شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمیترین مفهوم بشری یاد کنیم و حتی ممکن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم که بشود آنها را عشق تلقی کرد.
عشق از آن واژههایی است که ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن کردهاند. یکی از مباحثی که با عشق مطرح میشود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یکی میدانند، ولی به نظر میرسد که عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا که ما خیلیها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلیها هم هستند که نسبت به آنها کشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل میتوانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.
اصغر فروعالدینعدل، دکترای روانشناسی و خانوادهدرمانگر در این باره میگوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است که اگر انسان تجربهاش کرده باشد، آن را دوست دارد. انسانها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت میبرند، چرا که هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یک پدیده ناسالم میدانند و فکر میکنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت که هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسانها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی میرهاند، چرا که تنهایی احساس ناامنی به ما میدهد، ولی با کسی بودن و حتی فکر با کسی بودن به ما آرامش میدهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیازهای عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد میکشاند.
عدل میافزاید:
بخش روانی انسان از تفکر و هیجان و رفتار تشکیل شده است و در عشق این سه با هم به شکل پیچیدهای ترکیب شدهاند و کار میکنند. هم جنبههای شناختی و فکری و هم جنبههای هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر میکند و زندگی ما را تحتتاثیر قرار میدهد.
ما وقتی میتوانیم عاشق شویم که با احساسهای خودشیفتگی و خودفریفتگیمان کنار بیاییم و بر آنها غلبه کنیم تا بتوانیم به کسی فکر کنیم و او را وارد زندگی خود کنیم. اگر میخواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی کنیم. انسانی که میتواند تنها زندگی کند و با تنهایی خود کنار بیاید، بهتر میتواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر کسی تنهایی برایش یک فاجعه باشد، ممکن است در رابطه عاشقانهای ناسالم وارد شود.
دکتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمانها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود میداند. در این تعریف عشق فراتر از انسانها رفته و ممکن است انسان عاشق یک آرمان یا عقیده باشد.
جنبههای جذابیت
وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن میشود یعنی دو نفر به طرف هم جذب میشوند. جذب افراد به هم دارای جنبههایی است که هر چه در انسانها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
عدل این جنبهها را اینگونه میشمرد:
اول، جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند که این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممکن است فردی که زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسانها به افرادی که برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون اینکه اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگیهای مثبتتری را نسبت میدهند و بیشتر به سمت آنها جذب میشوند.
دوم، مجاورت: انسانهایی که در یک منطقه زندگی میکنند، احتمال اینکه به هم علاقهمند شوند بیشتر است. اشتراک در محل زندگی، محل تحصیل، محل کار با تعداد دیدارها و برخوردها و امکان علاقهمند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحتتاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبههای جذابیت محسوب میشود.
سوم، شباهت: هرچه انسانها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهتهای زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبههای دیگری نیز نظیر باکفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی کردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارتهای شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم میتواند در جذابیتتاثیر داشته باشد.
چند نکته راجع به عشق
عشق ویژگیهایی دارد که در همه مشترک است و به قول دکتر عدل این ویژگیها عبارتند از:
1ـ دلبستگی و نیاز به یکدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).
2ـ اهمیت داشتن (حاضرم هر کاری برایش انجام دهم).
3 ـ ایجاد تحمل برای خطاهای یکدیگر (با این که از کارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را میبخشم).
4ـ اعتماد و امنیت بهطوری که میتواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او میگویم و در کنارش احساس امنیت میکنم).
به گفته این روانشناس، اینها ویژگیهایی است که وقتی عاشق میشویم در ما ایجاد میشود. اما به غیر از این ویژگیها عاشق شدن در ما احساسهای مثبت و منفی نیز ایجاد میکند که میتوان احساسهای مثبت را مانند شادی و شور و نشاط که معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق میافتد، تجربه کرد و احساسهای منفی نیز مثل دلتنگی و بیقراری و عدم تمرکز بر کار و درس و... گاهی نیز احساسهای دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت که بیشتر در زنها پیش میآید اتفاق میافتند.
عدل میگوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشکال به هم ابراز میکنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداشها و کارهایی که برای هم میکنند، حمایتهای عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال کارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری که ما از عشق داریم، میتوانیم با این خطرات نیز مواجه شویم که شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل کردن رابطه به یک درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاریهای طرف مقابل میشود.
