دنیای ما روز به روز ماشینی تر و پیچیده تر می شود. همه چیز تخصصی شده و
روابط آدمها نیز تحت تاثیر تکنولوژی قرار گرفته است. امروز یک نفر نمی
تواند از پس همه کارها برآید. و برای هر مسئله ای باید به متخصص مربوطه
مراجعه کند. در این میان ، مسائل خاص انسان که در واقع محور زندگی هست ، به
حاشیه رانده شده و از آن غفلت شده است. همه تکنولوژی ، صنعت و رفاه برای
آدمی است، ولی آن بخشی از علم که مربوط به مهارت های زندگی و آرامش انسان
است ، مورد چشم پوشی قرار گرفته است.
انسان با این همه توانایی هایی که دارد، ولی خسته و تنهاست. و مهارتهای
لازم برای استخراج این گنج عظیم که در وجودش نهفته است را ندارد.
پابه پای رشد علمی در تهیه و رشد امکانات و شرایط مختلف زندگی، روانشناسان و
مشاوران طی سالهای گذشته با تحقیقات و بررسی توانایی های انسان ، به یافته
های با ارزشی دست یافته اند که به انسان کمک می کند ، درکنار رفاه ظاهری و
رشد امکانات زندگی، بتواند درگیری های ذهنی خود را حل کرده و در آرامش
قرار گیرد. حتی جهت رشد ، خودشکوفایی و خوشبختی خود گامهای بلندی بر دارد.
یکی از موضوعات روانشناسی و مشاوره در این مسیر ، مهارت های زندگی است.
مهارتهای زندگی توانایی های هستند که به ما کمک می کنند تا در موقعیت های
مختلف، عاقلانه و صحیح رفتار کنیم. به طوری که آرامش داشته باشیم، لذت
ببریم و در عین حال با دیگران ارتباط سازگارانه و مفیدی را برقرار کنیم و
بدون توسل به خشونت و یا خودخوری بتوانیم مسایل پیش آمده را حل نمائیم و
ضمن کسب موفقیت در زندگی احساس شادمانی داشته باشیم.
فواید و کاربردهای مهارت زندگی برای ما:
1 – نحوه کنار آمدن با انتظارات متفاوت خود، خانواده ، همسر ، فرزندان، دوستان ، همکاران، فامیل و جامعه
2 – روابط لذت بخش و رشد دهنده با امکانات ، تکنولوژی و محیط زندگی
3 – دفع فشارهای روانی از طرف محیط های متفاوت
4 – سازگاری با مسائل اقتصادی و نیازهای معیشتی
5 – مدیریت خانواده و تربیت فرزندان
6 – تقویت اعتماد به نفس
7 – رشد و تقویت عواطف و احساسات انسانی
8 – شناخت و کنترل هیجانات و احساسات خود و دیگران
9 – تقویت مهارت های ارتباطی
10 – تامین سلامت جسمی و بهداشت روانی
11 – رفع درگیری ها و تنش های درونی
12 – تامین آرامش و لذت زندگی
13 – رشد شخصی، خودشکوفایی، بالندگی ، خوشبختی و شادابی
فهرست مهارت های زندگی
ده مهارت زندگی که سازمان بهداشت جهانی مشخص نموده است عبارتند از:
1 – مهارت های خودآگاهی
2 – مهارت همدلی
3 – مهارت روابط بین فردی
4 – مهارت ارتباط موثر
5 – مهارت مقابله با استرس
6 – مهارت مدیریت بر هیجان
7 – مهارت حل مسئله
8 – مهارت تصمیم گیری
9 – مهارت تفکر خلاق
10 – مهارت تفکر نقادانه
نکته:
مهارت با دانستن و علم متفاوت است. همانطور که یک نفر با خواندن کتاب شنا،
فقط علم پیدا می کند ولی شنا کردن یاد نمی گیرد، دانستن این مهارتها هم
کافی نیست ، بلکه با تمرین و به کارگیری به مرور در زندگی روزانه، شاهد
نتایج رضایت بخش آن خواهیم بود.
مهارت همدلی
تعریف همدلی:تمایل پاسخ دهی به حالت عاطفی دیگران را با حالت عاطفی مشابه همدلی گویند.
یعنی این که فرد بتواند مسایل دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند و به آن ها احترام بگذارد.
این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه کرده و آن ها را دوست داشته باشیم
و خود نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار بگیریم و با ایجاد روابط
اجتماعی بهتر به هم نزدیکتر شویم.
اثرات همدلی :
1) عامل پیشگیری بسیاری از رفتارهای ناخوشایند می شود.
2) در طرفین احساس خوشایند و مثبت به وجود می آورد.
3) فرد را از احساس تنهایی نجات می دهد.
4) موجب اخذ تصمیم های صحیح تر می شود.
5) از بسیاری تعارضات و سوء تفاهم ها جلوگیری می کند.
6) همدلی به جا و مناسب موجب تعدیل و اصلاح شناخت، احساس و رفتار می شود.
7) در تحکیم روابط همسران می تواند نقش مهمی داشته باشد.
8) احساس آرامش و قوه ی ادارک فرد را افزایش می دهد.
9) موجب افزایش اعتماد به نفس می شود.
10)زمینه شناخت بهتر و بیشتر از دیگران را فراهم می آورد.
11) روابط خانوادگی و اجتماعی را بهبود می بخشد.
12) امنیت روانی و آسایش خاطر را تقویت می نماید.
13) میل به شرکت در فعالیت های گروهی را افزایش می دهد.
14) بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران را آسان تر می کند.
زمینه های بروز رفتار همدلانه :
1) همدلی یک نوع خصوصیت ذاتی انسان هاست. چون انسان ها در اجتماع به دنیا
می آیند و با هم زندگی می کنند و بزرگ می شوند. برای هم دیگر ارزش حیاتی
قائلند و نسبت به یکدیگر نگران می شوند و رفتار همدلانه از خود نشان می
دهند.
2) رفتار همدلی بر اساس شرطی سازی اولیه شکل می گیرد و انسان ها از رفتارها و عکس العمل های دیگران همدلی را می آموزد.
3) رفتار همدلی می تواند به موقعیت و تجربه خود آنان بستگی داشته باشد،
یعنی هر چه افراد همدلی بیشتری را تجربه کرده باشند، احتمال واکنش رفتار
فعالانه در آن ها بیشتر خواهد بود.
4) همدلی می تواند متناسب با جنسیت افراد، شکل متفاوت به خود بگیرد، اغلب
نسبت به همجنس خود رفتارهای همدلانه ی بیشتری نشان می دهند و خود را از نظر
جنسی جای دیگران (همجنس خود) قرار می دهند.
5) تشویق رفتارهای همدلاانه از طرف دیگران می تواند احتمال بروز آن را در موقعیت های مشابه افزایش دهد.
6) فرد با آموزش شناخت و درک احساسات خود و دیگران و تفسیر موقعیت ها ، قادر خواهد بود رفتار همدلانه را از خود نشان دهد.
7) گاهی علت بروز رفتار همدلانه می تواند دوری کردن از یک حالت روحی منفی و ناخوشایند باشد.
8)هنگام بروز مشکل ، احساسات خود را با دیگران در میان بگذاریم.
9) متوجه باشیم که همدلی از سوی دوستان دارای حد و اندازه است، افراط در آن امکان سوء استفاده را فراهم می آورد.
10) اطرافیان خود را به خاطر رفتارهای همدلانه شان تشویق کنیم.
11) در برابر افرادی که موجب دلسردی ما می شوند و یا احساسات همدلانه ی ما را جدی نمی گیرند، مقاومت کنیم.
