من چطور فریب خوردم ؟.. |
آدمى ممکنه بیاد و ما پیش خودمون بگیم: آها این خودشه, این دقیقا همون کسى که همیشه دنبالش بودم.. جذاب میشه, قلبت واسش مى تپه, رویا مى بافى باهاش و اون رو همه جاى زنگیت راه میدى, زمان مى گذره و یواش یواش حس مى کنى این آدم |
من چطور فریب خوردم ؟.. |
آدمى ممکنه بیاد و ما پیش خودمون بگیم: آها این خودشه, این دقیقا همون کسى که همیشه دنبالش بودم.. جذاب میشه, قلبت واسش مى تپه, رویا مى بافى باهاش و اون رو همه جاى زنگیت راه میدى, زمان مى گذره و یواش یواش حس مى کنى این آدم |
واقعیت اعتیاد
انسان همیشه دنبال پاداش می گرده، با تحریک شدن مسیرهای پاداش در مغز ، احساس لذت در ما ایجاد می شه پاداش هایی مثل پول، قدرت، اینترنت، ورزش، خرید، غذا خوردن،موبایل، انواع بازیها، قمار بازی وروابط جنسی از جمله مواردی هستند که باعث تحریک مسیرهای پاداش و درنتیجه احساس لذت میشن. اعتیاد وابستگی مشکل آفرین و افراطی به یک پاداش خاص است.
چگونه می توان در زندگی خوشحال تر بود؟
هیچ اتقاق و هیچ فردی نمی تواند شادی را همیشگی برای تو بسازد، غم، این احساس اجتناب ناپذیر و دردناک همیشه راهی برای ابراز وجود پیدا می کند و فقط خوت هستی که می توانی راهی برای کنار آمدن با آن پیدا کنی ، خیلی مهم است که همیشه آمادگی لازم یعنی ابزار لازم برای مقابله با غم را برای خودت بسازی تا این غم تو را اسیر خودش نکند!
انکار میکنم تا خوشحالتر باشم؟
خیلی وقتها چیزهایی پیش میاد که بدجوری باعث ایجاد درد میشند.. چیزهایی که وقتی باهاشون مواجه میشیم تا مرز فروپاشی هم میریم... انقدر درد دارند که از یک جایی تصمیم می گیریم نبینیمشون ! انکار می کنیم، انگار که اصلا چنین چیزی وجود نداره ... مثل کسی که با انکار پیر شدن هزارو یک عمل جراحی می کنه تا جوون باشه، کسی که طرد معشوقش رو با حرفهای قشنگ که اون نرفته و برمی گرده انکار می کنه ..
همیشه می شنیدیم می گفتند: اگر دختر/پسر خوبی باشی و خدا ازت راضی باشه میری بهشت و اگر بد باشی میری جهنم ... و همیشه واسه من سوال بود که اگر آدم خوب یعنی آدمی که از صبح تا شب داره عبادت و کارهای نیک می کنه و آدم بد برعکسش، پس کسایی که این وسط بعضی وقتها خوب هستند و بعضی وقتها بد کجا می رن؟؟
او دوست داشت من درسخوان باشم.. او دوست داشت مومن باشم.. او دوست داشت ثروتمند باشم .. دیگرى دوست داشت مرا دکتر بخواند و به من افتخار کند! کس دیگرى دوست داشت موهاى من بلند و سیاه باشد.
خیلی وقتها واسمون سوال پیش میاد که آدم باید به کجا برسه تا بخواد ،دیگه نباشه .. تا بخواد دیگه به زندگی اش ادامه نده و خودش رو بکشه و واسه خودمون دلایل مختلفی پیدا می کنیم که طرف به خاطر اون اتفاق .. اون حرف و یا اون آدم خاص اینکارو کرد .
بحث و جدل عضو جدا نشدنی هر ارتباطی هست، اما خیلی وقتا،این بحث و جدل بایک دوست، شریک زندگی، معشوق و یا همسرمون ممکنه چنان آسیبی به رابطه و طرف بزنه که دیگه نشه جبرانش کرد، حرفهایی که اون وسط رد و بدل میشه و کارهایی که می کنیم .
خیلی دور .. خیلی نزدیک...
برای دیدن همدیگه برنامه ریزی می کنیم، از قبل کلی هماهنگی می کنیم ... کلی به خودمون می رسیم که بهتر به نظر بیایم، کلی از قبل فکر می کنیم که چی کار کنیم و چی کار نکنیم... دورهم جمع میشیم ... البته مثلا دور هم جمع میشیم .. وقتی از یه گوشه بقیه رو زیر نظر بگیری می بینی چقدر سخت درگیر دنیا مجازی خودشون اند... یکی داره عکس می گیره که همون لحظه آپلودش کنه ..
گاهی با کسی وارد رابطه میشیم تا ارتباط قبلی رو فراموش کنیم یا این مسکن موقت آرامش میده یا بهمون نمی سازه و حالمون رو بدتر می کنه و باید دنبال مسکن قوی تر بگردیم... گاهی برای فرار از تنهایی به هر ارتباطی تن میدیم وبعد با فهمیدن اینکه ، اینم آدم من نبود، باز تنهاتر میشیم ...گاهی دقیقا برعکس آدم قبلی رو انتخاب می کنیم تا کمبودهای قبلی دیگه آزارمون نده اما غافل از اینکه باز با کمبودهای جدید مواجه میشیم