کارکرد روان درمانی با بازخوانی شیوهی قصهگویی در هزار ویک شب
چکیده مقاله:
در
داستان نخستینِ هزارو یک شب، پادشاهی به نام شهریار هر شب با زنی هم بستر
میشد و بعد او را میکشت. شهرزاد دختری که از بیزاری پاشاه از زنان آگاه
بود با شهریار ازدواج میکند و هر شب برای پادشاه قصهای را روایت
میکند. مجموعه این روایتهای شبانه و مدام با هدفمندی و نکات محتوایی که
شهرزاد روایت :/. یکند، بیماری شهریار را با قصهدرمانی در در بازهی
زمانی هزار شب درمان میکند. در این مقاله کوشیده میشود با بازخوانی
روان درمانی به شیوهی قصهگویی هزار و یک شب (که به نوعی با پرورش
تخیلی رویدادها در چارچوب قصهها اتفاق میافتد) مبارزه علیه مشکلات شدید
در زندگی که اجتناب ناپذیر و بخش طبیعی درحیات بشری است را بررسی کنیم. در
فرایند قصه درمانی تلاش براین است که کودکان نسبت به احساسات و افکار
خودآگاهی بیشتری پیداکنند به ویژه نسبت به شیوههای رویارویی خودشان با
مشکلاتی که با آن درگیر شدهاند شناخت به دست آورند و با تعارضها و
احساسات دردناکشان روبه رو شوند و بدانند که ضعیفترینها هم راهی برای
موفقیت خواهند یافت، یا قویترین قهرمانان هم دچار مشکلات و بدبختی خواهند
شد، اما با توانمندی راه حل مشکلات را درمییابند و از آنها رهایی
مییابند.
۱- مقدمه
روان درمانی یعنی دهلیزی برای اینکه انسان، به نیروی روحی ماورای نیروی مادی و بدنی در وجود خود پی ببرد. استفاده از قصه و حکایت برای آموزش و شناساندن حقیقت، شیوههای درست زندگی، اخلاقیات و روشهای دستیابی به کمال و موفقیت به اندازهی تاریخ بشر قدمت دارد. اصطلاح قصهگویی این موضوع را ممکن است به ذهن برساند که قصه ارتباط جدی محسوب نمیشود، بلکه صرفا برای سرگرمی است. در حالی که قصهها به ما میگویند در این جهان چگونه باشیم و این فرصت را میدهند تا دیدگاه خود را نسبت به واقعیت تغییر دهیم، به عبارت دیگر قصهها بیانگر باورهای افراد در بارهی خودشان است. ما نوشتههای بسیاری از روان درمانی در کتابهای فارسی داریم. علاوه بر نوشتههای که در داستانهای کوتاه کلیله و دمنه و کتابهای داستانی ایرانی وجود دارد، مثالهای بارز تاریخی و عینی از نوشتههای محمد بن زکریای رازی و ابوعلی سینا وجود دارد که این طبیبان و حکیمان ایرانی، بیماریهایی که از راه معالجات درمانی طبی و با دوا و دارو و مرهم و… -که معمول بوده است- نمیتوانستهاند درمان کنند، از طریق روحی و روانی درمان کردهاند.
۲- روان درمانی با ژانرهای ادبی
روان درمانی با ادبیات و خصوصا قصه و شعر که دو ژانر برجسته ایرانی از دیربار تا کنون در ایران میباشند، بشر اندیشهها، احساسات و عواطف خویش را در دامنه کوهها، دشتها، بیابان و بهطور کلی همهجا باخود زمزمه یا برای همراهانش بیان میکردهاست. خاطرات اولین شعرهای باز مانده در ادبیات ایران با داستانهایی عجین و همراه شده است که شاید دلیل اصلی ماندگاری همین اشعار باشد. در روانشناسی وقتی فردی میخواهد آرامش یابد، دست به قلم میبرد و از مشکلات، ناراحتیها و اندوههای درونی خود مینویسد تا آنها را کاهش دهد، خواندن این آثار اگرچه ذهن را متأثر میکند، ه:/.,گام آفرینش اثر به پدیدآورنده آن آرامش میبخشد. آنچه در ادبیات آن را حدیث نفس مینامیم، در واقع بازتاب مستقیم روح است که نشان میدهد گوینده در چه وضعیتی بهسر میبرده است. در روانشناسی اینگونه سخنان را اعتراف شخصی و در مواردی فرافکنی میگویند. ادبیات از احساس و خیال سرچشمه میگیرد و در روان آدمی ریشه دارد. پس، محتوای آن همانند ذهن و روان گوینده است.
