توصیه هایی به خانمها برای زیباتر شدن زندگی زناشویی
دنیای زنان بعضی اوقات تفاوت های بزرگی با دنیای مردان دارد و ممکن است بعضی مردها این موضوع را درک نکنند، در اکثر اوقات زنان در هنگام ازدواج مخصوصا در سنین پایین تر تصور می کنند که ساعات عاشقانه در کنار همسرشان خواهند داشت و این آرزوها را در مرد مورد علاقه خود جستجو می کنند. اما گاهی اوقات شاهزاده سوار بر اسب سفید رویای دختران تبدیل به دیو قصه ها می گردد.
خانم محترم ما می دانیم که همسر شما همان شاهزاده رویاهایتان نیست ولی اطمینان هم داریم که او دیو قصه ها هم نیست .
شما می توانید بجای عیب گرفتن از شوهرتان یک بار هم که شده به بررسی اخلاق و رفتار خود بپردازید ما اطمینان داریم شما می توانید با اخلاق خوب خود او را به همان شاهزاده مورد نظر تبدیل کنید :
نکات زیر کمک خواهد کرد که به ازدواجتان انرژی دوباره دهید و از نو هر آنچه را که دوست دارید بسازید.
۱) بهترین کارهایی که برای شوهرتان بسیار مفید است، برای شما هم مفید خواهدبود.
غذاهای سالم بخورید، خودتان را زیبا نگه دارید و مرتباً ورزش کنید. این کارها باعث می شود همیشه احساس خوبی داشته باشید و پر طراوت و جذاب باشید و شما در نظر شوهرتان همان زن زیبا و جذابی که همیشه دوست داشته، باقی خواهید ماند، مهم نیست که شما چند سالتان باشد.
۲) از رفتار و اعمال خوب همسر خود قدردانی کنید.
هنگامی که پژوهشگران از مردان پرسیدند که در زندگی زناشویی خود چه می خواهند، قدردانی در لیست همگی آنها وجود داشت. پس به خاطر داشته باشید و توجه داشته باشید به کارهایی که همسرتان برای شما، فرزندان و خانه انجام می دهد و از او تشکر کنید. شما لبخندی بر روی لبانش و لذتی در قلبش ایجاد خواهید کرد.
۳) عشق را در زندگیتان نگه دارید.
آخرین باری که برنامه ریزی کرده اید برای داشتن یک زمان عاشقانه در کنار همسرتان چه وقت بوده است؟ اگر شما نمی توانید به این سؤال پاسخ دهید سریعاً به فکر باشید.
مهربان بودن، یادداشتهای عاشقانه، هدیه ای کوچک برای او، برنامه ریزی برای یک روز عاشقانه و ابتکار در مسائل جنسی همگی باعث می شود که به او یادآوری کنید که هنوز هم او برایتان جذاب است.
۴) اجازه دهید او هم زمانهایی مردانه داشته باشد.
هر کس به زمانهایی برای خودش نیاز دارد که از یک سرگرمی لذت ببرد یا با دوستانش جمع شود. اگر همسر شما فوتبال دوست دارد، در حالیکه شما به آن علاقه ندارید از او اشکال نگیرید.
او را تشویق کنید که رابطه ای دوستانه با مردان دیگر داشته باشد. او از این مصاحبتها لذت خواهد برد. مطالعات نشان می دهد مردانی که در کنار دوستانشان بوده اند، سالم تر بوده اند و زندگی طولانی تری داشته اند.
۵) حق تقدم را تقسیم کنید.
فشارهای روزانه کار، خانه و بچه ها کافی است که او را خسته کند. زمانی را بسازید برای دو نفرتان که استراحت کوتاهی داشته باشید، دور از کارهای کسالت آور روزانه. احساس علاقه نسبت به کارش و سرگرمی هایش نشان دهید، این کار باعث می شود که او بداند که او برایتان چقدر اهمیت دارد.
۶) سعی نکنید او را تغییر دهید.
آیا شما خوش مشرب هستید و شوهرتان کم رو؟ آیا دوست دارید خانه همیشه تمیز باشد و حوله شوهرتان همیشه بر زمین است؟ روانشناسان می گویند شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید، یقین داشته باشید شما تحت تأثیر قرار خواهید گرفت. پس دنبال راههایی غیر از غر زدن و نق زدن باشید.
