زیرنظرآقای دکتر آفریدون و خانم دکترچهرازی

مهارتهای ارتباط با دیگران


مهارتهای ارتباط با دیگران

نا تأکید بر شیوه های ابراز احساسات)

مقدمه

همه ما بخشی عمده از زندگی خود را در ارتباط با دیگران سپری می کنیم یا در فکر آن به سرمی بریم. تحقیقات، نشان داده است که 75درصد اوقات روزانه ما صرف ارتباط با دیگران می شود و شاید بتوان گفت 75 درصد موفقیتهای ما نیز به روابط ما با دیگران وابسته است. از همین رو، در دهه های اخیر، توجه زیادی به مبحث «مهارت در روابط (تعامل) اجتماعی» شده است. این نکته که برخی انسانها تعاملگران ماهرتری هستند، باعث شده تا پژوهشهای دقیق و منظّمی درباره ماهیت و کارکردهای «تعامل اجتماعی» و عوامل تأثیرگذار بر آن، انجام شود. تحقیقات، نشان می دهد که عوامل بسیاری در «تعامل اجتماعی ماهرانه» و «تأثیرگذاری» و «ایجاد محبوبیتْ» نقش دارند ؛ اما نقش عواطف و احساسات در این میانْ بسیار مهم و چشمگیر است.(1)

۰ نظر

اضطراب چیست؟

اضطراب چیست؟

 همه انسانها اضطراب را در زندگى خود تجربه می‌کنند و طبیعى است که مردم هنگام مواجهه با موقعیتهاى تهدیدکننده و تنش‌زا مضطرب می‌شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امرى غیرعادى است.


اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگى و برانگیختگى فیزیولوژیکى است. به‌طور کلى اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسى است که با یک یا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است.

بررسیها نشان می‌دهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادى مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کم‌درآمد و سالمندان بیشتر شایع می‌باشد.

۰ نظر

افسردگی

تاریخچه افسردگی

این اختلال از زمان بابلی ها مورد شناسایی قرار گرفته بود. کلمه ی ""Depression یا افسردگی از عبارت لاتین  Deprimere به معنای در هم فشرده شدن گرفته شده است. از این رو افسردگی به معنای احساس در هم فشرده شدن روح، غم یا بی ارزشی است. در اواخر قرون وسطی، رهبران مذهبی اروپا بر این عقیده بودند که افسردگی به واسطه ی نفوذ و تسلط ارواح شیطانی بر انسان به وجود می آید. مارتین لوتر، اصلاح طلب مذهبی آلمانی نوشت:"تمامی سنگینی روح و مالیخولیا از شیطان سرچشمه می گیرد". در واقع همین  اصطلاح مالیخولیا  یا ملانکولیا، به افراد افسرده اشاره داشت و چنین افرادی جن زده، شیطانی، مالیخولیای یا ملانکولیک خوانده می شدند. به همین دلیل سالیان دراز افسردگی، با روش هایی مانند شلاق زدن(برای خرج کردن ارواح شیطانی و جن)، حجامت، جن گیری و سال های اخیر با دوش گرفتن آرامش بخش تحت درمان قرار می گرفت. در نهایت با کشف داروی ضد افسردگی در دهه ی 60 میلادی  و تسکین افسردگی با تجویز این داروها، کم کم روش های خرافی برچیده شد.

۰ نظر

افسردگی چیست ؟

افسردگی چیست ؟


 

   
   


 

 

 

 

 

 

افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست ودر تمامی جهان روند رشد فزاینده دارد.افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تمام سنین وهمه نژادها،هم درزنان وهم در مردان ظاهر می شود، افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد، به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی گوناگون ظاهر می شود که عموماً افسردگی مسئله شماره یک سلامتی دردنیاست و بقدری توسعه پیداکرده که آنرا سرما خوردگی اختلالات دماغی نامیده اند. بااینحال تفاوت ظریفی میان سرما خوردگی وافسردگی وجوددارد.


افسردگی کشنده است با توجه به تحقیقات به عمل آمده درسال های اخیر آمار خود کشی حتی در میان کودکان و پابه سن گذاشته رشد تکان دهنده یی داشته واین در شرایطی است که انواع داروهای آرام بخش وضدافسردگی که شمارش آن ازمیلیارد گذشته دردهه جاری برای درمان افسردگی تجویز شده است.


افسردگی شکل های گوناگون دارد. همین طور علت های گوناگون. در هر شکل افسردگی نیز نوع هایی وجود دارد. حتا کسانی که به نظر می رسد به یک نوع مشابه از افسردگی مبتلا هستند نیز ممکن است کمی از هم متفاوت باشند.

۰ نظر

چگونه با یکدیگر لیست تفاهم بسازیم؟

اغلب ما صرفاً به این دلیل عاشق می شویم که بر اساس سوابق، پیشینه، سبک زندگی و شخصیت خودمان زوج مناسب خود را یافته باشیم. اغلب زوج ها و ازدواج های موفق در یک مورد مشترک می باشند و آن نکته این است که طرفین شباهت هایی بین شخصیت، باورها، ارزش ها و سبک زندگی مورد علاقه خود با یکدیگر داشته اند و این شباهت ها به حدی است که می توانند زندگی توام با تفاهم را با هم داشته باشند.
  اغلب ما صرفاً به این دلیل عاشق می شویم که بر اساس سوابق، پیشینه، سبک زندگی و شخصیت خودمان زوج مناسب خود را یافته باشیم. اغلب زوج ها و ازدواج های موفق در یک مورد مشترک می باشند و آن نکته این است که طرفین شباهت هایی بین شخصیت، باورها، ارزش ها و سبک زندگی مورد علاقه خود با یکدیگر داشته اند و این شباهت ها به حدی است که می توانند زندگی توام با تفاهم را با هم داشته باشند.
کشف این مورد که چه همسری(زن یا مرد) می تواند مرا خوشحال کند و در زندگی موجب آرامش من شود تنها در نتیجه ی رشد شخصی خود و کشف خود واقعی شماست. در حقیقت با رشد و تغییر شخصی شما، خواسته هایتان از همسرتان نیز تغییر خواهد کرد.چنان چه هنوز وقت کافی صرف خودشناسی واقعی نکرده اید به سادگی نمی توانید بفهمید از همسرتان چه می خواهید و این که اساساً چه کسی برایتان مناسب است.
۰ نظر

راه هایی برای حل مشکلات سال اول ازدواج

راه هایی برای حل مشکلات سال اول ازدواج


نوعروس‌ها و تازه دامادها انتظار دارند که سال اول زندگی‌شان هم درست مانند ایام ماه عسل شیرین و بدون هر گونه مشکل، دعوا و جر و بحثی باشد.

 اگر شما هم جزو این دسته هستید جدا دچار سوء تفاهم شده اید! اغلب زوج‌ها در این دوازده ماه روزهای سختی را سپری می‌کنند و اگر بلد نباشند که چطور رابطه شان را مدیریت کنند و از پس مشکلات بربیایند دچار مشکلات جدی می‌شوند. مهم ترین این مشکلات در سال اول ازدواج چیست؟ ادامه مطلب را از دست ندهید.

 

1. یک لحظه هم از من جدا نشو!
بعد از ماه عسل معمولا مردها توقع دارند که زندگی شان روال عادی خودش را پیدا کند. حالا که مراسم عروسی تمام شده و دیگر درگیر جزئیات مراسم و خرید و... نیستند دلشان می‌خواهد بعضی وقت‌ها باشگاه بروند، دوستانشان را ببینند در حالیکه معمولا نوعروس‌ها می‌خواهند شوهرشان هر ثانیه از وقت‌هایی را که سرکار نیستند با آنها بگذرانند و اگر احساس کنند که حواس همسرشان حتی برای چند دقیقه معطوف به موضوع دیگری شود ناراحت می‌شوند و حتی بهشان بر میخورد.
این مساله در مورد زوج‌هایی رخ می‌دهد که از نظر شخصیتی با هم متفاوتند. یعنی مرد می‌خواهد کمی فضای به اصطلاح تک نفره در اختیار داشته باشید و همسرش می‌خواهد هر طور شده در هر ساعتی از شبانه روز تمام حواس مرد را به خودش جلب کند و مدام در تلاش برای حفظ رابطه است. برای این که این مسئله اسباب دردسرتان نشود حتما درباره انتظاراتی که از همسرتان دارید با او صحبت کرده و البته هر دو نفرتان هم تفریحات و سرگرمی‌های منحصر به فردی برای خودتان داشته باشید و گاهی اوقات اجازه دهید طرف مقابل وقتش را با دوستانش بگذارند.

 

2. چرا مرد من اینقدر اعصاب خردکن است؟
همیشه آن ویژگی همسرتان که در اولین دیدار تبدیل به آهن ربایی برای جذب شما به او شده معمولا جزو اولین خصوصیات اخلاقی اوست که در سال اول ازدواج برای‌تان آزار دهنده می‌شود. علتش هم این است که مامعمولا جذب آن خصوصیت یا ویژگی طرف مقابل مان می‌شویم که خودمان آن ویژگی را نداریم. این مساله خیلی هم طبیعی است و در واقع یکی از مراحلی است که باید برای تطبیق دادن خودتان با هم طی کنید. پس سعی کنید به جای نشان دادن واکنش منفی تلاش خود را بکنید تا با همسرتان همراه شوید و کم کم می‌بینید که علاقه‌تان به این ویژگی خاص از همسرتان سرجای خودش بر می‌گردد.

 

3. باید همیشه طرف من را بگیری
یکی از مسائلی که زوج‌های جوان در سال اول ازدواج خود با آن رو به رو می‌شوند و واقعا نمی‌دانند که باید چه عکس العملی نشان بدهد، توقع طرف مقابل از آنهاست تا در همه مسائل خانوادگی طرف همسرشان را بگیرند و از او دفاع کنند. بد نیست این طور وقت‌ها در مورد مسائل خانوادگی با هم صحبت کنید و به این نتیجه برسید که چطور می‌توانید این موقعیت‌ها را بدون دشمن تراشی مدیریت کنید.

 

4. چرا دیگر میلی به من نداری؟
خیلی از نوعروس‌ها می‌گویند چه اتفاقی افتاده که همسرشان دیگر شور و حرارت دوران عقد را ندارد و هر روز هوس نزدیکی کردن به سرش نمی‌زند! خیلی‌ها به اشتباه شروع به سرزنش کردن خودشان می‌کنند و مدام دنبال عیب و ایرادی در وجودشان می‌گردند که باعث سردی شوهر شده است. اما آیا این فکرها واقعیت دارد؟ این مساله تا حدی طبیعی است چون پس از ازدواج اولویت‌های دو طرف تا حدی تغییر می‌کند. معنایش این نیست که رابطه زناشویی اهمیتی ندارد یا فراموش شده است ولی موضوع این است که رابطه جنسی یکی از اولویت‌های زندگی در کنار کار و مسئولیت‌های خانوادگی و... است.

 

5. چرا ما هیچ علاقه مشترکی نداریم؟!
دو نفری که با هم ازدواج می‌کنند لزوما علاقه مندی‌های مشترکی ندارند و اگر برای یافتن زمینه‌های مشترک بیش از حد تلاش کنند فقط خودشان را خسته می‌کنند. یادتان باشد که ازدواج شما لزوما بر پایه علاقه مندی‌های مشترک بنا نشده و اگر احساس می‌کنید از سرگرمی‌های همسرتان خوشتان نمی‌آید یا دوست ندارید در آنها سهیم شود، نگران نشوید که مبادا ازدواج‌تان در حال از بین رفتن است.

هیچکس همسر کاملی نیست و هیچ کسی پیدا نمی شود که دقیقا نیمه دوم شما باشد. مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید که تفاهمی کامل با هم داشته باشید

راهکارهایی برای شیرین شدن سال اول زندگی


انتظارات خود را مدیریت کنید
هیچکس همسر کاملی نیست و هیچ کسی پیدا نمی شود که دقیقا نیمه دوم شما باشد. مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید که تفاهمی کامل با هم داشته باشید یا از تمام حرکات و افکار همسرتان راضی باشید. گاهی در مورد موضوعاتی پیش پا افتاده باید کوتاه بیایید و یا به موضوعی عادت کنید. این موضوعات می تواند طریقه مسواک کردن همسرتان و یا عادت صحبت کردن باشد. حتی ازدواجی که با عشقی عمیق شروع شده است در همان ماه‌های اول روی دیگر خود را نشان می دهد، تفاوت‌های جزیی در رفتارها گاهی شما را عصبانی می کند. هروقت دچار چنین مشکلاتی شدید نفسی عمیق بکشید، سعی کنید در همان لحظه بحث نکنید، به خوبی‌های همسرتان فکر کنید. بعد ازمدتی اگر نتوانستید با موضوع کنار بیایید، با آرامش آن را با همسرتان مطرح کنید.


وفادار باشید
بعد از ازدواج، همسرتان مهمترین شخص در زندگی‌تان است و مهم ترین دغدغه ذهنی‌تان است. شما باید کمی مرزهایتان را با خانواده، دوستان و همکارانتان پر رنگ کنید تا در آن میان یک سرزمین با مرزهای مشخص برای خودتان و همسرتان داشته باشید و برای تحکیم ارتباط و استقلالتان تلاش کنید. از این به بعد باید در مراحل زندگی با هم باشید و خوشی‌های مشترکی را تجربه کنید و در سختی‌ها کنار هم باشید. یکی دیگر از جنبه‌های وفاداری این است که هیچگاه با هیچ کس در مورد کمبودها و مشکلات و بدی‌های همسرتان صحبت نکنید. اگر در زندگی مشترکتان دچار مشکلی شدید در مورد آن تنها با همسرتان صحبت کنید، نه با دوستان و یا خانواده تان.


زبان مشترک پیدا کنید
در رابطه زناشویی مرزی برای ارتباط وجود ندارد. نباید از هم خجالت بکشید و چیزی از احساساتتان را پنهان کنید. یاد بگیرید چگونه به بهترین وجه به همسرتان بفهمانید که در یک لحظه حوصله ادامه بحث را ندارید و یا موضوعی برای شما جالب نیست. ابراز احساسات کنید، از او تشکر کنید و یا معذرت خواهی کنید و هربار این جملات را به کار ببرید. سعی کنید مکالمات‌تان تا آنجا که می تواند پر از شوق و مثبت اندیشی باشد.

از یکدیگر حمایت کنید
سخنان حمایتی شیرین تر از انتقاد است، پس سعی کنید انتقاد را با محبت همراه کنید. باید تلاش کنید که هر چند اندک زندگی روزمره همسرتان را ساده و شیرین تر کنید. در طول روز، زمانی هر چند کوتاه را برای توجه به هم و گفت وگو باهم در نظر بگیرید. با این کار احساس بهتری نسبت به هم خواهید داشت. سعی کنید هروقت که برایتان ممکن است در کارها به هم کمک کنید. گاهی شما ظرف‌ها را جمع کنید و یا حمام را بشویید. هیچگاه منتظر نباشید که کاری را که به طور مشخص وظیفه هیچکدامتان نیست را همسرتان انجام دهد، سعی کنید پیش دستی کنید. شاید این توصیه‌ها بسیار ساده و ابتدایی به نظر بیایند اما همین نکته‌های جزیی رابطه‌تان را می سازد.


به زندگی شخصی‌تان اهمیت بدهید
درست است که رابطه زناشویی مهمترین رابطه شما است اما شما نقش‌های دیگری نیز در جامعه دارید. یکی از بزرگ ترین دغدغه‌های ذهنی زوج‌های جوان چگونگی نگاه داشتن ارتباط قدیمی‌شان بعد از ازدواج است. ازدواج هیچگاه نباید باعث شود که شما با خانواده و دوستان قطع رابطه کنید. این در مورد علاقه‌ها و فعالیت‌های شخصی‌تان نیز صدق می کند. نیازی نیست که شما تمام سرگرمی هایتان را کنار بگذارید، بلکه باید توجه کنید که با ازدواج شما در مورد رابطه‌تان مسئولید و باید مسئولانه زندگی‌تان را برنامه‌ریزی کنید و در مورد آنها باید همراه همسرتان تصمیم بگیرید.

دلیل نادرست ازدواج

هیچ کس منکر این نیست که ازدواج خوب است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا برای چی  دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد. پس حواستان را جمع کنید!

1. شورش علیه والدین

 

خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که به خانوادهایشان دهن کجی کرده باشند. در این ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام بگیرید، باز هم دودش به چشم خودتان می رود. چون این بار هم خانواده را از دست داده اید و هم پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.

 

2. جستجوی استقلال

 

معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود. بعضی ها م ی خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با قاشق چایخوری بخورید، در این کار هم موفق می شوید. البته که فرض محال محال نیست اما قیمت این فرض خیلی بالاست!

 

3. التیام یک رابطه شکست خورده

 

این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها بی توجه به آن تن در می دهند. این که در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و نه شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.

 

4. فشار خانواده و اجتماع

 

زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه، داری تو خونه می ترشی !... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و رد کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث های این طوری از هر طرف به سویتان جاری می شود. انصافا فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند.

 

5. ازدواج اجباری

 

خوشبختانه دوره این کار در حال ور افتادن است. اما خیلی پیش می آید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی ای در پیش روی این زوج اجباری است.