12) در همدلی با دیگران از مقایسه کردن خودداری کنیم. چون ممکن است به احساسات پر امید آن ها لطمه وارد شود.
13) امیل به شرکت در فعالیت های گروهی را افزایش می دهد.
14) بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران را آسان تر می کند.
راهکارهای تقویت همدلی :
1) در ارتباط با دیگران به آن ها فرصت دهیم تا احساسات خود را به راحتی بیان کنند.
2) چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، هرچه بیشتر نسبت به احساسات خودمان
آگاهی داشته باشیم بهتر می توانیم احساسات دیگران را درک نماییم.
3) تظاهر به همدلی نکنیم و به احساسات دیگران لطمه نزنیم.
4) در زمان همدلی به حالات چهره و حرکات طرف مقابل (زبان تن) توجه کنیم.
5) با درک احساسات طرف مقابل به او بفهمانیم که برایش اهمیت و ارزش و احترام قائل هستیم.
6) تجارب مشابه گذشته به ما کمک می کند تا موقعیت و احساسات طرف مقابل را بهتر درک کنیم.
7) در ارتباط با دیگران قبل از اقدام به هر عملی، لحظه ای هم که شده خود را به جای او قرار دهیم.
8) هنگام بروز مشکل، احساسات خود را با دیگران در میان بگذاریم.
9) متوجه باشیم که همدلی از سوی دوستان دارای حد و اندازه ای است،افراط در آن مکان سوء استفاده را فراهم می آورد.
10) اطرافیان خود را به خاطر رفتارهای همدلانه شان تشویق کنیم.
11) در برابر افرادی که موجب دلسردی ما می شوند و یا احساسات همدلانه ی ما را جدی نمی گیرند، مقاومت کنیم.
12) در همدلی با دیگران از مقایسه کردن خودداری کنیم، چون ممکن است به احساسات پرامید آن ها لطمه وارد شود.
13) دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش کردن احساس همدلی را از بین می برد، اکیداً ازآن ها پرهیز کنیم.
14) هر قدر حس همدلی را در خود تقویت کنیم ، به همان میزان اصول اخلاقی را راعایت نموده ایم.
15) برای این که همدلی اعضای خانواده را تضعیف نکنیم بهتر است به ارتباط های عاطفی آن ها بیشتر توجه کنیم.
16) به اواخر دوران کودکی که پیشرفته ترین سطوح همدلی پدیدار می شود، بیشتر توجه کنیم.
17) برای پیشگیری از شرارت ها و آسیب ها، حس همدلی را در دیگران تقویت کنیم.
18) هنگام همدلی ، احساسات خود را شمرده بیان کنیم تا طرف مقابل احساس آرامش بیشتری بنماید.
19) به سخنان طرف مقابل کاملاً گوش داده و به او اطمینان دهیم که سعی داریم مانند او به مشکل نگاه کنیم.
20) با برقراری روابط صمیمانه در خانواده ، روحیه همدلی اعضای خانواده را تقویت کنیم.
21) با یادآوری تجارب مشابهی که داشتیم، در درک احساسات همدلانه ی دیگران موفق تر عمل خواهیم کرد.
22) در همدلی دیگران، آن ها را مقصر ندانیم و سرزنش نکنیم. برای مثال (تقصیر خودت است همیشه از این نوع مشکل ها داری و ...)
23) سعی کنیم د رهمدلی راه حل ارائه ندهیم چون طرف مقابل دلش می خواهد فقط
ناراحتی خود را با کسی در میان بگذارد و از جانب او درک شود.
24) در همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم نکنیم. برای مثال (نگوییم وای
بیچاره تو که چه قدر مصیبت کشیدی ... و یا فکر نمی کردم چنین مشکل بزرگی
داشته باشی ....)
25) مشکلات دیگران را کوچک و بی ارزش نپنداریم. برای مثال (ای بابا این که مشکلی نیست ... اگر جای من بودی چه می کردی ؟...)
26) مشکلات دیگران را بیش از حد بزرگ جلوه ندهیم. برای مثال ( عجب بدبختی بزرگی ! با این وجود می خواهی چه بکنی ؟....)
مهارت روابط بین فردی
تعریف :
فرآیندی است که به وسیله آن اطلاعات و احساسات خود را از طریق پیام های کلامی و غیرکلامی با دیگران در میان می گذاریم.
این تونایی موجب تقویت رابطه گرم و صمیمی ما با دیگران به ویژه اعضای
خانوده می شود و سلامت روانی و اجتماعی ما را بیش از پیش فراهم نموده و به
قطع روابط ناسالم ما منجر خواهد شد.این مهارت به ما می آموزد برای درک
موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان فعالانه گوش دهیم و چگونه دیگران را از
احساس و نیازهای خودآگاه نماییم تا ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف
مقابل نیز احساس رضایت نماید.
انواع ارتباط
1) ارتباط کلامی : تمامی
جنبه های گفتار، یعنی زبان و ابزارهای کلامی را شامل می شود که در آن
چگونگی صحبت کردن از جمله، سرعت کلام، تن و آهنگ صدا نیز مطرح است.
2) مارتباط غیرکلامی : به
سایر فعالیت های گفته می شود که کارکرد ارتباطی دارند، مثل حالت چهره (
چشم ، ابرو، گزیدن لب ، ... ) ژست ها و حرکات بدنی که به آن «زبان بدن» هم
می گویند.
عوامل تأثیرگذار در روابط بین فردی
گوش دادن فعال :
گوش دادن به شنیدن فرق دارد، چرا که شنیدن امری است غیرارادی و شامل تمام صداهایی می شود که همواره از محیط دریافت می کنیم.
گوش دادن فعال مهارتی است که فرد با کسب آن، می آموزد چگونه به پیام های
کلامی و غیرکلامی گوینده توجه نماید تا درک معانی و فهم احساسات دقیق تر
حاصل شود، که این امر موجب تقویت روابط بین فردی را فراهم می آورد.
اهمیت دادن :
یعنی بتوانیم به احساسات نیازها، و خواسته های فرد مقابل توجه نشان دهیم.
زمانی روابط بین فردی تقویت می شود که با توجه به توان و ظرفیت خود در
مقابل عملکردهای دیگران رفتار مناسبی داشته باشیم.
سؤال کردن :
پرسیدن از رایج ترین و در عین حال ساده ترین مهارت هاست. زیرا پرسیدن علاوه
بر شفاف سازی پیام، موجب برانگیختن تفکر افراد می گردد. به خاطر داشته
باشیم طرح سؤالات مکرر، به قصد مچ گیری ، نه تنها به تقویت رابطه بین فردی
کمک نمی کند، بلکه موجب تضعیف و مختل شدن آن نیز می شود.
احترام گذاشتن :
یعنی پذیرفتن و گرامی داشتن بی قید و شرط دیگران.
با دیگران به گونه ای رفتار کنیم که احساس نمایند برایشان ارزش و احترام
قائل هستیم. یکی از نشانه های احترام گذاشتنف رعایت قواعد و مقررات موقعیتی
است که در آن قرار می گیریم.
ابراز وجود :
از مهارت های مهم در برقراری ارتباط، ابراز وجود است که شامل بین افکار،
احساسات، اعتقادات و حقوق خویش است، به گونه ای که در دیگران ایجاد مقاومت و
ناراحتی ننماید.
بدیهی است افراد خجالتی و کمرو در ابراز وجود بیش از دیگران با مشکل مواجه هستند.
