چگونه در شرایط بحرانی درست فکر کنیم
در شرایط بحرانی باید آرام باشید: وقتی آدم تحت فشار است، حسی که دارد دقیقا برعکس آرامش است. اما برای اینکه صدایتان نلرزد و مغزتان به کار بیفتد، باید هرچقدر که میشود آرامشتان را حفظ کنید.نفسهای عمیق بکشید.یک لحظه بایستید و جملات تاییدکننده و مثبت به خود بگویید.ماهیچههایی که خارج از دیدند (عضلات رانها، بازوها و پاها) را برای چند ثانیه منقبض کنید، نگه دارید و بعد رها کنید.
در شرایط بحرانی باید از تکنیک های وقت تلف کنی استفاده کنید: گاهی وقتها هم کمی وقت بیشتر لازم دارید که فکرهاتان را سر و سامان بدهید و آن قدری آرام شوید که بتوانید جواب درست و واضحی بدهید. آخرین چیزی که لازم دارید این است که اولین چیزی که به ذهنتان رسید از دهنتان بپرد بیرون. معمولا هم این اولین فکر یک جواب دفاعی است که فقط باعث میشود به جای خاطر جمع جلوه کردن، عصبی و نامطمئن به نظر برسید. موضوع را زیر ذرهبین ببرید. این دفعه خود شما سؤالی از طرف مقابل بپرسید. این کار نه تنها باعث میشود قضیه برایتان واضحتر شود، بلکه به این شکل سؤالِ کلیِ طرف مقابل را ریزتر کرده و تبدیل به موضوعی میکنید که میشود راحتتر جمعش کرد. «شما میخواید بدونید که من برای تأثیری که این کار رو مشتری میذاره چه فکری کردم. بیشتر چه تأثیری مد نظرتونه؟ موجود بودن کالا به اندازه کافی یا خدمات داخل فروشگاهی؟»
در شرایط بحرانی باید از سکوت به نفع خودتان استفاده کنید: ما طبق عادت فکر میکنیم سکوت حالت ناراحتکنندهای است. با این حال اگر با فراغ بال از سکوت استفاده کنید، به طرف مقابلتان چنین القا میکند که کنترل افکارتان را به خوبی در دست داشته و به توانایی خودتان برای دادن یک جواب حرفهای ایمان دارید. وقتی برای جواب دادن عجله میکنید معمولا کلماتتان را هم تندتند و با عجله میگویید. با سکوت کردن برای سر و سامان دادن به افکارتان، به مغزتان میگویید که سرعت کارهایش را پایین بیاورد.
در شرایط بحرانی گوش بدهید:تعجبی ندارد که گوش دادن برای درست فکر کردن در مواقع بحرانی ضروری است. چرا باید گوش کنید؟ برای اینکه قبل از جواب دادن، حتما سؤال یا درخواستی که ازتان شده را کامل فهمیده باشید. اگر بدون کامل گوش دادن جواب بدهید، ممکن است در مورد چیزی حرف بزنید که اصلا لازم نبوده یا متناسب با موقعیت نیست. برای بهتر گوش کردن به این نکتهها توجه کنید:به کسی که از شما سؤال میپرسد مستقیم نگاه کنید.علاوه بر حرفها، به زبان بدن طرف مقابل هم توجه داشته باشید.سعی کنید معنای ضمنی سؤال یا درخواستی که ازتان شده را پیدا کنید. آیا هدف از این سؤال حمله کردن به شما بوده، یا صرفا به قصد گرفتن اطلاعات بیشتر پرسیده شده، یا اینکه میخواهند امتحانتان کنند؟ چرا این فرد چنین سؤالی از شما پرسیده و چه هدفی از پرسیدن آن دارد؟
از طرف مقابل بخواهید موضوع را برایتان روشنتر کند. این کار هم باعث میشود طرف مقابل کمی جزئیتر و دقیقتر حرفش را بزند. اگر خوششانس باشید، سؤالی که باید جواب بدهید را هم برایتان جزئیتر و در نتیجه سادهتر میکند. «وقتی میپرسید که در مورد تأثیر کار روی مشتریها چه فکری کردم، منظورتون اینه که یه تحلیل مفصل میخواید یا اینکه یه فهرست میخواید از ابزارها و روشهایی که من استفاده کردم؟»معنی کلمات را بپرسید. اصطلاحات فنی و تخصصی ممکن است برایتان مشکلساز شوند. از طرفتان بخواهید کلمات و مفاهیم را برایتان روشنتر کند تا مطمئن شوید که هر دو دارید در مورد یک چیز حرف میزنید.