 

6. نیاز جنسی

 

یعنی اینکه یک نفر فقط و فقط به خاطر نیاز جنسی اش ازدواج کند و نه چیز دیگر... مسلما بی خردی بزرگی است.

 

احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید

 

7. دلایل اقتصادی

 

‌بعضی وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.یعنی طرف ازدواج کند به این دلیل که به واسطه ی خانواده زن یا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله ای بهم بزند و به رفاه اقتصادی برسد.

 

8. تنهایی و استقلال

 

‌بعضی موقع ها یک نفر به خاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی می کند، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که چیز زیادی برای شما ندارند.

 

9. احساس گناه یا ترحم

 

‌اگر دل ادم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمی تواند مثل زن و شوهرعای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده بعدها احساس قربانی بودن پیدا میکند.

 

10. احساس کمبود یا تهی بودن


بعضی از احساس کمبودها و احساس تهی بودن ها هیچ ربطی به ازدواج کردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص کودکی شان را بر طرف کند. آنها با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد.

 

11. احساس گناه

 

زمانی که ادامه یک ارتباط باعث به وجود آمدن این احساس می شود که اگر ازدواج نکنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلکه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یک طرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد.

 12. ازدواج ابزاری

 

گاهی انگیزه‌ی‌ اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روان‌شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر می‌شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه‌ی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرس‌های متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت می‌گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل‌های زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج‌ها، بالا می‌باشد.

 13. ازدواج به خاطر آرزوهای پدر و مادر

احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید.

گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل یا نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله ای برای رسیدن به هدف های دیگر می شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامه زندگی مشترک در خارج، با او ازدواج کند!
ازدواج یک نیاز طبیعی است و در این هیچ شکی نیست. اما باید دلایل منطقی برای آن داشته باشیم.

شاید شما هم شنیده باشید که می گویند فلانی هنوز وقت ازدواجش نرسیده است، این حرف فقط خطاب به آن هایی گفته نمی شود که سن شان کم است یا شرایط و پیش نیازهای اولیه و لازم ازدواج را ندارند، گاهی اوقات برخی از افراد دور و برمان دلایل بچگانه و ناپخته ای برای ازدواج دارند و براساس همین دلایل پای سفره عقد می نشینند، ولی وقتی در ازدواج به اهداف خود نمی رسند آن جاست که تازه احساس پشیمانی و شکست می کنند، غافل از این که کمی دیر شده است.

در این گزارش به بررسی دلایل درست و نادرست برای ازدواج می پردازیم که درادامه می خوانید:

دلایل درست ازدواج

بد نیست ابتدا نگاهی به دلایل درست و قابل قبول برای ازدواج بیندازیم اگر برای ازدواج این دلایل را دارید نشان می دهد که به قدر کافی عاقل شده اید و انگیزه درست برای ازدواج دارید، در حقیقت وقت ازدواج تان رسیده است.

۱- مصاحبت و همراهی : دختر و پسر به یک سنی که می رسند دوست دارند یک کسی را داشته باشند که از حال و روزشان برایش حرف بزنند، مسائل زندگی شان را به او بگویند و... و در مقابل طرف دیگر به حرف هایشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند و در یک کلام همراهشان باشد. این یک نیاز طبیعی و معقول است. اگر یکی از دلایلی که می خواهید ازدواج کنید داشتن یک همراه و همنشین خوب است، پس بجنبید که دیر نشود.

۲- عشق و محبت: همه انسان ها به مهر و محبت نیاز دارند اما گاهی کار به جایی می رسد که نیاز دارید یک نفر باشد که دوستش داشته باشید و او هم شما را دوست داشته باشد. کسی که عشق و محبتش جدا از عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. البته فراموش نکنید که عشق و محبت می تواند لازمه یک ازدواج باشد ولی برای آن کافی نیست. (درباره این که چرا عشق برای ازدواج کافی نیست در شماره های گذشته مفصل صحبت کردیم)

۳- شریک حمایت کننده: دخترها و پسرها معمولا می خواهند کسی را داشته باشند که در کنارش احساس آرامش و امنیت کنند و به خاطر همین ازدواج می کنند. یعنی دنبال یک شریک خوب می گردند که در زندگی حامی آنها باشد. این نه تنها ضعف نیست، که یک نقطه قوت هم هست، در واقع شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند به بقای ازدواج کمک کند ولی اگر هدف یکی از دو نفر از ازدواج فقط رشد خود و رسیدن به علایق شخصی باشد، این ازدواج با شکست مواجه خواهد شد.

۴- نیاز جنسی: گرایش انسان ها به جنس مخالف یک غریزه طبیعی است. اصلا یکی از دلایلی که ازدواج تداوم پیدا می کند همین است که هر کسی به یک مکمل و شریک از جنس مخالف نیاز دارد و ازدواج تنها راه طبیعی و مشروع پاسخ به این نیاز است. البته نیاز جنسی نیز نباید تنها دلیل برای ازدواج باشد.

۵ - والد شدن: دلیل درست دیگر برای ازدواج صاحب فرزند شدن است. والد شدن موهبتی است از سوی خداوند و آمیخته با تجربه هایی ناب، درباره مزایای والدشدن نیز در شماره های گذشته صحبت کردیم و گفتیم که اگر زوجین از نظر روحی آماده والد شدن باشند. آمدن فرزند می تواند بر دوام ازدواج شان تاثیر مثبت داشته باشد.

دلایل نادرست ازدواج

هیچ انسان عاقل و بالغی منکر این نیست که ازدواج خوب و لازم است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا چرا دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما در نا خودآگاه دلایل غیرمنطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است در آینده دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش از عهده هیچ کس برنیاید. پس حواستان را جمع کنید در ادامه شما را با چند دلیل نادرست برای ازدواج آشنا می کنیم:

۱- لج بازی با والدین: خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که با خانواده هایشان لج بازی کرده باشند. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام هم بگیرید، باز دودش به چشم خودتان می رود. چون با این کار خانواده تان را از دست داده اید و پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.

۲- فقط برای استقلال: معمولا آدم ها باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود؛ بعضی ها می خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با چنگال بخورید، در این کار هم موفق می شوید! البته همیشه فرض محال، محال نیست اما هزینه این فرض خیلی بالاست!

۳- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها از روی غفلت به آن تن در می دهند. اگر در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و «نه» شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با فرد دیگری به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید، سخت در اشتباه هستید...

۴- فشار خانواده و اجتماع: «زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه»، «به این خواستگار جواب بده داری تو خونه می ترشی !» و... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و شما بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و شما ردشان کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث هایی از این قبیل از هر طرف به سویتان جاری می شود. هر چند این مسائل فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند ولی حواستان باشد که تنها، به دلیل خلاص شدن از این فشارها ازدواج نکنید.

۵- به خاطر آرزوهای پدر و مادر: خوشبختانه این موضوع در حال ور افتادن است. اما گاهی پیش می آید که پدر و مادری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی در پیش روی این زوج اجباری است. احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر برای فرزندان واجب است اما نه این که اگر والدین تان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آن ها از خواسته و علاقه خود چشم پوشی و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آن ها کنید. در ضمن طوری هم نباشد که از آن طرف بام بیفتید و برای ازدواج، خودسرانه عمل کنید، هر چقدر هم که تحصیلات داشته باشید باز هم تجربه تان از والدین تان کمتر است. پس در انتخاب همسر مشورت ها و نصایح آن ها را بسیار بسیار جدی بگیرید.

۶ - پول، پول، پول!: بعضی وقت ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکسته شوند یا به هر دلیلی شما را به خواسته پولکی‌تان نرسانند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.

۷- درمانی برای تنهایی: بعضی موقع ها یک نفر صرفا به خاطر این که تنهاست، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون این که شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید بالا می رود و یا از روابطی سر در خواهید آورد که هیچ سودی برای شما ندارد.

۸- احساس گناه یا ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که روابط آن ها نمی تواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. این طوری حتما کسی که دلسوزی کرده است بعدها احساس قربانی بودن می کند.

۹- احساس کمبود یا تهی بودن:بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود، ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص کودکی شان را بر طرف کند. آنها با این عمل از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آن ها بازی کند که ممکن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود.

۱۰ - ازدواج ابزاری:گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل یا نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله ای برای رسیدن به هدف های دیگر می شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامه زندگی مشترک در خارج، با او ازدواج کند!

بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... انجام می گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل های زندگی، کم و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج ها، بالا است.

با اشتباهات نامزدمان چه کنیم؟

    بدون شک همه آدم ها هرچقدر هم که خوب و با تجربه باشند باز هم دچار اشتباهات کوچک و بزرگ می شوند. چه بسیار پدر و مادرها و پدربزرگ و مادر بزرگ ها که پس از سال ها زندگی مشترک با یکدیگر هنوز هم اشتباهات بسیاری می کنند و همسرشان را از خود می رنجانند.

 

بدیهی است که ارتکاب به اشتباهات برای دختر و پسری که تازه با یکدیگر آشنا شده و عقد کرده اند و نسبت به روحیه و اخلاقیات نامزدشان آشنایی چندانی ندارند بسیار بیشتر از افرادی است که سالهاست با یکدیگر زندگی کرده اند و به قولی چم و خم یکدیگر را به خوبی می شناسند.

 

دختر خانم ها و آقا پسرهایی که تازه عقد کردید یا در شرف ازدواجید باید از همین ابتدای زندگی مشترکتان بیاموزید که اگر در زندگی تان و در رابطه با نامزدتان دچار اشتباهی شدید چه کارهایی انجام دهید تا شرایط به حالت عادی بازگردد.

 

اشتباهات چندگونه اند

 

-اشتباهات کوچک: اشتباهاتی که با برخی از اقدامات ساده قابل جبران می باشند.

 

-اشتباهات بسیار بزرگ: اشتباهاتی که فرد برای جبران آنها باید بسیار تلاش کند. گاه حتی برخی از این اشتباهات از دید افراد غیر قابل جبران هم می باشند.

 

راه‌های جبران اشتباهات

 

-پذیرش اشتباه: اولین مرحله جبران اشتباهات پذیرش خود اشتباه است. فرد باید ابتدا بپذیرد که کار یا فعالیتی که انجام داده اشتباه بوده و به همین دلیل نامزدش از وی دلخور است پس باید اشتباهش را جبران نماید.

 

-اقرار به اشتباه: در این مرحله فرد باید به همسرش بگوید که متوجه اشتباهش شده است و به دلیل این خطا پشیمان است و دوست دارد که مورد بخشش همسرش قرار گیرد.

 

- تلاش برای عدم تکرار اشتباه: فرد باید به نامزدش قول بدهد که همه تلاشش را جبران اشتباهش و عدم تکرار آن خواهد کرد.

وقتی نامزدتان به خاطر اشتباهش از شما عذرخواهی کرد،‌ برای بخشش وی خیلی سرسختی به خرج ندهید. بدانید که او با پذیرش اشتباهش و طلب عذرخواهی از شما شجاعت بسیاری به خرج داده و در واقع با این کار غرورش را زیر پاگذاشته است. عدم بخشش شما یعنی له کردن غرور نامزدتان

 

رفتار شما در مقابل اشتباهات همسر

 

اگر نامزدتان اشتباهی کرد و پی به اشتباهش برد و از شما درخواست بخشش داشت حتماً به نکات زیر توجه نمایید:

 

- سعی کنید بیشتر از آنکه به اشتباه نامزدتان بیاندیشید،‌ خوبی هایش را برای خود تکرار کنید. همانگونه که مرور اشتباه دیگران باعث بیشتر عصبانی شدن می شود، مرور خوبی هایشان نیز باعث ایجاد محبت بیشتر به آنها می گردد. این کار باعث ایجاد محبت بیشتر در وجودتان شده و بخشش را برایتان راحتر می کند.

 

-وقتی نامزدتان به خاطر اشتباهش از شما عذرخواهی کرد،‌ برای بخشش وی خیلی سرسختی به خرج ندهید. بدانید که او با پذیرش اشتباهش و طلب عذرخواهی از شما شجاعت بسیاری به خرج داده و در واقع با این کار غرورش را زیر پاگذاشته است. عدم بخشش شما یعنی له کردن غرور نامزدتان.

 

-همان اندازه که بخشش سریع و بی قید شرط نامزدتان مهم است،‌ نحوه برخورد پس از آن نیز بسیار مهم است. اگر نامزدتان را بخشیدید نباید طوری با او برخورد کنید که حس به رخ کشیدن اشتباه،‌ سرکوفت و یا شرمندگی در او زنده شود. البته این به آن معنا نیست که اصلاً در مورد اشتباهش با او صحبت نکنید. صحبت در مورد این اشتباه را به زمانی مناسب موکول نمایید.

 

-سعی کنید با بخشش و برخورد مناسبتان نامزدتان را در اصلاح اشتباهش یاری دهید.

بدترین اشتباهات دوران نامزدی

بخشی از اشتباهاتی  که در این دوران اتفاق می افتد و گاهی تا آخر عمر گریبانگیر دو طرف می شود، به خاطر همین هیجان زدگی هاست. بخش دیگر این اشتباهات فرهنگی است.بلاتکلیف بودن یا اختلاف نظر فرهنگی دو خانواده در مورد دوران نامزدی بخشی از این عوامل فرهنگی را تشکیل می دهد. شاید شما در مقابل اشتباه بودن بعضی از این موارد جبهه داشته باشید، فقط با این پیش زمینه این مطلب را بخوانید که هر کدام از این اشتباه ها بعدها منجر به یک مشکل جدی در رابطه همسران شده که حالا در این لیست قرار گرفته است.

- خانواده ها محدودیت نگذارید!
حالا درست است که این مجله مال جوان هاست اما این قسمت را می توانید راست بگذارید جلوی پدر و مادرهایی که نامزدها را بیش از حد محدود می کنند؛ جوری که دو طرف حتی برای یک حرف زدن ساده خصوصی هم فرصت نداشته باشند.
محدودیت بیش از حد ایجاد کردن خانواده ها در دوران نامزدی باعث می شود که دو طرف نتوانند نسبت به یکدیگر شناخت کافی پیدا کنند.ضمن اینکه احترام به بلوغ فکری جوان ها ایجاب می کند خانواده ها در این مورد کمی بازتر عمل کنند. البته دخالت خانواده ها در این مرحله اشتباه ترین اتفاقی است که می تواند بیفتد.

- رابطه جنسی نداشته باشید
مهمترین حریم و مرز دوران نامزدی رابطه جنسی است. تجربه نکردن رابطه جنسی به این دلیل توصیه می شود که در صورتی که افراد احساس کردند مناسب یکدیگر نیستند و لازم شد از هم جدا شوند، این جدایی به راحتی انجام شود.در صورت برقراری رابطه جنسی هم پسر بیشتر احساس تعهد می کند و هم دختر ناتوانی بیشتری برای جدایی احساس می کند. این در فرهنگ کشور ما بسیار مهم است. ضمن اینکه تفاوت های جنسیتی هم در این مورد مهم هستند.
معمولا پسرها دوست دارند که هر چه سریعتر رابطه جنسی با نامزدشان را تجربه کنند. برای آنها رابطه جنسی بیشتر فیزیولوژیک است تا عاطفی اما دخترها به محض اینکه با کسی رابطه جنسی برقرار کردند، به او از لحاظ عاطفی هم وابسته می شوند. در واقع در رابطه جنسی دخترها رگه های عاطفی بسیار پررنگ هستند. همین تفاوت هم باعث می شود که جدایی بعد از رابطه جنسی برای دخترها بسیار سخت تر باشد.

- رابطه نامزدی را جار نزنید
یادتان باشد که هر چه رابطه نامزدی پنهان تر باشد و افراد کمتری از اقوام و آشنایان شما یا همسرتان از آن خبر داشته باشند، راحت تر می توان از یکدیگر جدا شد. هر چه این رابطه بیشتر در چشم باشد، شما تعهد ناخواسته بیشتری به ادامه دادن آن دارید؛ مخصوصا در فرهنگ ما «من اجتماعی» پررنگ تر از «من فردی» است.

این تعهد ناخواسته و پیچیده را همه شما احتمالا در موارد دیگری مثل انتخاب شغل، انتخاب رشته دانشگاهی یا هر تصمیم مهم دیگر زندگی که دیگران زود از آن خبر شده اند احساس کرده اید. در مهمترین تصمیم زندگی یعنی ازدواج، شما هر چه بیشتر رابطه را داد بزنید، بیشتر در آن گیر می کنید.

- رفت و آمد زیاد از حد نداشته باشید
یادتان باشد که رفت و آمدها در دوران نامزدی باید منظم و قانومند باشند. به هر حال شما می خواهید چیزی شبیه به زندگی واقعی تجربه کنید و در زندگی واقعی هم هر کسی بیش از حد برای طرف مقابلش وقت نمی گذارد! ضمن اینکهرفت و آمدها اگر خانواده ها را هم دربر گیرد موجب زحمت متقابل خانواده ها می شود. اگر هم خودتان به تنهایی به خانه پدری فرد مورد نظر می روید، زیاد رفتن به آنجا می تواند هم موجب ناراحتی آنها و خجالت کشیدن خودتان شود. بروید و بشناسید اما در حد معقول.