۲-۱- روان درمانی با شعر در ادبیات فارسی
بیشتر ایرانیان با دیوان حافظ تفأل میزنند، در واقع در پی یافتن آرامشی هستند که با خواندن شعر حافظ آن را بهدست میآورند و قدرت تصمیمگیری پیدا میکنند. بعضی هم روز خود را با خواندن شعر یا متنی روحیه بخش آغاز میکنند و با آنچه قدرت تغییر آن را ندارند، کنار میآیند. چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند/ گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر (حافظ) و هزاران از این دست. گاهی ادبیات بهخاطر تأثیرگذاری بهوجود آمده و گاهی بدون برنامهریزی قبلی، خود عامل درمان است یا عامل. داستان تأثیر شعر رودکی بر امیر نصر سامانی مشهور است. رودکی «دانست که با نثر در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیدهای بگفت و به وقتی که امیر صبوح کرده بود، درآمد و بهجای خویش بنشست. چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پرده عشاق این قصیده آغاز کرد: بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی/ میر سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوی بوستان آید همی/ چون رودکی به این بیت رسید، امیر منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بیموزه پای در رکاب خنگ نوبتی نهاد…» (نظامی عروضی)
۲-۲ – روان درمانی با داستان گویی درادبیات فارسی
قصه یا داستان به نوشتهای گفته میشود که فکر نویسندهی آن در قالب حکایتی به خواننده عرضه میشود، خواه داستان جنبهی تخیلی و غیر واقعی داشته باشد خواه واقعیات زندگی با جامه تخیل مزین شده باشد. هیچ قالب منثوری همچون قصه توانایی ایجاد جاذبه، انتقال حس و الگو سازی برای کودکان را ندارد. زیرا از دو موتیف تاثیر گذار حس و تخیل همواره بهره میگیرد. از کتابهای داستانی و قصهها میتوان برای مخاطب قرار دادن حوزهی وسیعی مانند: رفتارهای حمایت کننده، ترس از تنهایی، رازها و ارتباطها و مانند آنها استفاده کرد. انواع ادبیات شفاهی و عامیانه – که در بین مردم رایج است و به و گاها موزوناند به در ذهن افراد ماندگاری دارند- به دلایل خاصی بهوجود آمدهاند؛ مثلاً لالاییهایی که مادران برای فرزندان خود میخواندهاند، یا برای تسکین دردی بوده است یا برای انتقال حسی شاد به کودکان. متلها و اشعار گوناگون که به مناسبتهای مختلف میخواندند، ضربالمثلها و… و در این راستا قصهها باز نمایی ما از خودمان و تجربههایمان است. زندگی فرایند پیوستهای از نظم بخشی و سازماندهی تجربههاست. هنگامی که شناخت کاملی از جهان وجود ندارد نیاز نسبت دادن معنا به تجارب احساس میشود بدین ترتیب، تجربهها و رویدادهای عمر طولانی هر یک از افراد به قصه تبدیل میشود.
۳- بررسی رواندرمانی در هزار ویک شب
قصههای هزار و یک شب و افسانههای جن و پری که پیشینه ی ایرانی دارند از داستانهای مشهور جهاناند و از دید روانشانسان کودک چون بتلهایم به معمای هستی و شکل بیهمتای هنر خوانده شدهاند. (بتلهایم، ص ۳۶). کارل یونگ در کتاب انسان و سمبلهایش مینویسد که ما اگرچه ممکن است پس زمینههای فرهنگی و مذهبی متفاوتی داشته باشیم اما همه در ضمیر خودآگاه مشترکی سهیم هستیم. او معتقد بود که انسانها از سمبلهای یکسان یا مشابهی استفاده میکنند که نماینده هر دو جنبه والا و پست حیات روانی هستند. (یونگ، ص ۲۱) وجود سمبلهای انسانی و آشنای بشری سبب شد در ۵۰۰ سال اخیر هزار و یک شب به نوعی با تمام انسانهای روی زمین ارتباط مستقیم برقرار کند. راز درمانی قصههای هزار ویک شب آن است که شهرزاد قصهگو از شیوهی قصه درمانی برای استفاده شهریار بهره جست.