عشقهای ناسالم
دکتر عدل اظهار میکند که بیشتر عشقها ناسالم است. به دلیل اینکه بیشتر آدمها گرهها و کمبودهایی در درون خود دارند که باعث افتادن آنها در روابط ناسالم میشود.
در عشقهای ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشقهای زودهنگام و شدت یافته معمولا مشکل ایجاد میکنند.
فردی که فکر میکند اگر معشوق کسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشقهای ناسالم میشود.
فردی که به طرف مقابلش حکم میکند که تو باید فقط عاشق من باشی و نمیتوانی حتی به اشیا یا فعالیتهای خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد کرد.
عدل همچنین ادامه میدهد: عشق بیقید و شرط به طوری که (هر کاری کردم باید مرا دوست داشته باشی)، عکسالعملهای تند در مواقعی که با عدم عشق متقابل روبهرو میشویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری که فرد به یک نفر اکتفا نکند، ناتوانی در عشق ورزیدن بهطوری که فرد بهرغم داشتن عشق نتواند آن را به شکل مناسب ابراز کند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفکر که من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت که (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودکشی و... خواسته من به خواستههای تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهمترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشقهای ناسالم است.
این روانشناس، ریشه عشقهای ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان میداند و اضافه میکند: وقتی نیازهای ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت کافی ندیده باشیم، بهطور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو میکنیم و میخواهیم کمبودها و معایبی که در روابط با والدینمان داشتهایم، در روابط عاشقانه خود جبران کنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یک اتفاق است که بین کودک و مراقب مستقیمش که معمولا مادر است، میافتد. این دلبستگی میتواند به اشکال مختلف باشد و نسبت به شکل آن در ما مشکلاتی ایجاد کند یا باعث رشد ما شود.
عدل انواع دلبستگی را اینگونه توضیح میدهد:
دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا میکنیم که محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیازهای عاطفی کودک خود را ارضا میکنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا 2 سالگی به تمام نیازها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شکل پاسخ به نیازها متفاوت میشود) در این حالت ما در بزرگسالی بهطور مناسبی وارد روابط میشویم، چرا که با والدین خود مشکلی در زمینه دلبستگی نداریم.
دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بیاعتنا و عیبجو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شک و تردید به محبت و احساس افراد میشویم، چرا که همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشکوک بودهایم.
دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیشبینی و غیرمنصف باشند، احساسهای شدید که در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل میشود.
هرگونه مشکلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر میگذارد. اگر کسی در ارتباط عاشقانهاش دچار مشکل است،باید ارتباطش را با والدینش در کودکی و بزرگسالی بررسی کند و مشکلات را حل کند، حتی گاهی نیاز به رواندرمانی و بررسی گرههای روحی در خردسالی لازم میشود که باید از یک متخصص کمک گرفت.
باورهای غلط و عشقهای بیسرانجام
دکتر عدل میگوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فکر میکنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند که باعث بروز مشکل در روابط آنها میشود که برخی آنها عبارتند از:
1ـ عشق حقیقی بر همه چیز فائق میآید. (عشق که باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را میتوان حل کرد).
2ـ عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
3ـ عشق فقط یک بار. (فقط یک فرد وجود دارد که نیمه گمشده من است و اگر رابطهام با معشوقم به هم بخورد دیگر کسی نیست که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم).
4ـ معشوق مسوول برآورده کردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف کند و باید جای همه کس را برایم در زندگی پر کند، بهطوری که من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).
5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است.
این روانشناس میگوید: برخی عشقها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یکطرفه. عاشق تواناییهای بالقوه شدن (فردی که با هوش است ولی بیکار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای کمک به آنها مثل یک فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یک طرفه از یک فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترک)، انتخاب براساس کمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطههای قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق کسی شدن که در کشور دیگری زندگی میکند)، این عشقها به احتمال زیاد به سرانجام نمیرسند و افراد را دچار مشکلات متعددی در روابط و زندگی میکنند.
وقتی به عشق فکر میکنیم همیشه داستانهای زیبا و افسانههای عاشقانه به یادمان میآید، اما باید به یاد داشته باشیم که عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلمها و داستانها متفاوت است و ممکن است گاهی زندگی ما را بسیار لذتبخش یا بسیار زجرآور کند، پس کمی آهستهتر و محتاطتر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.
