چگونه به همسرمان بیشتر اعتماد داشته باشیم؟!
چگونه به همسرم اعتماد کنم؟و به همسرمان خوش بین باشیم؟
برای اینکه بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.آیا شما شرط وفاداری را میدانید؟ اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس ازدست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید.با دلگرم همراه باشید تا با خواندن مطالبی که در بخش برای شما عزیزان آوده ایم بدانید که چگونه میتوانید به همسرتان بیشتر اعتماد کنید.
یا تاکنون بدبینی به همسر خود را تجربه کرده اید؟ دردی که شاید بتوان گفت درد دنیای مدرن است. آزادی ها به اندازه ای زیاد شده است که هرکس به خود اجازه می دهد به راحتی بر تعهدات و پیمان های خود پا بگذارد. بدبینی چیزی نیست که فقط فرد را آزار دهد. بیشترین لطمات روحی متوجه خود انسان بدبین است اما انسان های اطراف و نزدیکان نیز به نوبه خود اذیت می شوند.
این مشکل همان قدر که آزار دهنده و بی مروت است، راهکاری بسیاری هم برای برطرف کردن دارد. زنان یا مردانی که تصور می کنند همسران آنها در حال خیانت هستند مانند زخمی هستند که مدام سوزن به آن زده می شود و همیشه و هر لحظه منتظر اتفاقی هستند تا ثابت کنند همسرشان به آنها خیانت می کند. آنها به قدری ریزبین و نکته سنج می شود که به تدریج خود نیز باور می کنند همه حرف هایشان صحت دارد و ممکن نیست همسرشان به او خیانت نکرده باشد!
ازدواج یک تعهد و مسئولیت مهم است. با اینکه هر زن و مردی که تصمیم به شروع زندگی مشترک میگیرند مسئولیت و تعهدات زندگی زناشویی را میپذیرند اما بازهم نگرانی از وفاداری و پایبندی باعث میشود بسیاری از زن و شوهرهای جوان اعتماد کامل به شریک زندگی شان نداشته باشند و زن و مردهای دیگر را تهدیدی علیه زندگی خود بدانند.برای اینکه بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.آیا شما شرط وفاداری را میدانید؟
اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس ازدست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید.
· گام اول : از خودتان شروع کنید و اعتماد کنید
زمانی که مسئولیت و تعهد زندگی زناشویی را میپذیرید نباید آن را بشکنید.هم شما و هم همسرتان باید شرط وفاداری را به جا بیاورید.شک و تردید نسبت به همسرتان او را خائن نمیکند اما هرچقدر شما به همسرتان بدگمان و ظنین باشید به همان نسبت به رابطه عاطفیای که با او برقرار کردهاید آسیب میزنید.اگر هر دوی شما حدود و مرزهای رابطه را مشخص کنید و درهمان محدوده گام بردارید به راحتی میتوانید به یکدیگر اعتماد کنید.
وفاداری، اعتماد و باور، شما و همسرتان را در یک زندگی آرام و مطمئن قرار میدهد.اگر میخواهید زندگی مستحکم و قابل اتکایی داشته باشید خودتان باید آن را اینگونه بسازید.مثلاً اگر در زندگی از حد و مرزهای رابطه فراتر بروید نباید انتظار داشته باشید همسرتان به راحتی از آن بگذرد و شما را ببخشد.رفتار و عملکرد شماست که او را مظنون و مشکوک میکند.به همین ترتیب همسرتان نیز نباید از مرزهای مشخص رابطه فراتر برود و اعتماد شما را فروبریزد.