نه گفتن
مهارتی
است که فرد بتواند در مقابل درخواست نابه جای دیگران از کلمه نه استفاده
کند. کسانی که از قدرت نه گفتن عاجز باشند همواره در روابط بین فردی خود با
مشکل مواجه شده و از ارتباط خود احساس امنیت و خرسندی نمی کنند.
کار گروهی :
از ویژگی های کار گروهی تقویت همکاری، همفکریف همدلی و هماهنگی بشتر بین
اعضای گروه می باشد. این خود تقویت روابط بین فردی اعضای گروه را بیش از
پیش فراهم می نماید.
کارکردهای روابط بین فردی
- موجب کسب و حفظ موقعیت و جایگاه افراد نزد دیگران می شود.
- افراد به درستی و نادرستی عملکرد خود و دیگران بیشتر پی می برند.
- موجب افزایش توانایی افراد برای مقابله با ناسازگاری ها و مشکلات زندگی می شود.
- آرامش روحی و امنیت روانی بیشتر افراد را فراهم می آورد.
- فرصتی به وجود می آورد تا افراد چیزهای جدیدی یاد بگیرند و افق دیدشان را وسعت ببخشند.
- موجب احساس مسؤولیت بیشتر افراد نسبت به یکدیگر می شود.
- باعث تقویت احساس همدلی، همکاری ، هماهنگی و همفکری افراد با دیگران می شود.
توصیه هایی برای تقویت روابط بین فردی
1
– محیط را آماده برقراری ارتباط نماییم و سعی کنیم در ارتباط، شروع کننده
خوبی باشیم مثل یک سلام و احوالپرسی گرم و فشردن دست فرد مقابل.
2 – در برقراری ارتباط به شرایط، موقعیت و شخصیت افراد توجه کنیم و متناسب
با آن رفتار نماییم. مثلاً نحوه برقراری ارتباط ما با کودکان، سالخوردگان،
بیماران و یا در جشن عروسی، مجلس عزا می بایست متفاوت از یکدیگر باشد.
3 – هنگام صحبت کردن سخنان یکدگیر را قطع نکنیم.
4 – برای تقویت ارتباط، از پراکنده گویی، پرگویی و مقدمه چینی زیاد پرهیز نماییم.
5 – بدانیم، گوش دادن فعال نیازمند کسب مهارت بوده و به انرژی و تعهد نیازمند است.
6 – هنگام حضور در مکان های جدید ابتدا به دنبال آشنایان باشیم، سپس افرادی
را جستجو کنیم که با آن ها راحت تر می وان ارتباط برقرار کرد.
7 – در ارتباط بین فردی علاوه بر کدام، از روش های غیرکلامی مانند ( گوش
دادن – نگاه کردن – استفاده از ژست ها وچهره ها – ایما و اشاره و ...) به
خوبی استفاده
8 – برای ادامه یک ارتباط خوب از تمجید و تحسین مناسب و به جا استفاده
کنیم. مانند(خوشحالم با شما هم صحبت شدم - خیلی خوب گفتید – آفرین من هم با
نظر شما موافقم و ...)
9 - از تحقیر و سرزنش و توهین دیگران خودداری کنیم. مانند (تو اصلاً نمی فهمی – هنوز بچه هستی – بگو بزرگترت حرف بزنه و ..)
10 – در صورت قطع ارتباط، تنها دیگران را مقصر ندانسته و خود برای ارتباط مجدد پیش قدم شویم.
11 – هنگام صحبت از قضاوت در مورد رفتار گوینده اکیداً پرهیز کنیم. مانند
(اگر این کار را نمی کردی، این طور نمی شد – خب ، تقصیر خودت بوده و ...)
به جای استفاده از این عبارت می توانیم بگوییم :
بهتره مسئله را یک بار دیگر مرور کنیم.
12 – با احترام به دیگران، احترام خود را تضمین نماییم.
13 – برای مقابله با کمرویی و خجالت افراطی می توان ازافراد آگاه و متخصص (مشاورف روانشناس) کمک گرفت.
14 – از افراد و یا مکان هایی که در آن جا دچار مشکل می شویم، فهرستی تهیه
کرده و با کمک گرفتن از دیگران (به ویژه متخصصین) به فکر حل آن ها باشیم.
15 – سعی کنیم با برقراری ارتباط خوب و مؤثر در خانواده، الگوی مناسبی برای دیگر اعضای خانواده باشیم.
16 – در صورت روبه رو شدن با نظر مخالف دیگران بهتر است با تحمل آن در تقویت رابطه ی بین فردی خود تلاش نماییم.
17 – در مواقع عدم امکان ارتباط حضوری از دیگرابزارهای ارتباطی مانند تلفن
زدن، نامه نوشتن و.... در تقویت ارتباط مناسب خود با دیگران تلاش نماییم.
18 – افرادی که در برقراری و ایجاد ارتباط ضعیف هستند به کارهای گروهی (ورزشی، فرهنگی ، اجتماعی و...) راهنمایی کنیم.
19 – با شرکت در مکان های اجتماعی ( جشن ها و سخنرانی ها و مراسم مختلف در
مساجد و مدارس و مکان های عمومی) در تقویت ارتباط خود با دیگران تلاش
نماییم.
20 – با آگاهی از حقوق خود و دیگران در روابط بین فردی از سوء استفاده های احتمالی پیشگیری نماییم.
21 – توانمندی ها و مهارت های ارتباطی خود را شناخته و در عمل به کار بگیریم. مانند (شوخی و طنز به جا و ...)
2 – افراد خانواه، دوستان خود را با اسم کوچک وپسوندهای زیبا صدا بزنیم. مانند (پسرم – عزیزم – دختر گلم – همسر گرامی و ...)
23 – شنونده ی خوبی برای دیگران باشیم و آن ها را تشویق نماییم راجع به
خودشان صحبت کنند . مانند (نظر شما چیست؟ - شما چه فکر می کنید؟ - احساس
خوبت را بگو و ...)
مهارت ارتباط موثر
همه ما برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ، صرف نظر از این که چقدر با آنها صمیمی یا ناآشنا هستیم ، با صحبت و گوش کردن (گفتگو) ارتباط برقرار می کنیم.کسب
این مهارت به ما می آموزد برای درک موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان
فعالانه گوش دهیم و چگونه دیگران را از احساس و نیازهای خودآگاه نماییم تا
ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف مقابل نیز احساس رضایت نماید.
همکلاسی ها، دوستان ، آشنایان و خانواده همه جزو شبکه گسترده ارتباطی ما هستند که امکان پذیرش ،
آرامش و دانستن احساس بهتری را برای ما مهیا می کنند. بزرگترین شبکه
اجتماعی ، ارتباطی و بهبود کیفیت روابط این شبکه ، یکی از روش های بسیار
مهم رسیدن به سلامت روان است .
در حقیقت در مهارت برقراری رابطه موثر می خواهیم شیوه صحیح یک ارتباط کلامی
و غیرکلامی را بیاموزیم تا بتوانیم نظرها، عقاید، خواسته ها، نیازها و
هیجان های خود را به طور صحیح ابراز کرده
و به هنگام نیاز از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنیم .
ضعف
در مهارت های اجتماعی منشا بسیاری از آسیب ها، از جمله ترک تحصیل ، کم
سوادی ، فقدان موفقیت تحصیلی خشونت ، بزهکاری و اعتیاد است .
به
طور عمده ، ضعف در مهارت های اجتماعی از جمله توانایی برقراری رابطه موثر
در کودکان و نوجوانان علت رفتارهای پرخاشگرانه یا گوشه گیری و انزواست .