۳-۱ -تاریخچه هزار ویک شب
هزار ویک شب از کهنترین نوشتههای ادبیات عامیانهی جهان است. این کتاب مجموعهای از داستانهایی است که توسط دختری به نام شهرزاد برای پادشاهی به نام شهریار روایت میشود. بنابر مطالعات خاورشناسان کتاب هزار و یکشب در اصل مجموعهای از افسانههای ایرانی بودهاست. برخی خاورشناسان اروپایی مانند «دگویه» هلندی و «اُسترُپ» دانمارکی معتقدند که هزار افسان از بسیاری جهات با استر در تورات و با قسمتی از داستانهای اساطیری شاهنامه شباهت دارد. مسعودی (مرگ ۳۴۰ ه.ق) صاحب مروج المذهب و جهشیاری (مرگ ۳۳۱ ه.ق) مصنف الوزراء و ابن الندیم (مرگ ۳۷۸ ه.ق) صاحب الفهرست بارها از نام شهرزاد قصه گو و خواهرش «دنیا زاد» یاد کردهاند. این مورخان همه شهرزاد قصهگو را همان دختر اردشیر درازدست میدانند که از طرف پدر نوه اِستر ملکه یهودی خشایارشاه هخامنشی ست. در تاریخ طبری نیز از دختر اردشیراول هخامنشی هما یا شهرزاد قصهگو به عنوان مصنف هزار افسان یاد شدهاست. فردوسی نیز در شاهنامه هما دختر بهمن اردشیراول را همان شهرزاد قصهگوی داستانهای ایرانی هزار افسان میشناسد. برخی محققان ایرانی چون بیضایی، ستاری، مهندسی، ثمینی، مهندسی پور بر این باوردند هزارافسان به زبان عربی ترجمه شده و در گذر زمان مورد دخل و تصرف بسیار قرار گرفتهاست. از دید بیضایی داستان بنیادین آن ریشه در اسطورهی ضحاک دارد.
پس از هجوم اعراب هزارافسان هم چون سایر نفایس دیگر به دست اعراب افتاد و در قرن سوم هجری قمری به زبان عربی برگردانده شد و الف خرافة یا خُرافة نزهة نام گذاری گردید. از قرن چهارم هجری قمری به بعد این کتاب به فرهنگ اسلامی منتسب گشت و به تدریج حکایاتی از دوران جاهلیت اعراب و صدراسلام و دورانهای شکوفایی خلفای اموی و عباسی بر آن افزوده شد و از قصههای هندی و ایرانی آن حذف گردید. به این ترتیب اثر اصلی با افزودن اشعار و امثال و اسامی عربی تغییر شکل یافت. از آن پس نویسندگان عرب به ویژه در مصر و مراکش و دمشق داستانهای بیشتر بر آن افزودند. در اواخر قرن نهم هجری قمری این کتاب به مصر رفت و با تغییرات زیادی در حدود قرن دهم هجری قمری برابر قرن شانزدهم میلادی بهصورت کتاب کنونی «الف لیله و لیله» تدوین یافت. اکثر قصههای آن حکایاتی است که به تدریج در کشور مصر در عهد سلاطین ممالیک و از نقالان یهودی بر آن افزوده شدهاست.
نخستین ترجمه هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست «آنتوان گالان» به زبان فرانسه ترجمه شد و در سال (۱۷۰۴ م) منتشر شد و «سرریچارد برتون» نیز نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در سال (۱۸۸۵م) عرضه کرد. در سال ( ۱۲۵۹ ه.ق) در دوران قاجار این کتاب به دست «عبداللطیف طسوجی» به فارسی ترجمه شد به نام «هزارو یک شب» به چاپ سنگی رسید. ترجمه منظوم هزار و یک شب به وسیله «ابوالفتح خان دهقان سامانی اصفهانی» در اوایل قرن چهاردهم هجری سروده شد و «هزاردستان» نام گرفت.
سخن از شهرزاد قصهگو و شهریار قصهها برای همه یادآور اثری به نام «هزار و یک شب» است و این نام یادآور سندباد، علاءالدین و چراغ جادو جن وپری و صدها داستان و حکایت تو در توی دیگر است که خواندنش تا همیشه دلانگیز و جذاب است. داستانهای این کتاب دربردارنده موضوعات متعددی است، از حکایات عاشقانه گرفته تا حکایتهای حادثهجویانه، طنز، تعالیم اخلاقی (چه بد و چه خوب)، آداب و سنن ملل مختلف، سفر و سیاحت، حکایات طراران و مجرمان، نوادر، داستانهایی مربوط به حیوانات، شیاطین، پارسایان و حکایتی در دل حکایات دیگر.
هزار یک شب بارها تجدید چاپ شد و موضوع نمایشها، بالهها، اپراها، فیلمها، نمایشهای عروسکی و پانتومیمهای فراوانی به ویژه برای کودکان و نوجوانان قرار گرفت.
