از وقتی بهم خیانت کرد دیگه نمی تونم نگاهش کنم, از وقتی فهمیدم کار دیگه ای می کنه که من ازش خبر ندارم دیگه به همه کارهاش مشکوک شدم,
از وقتی بهم خیانت کرد دیگه نمی تونم نگاهش کنم, از وقتی فهمیدم کار دیگه ای می کنه که من ازش خبر ندارم دیگه به همه کارهاش مشکوک شدم,
فقط نوازش است که مى ماند..
البته که به قول فروغ فقط صداست مى ماند اما من فکر مى کنم نه به اندازه نوازشها ، چه نوازشی با صدا و چه نوازشی بی صدا.. آدمها پا به زندگى ما مى گذارند و بعد از مدتى کوتاه یا بلند راهى مى شوند..
گاهی انقدر رفتار کسی ناراحتمان می کند که حتی کلمه ای برای بیانش پیدا نمی کنیم، انقدر غصه دار می شویم که نمی توانیم بهش بگوییم که چقدر بی رحمانه قلب ما را شکسته ، چقدر بی رحمانه ما را درک نکرده و چقدر بی رحمانه ما را نادیده گرفته ،
سیکل معیوب جالب ارتباطات چشمگیر امروزی! انگار هیچ کس, آنکس که لایق عشقش باشد را دوست ندارد ! داستان ما آدمها چیست که دنبال معشوق بدون عشق می گردیم, معشوقی آرمانی, خیالی و رویایی! و آنکه در همین نزدیکی ها گرمای دوست داشتنش, روحمان را لمس می کند, نمی خواهیم ! شاید باور قلبی من همان نرسیدن مساوی عشق باشد, شاید از درون لایق عشق نباشم, شاید در حال اثبات دوست داشتنی بودن من, به من, از طریق برنده شدن عشق تو هستم,
وقتی جسم می میرد، دیگر قلبش نمی زند، اندام سرد می شوند، چشمها بسته می ماند، بی تحرک و خشک می شوند و دیگر اینکه چه می شود یا نمی شود هیچ مهم نخواهد بود! اما وقتی روح می میرد چه ؟
من اهل اخلاقم! من انسانیت بلدم! من به آبی آسمان و سبزی دشتها می اندیشم! به نامردی روزگار .. به بدیها! دم از جوانمردی می زنم ! دم از آدمهای بد روزگار! دم از خیانتها .. دروغ ها .. بی ثباتی ها و .. دم از آدمهایی که نمی دانند چه می کنند و از جان این زندگی چه می خواهند..
من همیشه دوست داشتم خیلی جذاب, مورد توجه, دوست داشتنی, باهوش, زیبا ,موفق و ... دیده شوم ..
سیکل معیوب جالب ارتباطات چشمگیر امروزی! انگار هیچ کس, آنکس که لایق عشقش باشد را دوست ندارد !
زیاد می شنویم آدمها فیلم بازی می کنند |
لذت یعنی؟؟ |