این افراد پرخاشگر و ناکام و منزوی معمولا احساس حقارت کرده و عزت نفس ضعیفی دارند. به همین علت ،
وجود مشکلات روان پزشکی از جمله افسردگی و اضطراب در این دانش آموزان زیاد
است. در واقع ارتباط مفهومی است که از درون فرد برخاسته و به دیگران راه
یافته و از فردی به فرد دیگر منتقل می شود.
اولین جزء اصلی ارتباط تفهیم است که این تفهیم یک فرایند دوطرفه است یعنی خود فرد هم معانی پیامی را که می خواهد انتقال دهد
باید بداند و بفهمد و هم بتواند به مخاطب خود بفهماند که چه می خواهد
بگوید و منظورش چیست . به عبارت دیگر، یک جزئ ارتباط تفهیم و یک جزء دیگر
آن تفاهم است .
ارتباط به تسهیم هم نیازمند است که دارای جوانب مختلفی است .
گاهی غذای خود را قسمت می کنیم ، گاهی چیزهایی را که یاد گرفته ایم به دیگران یاد می دهیم ،
گاهی خبری را که شنیده ایم به آنها می گوییم ،
گاهی شادی و عواطف یا مشکلات و سختی ها و ناراحتی های خود را با آنها در میان می گذاریم و
به این طریق آنان نیز حمایت های عاطفی خود را با ما در میان می گذارند تا
ما احساس آرامش و راحتی بیشتری کنیم. آموزش های مهارت های ارتباط موثر حول
یه مقوله کلی گوش کردن ، صحبت کردن و ارتباطات غیرکلامی است.
در گوش کردن
آنچه مهم است ، کیفیت گوش کردن است . توجه در گوش کردن دو هدف را مدنظر
دارد اول این که با تمرکز به محتوای صحبت طرف مقابل پی می بریم و دوم این
که احساس و هیجان او را هم درک می کنیم که سهل انگاری در هریک از این موارد
موجب خواهد شد ارتباط دو طرف کاهش یابد.
مهارت مقابله با استرس
در دنیای امروز ، همواره با تغیرات وسیع و پیچیده ای مواجه ایم و هر تغییری با فشارهای روحی و روانی (استرس)همراه است.
میزان استرس اگر بیش از حد و طولانی باشد، برزندگی و عملکرد ما تأثیر منفی
گذاشته و مشکلات جدی و زیادی را برای ما به وجود خواهد آورد.
فراگیری این مهارت به ما کمک می کند تا ضمن شناسایی هیجان های خود و دیگران
و تأثیر آن ها بر تفکرات و رفتارهایمان بتوانیم در مقابله با آن ها واکنش
مناسب را از خود بروز دهیم.
مهارت مدیریت بر هیجان
عصبانی
شدن آسان است - همه می توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ
مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب ، به دلیل مناسب و به روش مناسب –
آسان نیست!
ارسطو
مهارت
مدیریت هیجانات فرد را قادر میسازد تا هیجانها را در خود و دیگران تشخیص
داده ، نحوهی تأثیر آنها را بر رفتار بداند و بتواند واکنش مناسبی به
هیجانهای مختلف نشان دهد. امروزه کسانی که قادر هستند از هیجانات به نفع
خود و روابطشان استفاده کنند را دارای کیفیتی میدانند که به آن هوش هیجانی
میگویند.
از ویژگیهای پاسخهای هیجانی این است که نسبت به پاسخهای عقلی و خردگرا
سریعتر عمل مینماید. این شیوه، دقت را فدای سرعت میکند و در مواقع
اضطراری کاربردی حیاتی دارد. و نوع دیگری از واکنشهای هیجانی وجود دارد که
کندتر عمل میکند و قبل از اینکه به بروز احساسات منجر گردد در افکار ما
تجلی یافته و با تفسیر از موقعیت بوجود آمده به تحریک هیجانات منجر میشود.
مثلاً وقتی فکر میکنم سلام نکردن یکی از دانشآموزان به معنی توهین و
گستاخی به من است، احتمالاً هیجان خشم را تجربه خواهم کرد، درصورتی که فکر
کنم رفتار سلام نکردنِ او نشانه این است که احتمالاً او امروز مشکلی دارد و
حالش خوب نیست، امکان دارد دیگر خشمگین نشویم و هیجانی شبیه به دلسوزی را
تجربه کنیم.
هیجان چیست؟
همانطور که در سخنان ارسطو در ابتدای این سخن مشاهده می کنید ، عصبانیت یک
هیجان و یا احساس است، و فردی که توانا در مدیریت هیجانات باشد میداند این
عصبانیت را چه وقت، کجا، با چه کسی و چگونه ابراز کند تا به جای اینکه
برایش دردسر تولید کند ، راه گشا باشد.
اینجا لازم است درباره خودِ کلمه هیجان بیشتر بدانیم: هیجان کلمهای است که
در فارسی بیشتر برای احساسات و حالات پر شور و پر انرژی از آن استفاده می
کنیم ، ولی در روانشناسی برای بیان تمام حالات احساسی و روانی مثبت و منفی و
علایم جسمانی و روانی همراه آن به کار می رود. از نظر ویلیام جیمز، هیجان،
تغییرات جسمی و روانی است که مستقیماً به دنبال ادراک یک واقعیت تحریک
کننده حاصل میشود. هیجانات، مثل خشم، ترس، عشق و محبت، تنفر، امید،
ناامیدی، نگرانی، احساس حقارت، غرور، غم و اندوه، شادی، تعجب، شرم،
پشیمانی، دلسوزی و ...
کارکردهای هیجانات
به زندگی رنگ و بو و روح میبخشد، میتواند وسیله همبستگی افراد شود، پایه و
اساس هنر است، میتواند نیروی اضافی تولید کرده یا موجب اتلاف نیرو
گردد،میتواند به اعمال یاری رسان یا آسیبزننده منجر گردد، و اگر به
درستی مدیریت نشود میتواند عقل و منطق را تحتالشعاع قرار دهد.
اهمیت مدیریت هیجانی در چیست؟
دانشمندان
زیادی عقیده دارند که میتوان مهارت مدیریت هیجانات یا هوش هیجانی را در
کودکان و حتی بزرگسالان پرورش و افزایش داد. اما چرا پرورش و رشد آن مهم
است؟ به چند دلیل:
1- بمنظور برخورد با موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک: کودک 3 ساله ای را
درنظر بگیرید که در معرض خطر دزیده شدن توسط یک سارق کودک است. بچه ها
معمولا به طور غریزی و از راه هیجانات خود متوجه خطرناک بودن موقعیت می
شوند. اگر سارق به زور متوسل گردد ، او شروع به داد و فریاد و دست و پا زدن
می کند ( کاری که شاید در موقعیتهای دیگر برای شما خوشایند نباشد) که باعث
می شود احتمال نجات خود را افزایش دهد.
2- به منظور خشنودی و شادی: اگر هدف فرزندپروری، ارتقاء سطح سلامتی کودکان
باشد، بنابراین باید برای افزایش یکی از عوامل مهم در سلامتی آنان ، یعنی
شادی و خوشحالی در فرزندان تلاش کنیم. مطالعات نشان داده کودکان شاد و سالم
در جامعه متمدن ،انسانهایی مسئولیت پذیر و شهروندانی خوب خواهند بود. هر
چه مدیریت هیجانی بالاتر باشد، هیجانات و احساسات به ما کمک میکند تا
اطلاعات مربوط به پایه و اساس سلامتی ، یعنی شادی را جمع آوری کرده ،
اولویت بندی و پردازش کنیم تا به نحو احسن از آن استفاده کنیم.