۳-۲– طبقه بندی و بررسی شخصیتهای و شیوه داستانگویی هزار و یک شب
شمار بسیار حکایتها در این مجموعه، مخاطب را با انبوهی از شخصیتها که معمولاً مشابه نیز هستند، روبرو میکند. در مرحله نخست، شخصیتهای مشابه در یک طبقه قرار گرفتند. برای نمونه پادشاهان، وزیران و بازرگانان هریک در طبقهای جداگانه جای داده شدهاند. در مرحله دوم با توجه به این که در قصهها و افسانههای عامیانه، شخصیتها یا نیک هستند یا بد. در این پژوهش نیز افراد هر طبقه به دو گروه نیک و بد تقسیم شده و مورد بررسی قرارگرفتهاند. زنان مهمترین طبقه شخصیتی هزار و یکشب را تشکیل میدهند و در نقشهای اصلی و فرعی، گاه خردمندانهتر از مردان عمل میکنند. جنیان دیگر طبقه شخصیتی هزار و یک شب هستند که به سود یا زیان قهرمان قصه عمل میکنند. شخصیت های تاریخی از جمله برخی خلفا نیز در هزار و یک شب حضور دارند که گاه منطبق با واقعیت تاریخی هستند و گاه برای عوام فریبی، دیگر گونه معرفی میشوند. اغلب قهرمانان و شخصیتهای اصلی از طبقه فرادست جامعه مانند پادشاهان، شاهزادگان، بازرگانان و… هستند. زیرا ماجراهای زندگی فرادستان و کامرانیهای آنان جذابیتهای بسیاری برای مخاطب داشتهاست. شخصیتها در قصههای عامیانه از جمله هزار و یک شب ایستا هستند. یعنی از آغاز تا پایان قصه هیچ تغییر و تحولی نمیپذیرند، شخصیتهای این گونه آثار صرفا اشخاصی هستند که رویدادهای داستان را شکل میدهند و وفاقد پویایی و پیچیدگیهای روان.
از نظر ساختار داستان نویسی آنچه در هزار و یک شب زیبا به نظر می آید این است که چگونه یک قصه جدید وارد نظام قصه پیشین میشود و این سلسله قصه گویی تو در تو تداوم پیدا میکند، بی آنکه ما رشته قصهها را از دست بدهیم. عالم تخیل در این متن همچون عالم جنون مسحور کنندهاست.
۴- نمونه های کاربردی از قصه درمانی در هزار ویک شب
از دید روان شناسان تربیتی غالب قصههای هزارو یک شب نمونههای عالی برای پرورش و رشد روانی و اعتلای فکری به ویژه بخش کودک و نوجوان میباشد و چارچوب قصههای آن را به نوعی کهنه ناشدنی و تاویل برانگیز برای بازخوانی مجدد فکری میدانند. کافی است به فیلمهای سینمایی و کتابهای بر گرفته از هزار ویک شب در همهی کشورهای دنیا نگاهی بیندازیم. ما در این جا به قصهی بنیادین ومشهور هزار ویک شب اشاره میکنیم. این دو قصه در نکاتی با هم تفاوت دارند ولی از بسیاری جهات به لحاظ طرح مشکل و شیوهی درمان شبیه هم هستند.
۴-۱- قصهی بنیادین هزار و یک شب:
در هزارویک شب میخوانیم که شهرزاد از علت بیزاری پادشاه از زنان باخبر است. میداند که هیچ عروسی از بستر او سحرگاه زنده بیرون نیامده است. با این وجود از روی اعتمادی که به دانش و توان قصهگویی خود و درمانگری قصههایش دارد، تصمیم به ازدواج با پادشاه میگیرد و خواهرش دنیازاد را هم با خود به قصر میبرد. در آنجا دنیازاد، به وقت خواب از شهرزاد میخواهد برایش قصهای بگوید او خطاب به خواهرش شروع به قصهگویی میکند. توجه به این نکته اهمیت دارد که او شاه را طرف خطاب قرار نمیدهد. قصه را برای خواهرش و به تقاضای او میگوید. او بهخوبی میداند شاه، که خود را بزرگترین قدرت میداند و هیچکس را در آن جایگاه نمیبیند که به او درسی یا پندی بدهد نمیتواند مخاطب مستقیم او باشد. همین در واقع اولین قدم، در موفقیت شهرزاد است. حال وظیفهی قصهگوی تواناست که تشخیص دهد این شاه در درون هر بیماری با قدرت تمام زندگی میکند. وقتی بیماری فرد اوج میگیرد شاه درون جایش را با قدرت مطلقه یعنی با خدا عوض میکند و خودش تبدیل به خدا میشود. پس باید حواس درمانگر جمع باشد تا به این غول درون به گونهای نزدیک شود که نتیجهاش جلب علاقه در مسیر بهبود بیمار باشد. قصهی شهریار نشان میدهد پادشاه که خود در آغاز مستمع آزاد است، چنان مشتاق شنیدن دنبالهی قصه میشود که مرگ عروس را تا سحرگاهی دیگر به تعویق میاندازد. به این ترتیب شهرزاد درمییابد چگونه شوق پادشاه را مدیریت کند، که پادشاه مجذوب لایههای پنهان کلام نمادین و پر تصویر شهرزاد شود. به این ترتیب شهرزاد به شهریار بهبودی را میفهماند؛ و همان فهمیدن اگرچه با دانستن همراه نبوده، کمکش میکند تا بر خشم درونی خویش غلبه کند و به زن نگاهی تازه داشته باشد. در واقع توانایی شهرزاد در قصهگویی به شاه کمک میکند تا بر آن نیروی اهریمنی لجامگسیخته که در او به بهرهگیری از تن زنان، و کشتن ایشان تبدیل شده بود، غلبه یابد و بهتدریج آن را به نیروی محبت، آفرینش سه کودک و ساختن رابطهای نیکو با همسرش بدل کند. وقتی در قصه دیگر سخنی از کشتن زنان نیست میتوان چنین باور کرد که شهریار از آن میل ویرانگر جنسی شفا یافته است. بهخصوص که حاصل رابطه فرزندانی است که تا قبل از شهرزاد در زندگی شهریار سخنی از آنان نیست.