آنقدر دوستش دارید که دل کندن از این رابطه برایتان اگر محال نباشد، لااقل زیادی سخت است؟ از همان روز که به خواستگاری تان آمده و رسما نامزد شما شده، برای ساختن این رابطه هر کاری کردهاید اما باز هم همه چیز آنطور که میخواهید پیش نمیرود؟ احساس میکنید با وجود تمام علاقهای که به او دارید، چندان دوستتان ندارد یا اینکه سرنوشت این رابطه برایش آنقدرها هم مهم نیست و گاهی به خودتان می گویید شاید همین روزها از ازدواج با شما منصرف شود؟ یادتان نرود برای شما که آینده تان را در گرو زندگی مشترک با او قرار داده اید، مورد توجه قرار گرفتن و دوست داشته شدن یک حق طبیعی است.
برای اینکه او را هم درگیر یک عشق واقعی کنید و برای نشان دادن حس واقعی آمادهاش کنید، راههای زیادی وجود دارد؛ بهتر است قبل از ناامید شدن این راهها را امتحان کنید و بعد در مورد او و ارتباطتان قضاوت کنید. با هم بخندید نامزدتان را در تفریحات و فعالیتهایتان دخیل کنید و اگر هم موفق نمیشوید، خودتان زحمت وارد شدن به تفریحات او را بکشید. مثلا از او بپرسید که امروز دوست دارد وقتش را چطور بگذراند؟ اگر میخواهد یک مسابقه مهم فوتبال را ببیند با او همراه شوید یا اگر هوس دیدن یک فیلم را کرده با هم به سینما بروید. اگر بخواهید خودتان مشغول کارهایتان باشید و او هم درگیر کارهای خودش، فاصله شما از این چیزی که هست بیشتر خواهد شد. سعی کنید علائق مشترکتان را پررنگتر کنید. اگر شما 2 آدم کاملا متفاوت با علائق و فعالیتهای متفاوت باشید، هرگز نمیتوانید آنطور که میخواهید به دنیای یکدیگر وارد شوید.
خودتان را قربانی نکنید به این بهانه که میخواهید یک رابطه دوطرفه بسازید خود را بنده نامزدتان نکنید. فکر نکنید با امتیاز دادنهای بیوقفه، او به این رابطه تکیه خواهد کرد و شما همه کس او خواهید شد. شما قرار است شریک زندگی او باشید نه کسی که همه مشکلاتش را تحمل میکند و شکایتی هم نمی کند. شخصیت و استقلال خودتان را حفظ کنید. هیچ مردی از اینکه وقتش را با یک زن منفعل بگذراند احساس خوشبختی نمیکند. پس سعی کنید واقعا یک رابطه دو طرفه بسازید نه اینکه با چشم گفتن همیشگی بخواهید دل او را به دست بیاورید.
سعی کنید تا آنجا که میتوانید در دسترش باشید اما این حق شماست که چنین انتظاری را از او هم داشته باشید. اگر میبینید که او تمایلی به این موضوع نشان نمیدهد، یکدفعه همه چیز را به هم نریزید بلکه سعی کنید با زیرکی تعادلی در این بدهبستانها بهوجود بیاورید البته یادتان نرود که قبل از قضاوت کردن باید نگاهی به شرایط او هم بیندازید. ممکن است اینکه او وقت زیادی را برای بیرون رفتن با شما اختصاص نمیدهد برایتان نشانه بیعلاقگیاش به شما باشد اما شاید هم شرایط کاری او در این روزها به شکلی است که واقعا نمیتواند بیشتر از این شما را ببیند. به اطرافیانش گره بخورید سعی کنید در دوره نامزدی بیشتر به زندگی خصوصیاش وارد شوید.
اینکه هنوز رسما ازدواج نکرده اید را بهانه نکنید چراکه نامزدی باید زمان تکمیل شناخت شما باشد. دوستانش را ببینید و تلاش کنید که به جمعشان وارد شوید. هر چه بیشتر خودتان را در زندگی او جا دهید، نزدیکی شما به یکدیگر بیشتر خواهد شد. گاهی هم او را به جمع دوستانتان بیاورید یا وقتی که میخواهید با خواهرتان و همسرش برای شام بیرون بروید او و یکی از اعضای خانواده یا دوست صمیمیاش را هم با خود همراه کنید. اجازه دهید که بخشی از زندگی روزانه او باشید اما طوری رفتار نکنید که از اصرارهای شما خسته و عصبی شود. در ضمن شما باید در مورد خاطرههای تلخ و شیرینش، آدمهایی که دوستشان دارد یا از آنها بیزار است و... هم اطلاعات دقیقی داشته باشید تا بتوانید در موقعیتهای مختلف واکنشهایش را حدس بزنید و خودتان هم بهترین همراه برای هر حال و هوایش بشوید. به خاطراتش وارد شوید سعی کنید، تجربههای مشترکی داشته باشید.