3- برای کمک به دیگران: میتواند به ما کمک کند تا با شناخت هیجانات خود و
دیگران نیازهای دیگران را درک کرده و حداقل با همدلی به آنان یاری برسانیم.
با این مهارت افراد میآموزند که احساسات و هیجانات، نیازها و تمایلات همه
انسانها به یکدیگر شبیه نیست. رسیدن به چنین درکی به افزایش شفقت و احترام
به احساسات و تفاوتهای فردی دیگران منجر میگردد که این خود اساس همدلی
(یکی از انواع مهارتهای زندگی) میباشد.
4- به منظور ایجاد حس مسئولیت پذیری: این مهارت به ما کمک میکند تا از دو
طریق مسئولیتپذیری بیشتر داشته باشیم. ابتدا با آموزش مبتنی بر اینکه
مسئولیت احساسات و هیجانات خود را بپذیرم، به جای اینکه بر این باور باشیم
که دیگران احساسات ما را همچون عروسکی تحت کنترل دارند. مثال: به جای اینکه
بگوییم ” او باعث عصبانیت من شد“ ، بگوییم:” من عصبانی شدم“.
چگونه مهارت مدیریت هیجانات را افزایش دهیم؟
-
قبل از هر چیز افراد باید درباره احساسات و هیجانات خود اطلاعات
عینیتری پیدا کنند. توصیه می شود در جلسات گروهی درباره انواع هیجانات مثل
شادی و غم، عشق و تنفر، ترس و شجاعت و ... صحبتهای سازنده و اکتشافی داشته
باشیم.
- هیجانهای خود را بپذیریم و آنها را همانند مهمان خود بدانیم، ولی
به آنها گوشتزد کنیم که ما میزبان آنها هستیم و اجازه ندارند هرکاری دوست
دارند انجام دهند.
- رفتارهای هیجانی مطلوب را در خود تقویت کنیم، مثل همدلی، مثبتنگری و کنترل تنش.
- برای بچه های خیلی کوچک کمک کنیم تا لغات و عباراتی که در
برگیرنده هیجانات و احساسات می باشد را بیاموزند. والدین هم بهتر است
احساسات خود را بیان کنند، این کار باعث میشود بچهها نیز هیجانات خود را
بشناسند، مثال:
” احساس بیقراری میکنم“ ، ” احساس ناامیدی میکنم“ ،” احساس شادی میکنم“.
- احساسات آنان را نام گذاری کنیم: ” به نظر می رسد ناامید شدهای! “
- احساسات و هیجانات دیگران را نام گذاری کنیم( در خیابان ، تلوزیون
و کتابهای داستان): ” مثل اینکه آن خانم در فیلم احساس حسادت میکند“.
- از بچه ها بخواهیم احساسات خود را نقاشی کنند: ” میتونی خشم خودت
را نقاشی کنی؟“ یا ” وقتی خیلی می ترسی قیافهات چه شکلی میشه؟ آن را
برایم نقاشی کن!“
- محیط و فضایی سرشار از احساس امنیت خاطر و حمایت فراهم سازیم:
برای احساسات ارزش قایل شده و آنها را مورد شناسایی قرار دهیم. درباره
احساسات به راحتی صحبت کنیم. صداقت هیجانی را از طریق عشق بدون قید و شرط
تشویق کنیم.
- وقتی بچه ها بزرگتر میشوند برایشان توضیح دهیم که مثلاً چرا خشم
معمولاً یک احساس ثانویه است( قبل از خشم یک احساس دیگر وجود دارد: وقتی با
کارنامه خراب فرزندمان روبرو میشویم ، اول احساس ناامیدی میکنیم ، سپس
عصبانی میشویم، یا وقتی یک ماشین با سرعت جلوی اتومبیل ما میپیچد، اول
میترسیم بعد عصبانی میشویم و به او ناسزا میگوییم).
- توضیح دهیم که هیجانات منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی
برآورده نشده بوجود میآید. همچنین درباره جنبههای مثبت هیجانات ظاهراٌ
منفی مثل خشم ، گفتگو کنیم.
- بجای نامگذاری بر روی افراد با صفات گوناگون ( دست و پا چلفتی،
دیوانه، ترسو...) احساسات آنان را نامگذاری کنیم (الآن احساس خجالت
میکنی، مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر میرسه کمی احساس ترس میکنی...)
- برای شناخت بهتر دیگران، دستور دان، تنبیه، قضاوت، سخنرانی، نصیحت
و تهدید کارساز نیست، بلکه گوش دادن به آنان و دقیق شدن به زبان بدن
(حالات و حرکات اعضای بدن و صورت) می تواند در این راه مؤثر باشد.
- بزرگترها خود مهمترین الگوی رفتاری و هیجانی فرزندان هستند، اگر
تصور میکنیم از نظر احساسی و هیجانی احتیاج به کمک و تقویت بیشتر داریم ،
حتما از دوستان با تجربه و یا روانشناس و مشاور بهره بگیرم.
- آموزش و نشان دادن تأثیر افکار بر احساسات و هیجانات که از مهارتهای خودشناسی میباشد، نیز بسیار مؤثر است.
- آموزش روشهای آرمیدگی عضلانی و یا روش تمرکز بر تنفس، در مدیریت هیجانات پرانرژی مثل خشم و تنفر اثربخش میباشد.
به یاد داشته باشیم که بزه و جرم و جنایت از احساس ضعف ،احساس ناکامی،
احساس تحت کنترل بودن و احساس مغبون شدن بوجود می آید. اسلحه و چاقو ، آتش و
سنگ و یا مواد مخدر، جانشین احساس محترم بودن میگردد. کسانی که مورد
احترام قرار میگیرند نیازی به اسلحه و چاقو برای قدرتمند شدن و یا سیگار
برای احساس بزرگی و قدرت ندارند.
مهارت حل مسئله
ما هر روز با مسائل زیادی مواجه میشویم که بعضی ساده و بعضی پیچیده هستند.
در برخورد بااین مسائل، اگر یاد نگرفته باشیم که چگونه به روشی درست و
منطقی، آنها را پشت سر بگذاریم، مشکلات ساده هم تبدیل به استرسهای جدی
میشوند.
این مسائل متفاوت هستند. اینکه با دوستان و اطرافیان خود چهطور ارتباط
برقرار کنیم؟ چهطور مسوولیتهای جدید را قبول کنیم؟ چهطور تصمیم بگیریم؟
چهطور با ترس، ناکامی و فشارهای روانی مقابله کنیم و....
رفتار کردن در این موقعیتها نیاز به یادگیری دارد. یعنی باید چگونه رفتار
کردن را آموخت و تمرین کرد. نتایج بررسیها گواه این است که مهم نیست
افراد در زندگی با مشکل، دردسر و گرفتاری مواجه شوند بلکه مهم آن است که در
مواجهه با این موقعیتها بتوانند به شیوهای درست، رفتار کنند.
توانایی حل مساله به ما کمک میکند که مسائل زندگی خود را به شکل مطلوب حل
کنیم. اگر مسائل مهم زندگی حل نشده باقی بمانند سلامت روانی و جسمانی ما
تهدید میشود.
فایده آموزش مهارت حل مساله
افراد
در طول زندگی بارها با مشکلاتی رو به رو میشوند که نیاز به اتخاذ تصمیم و
عمل مناسب دارداما آنها غالبا نمیتوانند آن را به خوبی انجام داده و
یا اساسا راه حلهای نادرستی را انتخاب میکنند که به شکست منتهی
میشود. برای مثال در مورد انتخاب رشته تحصیلی، شغل یا انتخاب همسر و...
