کتاب «اعتیاد مثبت» نوشتهی ویلیام گلاسر است. در ایران معمولاً ویلیام گلاسر را با کتاب نظریه انتخاب میشناسند. اما او کتاب زیبا، کمحجم و جذابی به نام «اعتیاد مثبت» دارد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در این کتاب، ویلیام گلاسر، بحث خود را اینگونه شروع میکند که: «قسمت عمدهای از نوشتهها، تحقیقات و افکار و بحثهای ما، در خصوص جنبههای منفی اعتیاد بوده است».
گلاسر برای ایجاد یک ساختار شفاف و قابل درک از اعتیادهای رفتاری، طبقهبندی جالبی ارائه میدهد. او همانگونه که در نوشتههای دیگرش نظیر واقعیت درمانی و نظریه انتخاب مطرح کرده است، معتقد است که درد و رنج و غمگین بودن، یک احساس است. احساسی که به من و شما پیام میدهد که چیزی در جایی نادرست است و باید تغییر کند. این ما هستیم که «انتخاب» میکنیم که در مواجهه با این پیام، چه رفتاری نشان دهیم.
انسانهای ضعیف، سه گزینه پیش روی خود دارند:
گزینه اول «تسلیم شدن» است. اینکه خود را به دست شرایط بسپاریم و بگوییم: به هر حال اینها اتفاق افتاده و این وضعیت زندگی من است و اوضاع نامناسب را نمیتوان تغییر داد و بهتر است آن را بپذیرم. واقعیت این است که تسلیم شرایط شدن، درد و رنج وضعیت موجود را تا حدی کاهش میدهد و شاید به همین دلیل است که انسانها، این گزینه را انتخاب میکنند. به هر حال اگر شما از وضعیت شغلی خود ناراضی باشید و بگویید که «همین است که هست و خیلیهای دیگر هم مانند من هستند که از شرایط خود ناراضی هستند…». همین نوع تفکر، میتواند کمی به شما آرامش دهد. اگر چه منجر به بهبود وضعیت نمیشود.
گزینه دوم، افسردگی است. این رفتار (دقت کنید که در ادبیات گلاسر، افسردگی یک وضعیت روحی نیست بلکه یک رفتار است) میتواند موجب جلب محبت دیگران، توجیه رفتارهای نادرست شما و همینطور تنشهای ذهنی کمتر برای شما باشد.
گزینه سوم، اعتیاد منفی است. اعتیاد منفی (مواد مخدر، الکل و مراجعه دائمی به سایتهای پ.و.ر.ن) روشی بسیار قدرتمند و اثربخش برای فرار از مشکلات و تحمل بهتر درد و رنج است. تنها مشکل انتخاب این روش از آنجا ناشی میشود که پس از اینکه درد و رنج و منشاء مشکل از بین رفت، شما همچنان باید با اعتیادی دست و پنجه نرم کنید که سالها همراه شما باقی خواهد ماند…
گلاسر در مقابل گزینه قدرتمند سوم، راهکار دیگری را مطرح میکند که آن را «اعتیاد مثبت» نامیده است. او معتقد است عادتهای منفی به خودی خود حذف نمیشوند و تلاش برای حذف آنها نیز چندان اثربخش نخواهد بود مگر آنکه، عادتهای رفتاری مثبت (اعتیاد مثبت) جایگزین آن شود.
اگر تصمیم دارید نسبت به یک رفتار اعتیاد مثبت داشته باشید، آن رفتار باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
اول – باید ذات آن از رقابت و فضای رقابتی دور باشد. اینکه بگویید من هر روز تلاش میکنم بیشتر از خواهرم یا همکارم کتاب بخوانم یا یک ساعت بیشتر از همکارم کار کنم یا اینکه برای آشپزی وقت میگذارم تا بهترین غذاها را در فامیل درست کنم، یک فعالیت رقابتی است و خودش میتواند درد و رنجهای جدیدی را به زندگی شما اضافه کند. اینکه بگویید هر شب چند صفحه کتاب میخوانم یا هر شب چند قطعه موسیقی گوش میدهم و سپس میخوابم و یا اینکه صبح ها که بیدار میشوم به دوستان نزدیکم پیامک احوال پرسی ارسال میکنم میتواند غیر رقابتی باشد. البته غیر رقابتی بودن کافی نیست و باید سایر شرطهای زیر نیز در مورد «اعتیاد» شما برقرار باشد.