· گام دوم : بپذیرید که دیگر تنها نیستید
شما یک زوج هستید و نسبت به شریک زندگی تان مسئولیت و تعهداتی دارید حتی اگر بخشی از این تعهدات را خوشایند ندانید.اگر میخواهید فردیت و خودمختاری تان را به همسرتان اثبات کنید شک نکنید که نمیتوانید این رابطه را ادامه بدهید.به همسرتان عشق بورزید و از او عشق را طلب کنید.در یک رابطه سالم زناشویی شما باید عشق را از همسرتان بگیرید.اگر در این رابطه سالم عاشقانه قرار دارید دیگر نباید نگران بی وفاییهای همسرتان باشید زیرا او در اختیار شما است.یاد بگیرید که برای زندگی زناشویی تان باید بخشی از نیازهای خودخواهانه تان را کنار بگذارید.
· گام سوم : مرموز نباشید
همیشه پاسخگو و در دسترس باشید.این مسئله هرگز هویت و آزادی عمل را از شما نمیگیرد بلکه راه را برای آزادانه عمل کردن باز میگذارد. مکالمات تلفنی پنهانی؛روابط اینترنتی پنهانی؛دوستان پنهانی؛حسابهای بانکی پنهانی و هرنوع رفتار دیگری که برای همسرتان سوتفاهم ایجاد میکند را کنار بگذارید.هرچقدر درستکارتر باشید رفتارهای مرموز و شک برانگیز کمتری خواهید داشت.مطمئن باشید در یک رابطه نزدیک زناشویی نمیتوانید رفتارهای پنهانی طولانی داشته باشید.
یک روز همسرتان ممکن است پیامکی را بخواند و یا از شما بپرسد که چرا دیر به خانه آمدهاید و شما مجبور به پاسخگویی هستید.هرچقدر صادقتر باشید همسرتان اعتماد بیشتری به شما خواهد داشت و از طرفی خودتان نیز نگران رفتارها و افکار پنهانی همسرتان نخواهید بود.
· گام چهارم : همسرتان را کنترل نکنید
بیش از اندازه کنجکاوی کردن و نگران بودن نشانه تعهد و مسئولیت شما نسبت به همسرتان نیست.همین که مدام از همسرتان بپرسید کجا بودی؟ چی پوشیدی؟ چی خوردی و چرا دیرآمدی زنگ خطری برای رابطه شماست.بین رفتارهایی که نشان دهنده کنترل بیش از اندازه همسرتان است و رفتارهایی که نشانه توجه و حمایت است تفاوت قایل شوید.طوری رفتار کنید که همسرتان احساس نکند شما او را تحت سلطه خود گرفتهاید.
· گام پنجم : با همسرتان صمیمی باشید
اگر راه محبت و عشق ورزیدن به همسرتان را بلد نباشید همیشه نگران خواهید بود چون شما خوب میدانید او از چشمه محبت شما سیراب نمیشود.پس اگر راه ابراز علاقه و محبت را بلد نیستید سعی کنید آن را بیاموزید. توجه به ظاهر، جملات عاشقانه و به آغوش کشیدن را بیاموزید تا اعتماد بیشتری به رابطه زناشویی تان پیدا کنید.
· گام ششم : بیدلیل همسرتان را متهم نکنید
او را امتحان نکنید و در موقعیتهایی قرار ندهید که او مجبور باشد از یک امتحان سخت بیرون بیاید.یک مثال سادهای که این روزها بسیار شایع شده است فرستادن پیامک ناشناس و یا با یک شناسه ناشناس ایمیل زدن و مکالمه کردن در اینترنت است.چرا میخواهید همسرتان را با این روشها امتحان کنید؟ اگر او از این آزمایش سربلند بیرون نیاید در واقع این شما هستید که بازنده میشوید.آزمون وفاداری در طی سالیان دراز زندگی و در مراحل مختلف به وضوح از شما و همسرتان گرفته میشود.
· گام هفتم : بهانه به دست همسرتان ندهید
نوع رفتار و منش شما میتواند همسرتان را ظنین کند.نوع آرایش، نوع پوشش؛ نوع برخورد شما با جنس مخالف و حتی افکار و ایدههایی که درباره روابط زن و مرد دارید میتواند باعث نگرانی و شک و دودلی همسرتان بشود.اینکه به همسرتان نشان بدهید چقدر باورهای اخلاقی دارید و به آنها پایبند هستید به او ثابت میکند که شما همسری وفادار هستید و خواهید بود.به همین ترتیب پایبندیهای اخلاقی همسرتان را باور کنید و به او اعتماد کنید که مطابق با باورهای اخلاقیش رفتار خواهد کرد.