یکی از روشهایی که با آموزش آن میتوان افراد را در برخورد با مسائل و مشکلات یاری داد، مهارت حل مساله است.
آموزش این مهارت به افراد موجب میشود کهآنها مسلح به سلاح تفکر و
روشهایی، شوند تا در شناخت و حل مشکلات و انتخاب راه حلهای، مناسب در
موقعیتهای مختلف موفق شوند.
مطابق یک ضرب المثل، اگر به فردی یک ماهی بدهی، یک وعده از غذای او را
تامین کردهای اما اگر به او ماهیگیری یاد بدهی، غذای یک عمر او را فراهم
کردهای.
اگر شرایط و امکانات حل مساله در سنین پایین فراهم شود، به کودکان یاد
میدهد که از راه تعامل با محیط، قدرت ابتکار، خلاقیت، حس همکاری و تلاش و
استقلال طلبی در آنها افزوده شود. از راه ایجاد توانایی حل مساله در
افراد میتوان آنها را برای مقابله با وضعیت متغیر زندگی امروزه و
موقعیتهای تازه آماده کرد.
مقایسه افرادی که از توانایی فوق برخوردارند با افرادی که فاقد این
توانایی هستند، نشان میدهد که نوجوانان دسته اول در مقابل استرسهای
شدید، تعارض
و ناکامی، مقاومتر و در مواجهه با مشکلات، آنها را بهتر حل کرده و از
قوه تفکر و اندیشه خود به خوبی استفاده میکنند و به ندرت احساس ناکارآمدی
و یاس میکنند، به خصوص در عملکردهای درسی و تحصیلی موفقیت بیشتری کسب
میکنند. اما نوجوانان دسته دوم در مقابل مشکلات، به راحتی تسلیم شده و
توانایی مقابله صحیح و منطقی را از دست داده و به دلیل احساس پوچی و
ناتوانیهای مکرر، درمانده میشوند و حتی زمانی که برای جبران شکست، موقعیت
و فرصت مجدد داشته باشند، چون پذیرفتهاند که ناتوان از حل مشکل هستند، از
حل سادهترین مساله هم عاجز میشوند.
روشهای آموزش مهارت حل مساله
برای اجرای این آموزش میتوان از دو روش کلی در کلاسهای درس استفاده کرد: روش مستقیم و روش غیر مستقیم.
*در
روش مستقیم: معلم، اول باید هدف را روشن کند تا برای فرد انگیزه حل مساله
را به وجود آورد. در این روش در کلاس، مسالهای را که به یکی از مفاهیم
درسی مرتبط است، طرح و سپس از نوجوان، نظر خواهی میکنند. برای مثال معلم
میپرسد: محاسبه محیط و مساحت احجام به چه دردی میخورد؟ یا مساله ممکن است
اساسا به زندگی مربوط باشد نظیر اینکه، فردی 10 روز فرصت دارد تا انتخاب
رشته کند.
در مرحله اول فهرستی از فعالیتهای نوجوانان تهیه و سپس ویژگیهای مساله
را همراه دانش آموز بررسی و احتمالا پاسخهایی هم دریافت میشود. در
مرحله سوم از بحثهای گروهی که با هدایت معلمانجام میگیرد، به منظور
تشویق افراد به مطالعه عمیق و ارائه پاسخ، استفاده میشود.
هدف تقویت و تشویق یادگیرنده و کشف اطلاعات آنهاست. در مرحله بعدی جمع
آوری اطلاعات و مرحله پنجم نتیجه گیری است. نوجوانان از مباحث و نتایج
یادداشت برداری میکنند.
*در روش غیر مستقیم: معلم با طرح یک یا چند سؤال، مساله را به نوجوانان
ارائه و از آنها نظرخواهی میکند و با استفاده از پیشنهادهای آنها، فعالیت
درسی را دنبال میکند.
راهکارهای آموزش مهارت زندگی در مدرسه و خانواده:
*
خانوادهها باید سعی کنند با شیوههای جدید آموزشی و تربیتی و مراحل
رشد، آشنا شوند. والدین باید به طور دائم و پویا با مدرسه در ارتباط باشند و
در برنامهریزی وانجام امور مربوط به فرزند خود نقشی فعال، داشته باشند.
* در برنامههای آموزشی محتوای آموزشی باید طوری سازماندهی شود که نوجوان
برای یادگیری، برانگیخته شده و حس مؤثر بودن دروی، تقویت شود.
* در برنامههای آموزشی باید یادگیری مشارکتی و فعال در مدارس، توسعه داده شود و روش سنتی معلم محوری، تغییر یابد.
* کتب درسی با توجه به توانایی و استعداد دانش آموزان، باید طوری تدوین شود که راهبردهای شناختی را به آنها بیاموزد.
* روش تدریس معلم، باید به گونهای باشد که نقش تشنه کننده را داشته باشد، نه سیراب کننده.
* به نوجوان، باید امکان موفقیت در حل مساله داده شود.
* به نقش سن، به خصوص تفاوتهای سنی و نقش آنها در توسعه مهارتهای حل مساله باید اهمیت داده شود.
* فضای فیزیکی کلاس باید در راستای ایجاد انگیزه یادگیری مشارکتی و
بحثهای کلامی مناسب باشد.احتمالا کلاس به دلیل ابراز عقاید مختلف،
شلوغتر از معمول خواهد شد، پس باید به فرد فرصت صحبت داده شود.
* در روش آموزشی حل مساله بر یادگیری عمیق و شناختی باید تاکید شود، نه بر حفظ کردن صرف مطالب.
* یادگیرندگان باید به گروههای کوچک پنج تا هشت نفره تقسیم شوند و برای
هر گروه از میز و صندلی و وایتبرد و دیگر ابزارهای آموزشی، استفاده شود.
* دانش آموزان را باید به شکل حرف انگلیسی U بچینند و یا از صندلیهای تک
نفری در کلاس استفاده کنند. اینکار آموزش را مطلوبتر میکند.
خوب است بدانید که:
در
مهارت حل مساله، به فرد آموخته میشود زمانی که در زندگی با مشکل مواجه
میشود چگونه آن را حل کند. در این روش به درستی مساله را تعریف کرده و
بعد راهحلهایی را که ممکن است به حل آنها بیانجامد ارائه کرده و بعد
هر کدام را مورد ارزیابی قرار میدهد و در نهایت راه حلی را که بهترین است
انتخاب کرده و به اجرای آن مبادرت میورزد و بعد نتایج ارزیابی میشود و
اگر راه حل موفقیتآمیز نبود، به مرحله قبلی برگشته، راه حل دیگری را
امتحان میکند.
نتایج بررسیهای تحقیقی نشان داده که کودکان و نوجوانانی که دارای
مهارت حل مساله هستند، به احتمال کمتری به بزهکاری، سوء مصرف دارو و مواد،
رو میآورند. به طور کلی توانایی حل مساله، میتواند در فرد اعتماد به نفس
در برخورد با مسائل را به وجود آورد.
مهارت تصمیم گیری
انسان در مسیر زندگی همواره نیازمند تصمیم گیری های مختلف است و موفقیت در زندگی در گرو تصمیم گیری درست و به جای اوست.
مهارت تصمیم گیری به ما کمک می کند تا با اطلاعات و آگاهی کافی با توجه به
اهداف واقع بینانه خود، از بین راه حل های مختلف بهترین راه حل را انتخاب
کرده و به کار بگیریم و پذیرای پیامدهای آن نیز باشیم.
مهارت تفکر خلاق
تعریف مهارت تفکر خلاق:
مهارتی است که شخص از تلفیق مهارت های حل مسئله و تصمیم گیری از افکار یا روابط نو برخوردار شده و قدرت کشف و انتخاب راه حل های جدید را پیدا می کند.