برای مثال توافق در روابط اجتماعیتان با کم کردن تعداد مهمانها و یا رفتن شما به تنهایی در مهمانی و قرار دادن یک سبد در حمام برای قرار دادن رختها و تشویق کردن او وقتی که در مهمانی شرکت کرد و یا حوله های کثیف را سر جایش قرار داد. ایجاد دلگرمی و تشویق همیشه بهتر از عیب جویی و سرزنش است.
۷) به او بگویید که چه می خواهید.
این آسان است که فکر کنید کسی که با او زندگی می کنید کاملاً شما را می شناسد، اما این حقیقت ندارد. بسیاری از ما همه چیز را همان طوری می بینیم که دوست داریم. پس غافلگیر نشوید شوهرتان فکر کند که شما هر آنچه که می خواهید همان است که اومی خواهد. اگر شما در آغوش گرفتن و یا یک مشورت و یا یک ژاکت قرمز برای تولدتان می خواهید به او بگویید.
۸) وقتی را هم با دوستانتان بگذرانید.
وقتی شما شوهر می کنید فکر می کنید که از دوستانتان باید کنار بکشید و در کنار شوهرتان باشید. اما یک نفر نمی تواند تمام احتیاجات شما را رفع کند و این انتظار نا معقولی است که از شوهرتان بخواهید هم شوهرتان باشد، هم رفیق و هم بهترین دوست دخترتان. زمانی را برای دوستانتان اختصاص دهید این کار باعث می شود که شما انرژی یابید.
۹) اجازه دهید بعضی اوقات آزاد باشد.
همان طور که شما نیاز دارید بعضی اوقات ریلکس کنید و تنها باشید شوهرتان هم به این نیاز دارد. ممکن است استراحت شما بعد از یک روز کار، دراز کشیدن روی تخت و یا یک دوش گرم باشد و استراحت او به نحوی دیگر باشد، مثلاً روزنامه بخواند و یا تلویزیون نگاه کند اجازه دهید او همان طور که میخواهد خود را شارژ کند، شاید کارهای خانه و خرید کردن بیشتر او را خسته کند.
۱۰) به او ایمان داشته باشید و بگذارید او این را بداند.
مردان می توانند بسیار به شجاعت و دلیری تظاهر کنند، اما آنها هم مثل ما بعضی اوقات اعتماد به نفس کمی دارند و درمانده می شوند و احساس ضعف می کنند. هنگامی که او به خانه می آید خصوصاً وقتی که او خود را باور ندارد، نیاز دارد که بداند کسی که او را باور دارد در خودش زندگی می کند.
####################################################################
مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران
####################################################################
بیمار، اختلال، سایکوسوماتیک، استرس، اختلال روانتنی، روانتنی، درد،
بیماری های «سایکوسوماتیک» بیماری های جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آنها مؤثرند. منظور این نیست که فقط علل روانی در به وجود آوردن این اختلالات دخالت دارند بلکه عوامل دیگر هم دخالت داشته منتهی عوامل روانی به صورت عوامل تسریع کننده یا کاتالیزور عمل می کنند.
در آسم حق تقدم با آلرژی است و در دیابت حق تقدم با عامل ارثی است و در تبخال یک عامل ویروسی، اما در این بیماری ها عوامل روانی، کاتالیزور هستند. (منظور از کاتالیزور چیزی است که در فعل و انفعالات شیمیایی مستقیما وارد نمی شوند ولی اثر تشدیدکننده دارند.) کاتالیزورهای مهم در بدن انسان ویتامین ها هستند. ویتامین ها دسته ششم غذاها می باشند که سوخت و ساز و یا متابولیسم را در بدن به راه می اندازند. اگر به کسی فقط ویتامین داده شود زنده نخواهد ماند اما بدون ویتامین هم انسان قادر به ادامه زندگی نیست. بنابراین همان نقشی را که ویتامین ها در بدن ایفا می کنند، علل روانی در ایجاد بیماری های سایکوسوماتیک دارند.
اختلالات روان تنی به طور ناگهانی به وجود نمی آیند بلکه ابتدا توسط نشانه هایی مثل استفراغ، تپش قلب و رنگ پریدگی ظاهر شده و استرس ها و ضربه های روحی به طور تدریجی روی فرد تأثیر می گذارند و اثر تجمعی آنها سبب بروز بیماری های سایکوسوماتیک می شوند.
مکانیزم های ایجادکننده بیماری های سایکوسوماتیک
1ـ سیستم عصبی مرکزی: این محور در مقابل استرس مقاومت می کند. این نحوه مقاومت را سندرم سازگاری عمومی می نامند. این محور سندرمی ایجاد می کند به نام سندرم تطابق عمومی یا سندرم سلیه. اگر این محور در سیستم عصبی انسان وجود نداشت، انسان با کوچک ترین استرس تلف می شد.