به یک محل جدید بروید و یک پیک نیک خوب را تجربه کنید. یک ورزش 2 نفره انتخاب کنید یا اینکه قرار یک پیاده روی هر روزه را با هم بگذارید. سعی کنید بخشی از حافظه او شوید و برایش تداعیکننده شرایط یا مکانهایی باشید که همیشه با هم تجربهشان میکنید. با هم به کنسرتهای موسیقی بروید و آلبومهای جدید را تجربه کنید. با این کار شما کم کم بخشی از خاطره شنیداری او هم میشوید. شاید ابتدا او شما را درگیر همه قرارها و تفریحاتش نکند اما به مرور میل او به حضور شما بیشتر خواهد شد و زمانی که لذت واقعی این تجربههای مشترک را حس کرد، بودن با شما برایش ارزش بیشتری خواهد داشت. هفته ای فقط یک تغییر به نامزدتان در این رابطه مسئولیتهایی بدهید. همانطور که خودتان همه هوش و حواستان به او و آرامشش است، باید انتظارهایی هم داشته باشید. اگر ازدواج کردهاید او را در مسئولیتهای خانه سهیم کرده و سعی کنید در مورد تصمیمگیریهای اقتصادی و برنامهریزیهای آینده، خودتان را وارد میدان تصمیمگیریاش بکنید.
اگر هم نامزد هستید و میبینید که مرد آیندهتان زیاده از حد از شما فاصله میگیرد، از او بخواهید که گاهی دنبالتان بیاید، در مورد بعضی کارها و موضوعات برایتان تحقیق کند یا نظرش را در مورد کارهایی که میخواهید انجام دهید بپرسید و وادارش کنید که فکرش درگیر فعالیتهای شما و آیندهتان شود. باز هم باید تاکید کنیم که در سهیم کردن او اغراق نکرده و فکر نکنید یک روزه باید همه چیز تغییر کند. اگر شما هر هفته یک تغییر کوچک هم در این رابطه بهوجود بیاورید یک برنده واقعی هستید. به او بگویید که چه انتظاراتی از او و این رابطه دارید. سعی کنید بدون دعوا و گلایههای همیشگی، خودتان را به او بشناسانید. هیچ وقت محبتش را رد نکنید. اگر پیشنهاد یک شام بیرون را میدهد نه نگویید و نخواهید با مراعات کردنهای بیهوده فاصله خودتان با او را بیشتر کنید. از او بخواهید که مثل شما به فکر برنامهریزیهای مشترکتان باشد یا اینکه گاهی به شیوهای که دوست دارید و برایش توضیح دادهاید به شما محبت کند. با دنیای هم آشنا شوید دورههای مشاوره 2 نفره را تجربه کنید.
با مطرح کردن خواستهها و احساساتتان در کنار هم و در مقابل یک متخصص بیطرف هم یکدیگر را بیشتر بشناسید و هم با دنیای واقعی زنان و مردان هم آشنا شوید. شاید بد نباشد گاهی در کلاسها و همایشهای رایگانی که برای زوج درمانی برگزار میشود هم شرکت کنید و با یاد گرفتن فوت و فن گفتوگو با همسر یا نامزدتان، از این فاصلهای که میان شما ایجاد شده کم کنید. یا رومی روم؛ یا زنگی زنگ نامزدی یک مرحله حساس از زندگی شماست. مرحله ای که در آن نمی توانید به بهانه های کوچک همه چیز را از بین ببرید و نباید هم دلایل بزرگی که به شما خطر یک زندگی ناموفق را گوشزد می کنند نادیده بگیرید. اگر برای ترککردن این رابطه آماده نیستید پس باید راهی برای درست کردنش پیدا کنید.
به نامزدتان بگویید که چه رفتارهایی باعث آزرده شدنتان میشود، چه انتظاراتی از او دارید و حتی اگر واقعا از این فاصله نگران هستید، نگرانیتان را با او درمان بگذارید و بگویید که نمیتوانید آنطور که میخواهید به سرنوشت این رابطه امیدوار باشید. شاید همسر یا نامزدتان نداند که چطور میتواند به شما نزدیکتر شود، پس با گفتوگو دوستی میانتان را عمیقتر کنید اما شاید او واقعا میلی به بهتر کردن این رابطه نداشته باشد. اگر شفاف با هم در مورد آینده و احساستان حرف بزنید شاید بتوانید تصمیم منطقیتری بگیرید و بدانید که شکاف میان شما 2 نفر پر شدنی است یا اینکه بیش از آنچه فکر میکنید رابطهتان از دست رفته است.