- از طرف مقابلتان بت نسازید
وقتی از طرف مقابل بت می سازیم و او را موجودی بی عیب و نقص و مقدس تصور می کنیم، خودمان را فراموش می کنیم و فکر می کنیم در مقابل این انسان برتر هیچ هستیم! ولی او هم مثل ما آدم است؛ با همه خصوصیت های خوب و بد یک آدم؛ مثل خودما. بنابراین طرف مقابل را باید آنطور که هست و با همه خوبی ها و بدی هایش ببینیم و بعد، هر تصمیمی که خواستیم بگیریم. البته اینکه طرف مقابلمان را بی نقص تصور کنیم، می تواند دلایل روانکاوانه عجیب و غریبی داشته باشد و بی نقص بودن طرف مقابل یکجورهایی به رخ کشیدن سلیقه خودمان به خودمان است؛ یعنی این معنا را می دهد که من آنقدر آدم والایی هستم که به کمتر از موجود بی نقص راضی نمی شوم. حواستان به این مکانیسم های دفاعی گول زننده باشد.

- عشقتان را تحمیل نکنید
اگر احساس کنیم کسی می خواهد خودش را به ما تحمیل کند، چه می کنیم؟ اولین واکنش ما «فرار کردن» از دست اوست؛ بنابراین به جای «تحمیل کردن» خودمان به طرف مقابل، خیلی عادی رفتارت کنیم؛ نه آنقدر بی اعتنا و نه آنقدر احساساتی که او را پشیمان کنیم و فراری بدهیم؛ خودمان باشیم و بگذاریم گذر زمان و رفتار منطقی هر دوی ما عشق و علاقه پایدار و محکمی را بینمان ایجاد کند؛ عشق هر دوی ما، عشق و علاقه پایدار و محکمی را بینمان ایجاد کند؛ عشق ناشی از یک حس خوب معمولا کسانی که شخصیت نمایشی دارند اینگونه رفتار می کنند؛ یعنی می خواهند همیشه احساساتشان در چشم طرف مقابل باشد و با او اغواگرانه حرف می زنند. اگر واقعا یکی از نامزدها همیشه و در مورد همه آدم ها اینگونه رفتار می کند مراجعه به روانشناس الزامی است. البته این قضیه می تواند فرهنگی هم باشد؛ یعنی چون در فرهنگ ما دوره نامزدی دوره شیرین و شیرین ترین دوره ها تعریف شده است، پس ما حتما باید احساساتمان را به یکدیگر به شدت نشان دهیم.

- خودبزرگ بین نباشید
نقطه مقابل بزرگ بینی طرف مقابل، خود بزرگ بینی است. اطمینان و اعتماد بیش از حد به خود، بین نامزدها فاصله می اندازد و نمی گذارد احساسات یکدیگر را درک کنیم. از طرفی گاهی وقتی دچار خودبزرگ بینی می شویم، نمی توانیم یا بهتر بگوییم، عمدا نمی خواهیم احساساتمان را به طرف مقابل نشان بدهیم و همین «فاصله» به تدریج باعث دوری و سپس جدایی می شود. این قضیه هم می تواند به دلیل همان باورهای غلط فرهنگی باشد «ناز کردن باعث عزیز شدن می شود». در واقع اینگونه نیست. لااقل در قرن بیست و یکم دیگر اینگونه نیست! خودبزرگبین حتی اگر به قصد ناز کردن باشد، باعث می شود که فضایی فراهم شود که همه چیز حول خودمحوری شما می چرخد. اینگونه دیگر نه فرصت شناخت عمیق پیش می آیدو نه رابطه عاطفی سالم شکل می گیرد.

- دروغ نگویید
دروغ گفتن و تظاهر کردن بی فایده است، چون طرف مقابل به راحتی احساس ما را می فهمد. بنابراین «صداقت» اولین و مهمترین نکته برای شروع یک زندگی مشترک و سالم و موفق است. حتی اگر صداقت ما باعث قطع پیوندمان در همان دوران نامزدی شود نباید بترسیم؛ چون مطمئنا رابطه معیوب بوده و دیر یا زود این رشته پاره می شده است. هر چه فضا بازتر باشد و ما بتوانیم خود واقعیمان را به نامزدمان نشان دهیم، در زندگی آینده راحت تر خواهیم بود. این خود واقعی هم نقاط منفی و هم مثبت شخصیت ما را دربر می گیرد.

- رازهای شخصی تان را افشا نکنید
البته دروغ نگفتن به این معنی نیست که لازم است ما ریز و درشت زندگی مان را برای نامزدمان بگوییم. بسیاری از رازها هستند که فقط ما یک طرف آنها هستیم و آشکار کردنش برای همسرمان تبعاتی برای نفر سوم دارد، ضمن اینکه خیلی از رازها را آشکار کردن فقط باعث سوء تفاهم می شود و رابطه را بیشتر به هم می ریزد. سوالی که بسیاری از نامزدها از روانشناسان خانواده می پرسند این است که آیا ما باید در مورد روابط قبلی خودمان همه چیز را به نامزدمان بگوییم. جواب روانشناسان یک نه با شرط و شروط است. آنها می گویند که لازم نیست از تمام جزییات رابطه قبلی شما خبردار شود. اگر او سوالی پرسید می توانید بگویید که کسانی بوده اند اما مهم این است که الان تو در زندگی من هستی و من به تو متعهدم. در واقع ما در زندگی گذشته تعهدی به هم نداشته ایم که حالا بخواهیم رابطه هامان را برای هم رو کنیم.

- مقایسه نکنید
خیلی از ما عادت کرده ایم زندگی و روابط شخصی مان را را رابطه و زندگی دیگران مقایسه کنیم و به دنبال این مقایسه هم یا از طرف مقابل توقع های خاصی داشته باشیم یا انتقام ناکامی های قبلیمان را از نامزدمان بگیریم! مقایسه کردن را فراموش کنیم و به خاطر بسپاریم که رابطه هر کدام از ما منحصر به فرد است و مثل خود ما و رفتارهای ویژه خود ما هستند. متاسفانه مقایسه کردن ها مخصوص در خانم ها می تواند از همان اول تخم کینه را در دل طرف مقابل بکارد.
به عنوان مثال کسی که از نامزد شاغلش می خواهد که وقت بیشتری برایش بگذارد به این دلیل که فلان کس وقت بیشتری برای نامزدش می گذارد. این مقایسه ها معمولا بدون در نظر گرفتن سن، وضعیت شغلی، وضعیت مالی، وضعیت تحصیلی و وضعیت فرهنگی طرف مقابل صورت می گیرد.
ضمن اینکه مقایسه کردن های این شکلی باعث می شود که نامزد شما – که او هم در حال بررسی شماست – به این نتیجه برسد که با آدم بی انصافی نامزد کرده است و همین مقدمه جدایی را فراهم آورد. در نهایت اینکه این مقایسه ها ممکن است بتواند در دوران نامزدی رفتار نامزدتان را موقتا عوض کند و او به خاطر شما دست به کارهایی بزند اما ناخواسته بودن این کارها هم طعم تلخی را در ذهن او به جا خواهد گذاشت و هم کمکی به هدف نامزدی یعنی شناخت بیشتر نمی کند.

ازدواج، همسر شما را تغییر نخواهد داد!

  مردم بعد از ازدواج تمایل بیشتری برای تغییر رفتار خود نخواهند داشت. یکی از دلایل عمده که سازگاری  زوج های جوان را با ازدواج مشکل تر می کند، ایده آل گرایی افراطی آنهاست. ارتباطات پیش از ازدواج اغلب با افسانه ها و خیال پردازی ها پر می شود، به ویژه این اعتقاد که صفات نامطلوب همسر بعد از ازدواج تغییر خواهد کرد.

 

متأسفانه، ازدواج نه مردم را تغییر می دهد و نه زمینه نفوذ و اثرگذاری دیگران را برای آنها آسانتر می کند. در حقیقت، ازدواج اغلب صفات نامطلوب را برجسته تر می کند.

 

شخصی که قبل از ازدواج اغلب دیر بر سر قرارهایش حاضر می شد، نوعاً بعد از ازدواج نیز اینگونه عمل خواهد کرد. شخصی که قبل از ازدواج شلخته بوده، بعد از ازدواج نیز شلخته خواهد بود؛ اما شلختگی او بعد از ازدواج آشکارتر و مشکل سازتر است.

 

گاهی این تفکر اشتباه در مورد مشکلات و صفات عمیق تر شخصیتی نیز اتفاق می افتد. برای مثال بسیار دیده شده است که دختری به پسری معتاد علاقه پیدا می کند و به خواستگاری او جواب بله می دهد با این عنوان که او تغییر می کند و یا او را تغییر می دهم.

 

بر عکس این موضوع هم دیده می شود، پسرانی که بعد از ازدواج می خواهند سبک زندگی و یا شخصیت همسرشان را تغییر دهند. مواردی که این تغییرات اتفاق افتاده است در برابر مواردی که این تغییرات صورت نپذیرفته است، تقریباً صفر است.

 

در حقیقت، ازدواج نمی تواند مردم را تغییر دهد، حتی ممکن است صفات نامطلوب به علت ارتباط بیشتر در ازدواج آشکارتر شود.

 

یک زن جوان که درباره یک مشکل جدی که قبل از ازدواج شروع شده بود، صحبت می کرد، گزارش داد: نامزد او تا قبل از شب عروسی با او مهربان و مؤدب بود. سپس او عصبانی شد و عصبانیت خود را در یک بحث بر سر هزینه های جشن عروسی نشان داد. او (خانم) فکر کرد که دلیل رفتار نامزدش نگرانی او درباره مراسم جشن عروسی بوده، با او ازدواج کرد. در ۶ ماه اول ازدواج همسر او بارها با او بدرفتاری جسمی داشت. او بعد از یک سال از همسر خود طلاق گرفت.

رویای لذت بخش پیش از ازدواج می تواند واقعیت های زناشویی را مختل کند!


تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه

بسیاری از جوانان تصور می کنند:که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است.و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند. در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می باشد.

 

دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست .برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد.زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می خواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می کند.

 

در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می کردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می کردی که گذشته و حالت از خودت می باشد.وآزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی.همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین که وارد زندگی مشترک می شوی شرایط کاملا تغییر می کند.اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است. اینجا صحبت از یک عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است.در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی.

 

دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است.در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی.اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می کنی.اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند.ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند.اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود.اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است.بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می دهد.و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند.اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می شود.که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می پذیرد.

 

بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند.یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند. یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می کردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود.در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند.او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم .من کانون عشق و عاطفه هستم .من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم.محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم.

 

زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند .بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است.چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می کنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد.در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می کنند.

 

در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است.و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.

 

 

خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟


هموطن حتما در دوران تجردتان مواقعـی پـیـش آمـده کـه شـنــیـده باشـیـد خــانمهامعمولا نمی توانند مرد نجیب، حساس و خـوب و مـهـربـان مـورد نـظـر خـود را پـیـدا نمایند.همچنین مطمئنا برای شما هم پیش آمده که بخواهید آن مرد مورد نـــظر باشید و حتما فکر کرده اید که نباید در مقابل خانمها مـقـاومــت زیادی از خود نشان دهید.ولی در کمال ناباوری ایــن مورد جواب نخواهد داد، خانمهای زیادی اطراف شــما وجـود خــــواهند داشت اما با هیچ کدام از آنان نمی توانید رابطه عـاشقـانـه داشـته بـاشیـــد و زندگی مشترک شروع کـنـید. در نـهایـت سرگردان می شـــوید که در چه جهنمی گرفتار آمده اید.

 

من این قضیه را برای شما روشن خواهم کرد، تفاوت قابل توجهی بین آنچه که خانمها از مرد مورد نظرشان انتظار دارند و خصوصیات واقعی آن شخص وجود دارد. به عبارت دیگر، خصوصیات واقعی فرد مورد نظر و اسطوره ای که طرف مقابل از شخص مورد نظر برای خود ساخته است. آنچه در زیر آمده برخی از عمومی ترین خصوصیات ذکر شده از مرد مورد نظر می باشد، همچنین این مطلب که آیا این موارد آنقدر صحت دارند که بتوان روی آنان حساب کرد نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

 مرد حساس

بسیاری از خانمها اذعان می کنند به مرد حساسی علاقه مندند که از بیان مداوم احساسات خود واهمه نداشته باشد، وقتی این مورد زیاد تکرار می شود با احساس زنانه او هماهنگ است حال هر معنی داشته باشد مهم نیست. این مردی است که رفتار مردانه ندارد.

بنابراین چنین مردی در نهایت هر زنی را از خود می راند و انتظارات او را نیز بالا می برد (این مورد زمانی روی می دهد که مرد بسیار احساساتی و نفوذ پذیر باشد). البته این بدان معنا نیست که خانمها یک انسان بی احساس و حیوان صفت را می پسندند که همیشه به آنان بی احترامی نماید و اعصاب آنان را خورد کند. بنابراین خانمها به دنبال چه نوع مردی هستند؟ مردی بین دو مورد ذکر شده. مردی که نه زیاد احساساتی باشد و نه زیاد بی احساس. به عنوان مثال در صورت درگذشت یکی از بستگان نزدیک عادی است که مردها فریاد بزنند اما این مورد برای بیستم بار به یاد آوری یک نمایش، بسیار غیر عادی خواهد بود.

همچنین، زمانی که خانمها به شخصی واقعا علاقه مند باشند، رفتار آنان کمی مرموز و عجیب می شود. پس باید بدانید که چه موقع باید کنار او باشید و چه موقع باید تنهایش بگذارید. به عنوان مثال در صورتی که به شما با حالتی گریان زنگ بزند چرا که یکی از بدترین هفته های زندگی اش را گذرانده و شما به خوبی با او رفتار نکنید، اصلا رفتار خوبی نخواهد بود پس عصبی اش نکنید و به او زنگ بزنید.

بر خلاف باور عمومی سن جوانی سن حساس، خوب و پر از سلحشوری و فتوت میباشد. با این وجود خانمها مرد بسیار احساساتی را دوست ندارند، آنها یک مرد واقعی با احساسات مردانه را می پسندند. اما باز هم سخن از تعادل می باشد. چنانچه سعی در تحت تاثیر قرار دادن ما از طریق احساساتی بودن زیاد دارید، احساسات ما را خاموش خواهید کرد، اما چنانچه با اغوش باز در را به روی همسرتان باز کنید و برایش چای بریزید و به او خسته نباشید بگویید، راه درست را بر گزیده اید.

 پولدار پولدار

اغلب آقایان فکر می کنند خانمها یک مرد پولدار موفق با ماشین آخر سیستم و آپارتمان مجلل می خواهند. اما درست نیست، چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحت تاثیر قرار می دهد نه حسابهای بانکی آنان.

خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد همچنین بلند پرواز باشد نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود. چرا که به قول معروف باد آورده را باد می برد، بنابراین خانهما می خواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.

 

هواداران تام کروز


به غیر از زنان پست و فرومایه و دختران نوجوان، دیگر خانمها از شما انتظار نخواهند داشت که مانند یک ستاره سینما عمل کنید. آنچه که آنان از شما انتظار دارند اینست که از آنچه به دست می آورند، نهایت استفاده را بکنید و به خودتان اهمیت دهید، اعتماد بنفس و جذبه بالائی داشته و توان استفاده از آن در اداره زندگی را داشته باشید. همچنین بدانید که چه مدلها و رنگهایی به شما می آید و از آنان استفاده نمائید.

سعی کنید کسی نباشید که در دراز مدت نتیجه معکوس برای خانمها داشته باشید. به خاطر خدا سعی کنید از شخصیت خودتان لذت ببرید و هوش خانمها را با بازی دادنهای مشخص و واضح آزمایش نکنید تا آنان را مجبور کنید دوستتان داشته باشند.

 

 مرد خانواده


زنی که به دنبال چیزی بیش از یک عیش و نوش زود گذر است می خواهد با مردی باشد که حداقل از زندگی در بین سرو صدای بچه ها برای خود جهنم نسازد و بچه ها را دوست داشته باشد. لازم نیست کژپنداری کنید و فکر کنید که زنها به دنبال پدری برای فرزندان متولد نشده شان هستند. این فقط بدین معناست که چنانچه خانمها برای خود در آینده فرزندی تصور کنند، مایلند شریک زندگی آنان کسی باشد که مانند آنان فکر کند، بنابراین اگر روزی زنی احساس کند که باردار است نگران این نباشد که این قضیه برای همسرش شک بدی است و یا اینکه نگران این نباشد که همسرش از او بخواهد بچه را سقط کند؛ این مرد مورد علاقه اوست.

همچنین اغلب خانمها مایلند با کسی زندگی کنند که با افراد خانواده آنان رابطه خوبی داشته باشد و با آنان با احترام و مهربانی برخورد نماید. این قضیه نشان می دهد که او برای مفهوم خانواده ارزش قائل است و اهمیت یک رابطه خوب و نزدیک داشتن را در خانواده می داند.

  خصوصیات دیگری که زنها در زندگی برای مرد مورد علاقه اشان به دنبال آن هستند عبارتند از:

- یک اخلاق خوب که فقط مختص به شوخی و مزه ریختن با دیگران نمی شود وفاداری (هیچ زنی وجود یک هوو را تحمل نمی کند)

- احترام

- مهربانی

- گرما

- هوشمندی

- تفاهم

موارد بالا را به خاطر بسپارید، چرا که شانس شما برای اینکه مرد مورد علاقه خانمی باشید را افزایش می دهد. نگران نباشید لازم نیست نقش مرد رویائی را بازی کنید که سوار بر اسب سفید برای خوشبخت کردن خانمی از راه می رسد.

