چرا والدین باید بهداشت روانی داشته باشند؟
بهداشت روانی چیست؟
یافتهها و پژوهشهای علمی نشان میدهد بهداشت روانی از مهمترین نیازهای انسان امروزی است. اهمیت بهداشت روانی کمتر از بهداشت جسمانی نیست، همان طور که ما نیاز داریم بهداشت جسمی خود را رعایت کنیم تا دچار انواع بیماریها نشویم، لازم است بهداشت روانی خود را نیز رعایت کنیم چراکه سلامت جسمانی ما نتیجه سلامت ذهن و روانمان است. اگر خوب به اطراف خود نگاه کنید، آدمهای زیادی را میبینید که دچار نوعی ناراحتی یا نارضایتی در زندگی هستند. شما میتوانید انواعی از مسائل و مشکلات روحی-روانی چون: افسردگی، استرس، اضطراب، خشم و عصبانیت، عدم برقراری ارتباطات صحیح، بیهدفی و… را ببینید. با دقت در صفحه حوادث روزنامهها نیز متوجه عمق مشکلات و مسائل پیرامون خود خواهید شد. مثلاً در صفحات حوادث روزنامهها گاه میخوانید که بر اثر یک اختلاف مالی کوچک بین دو نفر، حادثه مرگباری رخ داده است یا فردی خودکشی کرده است یا تصادف بین دو خودرو منجر به دعوا و زد و خوردی جدی بین رانندگان شده یا طلاقهای زیادی که در اطراف دیده میشود که کانون گرم خانوادهها را بر هم زده و فرزندان را دچار مشکلات فراوانی کرده است. آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا این اتفاقات رخ میدهد؟ فردی که اعضای خانواده خود را به کام مرگ میکشد، با قصد و نیت قبلی مرتکب این جرم شده است؟ با کمی بررسی متوجه خواهید شد که بیشتر اتفاقات ناگوار بسیار اتفاقی و بر اثر یک خشم افسارگسیخته رخ داده است و گاه فردی که هیچ سابقه کیفری ندارد، در یک لحظه به دلیل عدم کنترل خشم خود و آگاهی نداشتن از مهارت کنترل خشم، مرتکب جرمی سنگین میشود. گاه کسی که دست به خودکشی میزند نیز خود را قربانی خشم کنترل نشده خود میکند یا علل بیشتر طلاقها و بر هم خوردن کانون خانوادهها عدم درک متقابل و عدم برقراری ارتباط درست بین زوجین است. بنابراین برای داشتن یک زندگی سالم و خوب، علاوه بر تأمین نیازهای جسمانی و مالی، نیازمند تأمین نیازهای روحی و روانی خود نیز هستیم و تأمین این نیازها در گرو رعایت بهداشت روانی است. حال سؤال اینجا است که چگونه بهداشت روانی را رعایت کنیم؟ همان طور که برای سلامت جسمی خود لازم است مهارتهایی مانند مهارتهای ورزشی را یاد بگیریم و اینکه بدانیم چگونه غذا بخوریم و در غذاهای روزانه خود از چه مواد غذایی بهره ببریم، برای تأمین سلامت روانی هم لازم است که مهارتهایی را بیاموزیم؛ مهارتهایی مانند مهارت خودآگاهی یا شناخت خود، کنترل خشم، کنترل استرس، حل مسأله، تصمیمگیری، ارتباط مؤثر، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، ارتباط بینفردی و مهارت هدفگذاری که به مجموعه این مهارتهای دهگانه، مهارتهای زندگی گفته میشود که توسط سازمان جهانی بهداشت جزء طرحهای پیشگیرانه- ارتقایی بهداشت روان است. امروزه مهارتهای زندگی در بسیاری از کشورها از دوران پیش از دبستان آموزش داده میشود. چراکه برای تأمین سلامت روان در سطح ملی، باید فرد فرد جامعه از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و از طرفی هزینهای که امروز به امر آموزش و پیشگیری اختصاص میدهیم، بسیار کمتر از هزینهای است که در آینده برای درمان در نظر میگیریم. برای مهارت یافتن در هر کاری ابتدا باید به دانش چگونگی انجام یک کار آگاهی داشته باشیم و با تمرین زیاد بتوانیم آن دانش را به رفتار تبدیل کنیم. بنابراین تنها یاد گرفتن مهارتهای زندگی، از ما انسان ماهری نمیسازد. لازمه ماهر شدن تمرین کردن مداوم است. اولین مهارت از مهارتهای دهگانه، مهارت شناخت خود است.
