چرا کودکان از شب می ترسند

کودکان مدرسه ای تفاوت بین واقعیت و دنیای خیالی را تشخیص می‌دهند اما در عین حال تخیلات زنده‌ای دارند که گهگاه با آنها همراه می‌شوند. دسترسی بیشتر به برنامه های تلویزیونی، ویدیوها، کتاب و اخبار هم پیام های ترسناک بیشتری را به بچه ها منتقل می‌کند. دنیای او حالا نسبت به زمانی که کوچک‌تر بود بسیار بزرگ‌تر شده است.این مسئله روزها جذاب و سرگرم کننده است اما شب ها می‌تواند ترسناک باشد.

تصورات و تخیلات در دوران کودکی بسیار قوی است، بطوریکه گاه آنها نمی توانند تفاوت بین تخیل و واقعیت را متوجه بشوند. گاه این تصورات درباره اتفاقات و رخدادهای منفی و دلهره آور است که می تواند باعث ترس و نگرانی کودک شود. آنها درخلوت با خود می‌اندیشند: اگه تو اتاق دختری که دیشب مامان قصه ش رو گفت، هیولا بوده، پس ممکنه تو اتاق من هم هیولا باشه.تاریکی شب، سکوت و جدا شدن از پدر و مادر درهنگام خواب نیز می تواند این تصورات منفی و ترس آور را تشدید کند. به همین دلیل کودکی که در روز به تنهایی در اتاقش بازی می کنند، شب هنگام حاضر نیست به تنهایی در اتاقش بخوابد.

ترس‌های شبانه، ترس از تاریکی، جدا شدن از والدین، ترس از صداها و آدم بدها که کتک می زنند، مرحله ای طبیعی از رشد است که به مراتب بیشتر از آنچه والدین انتظار دارند، یعنی حداقل تا 8 یا 9 سالگی طول می‌کشد». کودکان مدرسه ای کاملاً این واقعیت را درک می‌کنند که چیزهایی در دنیا وجود دارد که می تواند به آنها آسیب برساند و والدینشان همیشه نمی‌توانند از آنها محافظت کنند. در همین سن است که ترس از این که مبادا چیز وحشتناکی برای مامان یا بابا اتفاق بیفتد، ظاهر می‌شود.کودکتان ممکن است به شما بگوید که از صدای ترسناکی ترسیده است اما در حقیقت ممکن است جنگ در خاور میانه که از زبان همکلاسی‌هایش شنیده است او را ترسانده باشد. کار شما تا 10 سال آینده این است که به فرزندتان کمک کنید تفاوت بین خطر واقعی (سوار ماشین یک غریبه شدن یا سیگار کشیدن) و چیزی که تهدیدی شخصی محسوب نمی‌شود (جنگی که در یک گوشه دنیا)را تشخیص دهد.

ممکن است نتوانید به او کمک کنید تا همین الان ترس هایش را کنار بگذارد (به خاطر این که ترس‌هایش بیشتر مربوط به مرحله ای از رشد کودک است که باید طی شود) اما کارهای زیادی می‌توانید بکنید که به او کمک می‌کند با ترس‌هایش کنار بیاید و راحت تر به خواب برود. در ساعت های قبل از خواب روحیه اش را با داستان‌یا فیلم شاد کنید(حتی هری پاتر ممکن است برای کودکی که دارد دوره ی ترسناکی را پشت سر می‌گذراند، مناسب نباشد).

موقع خواب یک سری کارهای آرامش بخش را انجام دهید مثلا حمام، داستانی لطیف یا چند قطعه شعر (یا 15 دقیقه به تنهایی مطالعه کردن) و آواز یا خواندن دعای شبانه با یکدیگر در کنار تخت کودکتان. یک ورد شبانه همیشگی که نقش طلسم را بازی کند و آدم های بد و افکار بد را براند، به خواب عمیق کمک می کند. یک چراغ خواب در شب هم ممکن است موجب شود که فرزندتان بیشتر احساس امنیت بکند. همچنین در اتاق خواب را نیم باز گذاشتن، روشن کردن نوار داستان یا موسیقی ملایم و تشویق کودک به این که با اسباب بازی یا پتویی که دوست دارد بخوابد (به او یاد آوری کنید که هنوز آن قدر بزرگ نشده است که این کارها مناسب او نباشد)، ممکن است مفید باشد. اگر فرزندتان خواهر برادر یا حتی حیوان خانگی دارد، موافقت با خوابیدن آنها در کنار هم می تواند باعث شود ترس‌های شبانه به همان سرعتی که ظاهر شدند ناپدید شوند.