 

خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟

 

هموطن حتما در دوران تجردتان مواقعـی پـیـش آمـده کـه شـنــیـده باشـیـد خــانمهامعمولا نمی توانند مرد نجیب، حساس و خـوب و مـهـربـان مـورد نـظـر خـود را پـیـدا نمایند.همچنین مطمئنا برای شما هم پیش آمده که بخواهید آن مرد مورد نـــظر باشید و حتما فکر کرده اید که نباید در مقابل خانمها مـقـاومــت زیادی از خود نشان دهید.ولی در کمال ناباوری ایــن مورد جواب نخواهد داد، خانمهای زیادی اطراف شــما وجـود خــــواهند داشت اما با هیچ کدام از آنان نمی توانید رابطه عـاشقـانـه داشـته بـاشیـــد و زندگی مشترک شروع کـنـید. در نـهایـت سرگردان می شـــوید که در چه جهنمی گرفتار آمده اید.

 

من این قضیه را برای شما روشن خواهم کرد، تفاوت قابل توجهی بین آنچه که خانمها از مرد مورد نظرشان انتظار دارند و خصوصیات واقعی آن شخص وجود دارد. به عبارت دیگر، خصوصیات واقعی فرد مورد نظر و اسطوره ای که طرف مقابل از شخص مورد نظر برای خود ساخته است. آنچه در زیر آمده برخی از عمومی ترین خصوصیات ذکر شده از مرد مورد نظر می باشد، همچنین این مطلب که آیا این موارد آنقدر صحت دارند که بتوان روی آنان حساب کرد نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

 

مرد حساس


بسیاری از خانمها اذعان می کنند به مرد حساسی علاقه مندند که از بیان مداوم احساسات خود واهمه نداشته باشد، وقتی این مورد زیاد تکرار می شود با احساس زنانه او هماهنگ است حال هر معنی داشته باشد مهم نیست. این مردی است که رفتار مردانه ندارد.

بنابراین چنین مردی در نهایت هر زنی را از خود می راند و انتظارات او را نیز بالا می برد (این مورد زمانی روی می دهد که مرد بسیار احساساتی و نفوذ پذیر باشد). البته این بدان معنا نیست که خانمها یک انسان بی احساس و حیوان صفت را می پسندند که همیشه به آنان بی احترامی نماید و اعصاب آنان را خورد کند. بنابراین خانمها به دنبال چه نوع مردی هستند؟ مردی بین دو مورد ذکر شده. مردی که نه زیاد احساساتی باشد و نه زیاد بی احساس. به عنوان مثال در صورت درگذشت یکی از بستگان نزدیک عادی است که مردها فریاد بزنند اما این مورد برای بیستم بار به یاد آوری یک نمایش، بسیار غیر عادی خواهد بود.

همچنین، زمانی که خانمها به شخصی واقعا علاقه مند باشند، رفتار آنان کمی مرموز و عجیب می شود. پس باید بدانید که چه موقع باید کنار او باشید و چه موقع باید تنهایش بگذارید. به عنوان مثال در صورتی که به شما با حالتی گریان زنگ بزند چرا که یکی از بدترین هفته های زندگی اش را گذرانده و شما به خوبی با او رفتار نکنید، اصلا رفتار خوبی نخواهد بود پس عصبی اش نکنید و به او زنگ بزنید.

بر خلاف باور عمومی سن جوانی سن حساس، خوب و پر از سلحشوری و فتوت میباشد. با این وجود خانمها مرد بسیار احساساتی را دوست ندارند، آنها یک مرد واقعی با احساسات مردانه را می پسندند. اما باز هم سخن از تعادل می باشد. چنانچه سعی در تحت تاثیر قرار دادن ما از طریق احساساتی بودن زیاد دارید، احساسات ما را خاموش خواهید کرد، اما چنانچه با اغوش باز در را به روی همسرتان باز کنید و برایش چای بریزید و به او خسته نباشید بگویید، راه درست را بر گزیده اید.

 

پولدار پولدار


اغلب آقایان فکر می کنند خانمها یک مرد پولدار موفق با ماشین آخر سیستم و آپارتمان مجلل می خواهند. اما درست نیست، چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحت تاثیر قرار می دهد نه حسابهای بانکی آنان.

خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد همچنین بلند پرواز باشد نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود. چرا که به قول معروف باد آورده را باد می برد، بنابراین خانهما می خواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.

 

هواداران تام کروز


به غیر از زنان پست و فرومایه و دختران نوجوان، دیگر خانمها از شما انتظار نخواهند داشت که مانند یک ستاره سینما عمل کنید. آنچه که آنان از شما انتظار دارند اینست که از آنچه به دست می آورند، نهایت استفاده را بکنید و به خودتان اهمیت دهید، اعتماد بنفس و جذبه بالائی داشته و توان استفاده از آن در اداره زندگی را داشته باشید. همچنین بدانید که چه مدلها و رنگهایی به شما می آید و از آنان استفاده نمائید.

سعی کنید کسی نباشید که در دراز مدت نتیجه معکوس برای خانمها داشته باشید. به خاطر خدا سعی کنید از شخصیت خودتان لذت ببرید و هوش خانمها را با بازی دادنهای مشخص و واضح آزمایش نکنید تا آنان را مجبور کنید دوستتان داشته باشند.

 

مرد خانواده


زنی که به دنبال چیزی بیش از یک عیش و نوش زود گذر است می خواهد با مردی باشد که حداقل از زندگی در بین سرو صدای بچه ها برای خود جهنم نسازد و بچه ها را دوست داشته باشد. لازم نیست کژپنداری کنید و فکر کنید که زنها به دنبال پدری برای فرزندان متولد نشده شان هستند. این فقط بدین معناست که چنانچه خانمها برای خود در آینده فرزندی تصور کنند، مایلند شریک زندگی آنان کسی باشد که مانند آنان فکر کند، بنابراین اگر روزی زنی احساس کند که باردار است نگران این نباشد که این قضیه برای همسرش شک بدی است و یا اینکه نگران این نباشد که همسرش از او بخواهد بچه را سقط کند؛ این مرد مورد علاقه اوست.

همچنین اغلب خانمها مایلند با کسی زندگی کنند که با افراد خانواده آنان رابطه خوبی داشته باشد و با آنان با احترام و مهربانی برخورد نماید. این قضیه نشان می دهد که او برای مفهوم خانواده ارزش قائل است و اهمیت یک رابطه خوب و نزدیک داشتن را در خانواده می داند.

 

 

خصوصیات دیگری که زنها در زندگی برای مرد مورد علاقه اشان به دنبال آن هستند عبارتند از:


- یک اخلاق خوب که فقط مختص به شوخی و مزه ریختن با دیگران نمی شود وفاداری (هیچ زنی وجود یک هوو را تحمل نمی کند)

- احترام

- مهربانی

- گرما

- هوشمندی

- تفاهم

موارد بالا را به خاطر بسپارید، چرا که شانس شما برای اینکه مرد مورد علاقه خانمی باشید را افزایش می دهد. نگران نباشید لازم نیست نقش مرد رویائی را بازی کنید که سوار بر اسب سفید برای خوشبخت کردن خانمی از راه می رسد.

 آنچه قبل از ازدواج باید بدانید

  چنان ارتباط عمیق وهمه جانبه ای می شود که بی هیچ شک وشبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نمی باشد به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است .ازدواج مساله بسیار مهمی است که بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. امروزه شمار روز افزون موارد طلاق موجب شده است تا صاحبنظران به فکر پیدا کردن راه حلهایی باشند که یک ازدواج موفق و سالم را فراهم شاخته مانع از شیوع و افزایش آمار طلاق که یقینا عواقب بعدی آن بسیار دشوارتر و سخت تر شود. مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه مسائل پزشکی ، مساله گروههای فوتی و ژنتیکی آغاز گردید و امروزه کم کم در زمینه مسائل شخصیتی و روانی و روابط نیز در حال شکل گیری و کاربرد است. در این مقوله کارکردهای مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم هستند که به آنها می‌پردازیم.

 

 

بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره قبل از ازدواج


مشاوره قبل ازدواج در الویت اول به روشن ساختن ملاکهایی می‌پردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی می‌شوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش می‌شود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.

 

سن ازدواج


سن ازدواج عامل مهمی است که می‌توانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر می‌رسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر می‌رسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج می‌رسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.

 

تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج


ویژگیهای شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد.از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند می‌توان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و ... دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت می‌برند مثل بازیهای دسته جمعی.چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها می‌تواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد. به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون گرا موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر.

 



برای ازدواج هدف داشته باشید

  همه افراد در حیطه شغلی اهدافی را برای خود معین کرده و به واسطه آن میزان فروش و نهایتا بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در حیطه اجتماعی نیز کاملا مشهود است؛ افراد و ارگانها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدفگذاری انجام می دهند. باید توجه داشت که مسئله هدفگذاری به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

 

تک تک افراد می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود معین نمایند. همه ما از ارزش تلاش برای رسیدن به اهداف با اطلاع هستیم، بدیهی است وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنیم، طبیعتا نتیجه بهتری می گیریم. حال چرا برای ازدواج هدفگذاری نکنیم؟

 

هدف مناسب

 

سال ها پیش نیما و فرنوش در سمیناری پیرامون مسئله ی ازدواج شرکت کرده بودند. در این سمینار نحوه ی هدفگذاری در زندگی و بالاخص ازدواج به آنها آموزش داده شد. از آن پس با بکارگیری تکنیک های هدفگذاری این دو نفر به موفقیت های چشمگیری در زندگی فردی و اجتماعی خود دست یافتند. فرنوش در این رابطه می گوید: " واقعا تنها با انتخاب این گزینه که می توانیم اهدافی را تعیین نماییم و سپس آنها را دنبال کنیم، شکل ازدواج و بطور کلی زندگی ما تغییر پیدا کرد".

 

تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه به زوجین کمک می کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به صورت ناخوداگاه مهارت های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. این امر به طرفین ارتباط کمک می کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتابه تکامل هر چه بیشتر طفین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه مهارت های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسسیار زیادی بهبود پیدا می کند چراکه هر یک از طرفین این فرصت را پیدا می کنند تا در مورد آرزوهای و رویاهای شخصی شان به بحث و گفتگو بنشینند.

 

فرنوش در ادامه اضافه می کند: "وقتی ما برای ازدواج خود هدف تعیین می کردیم، هر کس آزادانه می توانست نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف های او ارزش و احترام خود را آشکار می ساخت. با این کار بسیاری از سوء تفاهم ها، جر و بحث ها و دلخوری ها از میان می رفت". انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می دارد.

 

تعیین اهداف برای ازدواج می تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می توانید دست در دست هم به جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟

 

 

مسیر تعیین اهداف

 

یک جلسه ملاقات بگذارید و در آن کلیه آیتم هایی که در اینجا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه انجام دهید.

 

1- افکارتان را روی هم بریزید - محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یکدیگر بپرسید: "جالب نیست که اگر .....؟" برخی از ایده ها می توانند چیزی شبیه به شرکت کردن در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید باشند.

 

2- منظور خود را واضح بیان کنید - نیما و فرنوش هر دو دوست داشتند تا زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کرده و از وجود هم لذت ببرند. فرنوش می گوید: "در جلسه ای که با هم داشتیم قرار شد هر پنجشنبه برای صرف نهار همدیگر را ببینیم و اگر قرار بود یک شب با هم بیرون برویم تاریخ آنرا از قبل در تقویم مشخص می کردیم"

 

آنها سپس با هم قرار گذاشتند که در آشپزی به هم کمک کنند، و در کارهای خانه از قبیل نظافت، شستشوی لباس ها، تعمیر کردن وسایل و غیره با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند تا هیچ کدام از آنها به تنهایی زیر بار مسئولیت های سنگین نرود. همچنین قرار گذاشتند تا اقساط خود را دو برابر پرداخت کنند تا پول خرید خانه ی آنها در عرض 10 سال تمام شود.

 

آنها در طی گفتگوهای متناوبی که با هم داشتند تصمیم گرفتند خرج های اضافی را کم کنند تا کل بدهی هایشان زودتر تمام شده و از نظر اقتصادی تحت فشار قرار نگیرند.

 

3- موارد مهم را یادداشت کنید - اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آنها را بررسی نمایید و بعدها هم گیج نخاهید شد. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام کاری خاص چقدر زمان دارید. سپس لیست مورد نظر را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمتان باشد. مثلا می توانید آنرا روی میزتان بگذارید یا به دیوار بچسبانید، داخل ماشین قرار داده و یا روی آینه اتاق خواب بچسبانید؛ اغلب زوج ها همین مورد آخر را انتخاب می کنند.

 

4- انعطاف پذیر باشید - آیا اهدافتان فاقد اصل واقع بینی هستند؟ آنها را باز بینی نموده و تجدید نظر قائل شوید. نیما بنا به تجربه های شخصی اش معتقد است: "اگر احساس می کردیم که به هیچ طریق قادر به رسیدن به هدفی خاصی نیستیم، آن را اصلاح می کردیم و هدف جدیدی را جایگزین آن می نمودیم."

 

5- به خودتان حکم ماموریت بدهید - راجر بولتون یکی از پیشگامان عرصه روانشناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانیکه زوجین با هم ازدواج می کنند اصولا بدون اینکه هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود داشته باشند در روزمرگی ها غرق می شوند. او معتقد است که زن و شوهر باید برای خود "حکم ماموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سوال کنند که: "برای 30 سال آینده زندگی خود چه برنامه ای دارند؟" سپس با استفاده از حکم ماموریتی که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت کنند.

 

6- نیم نگاهی به گذشته بیندازید - همچنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هرزگاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید و ببینید تا کنون چطور عمل کرده اید و بازدهی شما چگونه بوده است. فرنوش و نیما روز اول سال را به عنوان روزی انتخاب کرده اند که در آن کنار هم می نشینند و کلیه کارهایی که در طول یک سال گذاشته انجام داده اند را بررسی می کنند. روز اول مهر مجددا میزان پیشرفت خود را بازبینی نموده و اگر لازم دانستند تغییراتی را دربرنامه ریزی خود قائل می شوند.

 

زمانیکه با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی هایتان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت خودتان را تشویق کرده و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن موفقیت ها سبب می شود که شما انرژی و دلگرمی لازم برای ادامه راه را پیدا کنید.

 

اگر هم به مانعی برخورد کردید و نتوانستید مطابق با آنجه از قبل برنامه ریزی کرده بودید پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد. تسلیم نشوید و مجددا همه چیز را از سر بگیرید. این بار ابتدا مطمئن شوید که اهدافتان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. سعی نکنید همه چیز را یکمرتبه بدست آورید. حتی اگر بتوانید به بخشی از اهدافی که برای خود لیست کرده اید دست پیدا کنید، باز هم جای امیدواری وجود دارد چراکه موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته بدست آورده اید. به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید.

 

نتیجه ای که شما با انجام این امر به آن می رسید، قابل ستایش است: ارتباط محکمتر، انتقال آسانتر مفاهیم، صمیمت بیشتر، تکامل، و نهایتااحساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های بدست آمده.

ازدواج عشاق شکست خورده !!

 تعداد زیادی دختر و پسر مدتی با یکدیگر دوست هستند، یا به قول خودشان عاشق یکدیگرند ؛ ولی آنها، به دلایل گوناگون، با هم ازدواج نمی کنند. در نتیجه آنها در عشق خود ،شکست می خورند. این شکست خورده ها چه برای خود و چه برای جامعه خود، مسایلی به وجود می آورند. گاهی اوقات ، این شکست خورده ها ، به افسردگی یا خودکشی و یا فسادهای دیگر مبتلا میشوند. مسئولین فرهنگی و دینی باید این گروه را دریابند ، با کمک فکری آنها را از مشکلات روحی وروانی نجات دهند. هرگونه طرد کردن وجدایی از آنها ، موجب شدت یافتن معضلات جامعه خواهدشد.

یکی از مشکلاتی که آنها با آن روبرو هستند ، امر ازدواج می باشد ، که ممکن است برای آنها ، سؤالات زیر ایجادمی شود :

* آیا به خواستگارم و یا به دختری که به خواستگاری او رفته ام ، درباره عشق گذشته ام صحبت کنم یا خیر ؟

* آیا من با دختر یا پسر ی که مدتی با دیگری دوست بوده ورابطه نامشروع داشته است ، ازدواج کنم ؟

* آیا ممکن است ما دو نفر،با سوابق گذشته مان ،زندگی خوبی داشته باشم ؟ چگونه؟

دراین مطلب در صدد هستیم که به مسئله ازدواج این گونه افراد بپردازیم، تا پاسخ پرسش های فوق را بدهیم .

 

اولین قدم

 

اولین قدمی که این عزیزان باید بردارند ،آن است که از گذشته خود« توبه» کنند .«توبه » یعنی پشیمانی از گذشته وتصمیم بر آن که دیگر برنگردم . در این زمان است که الطاف الهی به سوی آنها سرازیر می شود!

به آیه53 سوره «زمر » دقت کنید :

قُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

بگو: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است (زمر،53).