شهرزاد در طول هزارویکشب با مطرح کردن حکایتها و موعظههای فراوان به شهریار آرامش میدهد؛ تا آنجا که شهریار در پایان به وزیر خود، پدر شهرزاد، میگوید: «خدای تعالی بر تو ببخشاید که کریمه خود را به من تزویج کردی و سبب منع من از کشتن دختران مردم شدی». (طسوجی، جلد۳، ص ۱۶۵۸)
۵- کاربردها و ارزش های قصه و داستان برای روان درمانی
افلاطون معتقد بود انسان باید تربیت را با ادبیات و اسطورهها آغاز کند و ارسطو نیز دوستدار خرد را دوستدار اسطوره هم میدانست. ادبیات بهعنوان یک عامل سازنده شخصیت یاحتا بازدارنده میتواند بررسی شود. ادبیات کودکان از اهمیت ساختاری و بالایی برخوردار است. «هدف ادبیات کودکان، ساختن انسان و جامعه است؛ لذا ادبیات با تکیه بر گذشته، آیندهنگر است و نقش بزرگی برعهده دارد که هدفهای مختلف زیر را دربرمیگیرد:
-
آماده کردن طفل برای شناختن، دوست داشتن و ساختن محیط؛ از طریق ادبیات است که کودکان و نوجوانان مسائل مختلف را میشناسند و راههای گوناگونِ روبهرو شدن با آنها را میبینند و تجربه میکنند و در نتیجه این گسترش دید و تخیل، قدرت تفکر و سازندگی بیشتری بهدست آورند.
-
شناساندن طفل به خویشتن، ایجاد احترام به اصالت انسانی و میل به اعتلای مداوم. ادبیات کودکان و نوجوانان باید بتواند انواع نیازهای روانی آنها را بشکافد، بپروراند و تا حد امکان ارضا کند.
-
سرگرمکننده و لذتبخش بودن….
-
علاقهمند کردن طفل به مطالعه و ایجاد عادت به آن
-
ایجاد و تقویت صلح در جهان. اگر دو هدف اول ادبیات کودکان منجر به شناساندن طفل به خویشتن و شناسایی مسائل مختلف محیطش شود، به شناساندن مردم جهان و مسائلشان بپردازد و به کودکان هر سرزمین شباهتها و اختلافهای مردم سایر نقاط جهان را نشان دهد، در آنها قدرت تحمل و پذیرش اختلافهای ظاهری و تفاوت راه روشن زندگی و نظرگاهها را ایجاد میکند. از این راه، صلح و دوستی جایگزین کجنگریها، اختلافات و خصومتها میشود و هرچه این شناسایی افزایش یابد، درگیری عاطفی و امکان ایجاد حسن تفاهم واقعی نیز بیشتر میشود.» (حجازی، صص ۲۱-۲۰)
قصهگویی یکی از بهترین شیوهها در مشاوره با کودکان است، به طوری که آنان میتوانند با احساسات و افکار و رفتارهایی مقابله کنند که هنوز نمیتوانند با مشاور به طور مستقیم درباره آنها صحبت کند. مروری بر ادبیات و نوشتههای کارشناسان نشان میدهد که رویکردهای داستانی در روانشناسی تاکنون بر چند محور زیر متمرکز بودهاند:
-
استفاده از قصه به مثابهی یک فن درمانی در روان درمانی فردی و خانوادگی
-
استفاده از قصه به عنوان ابزاری تشخیصی
-
استفاده از قصه در حکم روشی برای آموزش و پرورش تواناییهای کودکان. (یوسفی لویه، مقاله قصهگویی)
هرچه ما در تنظیم ادبیات کودکان با دقت بیشتری رفتار کنیم و سعی داشته باشیم به اهداف ادبیات کودکان نزدیک شویم، بهتر میتوانیم کودکانی را برای زندگی آینده آماده کنیم که اختلالات رفتاری و اجتماعی کمتری داشته باشند. «قصه نمیتواند جانشین زندگی شود ولی میتواند زندگی را پربارتر و شیرینتر کند. وقتی ناملایمات به زندگی ما معنی و هدفی ببخشد و وقتی که زندگی تلخ است و سختی فراوان، دستکم ساعتی، تلخیها و سختیها را از یاد ما ببرد یا به ما کمک کند که بتوانیم راهحلی برای آنها بیابیم. قصه، از زمانهای بسیار دور سرچشمه بعضی دانشهای بشری بوده و همیشه به مردمی که آن را شنیده یا خواندهاند، لذت بخشیده است؛ چه شنونده یا خواننده قصه بزرگسال بوده است و چه کودکی خردسال… باید نیازهای معنوی کودک را بررسی کنیم و بپذیریم که اگر داستان یک یا چند نیاز معنوی یک کودک را برآورده کند، قصهای مطلوب است.» (حکیمی، ۱۳۸۲: ۷۰- ۱۶۹) «روانشناسان معتقدند که نیازهای معنوی کودکان از این قرارند:
-
شایستگی، یا نیاز به پیروزی و لیاقت…
-
ایمنی یا نیاز به راحت زندگی کردن…
-
آگاهی یا نیاز به دانستن….
