روزی اسب پیرمردی فرار کرد ، مردم گفتند : چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت : ازکجا معلوم.

فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.

مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت : از کجا معلوم.

پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.

مردم گفتند : چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت از کجا معلوم!

فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.

مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت : از کجا معلوم!

زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است

شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.

از کجا معلوم

 

مشاور و روانشناس مصطفی آفریدون



 

مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب

تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:

0616-638-0922 فرزاد سلحشور

مرکز مشاوره تلفنی