قبل از ازداوج ، اولین قدم « توبه کردن » می باشد . خدا در سوره «طلاق» وعده داده است که مشکلات را برطرف نماید ،و از جایی که حساب نمی کنی و غیر انتظار ماست، روزی می دهد

خدای مهربان در این آیه خطاب به کسانی خیلی گناه کرده اند ، می فرماید : نا امید نشوید ،من تمام گذشته شما را جبران می کنم !!

در آیه بعد می فرماید : « به سوی پروردگارتان برگردید وبه حرف اوگوش کنید».

وَ أَنِیبُواْ إِلىَ‏ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُواْ لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ

و به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوى هیچ کس یارى نشوید! (زمر،54)

در سوره فرقان ،خدای مهربان به توبه کنندگان وعده داده است که گناهان آنها را تبدیل به حسنه و خوبی می کند ؛ یعنی به عوض «گناه» ثواب «حج» ویا چیز دیگر می دهد!!!

إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا

مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (فرقان،70)


این عزیزان در سه مقطع «قبل از ازدواج» ، « ضمن خواستگاری» و « در زندگی زناشویی » می بایست به نکات ذیل توجه نمایند تا انشاالله در دنیا وآخرت دارای زندگی طیبه داشته باشند:

 

قبل از ازدواج

 

قبل از ازداوج ، اولین قدم به همان گونه که گفته شد ، « توبه کردن » می باشد . خدا در سوره «طلاق» وعده داده است که مشکلات را برطرف نماید ،و از جایی که حساب نمی کنی و غیر انتظارماست، روزی می دهد ؛

به آیات زیر دقت کنید:

وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا ؛ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا ؛ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا

و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏کند، و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مى‏کند خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است! و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى‏سازد! (طلاق،4ـ2)

 

از افکار نادرست پرهیز کنید، نمونه ای از این افکار عبارتند است از :

 

* دیگه ازدواج نمی کنم وتا آخر عمر مجرد می مانم !!

* ادامه ارتباط با دوست سابق که اکنون دارای همسر می باشد ؛ تا زندگی اورا خراب نمایم!!

* بی تفاوت شدن در امر ازدواج ،با هر کسی که به خواستگاری من آمد ازدواج می کنم ،زیرا زندگی دیگه برایم مهم نیست !!این فکر صحیح نیست ، بلکه با تجربه ای که از شکست خودم ،کسب نموده ام ، سعی کنم با یک فرد مناسب با روحیه خودم ازدواج نمایم .

این نکته مهم را مد نظر داشته باشید که هر زندگی زناشویی ، دارای مشکلاتی است ، سعی کنید بیاموزید که چگونه مشکلات ومسایل زندگی را بر طرف نمایید.به راحتی می توان مواردی از عشاقی را در اطرافتان پیداکرد که با عشق داغ، ازدواج را شروع کردند ولی دوران این عشق کوتاه بود ودر کمتر از دوسال از یکدیگر جدا شدند!!!

 

در زمان خواستگاری

 

در موقع خواستگاری به دو نکته باید توجه داشت :

اولاً: از قیاس کردن خواستگارانم با دوستی که قبلاً با او ارتباط داشتم ، جداً بپرهیزم ؛ خواستگارانم را باخودشان قیاس کنم ، چنانچه مناسب بودند پاسخ مثبت دهم ؛اگر دارای ویژگی های خوبی نبود ، پاسخ منفی بدهم ؛ همواره به وعده های خدا در قرآن امید وار باشم .

ثانیاً: به خواستگارم لازم نیست که بگم با دیگری مدتی ارتباط داشتم ؛چنانچه آنها اطلاع داشتند و ازمن پرسیدند ، انکار نمی کنم ، واحساس پشیمانی خودم را ابراز می نمایم ، ومطمئن باشید خدا به وعده هایش عمل می کند واز جایی که فکرش را نمی کنید روزی خواهد داد.

 

در زندگی زناشویی

 

در زمان زندگی زناشویی باید به نکات زیر توجه نماییم تا انشاالله زندگی شیرین وخوبی داشته باشید :

* به تلفن و یا پیام های دوست قدیم خودبه هیچ عنوان پاسخ ندهید ، حتی این جمله « دیگه با من تماس نگیر».


*از تهدید های احتمالی او نهراسید وبا توکل به خدا ،شر اورا از خود برطرف نمایید.گاهی اوقات ، ممکن است ، دوستم بخواهد با تهدید این که « به همسرت میگم که با من ارتباط داشتی » ، او بخواهد از من سوء استفاده کند وزندگی من را به هم بزند ؛ هیچ به تهدید اوتوجه نکنید ، وبه خدا توکل کنید وذکر « یاستار العیوب » را زیاد بگویید.

* چنانچه همسرتان قبل از ازدواج با شما ، با کسی دوست بود ، هیچ یادآور آن نشوید و اورا به خاطر ارتباط قبلی اش با دیگری ،سرزنش نکنید؛وبه اواعتماد کامل داشته باشید.از کنترل مستقیم وغیر مستقیم او به شدت خوداری نمایید.

* شرایط جدید را کاملاً بپذیرید وبه ساختن زندگی جدید خود همت بگمارید ؛ونسبت به همسرتان وفاداری کامل داشته باشید . این نکته مهم را مد نظر داشته باشید که هر زندگی زناشویی ، دارای مشکلاتی است ، سعی کنید بیاموزید که چگونه مشکلات ومسایل زندگی را بر طرف نمایید ، مبادا این مشکلات (که طبیعی است ) صبر شما را لبریز کند و نسبت به ازدوج نکردن با دوست قبلی خود ،افسوس بخورید ! یقین داشته باشید که اگر با دوست قبلی خود ، ازدواج می کردید حتماً دارای مشکلاتی بودید ، شاید به دلایل مختلف حتی با شدت بیشتر هم بود ، به راحتی می توان مواردی از عشاقی را در اطرافتان پیداکرد که با عشق داغ، ازدواج را شروع کردند ولی دوران این عشق کوتاه بود ودر کمتر از دوسال از یکدیگر جدا شدند!!!

در خاتمه ضمن تأکید مجدد به « توبه کردن » ، از بیان ذکر های زیر فراموش نکنید : « یا جبار » و « یا ستار » و «یا ارحم الراحمین » .

 

چگونه بهترین همسر را برای آینده انتخاب کنیم ؟

چطور بهترین شریک زندگی را برای خود انتخاب کنیم

خیلی از شما به دنبال عشق حقیقی هستید. خیـلی هـای دیـگرتان هم فکر میکنید که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اید. امـا خیـلی هـا هم هستنـد کـه در رابـطه هایی به سر می برند که چندان برایشان خوب نیسـت اما فکر میکنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است.

اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله می خواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید و اگر به خاطر ترس از تنهایی در یک رابطه بد مانده اید، باید بدانید که چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندی خود. وقتی این سه چیز را از دست بدهید، در خطر از دست دادن میل و خلاقیت لازم برای درک اهداف زندگی، کنار از رسیدن به آنها، خواهید بود.

کشش جنسی احمقانه عشق واقعی نیست

خیلی از آهنگ ها، فیلم ها، کتاب ها تصویری تحریف شده از عشق حقیقی نشان می دهند. آنها شما را مجاب می کنند که باور کنید می توانید در نگاه اول عاشق شوید، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردی شود که ناگهان دلتان را دزدیده است. درست است، این اتفاق می افتد. اما عشق واقعی نیست. این فقط یک کشش جنسی احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسی که فرومون ها را در مغزتان فعال کند پیدا کنید.

فرومون ها وقتی بدن ما در بدن فرد دیگری وجود یک DNA خاص را کشف می کند، تولید می شوند. بدن ما این DNA را در بدن شخصی دیگر از بوی او کشف می کند. اما کشش احمقانه جنسی که به واسطه این فرومون ها پدید می آید، فقط نشاندهنده یک چیز می تواند باشد: این دو نفر که چنین اتفاقی را تجربه می کنند می توانند از نظر زنتیکی جفت خوبی برای هم باشند، یعنی ترکیب DNA آنها یک نوزاد سالم تولید خواهد کرد. آنچه که فرومون ها به آن توجهی ندارند این است که آیا این دو نفر از نظر شخصیتی هم جفت خوبی برای هم هستند یااینکه می توانند همدیگر را عاشق کنند یا نه.

یک مشکل بزرگ کشش احمقانه جنسی این است که این کشش معمولاً شما را مجبور به انجام کارهایی می کند که قبلاً اصلاً فکر انجام دادن آن را هم نمی کردید. این کشش باعث می شود کارهای خجالت آوری انجام دهید. دروغ، فریب، دزدی یا حتی کشتن دیگران یا خودتان. این کشش احمقانه جنسی بود که باعث شد رومئو و ژولیت وقتی فهمیدند که دیگر نمی توانند به این عشق مسموم خود ادامه دهند، خود را کشته و به زندگی خود پایان دهند.

یکی دیگر از مشکلات کشش احمقانه جنسی این است که بادوام و ماندگار نیست. اما گاهی اوقات این روابط پرآشوب چندین سال به طول می انجامد، خیلی پس ازاینکه این کشش جنسی دیگر مرده و از بین رفته است. شاید این زوج ها به عبث امیدوارند که یک روز شعله عشقشان دوباره زبانه کشد. یا شاید هم تصور می کنند سرنوشت این بوده که چون بهترین هوس و بزرگترین درد را باهم تجربه کرده اند باید با هم بمانند.

اما عشق حقیقی بدون هیچگونه کشش جنسی احمقانه ایجاد می شود. اما، حتی بالاترین کشش جنسی هم اگر بدون عشق واقعی باشد، بی فرجام خواهد بود. تصور من این است که برای برنده شدن در این مسابقه، باید به دنبال ترکیب این کشش جنسی و عشق حقیقی باشید که شانس زیادی می خواهد. اما من که تابه حال به چنین موردی در زندگی حقیقی برخورد نکرده ام و فقط در فیلم ها و آهنگ ها در مورد آن دیده و شنیده ام.

حس مسئولیت و حمایت نشانه عشق واقعی است

اگر کشش جنسی عشق واقعی نباشد، پس عشق واقعی چیست؟

یکی از نشانه های عشق واقعی میل به حمایت و نگهداری از فرد مقابل، شاد کردن و کمک به موفقیت اوست. این با کشش جنسی که فقط به دنبال مجبور کردن فرد مقابل به ایجاد حس لذت و رضایت در شماست، خیلی فرق دارد. وقتی شما واقعا و حقیقتاً کسی را دوست داشته باشید، به هیچ وجه او را مجبور نخواهید کرد که دوستتان داشته باشد. البته، دوست دارید که آنها هم شما را دوست داشته باشند اما اگر آنها کس دیگری را بخواهند، شما او را رها می کنید چون دوست دارید که همیشه شاد و خوشبخت باشند. شما از تصمیمات مهم آنها در زندگی حمایت می کنید حتی اگر با آنها هم عقیده نباشید.

اما اگر فقط این بود، باید ما با همه دوستان نزدیکمان عشق حقیقی داشته باشیم. به همین دلیل می گویم به کمی کشش هم نیاز است. الیبته این کشش شباهتی به کشش جنسی که گفتیم ندارد اما برای شروع یک رابطه عاشقانه و رمانتیک کافی است. قلبتان از سینه بیرون نمی زند اما همراهی با این فرد به شما آرامش می دهد. وقتی با او هستید زمان خیلی خوب و خوشایند برایتان می گذرد و گاهی اوقات خیلی هم با هم خوش می گذرانید.

هرچه شما دو نفر همدیگر را بیشتر بشناسید، حس مسئولیت و حمایت طرف مقابلتان برای شما بیشتر می شود. در این صورت، اگر این احساس دوطرفه باشد، شما دو نفر می توانید تدریجاً یک عشق بسیار عمیق و غنی پرورش دهید که بسیار لذت بخش تر و رمانتیک تر از هر کشش جنسی است.

افراد متفاوت و مخالف با شما ممکن است شما را به خود جلب کنند اما یار و معشوق حقیقی شما نیستند

یار و معشوق حقیقی کسی است که عشق واقعی شما و بهترین دوستتان است. اگر به دنبال معشوق حقیقی خود هستید، نباید کسی را انتخاب کنید که خیلی از شما متفاوت باشد. یک ضرب المثل است که می گوید، افراد متضاد همدیگر را جذب می کنند اما با هم ازدواج نمی کنند. متاسفانه خیلی از این متضادها با هم ازدواج می کنند و آخرسر می فهمند که زندگی زناشویی بسیار بدی دارند. گرچه یعضی از زوج ها به مرور زمان یاد می گیرند که تفاوت های همدیگر را تحمل کنند، اما وقتی با کسی زندگی کنید که علایق، ارزش ها، مشغولیات و سرگرمی های مشترکی داشته باشید و از چیزهای مشترکی لذت ببرید، زندگی بسیار لذتبخش تر خواهد بود. فقط در این حال است که شریک زندگیتان همان معشوق واقعی و حقیقیتان خواهد بود.

هیجان اولیه تفاوت های زیاد، سرانجام وقتی ماه ها تبدیل به سال ها می شوند رنگ و بوی خود را از دست می دهد و شما مدام به این فکر خواهید کرد که چه می شد اگر طرف مقابلتان حرف شما را درک می کرد یا حداقل همیشه با حرف های شما مخالف نبود. درنتیجه هر چه زمان جلوتر می رود شما وقت کمتری را با هم سپری می کنید و آخر کار محبور می شوید یا از هم جدا شوید یا شما یا طرق مقابلتان از بیخ و بن عقاید و علایق خود را عوض کند.

وقتی آن احساسات خوب اولیه از بین می رود، شما دو نفر به خاطر وجود بچه یا کار یا عادت یا حرف مردم یا حتی ترس از اینکه شاید چیز بهتری به دست نیاورید هنوز هم کنار هم می مانید. اما هیچوقت برای شما دیر نیست. ماندن با کسی که دوستش ندارید، یا فکر می کنید معشوق واقعی شما نیست، شانس حداقل چهار نفر را برای خوشبختی از بین می برد: شما، همسرتان، و دو نفر دیگر در جهان که می توانند معشوق واقعی شما یا همسرتان باشند. تاثیرات منفی یک رابطه بد به اعضای خانواده شما، دوستانتان، همکارانتان، و اطرافیانتان منتقل می شود و همه باید از گلایه ها، دعواها، و جنجال های همیشگی شما در عذاب باشند.

صبر و گذشت نشانه های عشق واقعی هستند

وقتی یک نفر واقعاً شما را دوست داشته باشد، صبر و گذشت زیادی را دربرابر بی دقتی ها یا رفتارهای زشت و بی ادبانه شما شنان خواهد داد. اما نباید از این قضیه سوء استفاده کنید. اگر چنین کاری کنید، یک نشانه مسلم از این است که شما واقعاً طرف مقابلتان را دوست ندارید. زوج هایی که واقعاً همدیگر را دوست داشته باشند وقتی می فهمند که احساسات طرف مقابلشان را جریحه دار کرده اند، واقعاً ناراحت و پشیمان می شوند.

هیچوقت عشقتان را فقط محض آزمایش کردن، آزمایش نکنید. ببینید وقتی جای آن طرف باشید واقعاً چه احساسی خواهید داشت؟ آیا او به نیازهای شما توجه دارد؟ شما چه؟ به نیازهای او توجه میکنید؟ آیا دادن ها و گرفتن ها در رابطه به یک میزان است یا همه چیز یک طرفه است؟ آیا اکثر اوقات به هم نگاه می کنید، همدیگر را ناز و نوازش می کنید یا به چشمان هم خیره می شوید؟

خودتان را در کنار همسرتان در ۲۰ سال آینده تجسم کنید. آیا آن تصویر قلبتان را مملو از ترس می کند یا از تصور آن لبخند می زنید؟ اگر همسرتان بیشتر از اینکه از شما انتقاد کند، شما را تحسین می کند مطمئناً از تجسم آن تصویر لبخند روی لبانتان می آید. هیچکس دوست ندارد با یک منتقد زندگی کند، حتی اگر روزی عاشق این فرد بوده باشید.

دوستی به علاوه کشش جنسی بهترین نشانه عشق حقیقی است

عشق واقعی دوستی به اضافه کشش جنسی است. اگر شما از گذراندن هر لحظه از زندگیتان در کنار همسرتان لذت می برید، پس او بهترین دوست شماست. این نوع رابطه اعتماد به نفس و عزت نفس شما را بالا می برد و به شما برای رسیدن به بالاترین درجه کمال کمک می کند. درعوض، شما هم به طرف مقابلتان کمک می کنید که به این چیزها دست پیدا کند. وقتی هر دو شما عشق واقعی را احساس کنید، دیگر می توانید هر کاری را در کنار هم انجام دهید

تا کنون بارها دیده شده که رفتارهای آقایون قبل از ازدواج با بعد از ازدواج تغییر کرده البته این مسئله در مورد خانمها هم صادق است اما آنقدر کم است که حتی لمس نمی شود به عنوان مثال خیلی...