رعایت بهداشت روانی به وسیله مهارتهای زندگی:
چقدر خودتان را میشناسید؟
برای شناخت خود، باید به این سؤال اساسی پاسخ داد: من چه کسی هستم؟ یا به عبارت سادهتر، من کیام؟ آیا تا به حال به این سؤال خوب فکر کردهاید؟ آیا واقعاً خود را میشناسید؟ آیا با نقاط قوت و ضعف خود آشنایی دارید؟ آیا از احساسات مثبت و منفی خود باخبرید؟ آیا خودتان را دوست دارید؟ و بسیاری دیگر از این گونه سؤالات که پاسخ دادن صحیح به آنها در نتیجه شناخت کامل خود است. در واقع آگاهی و شناخت ما از خودمان، نوع احساسات و به دنبال آن رفتارهای ما را شکل میدهد. بنابراین خودشناسی، به معنی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات و ویژگیهای مثبت و منفی و آشنایی با تواناییها و ناتواناییهای خویش است. قبل از پرداختن به اجزای خودآگاهی لازم است تا با بخشهای روح و روان خود آشنا شویم.
روح و روان ما از چه بخشهایی تشکیل شده است؟
به طور کلی روح و روان آدمی از سه بخش تشکیل شده است: افکار، احساسات و رفتار که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. به طوری که افکار ما احساسات ما را رقم میزنند و احساسات ما، رفتارهای ما را تعیین میکنند. بنابراین بخش اساسی روان ما، افکار ما است. این افکار ما است که باورها و تفسیر و برداشت ما از دنیای اطراف را رقم میزند. شناخت افکار و باورهایمان میتواند حقایق زیادی از وجودمان را آشکار کند. حال چطور افکار ما احساسات و رفتارهای ما را شکل میدهند؟ مثلاً فردی را در نظر بگیرید که فکر میکند فاقد اعتماد به نفس است، حال فکر میکنید که این طرز فکر چه احساسی را برای او ایجاد میکند؟ این طرز فکر نوعی احساس ترس و ناتوانی را در او شکل میدهد و این احساس رفتارهایی چون کمرویی، عدم رویارویی با شرایط جدید، ناتوانی در تصمیمگیری و… را در او به وجود میآورد. برعکس، کسی که فکر میکند از اعتماد به نفس کافی برخوردار است، این فکر مثبت به احساسات مثبتی چون توانایی انجام امور و احساس خوشبینی منجر میشود و این احساسات رفتارهایی چون قاطعیت و تعهد در انجام کارها را ایجاد میکند. میتوان دریافت که افکار منفی و نادرست، احساسات منفی و ناخوشایند ایجاد میکنند و به دنبال آن، رفتارهای منفی و نادرست از ما سر میزند و برعکس، افکار مثبت، احساسات خوشایند و رفتارهای مثبت را شکل میدهد. بنابراین اگر در ما احساسات و رفتارهای ناخوشایند وجود دارد، ابتدا باید به سرمنشاء آن یعنی افکار بپردازیم تا بتوانیم با شناخت افکار و نگرشها، احساسات و رفتارهای ناخوشایند را تغییر دهیم.
جهت رزرو مشاوره تلفنی و حضوری با این شماره تماس بگیرید 09374071940 |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.