دوم – باید بتوانید حداقل روزی یک ساعت برای آن وقت بگذارید. اساساً کمتر از این زمان را به سختی میتوان یک رفتار «اعتیاد آور» دانست. نمیتوانید بگویید که من خودم را به فعالیت فیزیکی و ورزش و پیادهروی و مطالعه و گوش دادن موسیقی و انجام کار خانه و آشپزی و … معتاد میکنم اما فقط میخواهم روزی ۱۵ دقیقه برای اینها وقت بگذارم. این نوع رفتارها ممکن است رفتارهای مثبتی باشند، اما تا زمانی که یک سهم جدی در زندگی شما به خود اختصاص ندهند، «اعتیاد مثبت» تلقی نخواهند شد.
سوم – نباید فشار خیلی سنگین به شما وارد کند! چه فکری چه فیزیکی و چه احساسی. اساساً اگر دقت کرده باشید ویژگی رفتارهای اعتیادآور این است که خیلی ساده هستند. تا به حال شنیدهاید کسی به جابجایی روزانه ۲ تن بار، معتاد شود؟! یا به خواندن روزانه ۱۰ مقاله؟! ما به الکل و مواد مخدر و س٫ک.س و پیامک و ف.ی.س بوک و … معتاد میشویم به دلیل اینکه انرژی زیادی از ما نمیگیرند. بنابراین در انتخاب فعالیتها و تعیین مسیر برای «اعتیاد مثبت» به این مسئله هم توجه کنید.........موسیقی گوش دادن شاید نمونهای از فعالیتهای مثبتی باشد که فشار ذهنی و فیزیکی و احساسی زیادی به ما وارد نمیکنند.
چهارم – باید تا حد امکان بتوانید تنهایی آن را انجام دهید. کافی است برنامه «اعتیاد» خود را روی «مطالعهی گروهی» متمرکز کنید. بدیهی است که دیر یا زود در این برنامه شکست خواهید خورد. چون این نوع فعالیتها معمولاً خیلی زود به دلیل اینکه برخی از افراد و دوستان و اعضای گروه، به هر دلیل حضور منظم و مفید خود را کمرنگ میکنند، عملاً در زندگی انسانها رنگ میبازد. پیادهروی – اگر حوصلهی تنها رفتن را داشته باشید – میتواند یک مثال مثبت در این حوزه تلقی شود. نگهداری از یک باغچه کوچک نیز از همین نوع است و یا نگهداری از حیوانات خانگی.
پنجم – باید احساس کنید که این فعالیت، به نحوی برای شما ارزشمند است. ارزش صرفاً به کسب درآمد محدود نیست. همین که شما را شاد کند یا به شما انرژی دهد یا دوستان تازهای برای شما ایجاد کند یا … میتواند یک رفتار ارزشمند تلقی شود.
ششم – باید احساس کنید با تکرار آن رفتار، توانمندی شما در آن رفتار بهتر میشود (قرار نیست در این حوزه یک کار سنگین آماری و دانشگاهی انجام دهید. همین که حس کنید این رفتار به تدریج بهبود یا فته و تسلط شما به آن افزایش مییابد کافی است).
هفتم – باید رفتاری باشد که نسبت به آن حس بد نداشته باشید و باعث نشود که از خودتان و رفتارتان انتقاد کنید. اساساً انسانها نسبت به رفتاری معتاد میشوند که هنگام انجام آن رفتار حس بدی نسبت به خودشان نداشته باشند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.