تا کنون بارها دیده شده که رفتارهای آقایون قبل از ازدواج با بعد از ازدواج تغییر کرده البته این مسئله در مورد خانمها هم صادق است اما آنقدر کم است که حتی لمس نمی شود به عنوان مثال خیلی از آقایون در دوران نامزدی و یا عقد خود را یک عاشق پیشه نشان می دهند در هفته دو یا سه شب با شما بیرون می آیند کارهای غافلگیر کننده انجام می دهند حرفهای شیرین و جذابی میزنند و البته از هیچ فرصتی برای برقراری رابطه جنسی یا حد اقل معاشقه و کمه کمش بوسیدنو لب گرفتن نمی گذرند اکثر مواقع شیک ترو تمیز با موهای مرتب و صورت اصلاح شده و البته سر وقت سر قرار حاضر می شوند خوب این خیلی خوبه اما متاسفانه این رفتارهای به مرور زمان بعد از ازدواج کمرنگ و کمرنگ تر می شوند حتی اون آقایی که دم از گرمی در رابطه جنسی میزد بعد از 6 یا هفت ماه حوصله برقراری رابطه جنسی هم به ندرت پیدا می کند دیگه سینما و پارک رفتن کم و کمتر میشه اون آقایی که بوی عطرش شما رو گیج می کرد لباس پوشیدنش شما رو جذب می کرد موهاش و البته صورت صافش دیگه حوصله این که حتی هفته ای دو مرتبه اصلاح کند را ندارد زودتر عصبانی می شود بارها این مسئله را از من پرسیده اید و دلیلش را خواسته اید و لبته بر عکسش خانمها اکثر خانمها در دوران پس از ازدواج گرمتر می شوند نیاز جنسی آنها بیشتر از قبل می شود البته از به زبان آوردن نیاز خود کمی خودداری می کنند و بیشتر با رفتارهای و حرکات خود و حتی نوع لباس خود قصد دارند آقایان را از نیاز خود به رابطه جنسی مطلع سازند اما آقایاون یا این قضیه را متوجه نمی شوند یا اینکه خود را به او راه ( کوچه علی چپ ) میزنند و به قوله دوستان امروزی خیلی عذر می خوام یابو آب می دهند البته دلایل قانع کننده ای برای خود دارند چون آقایون همیشه یک دلیل دارند علت تغییر رفتارهای آقایون چیست ؟ قبل از اینکه به این مسئله بپردازم اینو بدونید هیچ مردی نیست که از عمد رفتاری انجام دهد که همسر خود را ناراحت کند و از زمانی که متعهد به قبول مسئولیت می شود تمامی تلاش خود را در این زمینه به کار میگیرد من دلایل زیرا باعث بوجود آمدن تغییر رفتار آقایون می دانم

بار مسئولیت زیاد در قبال زندگی مشترک

قطعا شما به عنوان یک زن می پذیرید که اداره کردن زندگی چقدر سخت می باشد محیا کردن تمام لوازم زندگی و ایجاد آسایش برای اعضای خانواده اگر مجرد هستید و در منزل پدری زندگی می کنید به رفتارهای پدرتون نگاه کنید فکر و ذهن یک مرد تامین رفاه اعضای خانواده است سیر کردن شکم تامین پوشاک محیا کردن محیط مناسب برای زندگی ایجاد رابطه دوستی پدرانه الگو قرار گرفتن پدر توسط اعضای خانواده تکیه گاه یک خانواده البته تلاش مادران و همسران هم نباید فراموش کرد و جای قدردانی دارد تمامی مسئولیتهای یک مرد باعث می شود که دیگه حوصله ای ، وقتی و اتلبته توانی برای انجام بعضی رفتارها نباشد من برای عام می نویسم کاری به اقلبت ندارم که مثلا از یه راههای پولدار شدن و آنقدر پول دارند که اگر تا آخر عمر در خانه کنار همسر بشنیند بخورند بخوابند هم باز پول اضافی میارند اکثر جوانان ایرانی اونطور که من می بینم خیلی که زرنگ باشند بتوانند کاری دست و پا کنند و یک درآمد به قول معروف بخور و نمیر داشته باشند لابد می گید خوب مگه مجبورند ازدواج کنند بهتره بدانید که ازدواج یک تکامل است و یک نیاز شما به عنوان یک همسر خوب باید از شریک خود حمایت کنید نمی گم مثلا احساسات تفریحات رو در زندگی باید فراموش کنید نه اینها همه لازمه زندگیست اما در زندگی موقعیتهایی پیش می آید که باید برای حفظ بقای زندگی مشترک بعضی وقتها گذشت داشته باشیم و البته صبور باشیم آقایون هم اینو در نظر داشته باشند ابراز احساسات رسیدگی به سرو وضع در زندگی به همان مقدار اهمیت دارد که سیر کردن شکم همسر و فرزندان اهمیت دارد چرا که همسر شما هم در خانه بیکار ننشسته و مطمئنا به مسئولیت خود در منزل یا حالا خارج از منزل محیط کار می پردازد و اون هم برای حفظ زندگی از خود مایه می گذارد پس جوابه محبتهای یکدیگر رو با عشق بدهید

تغییر معیار آقایون و حس تنوع پذیری

متاسفانه همانطور که بارها عرض کردم بعضی از شناختها از طرف مقابل فقط و فقط در دوران ازدواج بدست می آید بیشتر ازدواج ها در سنین کم با این مشکل روبرو هستند چراکه در سنین کم انسان تمامی معیارهای خود را نمی شناسد و وقتی وارد زندگی می شود بعد از یک مدت متوجه می شود فردی که انتخاب کرده با معیارهای خود فرق عمده ای دارد این یک مشکل بزرگ است که باعث سردی در روابط می شود والبته در این مورد خاص من فقط طلاق را هرچه زودتر پیشنهاد می کنم که اکمروزه به خاطر بالا بودن میزان مهریه آقایون مجبور می شوند بسوزند و بسازند پس ازدواج در سنسن کم امکانر بروز چنین مشکلی را دارد مورد بعدی حس تنوع پذیری آقایونه بارها دیده شده که برخی از آقایون با توجه به اینکه یک همسر خوب زیبا والبته با اندامی شکیل دارند اما با این وجود باز نگاهشون به یک زنه دیگه است البته نگاه آقایون به زنان و دختران یک عمر طبیعی و مشترک بین همه آقایون هست و اگر آقایی به یک خانک دیگر نگاه کرد دلیل بر این نیست که حتما دیده منفی دارد اما خوب نوع نگاه ها فرق می کند شما به عنوان یک زن بهتر از من می توانید متوجه نوع نگاه همسر خود باشید آقایونی که حس تنوع پذیری دارند هیچ وقت به آن شخص مورد نظر خود نخواهند رسید و فقط زندگی خود و همسر و شاید فرزندان خود را ویران می کنند من با اینکه اسلام میگه هر مرد می تواند چهار تا زن داشته باشد و چهل تا صیغه مخالفم چون به هیچ وجه نمی توان عدالت را یکسان همه یکسان اعمال کرد همیشه عرض کردم دوست داشتن رو بین چند نفر نمی شود تقسیم کرد حتی یکی از زنان رسول اکرم (ص) هم در این مورد به ایشان اعتراض کرد چون عدالت در روابط زناشویی میان او و سایر همسران پیامبر اجرا نشد بگذریم شناخت اینگونه افراد خیلی سخته

در آخر برای موفقیت خود در زندگی از شما می خواهم که معیار های خود را بشناسید اگر قصد ازدواج با دوست پسر یا دوست دختر خود دارید به جای اینکه وقت خودتونو صرف زدن حرفهای بیهوده و تکراری کنید سعی کنید از هم به یک شناخت بالا برسید بهجای آنکه در دوران نامزدی برید کنار رودخانه برید جاهای خلوت و به فکر لب گرفتنو نمی دونم نوازش آنچنانی نقاط حساس بدن خود باشید سعی کنید در مورد خود و آیندتون صحبت کنید البته معاشقه لازمه به جای اینکه در دوران عقد مدام برید خونه همدیگر و یک شب خانم منزل خانواده پسر باشد و یک شب پسر منزل خانواده دختر باشد و هی برید و بیایید و باعث مزاحمت و بروز اختلافات خانوادگی شوید و رابطه جنسی رو بخواهید مدام با هم تجربه کنید کتر برید و بیایید و سعی کنید در مورد آینده بهتر تصمیم گیری کنید نترسید شما مال هم هستید و در زندگی زناشویی فرصت برای انجاو روابط زناشویی زیاد دارید موفق و سعادتمند باشید

ازدواج دوباره با همسر سابق


زن و مردی که روزی با عشق و علاقه پای سفره عقد نشسته اند، حالا با اصرار بر جدایی در جلسات دادگاه بی محابا همدیگر را به همه بدی ها متهم می کنند و از این که طرف مقابل را تسلیم کرده اند، احساس غرور و پیروزی می کنند. اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی پر از تضادها و دوگانگی ها و افسردگی هاست.


فرصت های از دست رفته

آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند،  همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می کنند که جنبه  هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته  اند، هنوز هم می پسندند. اما این احساسات راه به جایی نمی برد، چون میان آن ها و همسرانشان فاصله  ای افتاده که به این راحتی ها مرمت نمی شود. برای همین، بیشتر این آدم ها حسرت گذشته را می خورند، چون فکر می کنند می توانسته اند بهتر رفتار کنند اما نکرده اند.

برای همین زیادند کسانی که پس از طلاق در محکمه وجدان خود به قضاوت می نشینند و چنین نتیجه می گیرند که شریک سابق زندگی شان آن قدرها هم غیرقابل تحمل نبوده است.  آن ها تصمیم می گیرند برای یک بار هم که شده به اشتباهشان اعتراف کنند و همسر سابق شان را رو در رو بنشانند و سوگند بخورند که روزهای جدایی از او به آنان ثابت کرده که طلاق بدترین راهی بوده است که برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده اند.

 

انگیزه هایی برای شروع دوباره

عوامل مختلفی وجود دارد که می تواند جوشش و میل دوباره برای بازگشت به زندگی مشترک به وجود آورد؛ عواملی مثل وجود دلبستگی و مهر میان زوجین و وجود خاطرات گذشته، یا وجود افراد دیگری که با دخالت های شان باعث جدایی این افراد شده اند و زوجین پس از جدایی متوجه این موضوع می شوند و گاهی هم وجود رابطه ای خارج از چارچوب خانواده است که فرد پس از فروپاشی زندگی مشترک به تاثیر منفی آن پی می برد.

گاهی نقش مشاور و کمک او در ارزیابی علل جدایی و کمک به افراد برای بازسازی شخصیت شان به شکل گیری دوباره زندگی کمک می کند. آموختن مهارت های حل مسئله و مهارت های ارتباطی عامل دیگری برای پیوند دوباره زوج ها است. گاهی زوجین به دلیل مستقل نبودن در زندگی و این که به اطرافیان اجازه می دهند در زندگی شان دخالت کنند، زمینه طلاق خود را فراهم می سازند.

وجود فرزند یا فرزندانی که محصول ازدواج دو نفر بوده اند هم به عنوان عامل مهمی در بازگشت به زندگی با همسر سابق است. تجربه تلخ زندگی پس از طلاق فرصت ارزشمندی را ایجاد می کند تا افراد به مرور زندگی قبلی خود بپردازند و علل جدایی و اختلافاتشان را کشف کنند.

بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تلاش های لازم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه لازم، مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند، بهتر است افراد، به زندگی مشترکشان بازنگردند.

قبل از بازگشت به زندگی با همسر سابقتان باید از عجله بپرهیزید و فقط به خاطر فرار از تنهایی، پناه بردن به یک موضع نسبتا امن، دلسوزی و عذاب وجدان این کار را نکنید. همه چیز را نرم نرم جلو ببرید و حتماً به مشاور خانواده مراجعه کنید و در دوره های آموزش خانواده شرکت کنید

زوج ها در بیشتر موارد با کسب ویژگی هایی می توانند دوباره خیمه زندگی مشترکشان را برپا کنند، استقلال خود را دوباره به دست بیاورند، در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان فکر کنند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کرده و بدانند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کنند.

به همین دلیل گفته می شود زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بررسی و ارزیابی بدهند. زوج ها گاهی اوقات گمان می کنند و اصرار دارند که به درد هم نمی خورند و باید جدا بشوند، اما در بسیاری موارد آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند، پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.

 

راهی برای اصلاح اشتباهات

آغاز زندگی دوباره راهی برای شروع خوشبختی است. زن و مردی که پس از طلاق تصمیم می گیرند دوباره با هم زندگی کنند، در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند. البته این روحیه باید در دو طرف وجود داشته باشد، چرا که اگر فقط یک نفر قصد جبران اشتباهات را داشته باشد، دوباره وضع به همان شکل قبلی ادامه خواهد یافت.

اگر زن و مردی واقعا از پدیده طلاق لطمه دیده اند و مطمئن هستند که می خواهند زندگی گذشته خود را بازسازی کنند باید با جدیت برای اصلاح رفتار خود تلاش کنند و بدانند که بیان جملاتی مانند «می دانستم بدون من نمی توانی زندگی کنی، دیدی جز من کسی تو را تحویل نمی گیرد، می دانستم که می روی و خودت برمی گردی و...» شرایطی را به وجود می آورد که در آن، فقط دوباره باید سوخت و ساخت.

قبل از بازگشت به زندگی با همسر سابقتان باید از عجله بپرهیزید و فقط به خاطر فرار از تنهایی، پناه بردن به یک موضع نسبتا امن، دلسوزی و عذاب وجدان این کار را نکنید. همه چیز را نرم نرم جلو ببرید و حتماً به مشاور خانواده مراجعه کنید و در دوره های آموزش خانواده شرکت کنید.

این نکات را به خاطر بسپارید

* دوباره برگشتن به سمت همسر سابق به خاطر فرزندانتان اصلاً ایده خوبی نیست. باید به خاطر اینکه همدیگر را دوست دارید و واقعاً می خواهید که باز با هم باشید، به سمت هم برگردید.

* اگر بچه دارید، به هیچ وجه تا مدتی اجازه ندهید که آنها متوجه شوند که شما دو نفر با هم رابطه برقرار کردید. چون امیدوار می شوند که با هم آشتی کنید و این فشار بیشتری روی شما دو نفر برای آشتی کردن وارد می کند.

* نزد یک مشاور خانواده بروید. از اشتباهات زندگی قبل درس بگیرید واگرنه با تکرار آنها دوباره رابطه تان خراب خواهد شد.

* دلیل طلاق سابقتان را پیدا کنید. اگر طلاقتان به خاطر مسائل مالی بوده این بار حتماً درمورد مسائل مالی با هم به نتیجه برسید. اگر درمورد تربیت فرزندان بوده، این مشکل را هم با هم حل کنید. اگر به خاطر عدم وفاداری و خیانت بوده، هر دو شما باید امتحان خود را پس بدهد.

* اشتباه خود را در طلاق اول به گردن بگیرید.

* با هم در دوره های آموزش خانواده شرکت کنید.

* در تمام مسائل با هم صادق باشید. برای هم بازی درنیاورید. سعی نکنید فکر همدیگر را بخوانید. انتظارات بیجا نداشته باشید. انتظارات، امیدها و آروزهای خود را با هم مطرح کنید.

* خیلی مهم است که بفهمید ازدواج اولتان تمام شده است. اجازه ندهید کابوس آن زندگی جدیدتان را خراب کند.

* از روبه رو شدن با مشکلاتی که موجب بر هم خوردن ازدواج اولتان شدن، نترسید.

* اشتباهاتتان را تکرار نکنید. به آینده تان به هم بیندیشید.

* یادتان باشد، ساختن اعتماد دوباره زمان می برد.

ایجاد اعتماد و موفق شدن یک ازدواج بعد از طلاق نیاز به تعهد قوی به رابطه دارد. باز هم می گوییم، ازدواج دوباره با همسر سابقتان را سریع جلو نبرید. برای شناخت همدیگر وقت بگذارید.

* قطعا دلایلی وجود دارد که شما به ازدواج دوباره با همسر سابقتان می کشاند. یکی از این دلایل، خوبی ذاتی و خصوصیاتی در همسرتان است که باعث شده عاشقش شوید. مطمئناً شما به این دلیل عاشق این فرد شدید که بخشی از آن می تواند اخلاقیات، مهربانی، و طرز رفتار او با دیگران باشد. چیزی در او هست که شما را جذب می کند.

* اما چه پنج سال با او زندگی کرده باشید، چه پنجاه سال، هیچکدام شما دیگر آن مرد یا زن سابق نیستید. شخصیت شما رشد کرده است. ایده ها و افکارتان دستخوش تغییر شده است و سطح علمتان بالا رفته است. و آن چیز ناملموسی که شما دو نفر را به سمت هم جذب کرده بود، با بلوغ و حکمتی که به دست آورده اید تقویت شده است.

