه به مشاوران و روانشناسان گوناگون، هر چه سریعتر به یک پزشک مراجعه
کنند؛ زیرا مشکلات جنسی با فیزیولوژی و آناتومی پیوند خیلی نزدیکی دارد و
روانشناسان و مشاوران در طول دوران تحصیلشان فیزیولوژی و آناتومی را مطالعه
نمی کنند. اما پزشکان و ماماها، این مباحث را مطالعه کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.