نمازِقلیانی
شخصی وارد مسجدی میشود برای اقامه ی نماز .
در اول نماز موبایلش زنگ میخورد،
زنگ موبایلش هم یکی از ترانههای معروف قدیمی است.
مرد با اضطراب و پریشانی گوشی را ساکت و با شرم و دلهره نمازش را خواند.
بعد از نماز، نمازگزاری بطرفش میرود
و با حالتی حق به جانب و نگاهی تحقیر آمیز و با لحنی نصیحتگرانه میگوید :
تو که نماز خوانی
اینجا هم خانه خداست
این چه آهنگیه رو موبایلت گذاشتی
تو مسجد از مردم شرم نمیکنی
ز خدا نمیترسی
معصیت در خانه ی خدا
یعنی نمیترسی از غضب خدا ؟ مرد سرش را پایین انداخت .
هیچی نگفت
اون آمدن شد آخرین به مسجد آمدنش،
دیگر از نام مسجد و آمدن به مسجد هم استرس داشت .
زمان گذشت......