· گام هشتم : همیشه در کنار همسرتان باشید
اگر اعتماد همسرتان را میخواهید باید سعی کنید در موقعیتهای مختلف او را همراهی کنید.به نیازها و خواستههایش توجه کنید و گامهایتان را با او هماهنگ کنید.طوری زندگی کنید که همسرتان در کنار شما هیچ خلا و کمبودی را احساس نکند.همینطور از او بخواهید نیازها و خواستههای شما را جدی بگیرد.
اگر سبک خاصی از زندگی را دوست دارید و یا همسرتان دوست دارد باید آن را به یکدیگر بیاموزید.البته نیازها و خواستههای شما و همسرتان باید متناسب با تواناییهایتان باشد.مثلاً شما میتوانید از همسرتان بخواهید تا یک نوع لباس خاص را بپوشد تا زیباتر باشد و یا یک نوع رفتار معقول و متناسب داشته باشد اما شما نمیتوانید از او بخواهید تا از آنچه هست زیباتر شود و یا به یک رفتار افراطی که فقط مطلوب شماست تن بدهد برای اینکه شما آن را میپسندید.
· گام نهم : حد و مرزهای معقول و منطقی داشته باشید
شما و همسرتان برای اینکه وفاداریتان را به یکدیگرثابت کنید نیاز دارید تا در محدوده مجاز زندگی زناشویی حرکت کنید.این حد و مرزها باید قواعد اخلاقی معقول و منطقی درستی باشند.شما نمیتوانید قوانین نامعقولی مثل اینکه همسرتان اصلا کار نکند، بدون شما از خانه خارج نشود، با هیچ زن یا مردی گفتگو نکند مگر در حضور شما و...را قانونهای اخلاقی خانواده بگذارید زیرا این حدومرزها انسانی نیستند و اصلا باعث اعتماد و پایبندی بیشتر در زندگی نمیشوند و چه بسا مشکلات دیگری در زندگی ایجاد کنند.آنچه شما به عنوان قواعد اخلاقی خانواده تعیین میکنید باید با تایید و تصدیق همسرتان باشد و او نیز همانند شما به آنها اعتقاد داشته باشد.
· گام دهم : به خانه اهمیت بدهید
مطالعات نشان میدهند که بسیاری از مردانی که به همسرانشان خیانت میکنند کسانی هستند که تا دیر وقت کار میکنند یا بیش از اندازه با دوستانشان معاشرت میکنند.زنان نیز معمولاً از اینکه همسرانشان تا دیروقت کار میکنند و یا بی توجه به خانواده تفریحهای مجردی دارند گله و شکایت میکنند.تا آنجه که میتوانید عوامل و رفتارهایی که شما و صداقتتان را زیرسوال میبرد را کم کنید و تمام تلاشتان را بکنید تا همسرتان اعتماد و وفاداری را احساس کند.
اعتراف مردان خیانت کار و دلیل آنها برای خیانت را آورده ایم شاید تا با مغز و طرز فکر این مردان بیشتر آشنا شویم.
· اعتراف اول: انتقام جویی
«من زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او
همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع
صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط
بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با
نامزد سابقش برای من قابل درک نبود.
با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی را بیابم و شماره اش را بگیرم و همین کار را هم کردم. به نظر من این کار دقیقا همان کاری بود که او انجام می داد و من هم تلافی کرده بودم. ما از هم جدا شدیم. البته همسرم هرگز نفهمید من دوست دختر دارم. دلیل جدایی ما این بود که مناسب هم نبودیم و به درد هم نمی خوردیم. البته اعتراف می کنم آن کار من در عصبانیت درست و اخلاقی نبود اما در آن لحظه احساس خوبی به من داد.»