-
ایمنی عاطفی، نیاز به مهر ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن…
-
وابستگی به اجتماع یا نیاز به تعلق داشتن به جمع…
-
بازی، شادی و نیاز به تغییر….
-
زیباپرستی، نیاز به هماهنگی….
-
دادجویی، نیاز به آزادی…» (حکیمی، ۱۳۸۲: ۷۰- ۱۶۹)
افراد هنگام بیان داستان توالی و رابطههای معنا دار را کشف میکنند و نسبت به وضعیت خود بینش عمیقتری به دست می آورند. در واقع قصهها به عنوان سازههای تخیلی و فرهنگی از نظر فردی و اجتماعی با معنا و در برگیرنده نکات برجستهای هستند.
اهمیت قصه در رشد اخلاقی توسط بسیاری از صاحب نظران مورد بحث قرار گرفته است. همواره یکی از عمدهترین و رایجترین راههای انتقال تجربه و سر گرمی، قصهگویی و گوش سپردن به قصهها بوده است. در کتابهای مقدس انجیل و قرآن نیز یکی از رویکردهای مهم برای آموزش شیوههای درست زندگی و کشف حقایق استفاده از استعارهها، حکایتها و قصههای اقوام و مردمان مختلف است.
۶- بازخوانی روان درمانی به شیوه هزار و یک شب در امورتربیتی و آموزش و پرورش
برونو بتلهایم، مشهورترین روانشناس در این زمینه است که از داستان به عنوان روش درمانی کودکان استفاده میکرد. او مربی و درمانگر کودکان، روانپریش بود. به عقیده بتلهایم، مشکلترین کار در آموزش کودکان مساعدت به آنان در درک معنای زندگی است تا به بلوغ روانی دست یابند. او در کتاب برجستهاش کاربردهای افسون مینویسد: صرف نظر از نقش حیاتی و مهم سرپرستان کودکان، میراث فرهنگی که به شکل افسانهها است به زندگی آنها معنا میبخشد. وی معتقد است که وقتی بچهها را در برابر ادبیات قرار میدهیم، قصهها بیشترین جاذبه را برای آنها دارند. او چنین توضیح میدهد: موضوع این نیست که فضیلت در پایان پیروز و اخلاقیات ترویج میشوند بلکه این است که قهرمان قصه،جذاب ترین مسئله برای کودک است و او در تمام مبارزات، قهرمان خود را در نقش قهرمان قصه میبیند. به خاطر این هم ذات پنداری، کودک تصور میکند که به قهرمان داستان از آزمونها و بلایا به زحمت میافتد و با او به پیروزی دست مییابد. کودک چنین هم ذات پنداری را به تنهای انجام میدهد و چالشهای درونی و بیرونی قهرمان، اخلاقیات را بر لوح ضمیر او حک میکند.
سندباد بری و بحری و بسیاری از قصههای دیو و پری در هزار و یک شب دنیای ناشناخته و طریقه مقابله با ناشناختهها و سامان دهی پریشانیها و خوشبینی را به کودکان میآموزد. بتلهایم میگوید:« وقتی کودک با افسانه جن و پری آشنا باشد میداند که این افسانهها به زبان نمادها و اشارهها با او سخن می گویند نه به زبان واقعیت هر روزه.» (بتلهایم ص ۹۸) داستان و افسانهها، پیامهای روانشناختی مهمی در بردارند. آنها با آشنا کردن کودکان حتا بزرگسالان با آن چه در ضمیر ناخوداگاه میگذرد به آنها کمک میکند تا برمشکلات روانشناختی رشد فایق آیند، میآموزند که مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر و بخش طبیعی درحیات بشری است.