2ـ سیستم عصبی خودکار: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک، ترشح اسید کلریدریک در معده بر اثر استرس شامل این حالت می شود و تحت تأثیر سیستم عصبی اتونومیک است. اگر ترشح بی موقع اسید معده در اثر عامل استرس زا به مدتی زیاد تکرار شود، فرد مبتلا به زخم معده می شود.
فرضیات موجود در رابطه با بیماری های روان تنی
1ـ فرضیه استرس: طرفداران این فرضیه عامل بروز این بیماری ها را استرس می دانند. یک استرس ناگهانی و قوی یا چند استرس پشت سر هم به صورت تکرار شونده می تواند بیماری را بارز کند.
2ـ نظریه اختصاصی بودن: معتقدان به این نظریه می گویند استرس تنها عامل به وجود آورنده نیست بلکه باید روان پویایی خاصی در شخص وجود داشته باشد و آن روان پویایی خاص با آزار و اذیت که برای فرد به طور دائم ایجاد می کند بالاخره بیماری سایکوسوماتیک را در فرد ایجاد خواهد کرد.
3ـ فرضیه آسیب پذیری عضوی: طرفداران این نظریه معتقدند آسیب پذیری عضوی از قبل باید در فرد وجود داشته باشد که تحت تأثیر عوامل مخرب، تشدید شده و باعث بیماری روان تنی شود.
4ـ نظریه التقاطی: که شامل مجموعه سه نظریه فوق است. یعنی هم استرس، هم روان پویایی و هم آسیب پذیری عضوی خاص، هر سه می تواند در ایجاد و بروز بیماری سایکوسوماتیک دخیل باشند.
انواع بیماری های سایکوسوماتیک (روان تنی)
میگرن، سردردهای تنشی، تهوع و استفراغ، کولیت مزمن (ورم مزمن روده بزرگ)، آسم، جوش و آکنه، واکنش های آلرژی، کهیر، کاهش قند خون، افزایش ترشح غدد داخلی، دیابت نوع دو، چاقی، فشار خون اساسی، بیماری کروز قلب و افزایش ضربان قلب.
1ـ دستگاه گوارش: زخم معده و اثنی عشر از اختلالات روان تنی هستند. بر طبق نظریه روان پویایی، این افراد حالت تهاجمی داشته و زمانی که مقداری از این تهاجم را بیرون می ریزند و مقداری دیگر را کنترل کرده در درون خود نگه می دارند، این انرژی باقی مانده باعث ترشح اسید کلریدریک شده و در نتیجه ایجاد زخم در این ناحیه می کند.
2ـ کولیت مزمن (ورم روده بزرگ): این حالت بیشتر در آدم های زودرنج و حساس که مقاومت در آنها ایجاد شده دیده می شود. این افراد غالبا درونگرا هستند.
3ـ فشار خون: فشار خونی که علت قلبی و کلیوی و غددی دارند مورد نظر ما نیستند چون این فشار خون ثانوی به بیماری های دیگرند. فشار خونی که علتی برای آن نداریم و غالبا ارثی است اصلی یا اسانسیل گفته می شود. این افراد معمولاً انعطاف ناپذیر و کمال طلب هستند و این عدم انعطاف زمینه را برای فشار خون مستعد می کند. البته باید این مسئله را به یاد داشت که عامل اصلی ارثی است اما عوامل روانی و استرس در بروز آن نقش مؤثر دارند.
4ـ بیماری های تنفسی مثل آسم علاوه بر داشتن زمینه ارثی معمولاً در افرادی دیده می شود که برونگرا، مهاجم و فکور هستند.
5ـ دردهای استخوانی و مفصلی: ورم مفصل یا آرتریت روماتوئید، معمولاً از افراد پرکار، خوش قلب و خوش نیت که در باطن شخصیت متخاصم دارند دیده می شود. ورم مفاصل زمانی بیشتر می شود که خشم فروخورده ای در فرد به وجود آید و وی جایی برای بروز این خشم نیابد.