· اعتراف دوم: نبودن جاذبه عاطفی متقابل
«تا جایی که به خاطر دارم من همیشه عاشق زنانی بودم که
از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خیلی نظرها خوب بود اما با سلیقه من خیلی
جور نبود. او بسیار منطقی به نظر می رسید که هیچ نوع ارزشی برای من نداشت و باعث
جذب من نمی شد. خیلی تلاش کردم به این مساله توجه نکنم اما نمی توانستم. پس از چند
ماه، روزی با گروهی از دوستانم بیرون رفتم و در فروشگاهی که خرید می کردیم دختری
را دیدم که بسیار عالی به نظر می رسید.
از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم می توانم با او تماس بگیرم و قرار بگذارم. من هم همین کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست.»
· اعتراف سوم: وقت نگذاشتن برای یکدیگر
«من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت
می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به
ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم
باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به
مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم
جدا شدیم. این جدایی برای هر دوی ما خوب بود. البته می دانم کار من به هیچ وجه
اخلاقی نبود اما در تنهایی هایم تنها چیزی که می توانست به من آرامش دهد یک همزبان
بود.»
· اعتراف چهارم: رابطه اشتباه
من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول
با یکدگیر دوست شدیم. پس از فارغ التحصیلی، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما
پیش از آن با هم نامزد کردیم. من تقریبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت می
کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بودیم و در طول هفته با دوستان خود
خوشگذرانی داشتیم. پس از چند ماه از این روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر
خودم هم دختران زیبا و خوب زیادی هستند و من چرا همه روزهای تعطیل خود را در جاده
و رفت و آمد می گذرانم؟ این مساله را با او در میان گذاشتم و چند باری او به شهر
من می آمد اما پس ا مدتی او نیز خسته شد و با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را
پایان ببخشیم.»
· اعتراف پنجم: مغایرت احساسی و سبک زندگی
«من همسر سابق خود را در گردهمایی کاهش وزن ملاقات کردم.
با هم دوست شدیم و هنگامی که با هم قرار می گذاشتیم و بیرون می رفتیم، هر دو حدود
20 کیلوگرم اضافه وزن داشتیم. من همه رژیم ها و برنامه های ورزشی خود را به دقت و
با جدیت فراوان انجام می دادم و به سرعت وزن کم می کردم. اما او به ورزش و رژیم
اهمیت نمی داد و در نتیجه کاهش وزنی هم نداشت. پس از اینکه اضافه وزن خود را از
بین بردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم.
زن هایی که قبلا حتی به من نگاه هم نمی کردند مشتاق صحبت با من بودند و این حس خیلی خوبی به من می داد. همسر سابق من از چاقی خود در عذاب بود و به زن های اطراف من حسودی می کرد. یکی از روزهای آخر هفته که او خانه نبود، ما با یکی از این زن ها قرار گذاشتم و با هم بیرون رفتیم. من هرگز این مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه های مختلف از او جدا شدم. من تصور می کنم باید با زنی باشم که شبیه من است و ارزش های زندگی او ارزش های من هستند. فردی که طرز فکر و اراده مان شبیه هم باشد.»
· اعتراف ششم: نداشتن رابطه عاشقانه
«من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتیم. برای
همه چیز با هم بحث می کردیم این همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس
همسرم، دختری در شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای
با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم
گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم. همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر
احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در
دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته
خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»
· اعتراف هفتم: رویاپردازی
«من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم
که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و
روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند
شدیم. من تصور می کردم او بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به
همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و
متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است.»
· اعتراف هشتم: پیدا کردن اعتماد به نفس
«من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت
نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و
چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در همایشی شرکت کردم. هنگام شام، خانمی رو
به روی من نشسته بود که بسیار جذاب و باهوش به نظر می رسید و من واقعا جذب او شده
بودم. از این مساله بسیار تعجب کردم زیرا قبلا چنین تجربه ای نداشتم. حس خوبی بود
و احساس می کردم در اوج آسمان ها هستم.
سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم. در طول همایش و کنفرانس های دیگر نیز با هم صحبت می کردیم و وقتمان را با هم می گذراندیم. من هرگز از این رابطه به نامزدم چیزی نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدایی من آن زن جذابی که در کنفرانس ها می دیدم را دیگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصی به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم می توانم بیرون بروم و زن دلخواه خود را پیدا و با او ازدواج کنم.»/برترین هاتوهم خطرناک : رابطه زناشویی ما بسیار خوب است ، همسرم هرگز به من خیانت نمی کند.
آیا خیانت همسران تنها در زوج هایی که دارای مشکل هستند، دیده می شود ؟
آیا شما نیز به همسر خود اعتماد کامل دارید و گمان می کنید که او هرگز
به شما خیانت نخواهد کرد؟
هرچند بی وفایی و خیانت به همسر بیشتر در زوج های مشکل
دار دیده می شود اما خیانت همسران به یکدیگر ، بارها حتی در گروهی که روابط خوب و
سالمی داشته و از زندگی مشترک شان راضی بوده اند، نیز به وفور دیده شده است
.متاسفانه مراجعین بسیاری داشته ایم که علیرغم سالها زندگی مشترک ،هیچ یک از زوجین
تصور نمی کردند که قربانی خیانت شوند
.
آنها اشخاصی را دیده بودند که به همسرشان خیانت کرده اند، اما همیشه احساس می کردند خودشان هرگز به اعتماد یکدیگر خیانت نمی کنند و باور داشتند که معیارهای اخلاقی شان طوری تعیین شده است که آنها را از چنین رفتاری دور می کند. همسرانی که تجربه بی وفایی و خیانت ندارند ، اغلب در ابتدا بسیار به همسرشان اعتماد دارند ، آنها باور ندارند که ممکن است بی وفایی ازدواجشان را تخریب کند .
من این جمله را بارها از بسیاری از مراجعینم شنیده ام که می گویند : " همسرم هرگز به من خیانت نمی کند ، من به او اعتماد کامل دارم " وقتی فردی به همسرش خیانت می کند ، این کار در ابتدا برای خود او نیز تعجب آور است . این اشخاص اغلب می گویند : " من همیشه افرادی که به همسرشان بی وفایی می کردند، را خودخواه، فریب خورده و ضعیف النفس می دانستم و هرگز تصور نمی کردم که خودم روزی به همسرم خیانت کنم " اما خطر بی وفایی در اغلب ازدواج ها وجود دارد .
شاید بپرسید : اغلب ازدواج ها؟
متاسفانه باید بگویم : بله ، این خطر ، بسیاری از ازدوج
ها را تهدید می کند . حتی ازدواج هایی که به ظاهر هیچ مشکلی بین زوجین وجود ندارد
همیشه بهترین ها را تصور کنید
همیشه زندگی خود را طوری کنترل کنید که باور داشته باشید نگرانی های شما بی مورد هستند و هرگز واقعی نمی شوند. بر ناامنی های ذهنی خود غلبه کنید. خوش بین باشید و هر اتفاق کوچکی را دلیلی بر خیانت همسر فرض نکنید.
عمیق تر فکر کنید
اگر دچار ترس و بدبینی هستید باید روش هایی را تمرین کنید و ورزش هایی انجام دهید که ذهن و تمرکز شما را بیشتر و عمیق تر می کنند. بایدخودشناسی کنید و با سفر به درون خود افکار منفی را با خوش بینی های سازنده جایگزین کنید. شاید جلسه های روان درمانی یا مشاوره، مدیتیشن و هیپنوتیزم بتوانند در این مسیر شما را یاری برسانند. کلاس های درمانی، هیپنوتیزم، یوگا و مدیتیشن بسیاری در سطح شهر وجود دارند. ثبت نام کنید و به زندگی و تفکرات خود عمق بیشتری ببخشید.
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:
0922-638-0616 سلحشور
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.