  پله ها را دو تا یکی پایین می آید. به خودش می گوید حتی دفتر خاطراتم را هم مرور نخواهم کرد. احساس پیروزی دارد. خوش حال است که مسیرش دیگر از آن طرف نیست، راه خانه پدری را پیش می گیرد... به آزادی و رهایی فکر می کند. به روزهای پیش رو...در خانه، چشم کسی از شادی برق نمی زند، اتاقی برایش فراهم نیست. فرمانروای هیچ قلبی نیست. روزها می گذرد، دنبال گمشده ای دور خودش می چرخد... نه روی طاقچه قدیمی پیدایش می کند نه لای دیوان حافظ. حتی وسایل قدیمی در زیرزمین هم کمکی نمی کند. گم شده... نیست. عصبانی است. حالا وسوسه تورق دفتر خاطرات رهایش نمی کند. ورق می زند و روزهایی سبز روی کاغذهای زرد زنده می شود. جای جای دفتر خاطرات، تپش قلب هایی را ثبت کرده اند که حالا انگار تیر جدایی میان شان خون می ریزد...«طلاق نامه» را یک بار دیگر ورق می زند. سندی که همه چیزش را از او گرفت؛  خانه اش، فرزندش، آبرویش و حتی همسرش. حالا که درست فکر می کند، همسرش آن قدرها هم آدم بدی نبود، او خودش هم مقصر بود، اگر لجبازی نمی  کرد، اگر یکدنده نمی شد، اگر گذشت را چاشنی رفتارش می کرد، اگر باور داشت که نیمه پر لیوان از نیمه خالی اش ارزشمندتر است، اگر فقط خودش را نمی دید، اگر یاد می گرفت مدارا کند، اگر مشکلش ر ا جار نمی  زد و کمی خوددار بود، اگر...اما دودل است، نمی داند اگر بگوید پشیمان است و می خواهد برگردد چه می شود، جواب بزرگ ترها را چه بدهد؟ جواب دوستانش را، جواب همکارانش را؟ ولی مهم نیست دیگران چه می گویند، حالا این خودش است که باید تصمیم بگیرد. او می خواهد از شر طلاق و بی آبرویی اش خلاص شود، او دوست دارد به زندگی سابقش برگردد، او باید به همسر سابقش بگوید که انگیزه اش برای طلاق فقط تحت فشار گذاشتن او بوده، او باید اعتراف کند پشیمان است و می خواهد با هم بودن را دوباره تجربه کند.

به نقل از خراسان، زن و مردی که روزی با عشق و علاقه پای سفره عقد نشسته اند، حالا با اصرار بر جدایی در جلسات دادگاه بی محابا همدیگر را به همه بدی ها متهم می کنند و از این که طرف مقابل را تسلیم کرده اند، احساس غرور و پیروزی می کنند. اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی پر از تضادها و دوگانگی ها و افسردگی هاست.

فرصت های از دست رفته
آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند،  همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می کنند که جنبه  هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته  اند، هنوز هم می پسندند. اما این احساسات راه به جایی نمی برد، چون میان آن ها و همسرانشان فاصله  ای افتاده که به این راحتی ها مرمت نمی شود. برای همین، بیشتر این آدم ها حسرت گذشته را می خورند، چون فکر می کنند می توانسته اند بهتر رفتار کنند اما نکرده اند.

انتخاب بدترین گزینه
برای همین زیادند کسانی که پس از طلاق در محکمه وجدان خود به قضاوت می نشینند و چنین نتیجه می گیرند که شریک سابق زندگی شان آن قدرها هم غیرقابل تحمل نبوده است.  آن ها تصمیم می گیرند برای یک بار هم که شده به اشتباهشان اعتراف کنند و همسر سابق شان را رو در رو بنشانند و سوگند بخورند که روزهای جدایی از او به آنان ثابت کرده که طلاق بدترین راهی بوده است که برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده اند.

انگیزه هایی برای شروع دوباره
جواد بهادرخان، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است، عوامل مختلفی وجود دارد که می تواند جوشش و میل دوباره برای بازگشت به زندگی مشترک به وجود آورد؛ عواملی مثل وجود دلبستگی و مهر میان زوجین و وجود خاطرات گذشته، یا وجود افراد دیگری که با دخالت های شان باعث جدایی این افراد شده اند و زوجین پس از جدایی متوجه این موضوع می شوند و گاهی هم وجود رابطه ای خارج از چارچوب خانواده است که فرد پس از فروپاشی زندگی مشترک به تاثیر منفی آن پی می برد.

این کارشناس در ادامه به علت های دیگری پرداخت: گاهی نقش مشاور و کمک او در ارزیابی علل جدایی و کمک به افراد برای بازسازی شخصیت شان به شکل گیری دوباره زندگی کمک می کند.

بهادرخان آموختن مهارت های حل مسئله و مهارت های ارتباطی را عامل دیگری برای پیوند دوباره زوج ها دانست و به مواردی اشاره کرد که زوجین به دلیل مستقل نبودن در زندگی و این که به اطرافیان اجازه می دهند در زندگی شان دخالت کنند، زمینه طلاق خود را فراهم می سازند.وی از وجود فرزند یا فرزندانی که محصول ازدواج دو نفر بوده اند نیز به عنوان عامل مهمی در بازگشت به زندگی با همسر سابق یاد کرد.

این مشاور خانواده افزود: تجربه تلخ زندگی پس از طلاق فرصت ارزشمندی را ایجاد می کند تا افراد به مرور زندگی قبلی خود بپردازند و علل جدایی و اختلافاتشان را کشف کنند.

این روان شناس طی کردن دوره های آموزشی را برای زوجینی که قصد ازدواج دوباره با همسر سابق خود دارند، بسیار ضروری دانست و گفت: بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تلاش های لازم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه لازم، مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند، بهتر است افراد، به زندگی مشترکشان بازنگردند.وی از زوجینی یاد کرد که با کسب ویژگی هایی که در ادامه، به آن اشاره می شود توانستند دوباره خیمه زندگی مشترکشان را برپا کنند ، کسانی که توانستند استقلال خود را دوباره به دست بیاورند، در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کردند.

بهادرخان از عامل بسیار مهم دیگری هم یاد کرد و آن معنویت و ایمان به خدا در وجود افراد است که به آن ها کمک می کند اصول اخلاقی بیشتری را رعایت کنند و زندگی آرام تری را ادامه دهند. افراد باایمان، قدرت سازگاری بیشتری دارند و در بازسازی دوباره زندگی موفق تر عمل می کنند.

وی پیشنهاد جدی تری نیز به افراد مطلقه داشت: زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بررسی و ارزیابی بدهند.

بهادرخان با توصیه به ترک مقایسه های مردود همسر سابق با دیگران، زوجین را به تقویت ویژگی های مذهبی فراخواند و افزود: ما برخلاف زوج هایی که گمان می کنند و اصرار دارند که به درد هم نمی خورند و باید جدا بشوند، معتقدیم که آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند، پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.

راهی برای اصلاح اشتباهات
همچنین دکتر ناصر صبحی روان شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه در گفت وگو با جام جم آن لاین آغاز زندگی دوباره را راهی برای شروع خوشبختی می داند، البته اگر شروطی که او بیان می کند، محقق شود.

او توضیح می دهد: زن و مردی که پس از طلاق تصمیم می گیرند دوباره با هم زندگی کنند، در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند. البته این روحیه باید در دو طرف وجود داشته باشد، چرا که اگر فقط یک نفر قصد جبران اشتباهات را داشته باشد، دوباره وضع به همان شکل قبلی ادامه خواهد یافت.

او شرح می دهد که اگر زن و مردی واقعا از پدیده طلاق لطمه دیده اند و مطمئن هستند که می خواهند زندگی گذشته خود را بازسازی کنند باید با جدیت برای اصلاح رفتار خود تلاش کنند و بدانند که بیان جملاتی مانند «می دانستم بدون من نمی توانی زندگی کنی، دیدی جز من کسی تو را تحویل نمی گیرد، می دانستم که می روی و خودت برمی گردی و...» شرایطی را به وجود می آورد که در آن، فقط دوباره باید سوخت و ساخت.

ترس از ازدواج به خاطر یک احساس غیر منطقی، عواقب خوبی نخواهد داشت و در آینده حسرت موقعیت هایی را خواهید خورد.

پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- ملیحه شهرستانی(کارشناس ارشد مشاوره خانواده)- «بی مسئولیتی» از خصایص ناپسند شخصیتی است که در وجود تعدادی از افراد نهادینه شده است و متاسفانه در روابط صمیمانه و عاطفی نظیر ارتباط با همسر نیز خود را به شکلی پررنگ نشان می دهد. این دسته از افراد عموما خصلت «بی مسئولیتی» را از محیط خانواده و در ارتباط مستقیم با آموزش های پدر و مادر کسب کرده اند و یا در برهه ای از زندگی خود از طریق ارتباط با افراد بی مسئولیت به این نتیجه رسیده اند که چنانچه در مقابل امور مختلف زندگی بی مسئولیت باشند، پاداش بهتری دریافت خواهند کرد و زندگی راحت تر با دغدغه کمتر را سپری خواهند کرد؛ از آنجا که اطرافیان به مرور زمان فرد بی مسئولیت را با تمام اهمال کاری هایش می پذیرند و دیگر از او انتظار برآوردن خواسته ها و نیازهای شان را ندارند، خصیصه بی مسئولیتی در وجود فرد بی مسئولیت تشدید می شود! در نتیجه فرد بی مسئولیت در دنیای امنی که برای خود می سازد احساس رضایت مندی می کند و پاداش می گیرد، زیرا هیچ کسی از او توقعی برای انجام امور ندارد و او می تواند با فراغ خاطر به نیازها و خواسته های مورد علاقه خویش رسیدگی کند. از این رو فرد بی مسئولیت رفته رفته، به خصلت هایی نظیر«خودخواهی»، «متوقع بودن» و همچنین «لجبازی» و «منفعت طلبی» در جهت تحقق خواسته های شخصی اش نیز آلوده می شود. اما آنچه در این میان حائز اهمیت است این است که بسیاری از زوجین ناآگاهانه و ناخواسته بر مشکل بی مسئولیتی همسرشان دامن می زنند و آن را تقویت می کنند.

4 موضع صحیح و غلط در مواجهه با فرد بی مسئولیت
1 – برخی افراد «بی مسئولیتی» همسرشان را می پذیرند و تلاش می کنند تا خودشان آن را جبران کنند(رویکرد غلط).

2 – برخی افراد «بی مسئولیتی» طرف مقابل را نمی پذیرند، اما تلاش می کنند تا نقاط ضعف خود را که به تشدید حس بی مسئولیتی در همسرشان منجر شده شناسایی و با اصلاح این نقاط ضعف ، به طور غیرمستقیم، همسر را دعوت به پذیرش مسئولیت در ابعاد مختلف زندگی مشترک کنند(رویکرد صحیح).

3 – برخی افراد «بی مسئولیتی» طرف مقابل را نمی پذیرند، اما معتقدند به جای اصلاح خودشان صرفا باید به دنبال راه حلی باشند که همسر بی مسئولیت را اصلاح کنند! این دسته از افراد پیوسته فرد بی مسئولیت را تحقیر می کنند و با استفاده ازحربه بی توجهی و بی احترامی به او، در صدد تنبیه و تادیب وی و حصول خواسته های بجا یا نابجای خود حرکت می کنند(رویکرد غلط).

4 – برخی از افراد در زندگی با همسر بی مسئولیت به جدایی قطعی می اندیشند(رویکرد غلط).

راهکارهای منطقی در برابر همسر بی مسئولیت
شما در برخورد با همسر بی مسئولیت نباید به دنبال تغییر او باشید بلکه باید این سوال بزرگ را از خود بپرسید که من چه تغییری بکنم تا او تغییر کند و اما راهکارها:

مقابله به مثل نکنید:
اگر باهمسرتان قطع رابطه کرده اید ابتدا در آشتی کردن با وی پیشقدم شوید و ارتباط تان را از سر بگیرید؛ زیرا انجام راهکارهایی که در ادامه ارائه می شود بدون حضور همسرتان میسر نیست.

عده ای از افراد لجبازی همسر را با لجبازی پاسخ می دهند! بدانید کسی که لجبازی می‌ کند معمولا خودش می ‌داند که حق با او نیست، اما هیچ وقت نمی ‌خواهد این را به زبان بیاورد! تجربه عموم روان شناسان نشان می دهد روابط افرادی که در زندگی مشترک دست به مقابله به مثل می زنند روزبه‌ روز بدتر و بدتر می ‌شود تا آنجا که بازگشت به عقب تقریبا غیرممکن خواهد شد. انسان ها هرگز در فضای تحقیر، سرزنش و لجبازی تغییری حاصل نمی کنند.

خانواده تان را به قطع فرآیند حمایتگری دعوت کنید:
متاسفانه دسته ای از افراد برای حل هر مشکلی همیشه اولین داوطلب هستند و فرصت همکاری و ایفای نقش را از همسر خود می گیرند؛ زیرا معتقدند وقتی که با شخصی غیرقابل اتکا درگیر هستند ناگزیرند تا نقش «والد» را برای او ایفا کنند. این کار باعث می شود تمام مسئولیت زندگی مشترک به عهده فرد داوطلب واگذار شود و طرف مقابل طبیعتا به نوعی بی مسئولیتی برسد. بسیاری از خانواده ها بدون شناخت خصلت های فرد بی مسئولیت، به سرعت وارد عمل می شوند و برای حمایت از فرزند خود در مقابل فرد بی مسئولیت اقدام به حمایت های مالی و اقتصادی فراوان می کنند. حمایت «والدانه» از فرد بی مسئولیت به چرخه بی مسئولیتی او دامن خواهد زد و در نهایت شما حس فریب خوردگی و عصبانیت را تجربه خواهید کرد.

مصرانه از او تقاضای انجام وظایفش را داشته باشید:
شما درباره مسئولیت پذیرتر کردن همسرتان چقدر تلاش کرده اید؟ همسرتان نسبت به قبل چقدر تغییر کرده است؟ مسئولیت پذیرتر، شده یا برعکس؟ شاید انجام راهکارهای گفته شده، در ابتدا سخت و زمان بر به نظر برسد، اما مطمئنا نتیجه اش بهتر از روشی است که خودتان تاکنون از آن استفاده می کردید. فراموش نکنید که برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بی مسئولیت، شوهر شماست و بی مسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید. صبور باشید و فقط بر روی تقاضای تان محترمانه و بدون پرخاشگری پافشاری کنید. شاید100 درصد تقاضای شما برآورده نشود، اما مطمئن باشید 50 درصد آن اجابت خواهد شد و این یعنی موفقیت اولیه در برابر فرد بی مسئولیت.

همسرتان را با عواقب بی مسئولیتی آشنا کنید:
استفاده از عباراتی نظیر«تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی» گره ای از مشکلات شما باز نمی کند بلکه کاربرد مکرر همین عبارات باعث می شود همسرتان بیشتر در این نقش فرو رود و واقعا قبول کند که بی مسئولیت است. در بسیاری از موارد و در شروع کار مطمئنا همسر شما به همان میزانی که شما ( به عنوان مثال) انتظار خرید داشته اید، هزینه نمی کند. مثلا شما فهرستی از 5 نیاز ضروری منزل را به او داده اید، اما او در میان این 5 نیاز ،برخی از اقلام را خریده است و مثلا برنج نخریده است. در این جا شما برنج را از وعده غذایی خود حذف کنید و یک غذای ساده بپزید. زمانی که او می پرسد: «چرا برنج نپخته ای؟»، شما فقط پاسخ دهید: «برنج مان تمام شده است».

از جابه جایی نقش ها پرهیز کنید:
پدیده جابه جایی نقش های زن و مرد در زندگی مشترک چنانچه با ارتقای «ظرفیت روحی» زوجین همراه نباشد به راحتی می تواند عامل ایجاد اختلاف و تنش شود. زمانی که زن نقش شوهر بی مسئولیت خود را به عهده می گیرد و مثلا بیرون از منزل کار می کند یا زمانی که مرد نقش زن بی مسئولیت خود را به عهده می گیرد و همیشه به شستن لباس ها یا جارو زدن منزل مبادرت می ورزد، به دلیل بی مسئولیتی همسران خود، انجام این کارها را «کمک حمایتگرانه از شریک زندگی» نمی دانند و زوجین در این شرایط از یکدیگر طلبکار می شوند و انتظار دارند همسرشان هر لحظه به خاطر ایفای نقشی که خلاف جنسیت و یا طبیعتش بوده است، از او قدردانی چند برابر تصور بکند در حالی که طرف مقابل تصور می کند همسر من کاری نکرده است، او فقط وظیفه اش را انجام داده است! در نتیجه وقتی زنی مسئولیت اصلی تامین مالی را به عهده می گیرد، بدیهی است که از نظر شرایط روحی، «خستگی روانی» را تجربه کند.

با همسرم اختلاف سلیقه بسیاری داریم
سیمین قربانی(کارشناس ارشد مشاوره خانواده)- جوانی ۲۴ ساله هستم. حدود ۵ ماه است عقد کردم. از نظر مالی مشکلی نداریم، ولی از نظر سلیقه، اختلاف نظر بسیار زیادی داریم؛ مثلا از طرف من که یک مرد هستم عاطفه بسیار زیاد هست و من زیاد به او محبت می کنم تا یاد بگیرد ولی هیچ اثری ندارد. بیشتر به فکر پدر و مادر خودش است و فوق العاده لجبازی می کند.

برادر گرامی در سوال تان از موضوعات پراکنده ای صحبت کرده اید. شما از اختلاف سلیقه، نحوه و میزان محبت کردن به همسر، اهمیت دادن بیش از حد و وابستگی به والدین و لجبازی و ... سخن به میان آورده اید که هر کدام یک حیطه کاملا جداگانه و گسترده دارد که برای ارائه راهنمایی و مشاوره برای هریک از آن موارد، لازم است توضیحات کامل تری در اختیار ما می گذاشتید.