انواع تفکر :
1 – تفکر واگرا
2- تفکر همگرا
تفکر خلاق با
تفکر واگرا سعی می کنند پدیده ها و امور و افکار را آن چنان که هستند به
راحتی نپذیرند، بلکه نگاه متفاوت تری داشته باشند و از قالب های فکری همسان
دور شوند، به عبارتی پدیده ها را با خشم و منظر دیگری نگاه کنند به نقل
سهراب سپهری :
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید
چترها را باید بست ، زیر باران باید رفت
اما در تفکر همگرا، فکرهای جدید و نو کمتر در آن راه پیدا می کند، امور و پدیده ها را آن چنان که هستند می بینند و می پذیرند.
مراحل تفکر خلاق:
1– آمادگی :در
این مرحله شخی به نوع روابط بین پدیده ها که ذهن او را به خود مشغول کرده
اند پی برده و با طرح سؤال های مختلف در ذهن به نقد و بررسی آن می پردازد.
2– پختگی : در
این مرحله شخص با گذار از مراحل قبلی به درک و شناخت عمیق تری از روابط
بین پدیده ها می رسد و گویی پدیده ها ، جرئی از وجودش شده است.
3 – اشراق :در این مرحله شخص به پاسخ های ناگهانی دست پیدا می کند، معمولاً با کلماتی نظیر آهان ، یافتم .... متجلی می شود.
4– وارسی :در این مرحله فرد به بررسی بهترین ایده ای که در مراحل قبلی به آن رسیده است می پردازد تا صحت و سقم و درستی آن را مشخص نماید.
5-اجرا :در این مرحله فرد افکار یا ایده هایی که مورد تأیید واقع شده اند را به مرحله اجرا در می آورد.
ویژگی های افراد دارای تفکر خلاق :
1 – راه هایی را جست و جو می کنند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایده های نو و تازه هدایت نمایند.
2 – به همه ی جوانب یک موضوع و مسئله توجه دارند.
3 – در حل یک مسئله تمرکز حواس بیشتری را از خود نشان می دهند.
4 – فکرهایی بکر (دست نخورده و نو) را بیشتر از دیگران از خود نشان می دهند.
5 – به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.
6 – از ربط ایده ها و تجربیات مختلف، نتایج جدیدی را می گیرند.
7 – افکار و عقاید خود را به راحتی مطرح می کنند و از مواجه با عقاید مختلف استقبال می کنند.
8 – برای حل مسایل و مشکلات راه های مختلف را بررسی و تا رسیدن به نتیجه دلخواه تلاش می کنند.
9 – خود را محدود به نظرات دیگران نمی نمایند، حصار هر آن چه بود و هست را می شکنند.
10 – همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی اطلاعات جدید و نو هستند.
11 – از قدرت تصویر سازی ذهنی بالایی برخودارند، تا حدی که به تفکرات خود ، عینیت می بخشند.
12 – مثبت نگر و پرانرژی هستند.
13 – معمولاً برای هر سؤالی آمادگی ارائه پاسخ های مختلف را دارند.
14 – سؤال وجواب های غیر عادی و عجیب و غریب در آن ها بیشتر دیده می شود.
چگونه تفکر خلاق را در خود و دیگران پرورش دهیم ؟
(راهکارها) :
1 – اطلاعات و تجارب خود را در موقعیت های مختلف گسترش دهیم.
2 – از دیگران و کودکان سؤال هایی را بپرسیم که پاسخ های متعدد داشته باشد.
3 – اگر سؤال های غیرمعمولی از سوی دیگران مطرح می شود، سعی کنیم تا با همکاری خودشان پاسخ های جدید و نو را کشف کنیم.
4 – رفتارها و الگوهای افراد خلاق مثل ابوعلی سینا، دکتر حسابی و ... را سرمشق زندگی قرار دهیم.
5 – از فنون ویژه تفکر خلاق مانند «بارش فکری» به خوبی استفاده نماییم.
(حمله ذهنی به یک موضوع را بارش فکری می گویند)
6 – تصورات ذهنی خود و دیگران را تقویت کنیم، زیرا تصویر سازی کمک می کند
تا اطلاعات در حافظه بلند مدت بیشتر ذخیره شوند، برای مثال اگر فرزندمان
داستانی از دایناسورها را می خواند، از او بخواهیم تصور کند که میان جنگل
قرار دارد، به صدای آنان گوش دهد، بزرگی جثه اش را در نظر بگیرد، صدای پای
آنان را بشنود و ...
7 – در نوشتن داستان یا کشیدن نقاشی و ... به جای استفاده از نمونه (مدل) از طرح های خلاق ذهن خود استفاده کنیم.
8 – آن چه را که می خوانیم، می بینیم و می شنویمف مهمترین نکات آن را یادداشت نماییم.
9 – هر فکر جدیدی که به ذهن ما می رسد، بنویسیم (افکار خود را روی کاغذ
بیاوریم) اجازه دهیم هر سؤالی را از ما بپرسند و سؤالات آنان را جدی
بگیریم.
11 – بازی های فکری، ساخت اشیاء یا گل، مجسمه سازی ، نقاشی و داستان نویسی موجب شکوفایی ذهن و خلاقیت می گردد.
12 – طرح سؤال های باز و تکمیل جملات و داستان های ناتمام در رشد تفکر خلاق موثر است.
13 – به عقاید دیگران ( به ویژه کودکان و نوجوانان) احترام بگذاریم و اجازه
دهیم که تا حد ممکن کارهایشان را با ذوق و سلیقه خود انجام دهند.
14 – ابتکار و تخیل را باور داشته باشیم تا زمینه ی بروز فعالیت های خلاق در جامعه فراهم شود.
15 – سعتی کنیم پاسخ های ما در مقابل سؤالات دیگران به گونه ای باشد که او را به سؤال های جدیدتری هدایت کنیم.
16 – فرصت ابتکار و نوآوری را در خانواده و مدرسه و محل کار به دیگران بدهیم.
17 – از موقعیت های مانند مسافرت، بازدید از موزه ها، رفتن به مکانهای تفریحی و فرهنگی جهت آموزش تفکر خلاق استفاده کنیم.
18 – احساس امنیت، شادی و آرامش از عوامل شکوفایی تفکر خلاق است، آن عوامل را از خود و دیگران دریغ نکنیم.
19 – هوش ، استعداد ، مهارت و تلاش جدی، بخشی از عوامل رشد خلاقیت است اما ضروری است به ایجاد انگیزه نیز توجه ویژه ای داشته باشیم.
20 – توانایی دیگران حتی کودکان را بپذیریم باور داشته باشیم که هر فرد موجودی منحصر به فرد است و مثل و مانند ندارد.
21 – وقتی کار و فکر جدید و خلاقانه ای را از دیگران مشاهده کردیم ، با تشویق، خوشحالی و شادی خود را ابراز کنیم.
تمرین هایی برای رشد تفکر خلاق :
تمرین 1
افراد را به دو گروه تقسیم می کنیم
از گروه اول می خواهیم هر کدام یک کلمه به دلخواه بنویسند و در یک ظرف
بریزند. از گروه دوم می خواهیم هر کدام یک مسئله بنویسند و در یک ظرف
بریزند.
بر حسب تصادف از ظرف گروه اول یک کلمه و از ظرف گروه دوم یک مسئله برمی
داریم و می خواهیم که هر کس با آن کلمه انتخاب شده پاسخی را برای آن مسئله
انتخاب شده آماده و بخواند.