در زندگی که ما انسانها میکنیم شاید تصوراتی اشتباه از زندگی مشترک داشته باشیم و یا دلایلی اشتباه برای زندگی مشترک خود بیاوریم.
در اینجا به بررسی اینگونه موارد میپردازیم
1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:
وقتی وضعیت در خانهی پدری، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب میشود.
تعجبی ندارد که خیلیها این راه گریز را انتخاب میکنند؛ اما بهطور معمول، این مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه میاندازد. یکی دو سال دیگر در خانهی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهید، چون آن وقت ممکن است شریک زندگیتان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به طور واقعی، همسر آیندهی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سالهای آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.
3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:
اگر شما شیفتهی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمیکنید، این ملاک مناسبی نمیباشد.
ایدهی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفهی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، بهطور یقین، عقلانی نیست و اشتباه میباشد.
گاهی انگیزهی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلهای اقتصادی و اجتماعی و دلیلهای دیگر است.
برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را میپذیرد. چنین انگیزههایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی میرود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه میسازد.
5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:
هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک میشود که دو نفر که با هم ازدواج کردهاند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کردهاند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.
6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا میشود:
بهطور معمول، اینگونه ازدواجها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایهای برای یک رابطهی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، بهطور مسلم رابطهی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد.
گاهی انگیزهی اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود.
برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامهی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرسهای متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت میگیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا میباشد.
8- ازدواج به دلیل عشق سطحی و زودگذر:
گاهی دو نفر، چنان علاقهای به یکدیگر پیدا میکنند که گمان میبرند به راستی، عاشق هم هستند. وقتی هیجان با سرعت چشمگیری در رابطهها پیش برود، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود، پیش نمیرود؛ زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشته است.صراحت، صداقت و اعتمادی که لازمهی یک رابطهی محکم است، احتیاج به زمان دارد. یک آشنایی سریع، هر چهقدر هم که هیجانآور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار میآورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی، اشتباه میشود. به همین دلیل، ازدواجهایی که در کوتاهمدت اتفاق میافتند، ممکن است خطرهایی را به دنبال خواهند داشت.
بدون شک، یکی از مهمترین عاملهای تحریک کننده برای ازدواج، این است که فرد، خود را پدر یا مادر ببیند و دوست داشته باشد که صاحب فرزندی شود؛ اما آیا به این موضوع آگاهی دارید که قادر هستید از لحاظ تربیتی، عاطفی، اخلاقی و مادی، شرایطی را برای هرچه بهتر تربیت شدن فرزندتان فراهم کنید؟ بیشک روزگار سپری میشود؛ بچهها بزرگ میشوند؛ ازدواج میکنند و به دنبال زندگی خویش میروند.آنگاه است که احساس میکنید باز شما هستید و تنهایی. پس فردی را انتخاب کنید که فقط در فکر این نباشید که با او صاحب فرزند شوید؛ بلکه شخصی باشد که در تمام مراحل زندگی، پا به پای شما، گام بردارد و مونس و همدم واقعیتان باشد.
10- ازدواج فقط به دلیل پایان دادن به دوران نامزدی:
دوران نامزدی دستکم، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم میآورد. تعدادی از افراد در این دوران، متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل میشوند یا در این دوران، متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر میشوند؛ اما با وجود آگاهی به این مسائل، بنا به دلیلهای فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بیآبرویی و از دست دادن حیثیت خود، قلمداد میکنند، تن به ازدواج میدهند.
چنین تجربههایی در زندگی مشترک، بسیار بحرانزا بوده و احتمال جدایی آنان قابل پیشبینی است.
11- ازدواج فقط به دلیل زیبایی ظاهری:
اهمیت جذابیت جسمانی، به عنوان یک عامل مهم در دوستیها و مناسبهای اجتماعی، غیرقابل انکار است. به نظر میرسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیدهتر و ویژگیهای شخصیتی زیباتری هم داشته باشند. به خاطر چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران، مجذوب جذابیت جسمانی هم میشوند، زمانی که اهمیت این عامل در معیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک، بدون توجه به عاملهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ میشود، ضریب خطرپذیری چنین ازدواجهایی نیز به طور طبیعی، بالا خواهد رفت.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.