در افسانهی هزار و یکشب، شهرزاد قصهگو بر طبق گفتهی کتاب، دختری آگاه است. او علاقهی شاه را میداند. (ملک را نیزخواب نمیبرد و به شنودن حکایات رغبتی تمام داشت) این معرفت ذات شهریار، او را در درمان درست شاه مستبد یاری میکند .بتلهایم؛ درکتاب کاربردهای افسونگری، به نکتهای دیگر اشاره میکند که در طب هندو برای بیمار پریشان حال، یک قصهی پریان میگفتند که اندیشیدن دربارهی آن به بیمارکمک میکرد تا بر آشفتگی عاطفی خود غلبه کند. (بتلهایم ص ۵۱) بارکر ارزشهای بنیادین استفاده از استعارهها، قصهها یا حکایتها را در رواندرمانی در دیدگاه روانشناسان چنین استنباط کرده است:
-
طرح کردن یا نشان دادن نکات مهم
-
کمک به افراد برای شناخت خودشان
-
ارائه را حل هایی برای مشکلات
-
پروراندن ایده ها و افزایش انگیزش
-
مدیریت کردن روابط درمانی
-
تثبیت کردن رهنمودها
-
کاهش دادن مقاومت
-
چارچوب دهی و سازمان دهی مجدد مشکلات
-
بازسازی خود (Ego)
-
الگو سازی شیوهای از ارتباط برقرار کردن
-
یاد آوری قابلیتهای فرد
-
حساسیت زدایی از ترسهای فرد (وسفی لویه، قصه درمانی)
«قصه درمانی به مثابهی یک رویکرد درمانی، باجریان پست مدرن پا بر عرصه گذاشت، چرا که با دیدگاههای روان درمانی مدرن، تفاوت اساسی داشت. پسامدرنیسم از این باور حمایت میکند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، بلکه به نظر و دیدگاه ما بستگی دارد. برخلاف روان درمانیهایی که درسازههای مدرنیست از جمله دانش، قدرت، واقعیت، حقیقت، تجربه، استدلال خود و هویت ریشه دارد، دیدگاه پست مدرن که مبانی قصه درمانی را شکل داد به جای به کارگیری این مفاهیم آنها را زیر سوال برد. بر این اساس خود یا هویت ثابت و مشخص یا اساسی وجود ندارد، بلکه خود و هویت تنها در چارچوب فعالیتهای عقلانی، فرهنگی و زبانی شکل میگیرد. در واقع قصهها از طریق زبان و تعاملهای اجتماعی موجود دربافتهای اجتماعی و تاریخی خاص انتقال پیدا میکنند. قصهها بازنمایی ساده رویدادهای زندگی نیستند، بلکه آنها ما را میسازند و به زندگی و روابط ما شکل میدهند. به همین دلیل است که قصه درمانی بر تجربهی زندگی متمرکز است.» (یوسفی لویه، قصه درمانی)
هرچند روان درمانی کودکان وبزرگسالان روشهای بسیار نزدیک به هم دارد؛ اما روان درمانگران در رواندرمانی کودکان در مقایسه با بزرگسالان همواره با مشکلاتی روبرو بودند که کار درمانگری را با دشواری مواجه ساخته بود. محدودیتهای شناختی و زبانی کودکان از یک سو، و انگیزش پایین کودکان برای مشارکت در جلسات و فعالیتهای روان درمانی باعث شد تا از قصه درمانی به عنوان یکی از روشهای عالی در مشاوره و روان درمانی کودکان استفاده گردد، چراکه کودکان نمیتوانستند به سادگی افکار و احساساتشان را شناسایی و ابراز کنند؛ به همین دلیل قصهگویی یکی از بهترین شیوهها در مشاوره با کودکان پا برعرصه گذاشت. شاید بتوان گفت که به دلیل شرایط خاص دورهی کودکی، از نظرتواناییهای شناختی، کودکان میتوانند از روش قصه درمانی استفادهی بیشتری کنند چون در واقع مجاورت و نزدیکی کودکان به رویدادهای مهم بین فردی در زندگی روزمره و غوطهور بودن آنها در جنبههای حسی و عینی تجربهها موجب میشود که این رویدادها نفوذقویتری درقصههای زندگی آنها داشته باشند.