6ـ دردهای ستون فقرات و کمردردهای روان تنی: ممکن است کمردرد بر اثر دیسک، ساییدگی مهره ها، تومورهای نخاع و ستون فقرات باشد، این بیماری ها چون علت عضوی دارند مد نظر نیستند. معمولاً دردهایی که در 3/1 بالای مهره ها باشد مثل مهره های اول پشتی و گردن بیشتر در افرادی دیده می شود که در انطباق خود با محیط پیرامونی دچار مشکل می شوند و نمی توانند هیجان هایشان را با محیط تطبیق دهند یا به عبارتی copingهیجانی با محیط ندارند. این افراد دارای خلق پایین به صورت طولانی مدت هستند.
7ـ بیماری های ناشی از غدد مترشحه داخلی و تغذیه: معمولاً بعد از وارد شدن استرس های یکنواخت و طولانی مدت به فرد، پرکاری تیروئید دیده می شود. از علل مشکلات تغذیه ای هم می توان به این نکته اشاره کرد که این افراد همیشه حالت تدافعی داشته و تعامل مناسب با محیط کار و خانه ندارند.
اختلالات در تغذیه
اختلالات غذا خوردن گروه وسیعی را در بر می گیرد. از جمله کم خوری، انتخاب غذاهای خاص برای خوردن، پرخوری، مشکلات جویدن و بلعیدن، عادت های عجیب در خوردن، رفتارهای ناراحت کننده هنگام صرف غذا و ... . برخی از مسائل بالا می توانند جدا سلامت جسمی فرد را به خطر بیندازند. در اینجا به دو نمونه از اختلالات غذا خوردن اشاره می کنیم که در سطح جامعه شایع تر و بارزتر است.
1ـ بی اشتهایی روانی:
بی اشتهایی روانی به خودداری مداوم از خوردن گفته می شود. به نظر می رسد این وضعیت از تمایل به لاغری بیش از حد یا ترس از افزایش وزن ناشی می شود تا عدم تمایل واقعی به خوردن. این بیماران در عین لاغری خود را چاق تصور می کنند و رژیم لاغری را به خود تحمیل می نمایند. بنابراین یکی از خصوصیات این بیماری کاهش وزن شدید بیمار است. این افراد باید حداقل 15% وزن طبیعی خود را از دست بدهند تا بتوان تشخیص بی اشتهایی را بدهیم. این اختلال بیشتر در سنین بلوغ تا 30 سالگی مشاهده می شود. یعنی از اوایل دوره نوجوانی تا اوایل دوره بزرگسالی. پیشرفت تحصیلی بالاتر از متوسط، کمال طلبی و ترس غیر واقع گرایانه از شکست، از خصوصیات این بیماران است.
علاوه بر کاهش شدید وزن امکان دارد دوره های متناوب گرسنگی شدید پدیدار شود که در پی آن شخص اقدام به سوء استفاده از داروهای لاغری، لامین ها و یا استفراغ می نمایند. این گروه معمولاً به جمع آوری دستورالعمل های آشپزی با تنوع غذاهای رژیمی و مراجعه مکرر به متخصصان تغذیه علاقه ای خاص دارند. در هنگام غذا خوردن این افراد معمولاً با وسواس اقلام غذایی بشقاب خود را مرتب کرده و سعی در کنترل رفتار خود در مقابل دیگران دارند. به نظر می رسد از هر صد هزار نفر 4/2 ـ 6/1 درصد به این اختلال مبتلا باشند. شانس ابتلای دختران بیش از پسران است و معمولاً از سن 13 سالگی میزان شیوع این اختلال به سرعت افزایش یافته و در 17 یا 18 سالگی به اوج خود می رسد. این افراد معمولاً حساس بی اثر بودن، واکنش های هراسی، اختلال در داشتن تصویر درست از خود، عدم اعتماد به نفس و خودباوری داشته و از نظر رفتاری امتناع از خوردن شکلی از روگردانی است که شیوه ای آموخته شده که به نوعی جلب توجه اطرافیان محسوب شده و توجه اطرافیان را به شخص معطوف می کند.
2ـ پراشتهایی روانی:
پراشتهایی عبارت است از مصرف کنترل نشده و وسواس گونه و سریع مقادیر زیاد غذا در مدتی کوتاه. در پایان این دوره ناراحتی های جسمی مانند درد شکم یا احساس تهوع به وجود می آید و بیمار در پرخوری خود دچار احساس گناه و افسردگی شده و به روش های غیر معمول با ایجاد استفراغ در صدد بیرون ریختن خورده های خود بر می آید. از این طریق در معده و شکم احساس راحتی کرده و می تواند دوباره بدون ترس از چاقی به خوردن ادامه دهد و دوباره دچار افسردگی بعد از پرخوری می شود. پراشتهایی روانی به صورت پیوسته صورت نمی گیرد و معمولاً دوره ای است.