در شرایط بحرانی برای واضح و شفاف حرف زدن تمرین کنید: اینکه چطور حرف میزنید به اندازه محتوای حرفی که میزنید اهمیت دارد. با هربار منمن کردن و هر «اممم» و «آ…»یی که وسط دو کلمه میپرانید، اعتبار حرفتان در ذهن افرادِ روبرویتان کمتر و کمتر میشود. در طول روز با هر کسی که گفتوگو میکنید، سعی کنید به تمرین این مهارتهای گفتاری هم بپردازید:با صدای محکم حرف بزنید. (صدای محکم و صدای بلند با هم فرق دارند!) با هوشمندی از سکوت استفاده کنید و در جای مناسب بین حرفتان وقفه بیندازید. به کمک سکوت میتوانید روی نکتهی بهخصوصی تأکید کنید یا اینکه صرفا سرعت حرف زدنتان را کاهش دهید. تن صدایتان را مدام تغییر بدهید. دقت کنید ببینید چطور تغییر آهنگ صدایتان باعث میشود مخاطب درک متفاوتی از حرفتان پیدا کند. از تماس چشمی به شکل مناسبی استفاده کنید .به دستور زبانتان دقت داشته باشید. بسته به موقعیت، میزان رسمی حرف زدنتان را تغییر بدهید.
خیلی وقتها بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که اصلاً فکر نکنید. البته ممکن است کمی فکر کنید اما مثل این میماند که ذهنتان خالی شده است. به طور کامل در زمان حال هستید. بدون هزاران فکری که مثل رودخانهای خروشان از ذهنتان می گذرد. این حالت سکون دارد. وضعیت جالب ذهنی نیست. اما مفیدترین وضعیتی است که ذهنتان میتواند داشته باشد.چون وقتی در زمان حال هستید، تمرکزتان پخش نمیشود. ذهنتان درگیر گذشته یا آینده نمیشود. به همین دلیل ترس کمتری برای هجوم احساسات منفی درونتان وجود دارد.این بهترین حالت برای وارد عمل شدن است. وقتی در این حالت دست به کاری میزنید، اضطراب و ترسی که از فکر کردن درمورد آینده میآید از بین میرود. این کیفیت کاری که انجام میدهید را بالا میبرد.این وضعیت همچنین باعث میشود خلاقتر شوید چون اجازه میدهید ناخودآگاهتان برداشتها و مفاهیم را مثل تکههای پازل کنار هم جمع کند و به ایدهای که میخواهید برسید. معمولاً زیر دوش یا جایی مثل این. چون در این مکانها به طور جدی به راهحلی فکر نمیکنید. وقتی ذهن خودآگاهتان مراقب این است که کف توی چشمانتان نرود، ذهن ناخودآگاهتان فضایی برای عمل کردن پیدا میکند.
در مواجهه با شکست نترسید. شکست باعث میشه بفهمید چه راهی درست نیست و کارآیی نداره. از شکست به نفع خودتون استفاده کنید و ازش درس بگیرید. یه فرض غلطی بین مردم وجود داره که فکر میکنن آدمای موفق هیچوقت شکست نمیخورن، درحالیکه حقیقت اینه که اونقدر شکست میخورن تا بالاخره موفق میشن. اما تنها چیزی که بقیه میبینن فقط موفقیتشونه.
جهت رزرو مشاوره تلفنی و حضوری با این شماره تماس بگیرید 09374071940 |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.