«برخی صاحبنظران روانشناسی مثل جروم برونر، لکس،جکسوان، قصهگویی را شیوهای طبیعی برای ساختن جهان میدانند. در این دیدگاه ارائهی درسهای اخلاقی در چارچوب قصه برای سازمان دادن به یادگیری در زندگی مطرح شده است. بدین ترتیب که اگرقصهها دربرگیرندهی اعمال و پیامدهای آنان باشد موجب رشد اخلاقی میشوند. زمانی که کودکان به قصه گوش میدهند یا قصهی نیمه تمام را تکمیل میکنند خود را در نقش قهرمان قصه قرار میدهند و در واقع به سمت تعارضهای خودشان میروند. آنها ممکن است مهارتها و راه حلهایی را که شخصیتهای قصه به کار میبرند به طور ناهشیار برای رویارویی با مشکلات خود امانت بگیرند. این امرموجب میشود آنها بتوانند برگذشته و ناکامیهای پیشین خود فایق آیند و آیندهی خود را پرمعناتر بیابند.» (یوسفی لویه، قصه درمانی)
در فرایند قصه درمانی تلاش براین است که کودکان نسبت به احساسات و افکار خودآگاهی بیشتری پیداکنند، به ویژه نسبت به شیوههای رویارویی خودشان با مشکلاتی و مسائلی که با آن درگیر شدهاند شناخت به دست آورند. با تعارضها و احساسات دردناکشان روبه روشوند و آنها را درخلال قصه ابرازکنند و قصهای متفاوتی با ساختاری جدید از خود بسازند. و با همذات پنداری با قهرمان داستان به حل مشکلات و رویارویی با دشواری ها بپردازند. در یک قصهی خوب کودک پی می برد که ضعیفترینها هم راهی برای موفقیت خواهند یافت، یا قویترین قهرمانان هم دچار مشکلات و بدبختی خواهند شد، اما توانایی و امکانات راه حل گشایش مشکلات را در مییابند و از آنها رهایی مییابند.
رضا طاهری
۷- منابع:
- ایروین، رابرت، ۱۳۸۳، تحلیلی از هزار و یک شب، ترجمه فریدون بدرهای، نشر فرزان، تهران.
- بتلهایم، برونو، کاربردهای افسون، بی تا، مترجم کاظم شیوار رضوی، دیبا، چاپ اول، تهران.
- بدرهای، فریدون،۱۳۹۰، هزار ویک شب در ادبیات و جامعه اسلامی، هرمس، تهران.
- بیضایی، بهرام، ۱۳۹۱، هزار افسان کجاست، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران.
- پراپ، ولادیمیر، ۱۳۸۶، ریخت شناسی قصههای پریان، ترجمه فریدون بدرهای، نشر توس، تهران.
- ثمینی، نغمه، ۱۳۷۹، پژوهشی در هزار ویک شب، نشر مرکز، تهران.
- حجازی، بنفشه، ۱۳۷۹، ادبیات کودکان و نوجوانان، چاپ سوم، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران.
- حکیمی، محمود و مهدی کاموس، ۱۳۸۲ مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، انتشارات آوران،تهران.
- دلاشو، م. لوفلر، ۱۳۸۶ ، زبان رمزی افسانهها، ترجمه جلال ستاری، نشر توس، تهران
- پینالت، دیوید، ۱۳۹۰، شیوه های داستان پروری در هزار ویک شب، مترجم فریدون بدرهای، هرمس، تهران.
- ستاری، جلال، ۱۳۸۸، افسون شهرزاد/ پژوهشی در هزار افسان، نشر توس، تهران.
- ستاری، جلال، ۱۳۸۲، پژوهشی در حکایت سند باد بحری، نشر مرکز، تهران.
- ستاری، جلال، ۱۳۸۸، جهان هزارو یک شب، نشر مرکز، تهران.
- ستاری، جلال، ۱۳۸۲، مقدمهای بر هزارو یک شب، نشر مرکز، تهران.
- سیره النور، ۱۳۹۰، لوح فشرده الکترونیک%:۸.۹!غالب کتابهای تاریخ و جغرافیایی ۵۰۰ ساله اول دوران اسلامی، موسسه نور، قم.
- طسوجی تبریزی، ۱۳۸۵، هزارو یک شب (دو جلد) ، نشر اقبال، تهران.
- طسوجی تبریزی، ۱۳۸۳، هزارو یک شب، به کوشش علی اکبر تقی نژاد( سه جلد)، نشر علم، تهران.
- فریز، جیمز جرج، ۱۳۸۲، شاخهزرین(پژوهشیدرجادو ودین)، کاظم فیروزمند، نشر آگاه، تهران.
- مهلوجیزاده مهابادی، معصومه، نقشادبیات در اصلاح اختلالات فردی، روزنامه اطلاعات شماره ۲۵۴۶۹، یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۱٫
- یوسفی لویه، مجید، مقاله قصه درمانی، وبگاه http://smoghadam.persianblog.ir/post/ بازید شده ۱۰/ ۲/۹۲٫
- یونگ،کارل گوستاو، ۱۳۸۳، انسان وسمبلهایش، ترجمه محمودسلطانیه، نشر جامی، تهران.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.