تمرین 2
سه
شی را ذهنی انتخاب می کنیم و از گروه می خواهیم که بیان کنند با این اشیاء
چه چیزهایی را می توانند بسازند. مثلاً با دو درب بطری و یک خودکار و یک
صفحه کاغذ باطله چه چیزهایی می توان ساخت؟
تمرین 3
از گروه می خواهیم با حروف خلاقیت کلمه هایی بسازند که به موضوع خلاقیت مرتبط باشد. و یا با حروف کلمات ....
تمرین 4
به افراد می گوییم اگر در گرمای تابستان در مزرعه کلاه نداشته باشند از چه چیزهایی به عنوان جایگزین می توانند استفاده کنند؟
اگر در بیابان با شکستگی پا مواجه شوند چه کارهایی می توانند انجام دهند؟
تفکر نقادانه
تعریف :
یک
فرآیند شناختی، فعال هدفمند و سازمان یافته است که شخص با استفاده از آن
به بررسی افکار و عقاید خود و دیگران و یا موقعیت های خاص می پردازد و با
ارزیابی و تفسیر ماهرانه خود به درک و فهم روشن تر و بهتری دست می یابد.
اصول تفکر نقادانه
1 – پرسشگری : پرسیدن سؤالات مناسب از خود و دیگران برای فهمیدن دقیق تر مطلب یا مسئله مطرح شده.
2 – اطلاعات : جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف درباره ی مطلب یا مسئله مطرح شده
3 – ارزیابی :بررسی و ارزیابی اطلاعات جمع آوری شده درباره مطلب یا مسئله مطرح شده و ارزش گذاری آن ها.
4 – نتیجه گیری: در نظر گرفتن و انتخاب بهترین و صحیح ترین مفهوم یا راه حل برای مطلب یا مسئله مطرح شده.
ویژگی های افرادی که دارای تفکر نقادانه هستند
1 – روحیه ی پرسشگری دارند.
2 – خود نقد پذیرند.
3 – داوری و قضاوت آن ها به دور از تعصب و لجبازی است.
4 – هر چیزی را به سادگی و بدون تفکر ، نه می پذیرند و نه رد می کنند.
5 – از منابع مختلف اطلاعات مناسب و دقیقی درباره موضوع مورد نقدف به دست می آورند.
6 – نسبت به مسایل دید وسیع و دقیقی دارند.
7 – به جنبه های مثبت و منفی مسئله توجه داشته و یکسونگر نیستند.
8 – قدرت تجزیه و تحلیل و استنتاج موضوعات مختلف را دارند.
9 – با ذهن باز و متفکرانه نسبت به مسایل اظهار نظر می کنند.
10 – معمولاً قدرت تشخیص درست از نادرست را دارند.
11 – گوینده ای متفکر و منطقی و شنونده ای فعال هستند.
12 – در حین این که کل موضوع را در نظر می گیرند، به جزئیات نیز توجه می کنند.
13 – به این مسئله واقعند که ممکن است حرف یا راه حل دیگران یا خودشان همیشه درست نباشد.
14 – چون به عاقبت کار می اندیشند، معمولاً فریب وعده های دیگران را نمی خورند.
15 – معمولاً به راحتی جذب گروه ها و افراد نمی شوند.
راهکارهای پرورش تفکر نقادانه :
1 – نسبت به امور و پدیده های اطرافمان، حساسیت و دقت بیشتری داشته باشیم.
2 – دیده ها، شنیده ها و مطالعه ی خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به سادگی آن ها را نپذیریم و رد نکنیم.
3 – درباره هر موضوعی با سؤالات مناسب و مرتبط اطلاعات بیشتری به دست آوریم.
4 – مسایل ، معمولاً راه حل های متفاوتی دارندف تحمیل راه حل خود، یا تحمل
راه حل دیگران به عنوان یک راه حل قطعی، منطقی به نظرنمی آید.
5 – درباره مسایل پیش آمده، فکر کنیم و دچار احساسات و هیجان های شدید و
کاذب نشویم و از قضاوت عجولانه ، تعصب و خودرایی درباره موضوعات مورد بحث
اکیداً بپرهیزیم.
6 – قبل از پاسخگویی به مسایل، فکر کرده سپس تصمیم گیری و عمل نماییم.
7 – مشوق خوبی برای مسؤولانه فکر کردن خود و دیگران به خصوص کودکان باشیم.
8 – از عقاید و نظرات خود دفاع معقولانه و منطقی کرده و زود تسلیم نشویم.
9 – به دیگران اجازه ی بحث و اظهار نظر درباره موضوعات مختلف را بدهیم.
10 – جلسات گفتگو درباره مسایل اجتماعی و یا روزمره در خانواده و مدرسه
ترتیب داده و همه را به شرکت فعالانه در این جلسات تشویق کنیم.
11 – برای رشد تفکر نقادانه در کودکان و نوجوانان مطالعه زندگینامه افراد نقاد مفید و مؤثر می باشد.
12 – فرآیند تفکر کودکان و نوجوان را بررسی و ارزیابی کنیم و در صورت نیاز از راهنمایی آنان دریغ نورزیم.
12 – به هر سؤالی به راحتی پاسخ نگوییم بلکه با سؤال کردن مناسب، مخاطب را در رسیدن به پاسخ کمک نماییم.
13 – به هر سؤالی به راحتی پاسخ نگوییم بلکه با سؤال کردن مناسب، مخاطب را در رسیدن به پاسخ کمک نماییم.
14- در جلسات بحث و تبادل افکار از برچسب زدن ، دستور دادن، سرزنش، نصیحت، قضاوت و مسخره کردن فکر دیگران اکیداً پرهیز نماییم.
15 – با برقراری امنیت و آرامش روانی و عاطفی و احترام به عقاید و نظرات
کودکان و نوجوانان آنان را به شرکت در بحث و بیان اظهار نظر ترغیب و تشویق
نماییم.
16 – با طرح سؤالات مناسب درباره موضوعات مختلف در خانه و مدرسه نظرات دیگران را جویا شده و آن ها را نیز در بحث و گفتگو شرکت دهیم.
17 – با دقت و حوصله به نظرات دیگران در خانه و مدرسه گوش کنیم تا بتوانیم
با سؤالات مناسب آن ها را برای نتیجه گیری صحیح تر راهنمایی کنیم.
18 – در صورت عدم مشارکت دیگران در بحث، شاید آن ها موضوع را درک نکرده اند، بیشتر توضیح دهیم تا بتوانند حضور فعال تری داشته باشند.
19 – در مقابل سؤالی که از ما می کنند، پاسخ از قبل تعیین شده ای نداشته
باشیم، تا بهتر بتوانیم به نقد و بررسی تجزیه و تحلیل موضوع بپردازیم.
تمرین هایی برای رشد تفکر نقادلانه
تمرین 1
در پایان هر جمله ای که می خوانید علامت سؤال بگذارید و پاسخ دهید.
تمرین 2
دو جمله متفاوت مطرح می کنیم و از گروه می خواهیم دلایلی را برای حمایت هر دوی آنها بنویسند. مثلاً:
بازی های کامپیوتری کودکان به رشد ذهنی آنها کمک می کند.
بازی های کامپیوتری کودکان به رشد ذهنی آنها کمک نمی کند.
تمرین 3
دو جمله متفاوت مطرح می کنیم و از گروه می خواهیم نکات مثبت و منفی آنرا بنویسند. پس از بررسی با هم مقایسه نمایند.
مثلاً مردها بایستی در بیرون از منزل کار کنند و زنها بایستی در خانه کار کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.