به کودک خود بگویید که چشمانش را ببندد و از طریق بینی‌اش نفس عمیقی بکشد و آن را از دهانش بیرون بدهد. از او بخواهید که در خیالش به زیباترین و آرام ترین جایی که تا به حال دیده است، سفر کند. اگر یک ساحل آفتابی را در نظر دارد، تشویقش کنید تا در ذهنش شن ها را که از لای انگشتان پایش رد می شوند و آفتاب داغ را که به صورتش می‌خورد، احساس کند. به او بگویید که هر وقت بخواهد می‌تواند در خیالاتش به این محل برود، چه شب که از چیزی نگران است یا در مدرسه که به خاطر امتحان اضطراب پیدا کرده است.

قبل از خاموش کردن چراغ ها، شاید در حالی که در رختخواب کودکتان را بغل می کنید، سعی کنید او را به صحبت کردن در مورد چیز هایی که در سرش می گذرد تشویق کنید. سوال هایی که جواب مشخصی ندارند مثل «امروز چطور بود عزیزم» شما را به جایی نمی برد. به جای آن چیزی شبیه به «بهترین و بدترین یا عجیب ترین قسمت امروز چی بود؟» را بپرسید. وقتی می گوید نکران است نگویید که لازم نیست نگران باشد. در عوض به آنچه که باید بگوید، گوش بدهید. حتی می توانید کمکش کنید تا نگرانی هایش را یادداشت کند. این کار بی فایده به نظر می‌رسد اما بیرون کشیدن این افکار از سرش و ریختن آنها بر روی کاغذ می تواند فشار آنها را کم کند.

با روشن نگه داشتن یک چراغ کم نور و یا چراغ خواب می توان اتاق کودک را از تاریکی محض درآورد. دقت داشته باشیم، چراغ خواب را جایی قرار دهیم که نور آن موجب سایه وسایل اتاق بر روی دیوار نشود، زیرا کودکان با خیال پردازی های خود سایه ها را به صورت اشباح و موجودات خیالی تجسم می کنند و در مواردی نیز استفاده از یک چراغ قوه کوچک که کودک بتواند آن را زیر بالش خود بگذارد، به او آرامش خیال می دهد.بعد از آن که چراغ اتاق را خاموش کردیم، چند دقیقه نزد کودک بمانیم و درباره روزی که گذارنده است با او صحبت کنیم.

زمانی که کودک وحشت زده از خواب می پرد، سعی نکنیم با انتقاد و یا سرزنش کودک را مورد تحقیر قرار دهیم، بلکه صبورانه نسبت به ترس کودک و منشاء آن کنجکاوی به خرج دهیم و از او بخواهیم در صورت تمایل درباره ترسش و یا موجوداتی که در خواب دیده است صحبت کند زیرا از این طریق ترس و وحشت کودک کاهش می یابد و راحت تر می تواند به مقابله با آن بپردازد.

هرگز کودکتان را برای ترسش مسخره نکنید، تحقیرش نکنید یا برایش دلیل منطقی نیاورید. این کارها به او نشان می‌دهد شما خطری را که از نظر او بسیار واقعی است، درک نمی‌کنید. به علاوه، مسخره کردن باعث می‌شود که عزت نفسش را از دست بدهد.به ترس کودک خود اهمیت بدهید. اجازه بدهید در مورد آن حرف بزند. هرگز نگویید بچه‌های بزرگ نمی‌ترسند. سعی کنید با تصورات او پیش بروید؛ یعنی اگر اصرار دارد که یک غول در کمد لباسهایش است، کمد را باز کنید و آن را بگردید. حتی می‌توانید یکی از عروسک‌های مورد علاقه‌اش را به عنوان محافظ خود انتخاب کنید یا به کودکتان جملات خاصی یاد بدهید که با آن غول را ناپدید کند.

گاهی انجام برخی بازی ها و سرگرمی ها در تاریکی می تواند موجب کاهش ترس کودک از تاریکی بشود. به عنوان مثال پدر و مادر می توانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازی ها این است که کودک به تاریکی عادت کند و در یابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی یا زمانی که هوا روشن است نمی کنند.

جهت رزرو مشاوره تلفنی و حضوری با این شماره تماس بگیرید 09374071940