اکثر این بیماران وزن طبیعی دارند چرا که همیشه نگران وضع ظاهر و شکل بدن خود می باشند. احداث دو دوره پرخوری در هفته به مدت سه ماه باید در فرد مشاهده شود. پراشتهایی معمولاً در اوایل جوانی شروع می شود و در دخترها شایع تر از پسرهاست. در مدل رفتاری غذا نوعی تقویت است و پراشتهایی رفتاری تقویت یافته که موجب خشنودی فرد می شود. به نظر می رسد نوعی ارتباط میان افسردگی و پراشتهایی روانی وجود دارد.
8ـ بیماری های زنان، آمنوره یا فقدان دوران قاعدگی: به وقفه یا عدم جریان عادت ماهیانه زنان به غیر از دوران حاملگی و یا یائسگی اطلاق می شود. درد شدید موقع پریود است (البته یک سری از دردها علل عضوی دارند که در اینجا مد نظر نیستند) این حالت بیشتر در دخترانی دیده می شود که به نوعی به زن بودن خود معترض هستند، روحیه پرخاشگری داشته و از موقعیت خود ناراضی هستند و یا در شرایطی به سر می برند که یک استرس دائمی و یکنواخت به آنها وارد می شود.
9ـ بیماری های پوستی: از انواع این بیماری ها می توان کهیر و اگزما، آکنه، قرمزی پوست صورت، لیتوگویا که پوست سفید یا شیری رنگ می شود، پلادیا الکسی که موی صورت (در مردان) ابرو و یا موی سر به اندازه یک دایره کوچک می ریزد. این افراد معمولاً از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و از موقعیت اجتماعی خود اطمینان کافی ندارند.
10ـ میگرن ـ سردردهای مزمن یا سردردهای تنشی: معمولاً در افرادی دیده می شود که کمال طلب بوده، وظیفه شناس و مهربان هستند اما سرکوب حالت های خصمانه و خشم فروخورده باعث بروز این گونه سردردها می شود.
11ـ بیماری های قلبی و عروقی: این دردها معمولاً یک یا دو دقیقه طول می کشد و در سمت چپ بدن به دست و گردن می زند. این افراد معمولاً به علت فشاری که به دستگاه عصبی خود وارد می کنند و دائم در حالت تلاش و کوشش هستند بدون آنکه به خود استراحت بدهند به این درد مبتلا می شوند. این افراد سختکوش، جاه طلب، عجول و رقابت طلب هستند و بیشتر از افراد دیگر در معرض سکته های قلبی قرار دارند.
راههای کنترل
بسیاری از مطالعات انجام شده وجود رابطه نسبتا قوی بین فشارهای زندگی و مشکلات روانی را نشان می دهند که بر حسب مفاهیم آماری همبستگی آن 3 درصد است. بنابراین افرادی که دچار بیماری های روان تنی می شوند، فشارهای روانی مهم تر و معنادارتری را نسبت به افراد سالم و بهنجار تجربه کرده اند.
عوامل کنترل کننده به دو دسته تقسیم می شوند:
1ـ واکنش صحیح فرد در مقابل با استرس ها مثل: روبه رو شدن با مشکلات و برخورد منطقی با آن، احساس مسئولیت در مورد تصمیماتی که می گیرد، روش های کاهش استرس را بیاموزد، برای استراحت و فعالیت های خوشایند وقت بگذارد.
2ـ تغییر عوامل بیرونی و یا محیط زندگی: بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نیز ارتقای کیفی روابط حاکم بر افراد یک جامعه با همدیگر و تناسب هماهنگی مابین مردم و سنت های حاکم بر جامعه می تواند در توسعه سلامت زندگی و روانی افراد اثربخش باشد.
منابع: ــــــــــــــــــــــــــ
1ـ پژوهش های روانشناسی دوره سه شمارگان، 1، 2 و 3.
2ـ خلاصه روانپزشکی DSM4، کاپلان، ساروک، ترجمه: دکتر پورافکار.
3ـ استوار (1990) بیماری های جدید تمدن، ترجمه دادستان (1377).
4ـ منصور، محمود و دادستان، پریرخ، (1369) روانشناسی ژنتیک.
5ـ ریموند کوکرین، ترجمه نجاریان، بهمن، مبانی اجتماعی بیماری های روانی (1376).
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.