با این حال، امیدواریم که این نکات به شما برای داشتن زندگی بهتر کمک کند.

کسب مهارت های لازم و نگرفتن تصمیم های شتاب زده
دوران عقد، موقعیتی است که هر کدام از زوجین، هیجان بیشتری برای شناخت یکدیگر دارند و تلاش بیشتری برای جذاب کردن رابطه شان می کنند، اما گاه و بیگاه نداشتن مهارت های لازم برای برقراری ارتباط مناسب و گرفتن تصمیمات شتاب زده، می تواند مسیر این ارتباط را ناهموار و ناراحت کننده کند.

کنار گذاشتن توقعات بیجا
برای حل این مشکل و کسب مهارت های لازم، خوب است از کمک یک زوج درمانگر بهره بگیرید یا با مطالعه کتاب هایی در این زمینه، دانش خود را بیشتر کنید.

سعی کنید به جای گله های بی اثر، روش خود را در برقراری ارتباط با همسرتان تغییر دهید. شما نمی توانید انتظار داشته باشید همسرتان خانواده خود را به طور کامل کنار بگذارد، اما می توانید جایگاه خود را پیش او بسازید و همراه یکدیگر باشید؛ بنابراین از توقعات بیجا پرهیز کنید.

3 عامل مهم برای داشتن گفت و گوی موثر
برای داشتن گفت و گویی موثر و رسیدن به نتیجه ای مشخص، کامل و قاطعانه با همسرتان صحبت کنید.

شما برای داشتن گفت و گویی موثر باید در قدم اول، اتفاقی که افتاده را به درستی توضیح دهید سپس احساس تان را درباره آن بیان کنید و با همسرتان در میان بگذارید و در نهایت پیشنهادتان را مطرح کنید.

با این روش می توانید حس صمیمیت را در همسرتان ایجاد کنید و به او نشان دهید قصد ایجاد جدال و بحث ندارید بلکه تنها هدف تان، خوشبختی و رسیدن به آرامش بیشتر در زندگی مشترک است.

ازدواج نکردن به خاطر احساس بی ریختی در چشم دختران
محمدباقر ذبیحی(کارشناس ارشد روانشناسی):جوانی ۲۶ ساله هستم. از ۷ سال پیش موهای سرم ریخته است و هزینه درمان ندارم. همیشه احساس می کنم که همه مرا نگاه می کنند و درباره ظاهرم پچ پچ می کنند یا نیشخند می زنند برای همین اصلا به فکر ازدواج نیستم چون احساس می کنم در چشم دختران بی ریخت هستم. چه کنم حالم بهتر شود؟

برادر گرامی در روان شناسی تکنیک های متفاوتی وجود دارد که به افراد کمک می کند تا شرایط زندگی خود را بپذیرند، شادمانه و امیدوار به زندگی شان ادامه بدهند؛ بنابراین به شما دوست عزیز پیشنهاد می کنم با به کار بستن این تکنیک ها به بهبود شرایط خود کمک کنید تا زندگی بهتری را تجربه کنید.

حذف افکار غیر منطقی
با ایجاد باورهای منطقی در ذهن، به بهتر شدن حال تان کمک کنید؛ به طور مثال، هر روز در ذهن تان این ضرب المثل معروف که «در دروازه را می شود بست، ولی دهان مردم را نه» یادآوری کنید؛ چراکه ایجاد و تقویت چنین باورهای منطقی، به شما کمک می کند تا این مسئله را به عنوان یک مسئله طبیعی بپذیرید. علاوه بر این، می توانید با ثبت افکارتان به صورت روزانه در جدولی که در ادامه خواهید دید، افکار غیر منطقی تان را شناسایی و به تدریج حذف کنید.

بالابردن عزت نفس و اعتماد به نفس
شما می  توانید با افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس تان، این مسئله را برای خودتان کم اهمیت کنید؛ به طور مثال به ظاهر، بهداشت و شیک  پوش بودن تان اهمیت بدهید تا عزت نفس تان بیشتر شود، یا این که به فعالیت هایی بپردازید که نشان از توانمندی شما دارد مانند تخصص در فناوری  های روز مانند رایانه تا اعتماد به نفس تان بالاتر برود. سعی کنید با حضور بیشتر در گروه دوستان، مجالس، مهمانی  ها و محافل مختلف و ابراز عقیده، مهارت ابراز وجود را در خودتان تقویت کنید. به طور کلی ابراز وجود مناسب را، می  توان توانایی ابراز صادقانه نظرات، احساسات و نگرش  ها بدون احساس اضطراب دانست به نحوی که از نظر اجتماعی مناسب بوده و احساسات و آسایش دیگران نیز در آن مد نظر باشد تا دیگران از شما ناراحت نشوند. ابراز وجود مناسب باعث می شود شما علاوه بر جلب احترام دیگران، محبوبیت خودتان را هم افزایش دهید.

نوشتن افکار منفی روی کاغذ
زمانی که این مسئله خیلی به شما فشار روانی وارد می  کند، تمام احساسات منفی تان را روی کاغذ بنویسید، سپس آن را پاره کنید و دور بریزید. توجه داشته باشید که با پایان دادن به چنین افکار منفی در ذهن تان، باید به فکر ازدواج و انتخابی مناسب باشید تا خوشبختی تان را تضمین کنید.

ترس از ازدواج به خاطر یک احساس غیر منطقی، عواقب خوبی نخواهد داشت و در آینده حسرت موقعیت هایی را خواهید خورد که این روزها از دست می دهید.

صبور بودن برای رسیدن به نتیجه
در پایان باید گفت که به کار بردن صحیح تکنیک هایی که مطرح شد به همراه گذشت یک دوره زمانی مثلا یک ماهه، 2 شرط اساسی برای بهبود شما و شرایط فعلی تان است. با این حال و اگر بعد از گذشت 2 یا 3 ماه، در افکار منفی تان کاهشی دیده نشد، مراجعه به یک مشاور و روانشناس متخصص می تواند به شما کمک کند.

پیش از ازدواج به دنبال دلایل طلاق باشید    اگر چه دلایل بسیاری برای شکست خوردن ازدواج ها وجود دارد اما در بسیاری از موارد می توان مشترکاتی را نام برد. اغلب دلایل طلاق پیش از ازدواج وجود دارند اما به خاطر دوره عشق بازی و باورهای مبهم از آن ها چشم پوشی می شود.

 ● ناسازگاری

 همه یکتا هستیم و مانند برفی که در زمستان می آید همزمان بر روی زمین نمی نشینیم.آیا چیز عجیبی است که بگوییم یکی از دلایل طلاق ناسازگاری است؟

 

مطمئناً نه اما موضوع تعجب آور ناتوانی ما در شناسایی این ناسازگاری ها قبل از ازدواج است.

 

چرا در افرادی که برای اولین بار یکدیگر را می بینند و از هم خوششان می آید با هم ازدواج می کنند؟ باید دلیل آن را در ذیل عناوینی چون رابطه ضعیف ( ارتباط بدون شناخت، جست وجو تفاوت در دوره عشق بازی و جذابیت های افراد جست وجو کرد.

 انواع مختلفی از ناسازگاری مانند انتظارت و بلند پروازی ها وجود دارد. از سویی می توان ازنوع تفکر،احساسات و انتظارات به عنوان منابع ناسازگاری نام برد.

 ● مشکلات اقتصادی

 وقتی مشکلات اقتصادی فشار می آورد، تفاوت سلیقه در دخل و خرج می تواند ریشه طلاق شود. برای مثال وقتی زنی بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی دست به خریدهای غیر ضروری می زند و یا مردی که تحت فشار مالی نسبت به وضعیت اقتصادی بی خیال است، راه برای طلاق گرفتن تسهیل می شود.

  بد رفتاری

 بد رفتاری می تواند فیزیکی، احساسی و جنسی باشد. در بسیاری از موارد یکی از زوجین از طریق کتک کاری یا فشار برای کار بیش از حد، تحقیر و توهین مداوم و پرخاشگری، بد رفتاری می کند.

 ● خیانت

 در فرهنگ ما و در بسیاری از فرهنگ ها ازدواج به معنای تک همسری است. اگر چه در فرهنگ ما چند زنی مشکل شرعی و قانونی دارد اما پسندیده نیست. به همین دلیل یکی از دلایل طلاق ارتباطاتی است که یا فراتر از ازدواج اول به صورت شرعی اتفاق می افتد و یا ارتباطاتی است که بین زن و مرد به صورت مشترک و غیر شرعی صورت می پذیرد.

 دلایل بسیار دیگری نیز برای طلاق وجود دارد دلایلی چون:

 ـ ناپختگی ( عدم مهارت های زندگی)

ـ عدم تعهد به ازدواج

ـ انتظارات جنسی متفاوت

ـ مصرف مواد مخدر و الکل

ـ بیماری های روانی

ـ تفاوت در سبک زندگی

ـ از بین رفتن عشق

ـ تفاوت های فرهنگی و مذهبی

 در واقع برای جلوگیری از طلاق بایستی بدانیم از زندگی چه می خواهیم و دانستن این خواسته ها احتیاج به شناخت خود دارد. در مرحله بعد بایستی بتوانیم طرف مقابل را بشناسیم تا بتوانیم در مرحله بعدی زندگی را براساس آنچه هستیم بسازیم.

ازدواج با افرادی که ازدواج مجدد دارند

 

به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .

 ● پذیرفتن گذشته

 نباید آنرا پنهان کنید و یا از آن فرار نمایید. بهر حال این موضوع به سراغ شما خواهد امد پس انرا تسویه کنید بی توجهی به غم و غصه های همسرتان هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. اگر به احساسات او بی توجهی کنید، شاید غم از دست دادن رابطه یا همسر اولش تا ابد همراهش باقی بماند. بی توجهی و سرسری گرفتن مسائل فقط بهبود طرف مقابل را به تعویق می اندازد. بهتر است به او اجازه دهید تا با شما صحبت کند و بگوید که در کجای سفر غم انگیز خود قرار دارد. به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .یک رابطه زمانی موفق است که هر دو طرف به راحتی بتوانند حرف های دلشان را به یکدیگر بزنند و به سادگی با هم ارتباط برقرار کنند.بدون ترس و مزاحمت به همین سادگی

 ● قبول کنید که در زندگی شما ۳ قلب وجود دارد

 پذیرفتن این مطلب که نیمی از قلب همسرتان متعلق به گذشته است ، کمی دشوار است. اما در زندگی با فردی که همسر خود را از دست داده، یا رابطه ای را نا تمام رها کرده ” این دقیقاً هنری است که شما حتماً باید آنرا بلد باشید. در عین حال باید بدانید که دوست داشتن او نسبت به رابطه اول جای خود را دارد و این امر به نوبه خود قابل احترام است و ربطی به رابطه دو نفره شما ندارد.زمان انرا به شما هدیه خواهد داد و نگران این نیمه نباشید .

 ● اجازه ندهید بی توجهی به اشیا و مایملک مرحومه شما را در مسیر نادرست قرار دهد.

 اگر احساس می کنید که همسرتان شما را به اندازه همسر اولش دوست نمی دارد، بنابراین باید سعی کنید که وسایل شخصی همسر اول از قبیل قاب عکس و … را از درون خانه جمع آوری نمایید. بسیاری از مشکلات با رسیدگی به وسایل خانگی حل خواهند شد و مطمئن باشید که با انجام این کار حیرت زده خواهید شد.

 در نظر داشته باشید که همه انسان ها خاطراتی در گذشته دارند که برایشان از ارزش و اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دوست دارند که آنها را تا آخر عمر خود زنده نگه دارند. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و از طریق بحث متقابل، بر سر نگه داشتن وسایل شخصی همسر اولش به نتیجه برسید.

در گذشته زندگی نکیند و اجازه ندهید افکار منفی گذشته به ناامنی های شما دامن بزنند

 آیا فرد قبلی از شما زیباتر، جذاب تر، و بامزه تر بوده؟ آیا او آشپز، عاشق، دوست و شریک بهتری بوده؟ مقایسه خوب است و یک امر کاملاً طبیعی قلمداد می شود، اما اگر این کار به درستی انجام نشود، آنوقت مانند یک سد محکم جلوی رشد رابطه شما را می گیرد. همسرتان به این دلیل با شما ازدواج نکرده که شما نسخه دوم همسر اولش بوده اید. او به خوبی می داند که شما منحصر بفرد هستید و همین عامل نیز باعث شده که به شما علاقمند شود و پیشنهاد ازدواجش را با شما در میان بگذارد. او اصلاً به این قضیه که شما تا چه حد به همسر اولش شباهت دارید و یا تفاوت دارید فکر نمی کند. باید قبول کنید که شما و همسر اول او دو انسان کاملاً مجزا هستید، و هر دو شامل خصوصیات منحصر بفرد اخلاقی خود می باشید. شاید تمام مقایسه های اشتباهی که شما در ذهن دارید، دقایقاً همان ها دلیل اصلی جذب همسرتان به شما بوده باشند!

 ● در مورد خاطرات غم برانگیز مهربان و رئوف باشید

 شما هر چقدر که به همسرتان عشق بدهید، باز هم این مسئله باعث نمی شود که او خاطرات روابط اول را فراموش کند. البته به مرور زمان همه چیز حالت عادی پیدا میکند و همسرتان به جایی خواهد رسید که ناراحتی هایش به شادی تبدیل شود؛ اما هیچ گاه نباید تصور کنید که خاطرات و … بدون غم و اندوه خواهد بود.

 شاید همسرتان دوست نداشته باشد که در مورد غم و اندوهی که در این روزها احساس می کند، چیزی به شما بگوید. تحت این شرایط او احساس می کند که اگر با شما در مورد این مسائل صحبت کند، شما ناراحت می شوید و احساساتتان آسیب می بینند. در این مواقع باید اختیار بیشتری به او بدهید و به او بقبولانید که می توانید به درستی درکش کنید.

 به او بگویید که از ارزش این خاطرات آگاه هستید و تمایل دارید که او احساساتش را با شما در میان بگذارد. حتی می توانید پیشنهاد کنید که اگر او بخواهد می توانید او را همراهی کنید. از نظر روان شناسی این کار کمک بزرگی به بهبود و ارتقای رابطه می کند چراکه به هر دوی شما اجازه می دهد تا درونی ترین احساسات خود را با هم در میان بگذارید. او را تحت فشار قرار ندهید و از او باز جوئی نکنید برای باز گو کردن این خاطرات فهرست وار بشنوید و با او هم دلی کنید

 ● با ملایمت و همکاری متقابل، حد و مرز تعیین کنید

 ازدواج با فردی که همسر خود را از دست داده نباید تماماً حول محور روابط او بچرخد. در این میان احساسات شما نیز مهم هستند، شما استحقاق این را دارید که مورد احترام قرار بگیرید.

 بسیاری از افراد زمانیکه همسرانشان می گویند: ” همسر اولم” ناراحت می شوند. اگر این مسئله باعث ایجاد ناراحتی در شما می شود، باید به آرامی در مورد آن با همسر خود صحبت کنید و او را متوجه کنید که همسر دومش نیر نیازها و احتیاجاتی دارد که باید مرتفع گردند.

 مطالعه و تحقیق کنید تا مطالبی در مورد مراحل مختلف غم و اندوه و پی آمدهای آنها بدست آورید

 تا زمانیکه شما بخواهید با همسر خود ازدواج رسمی کنید، به طور حتم بخش وسیعی از غم و اندوه او به پایان رسیده است. البته باید توجه داشت که بخشی از غم و ندوه در وجود افراد باقی می ماند که با کمی صبر و حوصله و همچنین به مرور زمان از بین می رود. اگر شما با همسرتان “یکی” باشید آنوقت باید هر چیزی که می توانید در مورد غم و غصه او یاد بگیرید و به تریج آنرا حل نمایید.

 از کمک گرفتن از دیگران ترسی به خود راه ندهید چرا که با این کار متوجه می شوید بسیاری از ناامیدی هایتان بی پایه و اساس هستند.

 نمی دانید دیگران چه کمکی می توانند به شما بکنند. شاید فرد مورد نظر همسایه، دوستی در کلاس یوگا، و یا مادر دوست شما باشد. شاید اینگونه حرف ها را با اقوام و فامیل مطرح نکنید و ترجیح بدهید با یک دوست پیرامون مشکلات خانوادگی خود صحبت کنید. هیچ اشکالی ندارد. کمکی که دوستان در این زمینه می توانند به شما بکنند واقعاً تحسین برانگیز است.

بسیاری از این افرادی که شما با آنها احساس راحتی می کنید و حرف دلتان را به آنها می زنید کسانی هستند که احساست مشابه شما دارند و در دنیا احساس تنهایی می کنند. به این طریق هم شما می توانید همصحبت خوبی برای او باشید و هم او می تواند با همفکری و همدلی شما را در مسیر درست قرار دهد.

 ● در لحظه زندگی کنید و برای آینده ارزش قائل باشید

 هر روزی که زندگی می کنید و هر نفسی که می کشید نعمتی است که از سوی خداوند به شما هدیه داده شده است. با غنیمت شمردن لحظات خود، شاکر خدا باشید. با همسر خود خاطره های جدید خلق کنید که منحصر به خودتان باشند و هیچ ارتباطی به زندگی گذشته همسرتان نداشته باشند.

 برنامه سفر به جاهای دیدنی را بریزید و به مناطقی بروید که هیچ یک از شما قبلاً از آنجا دیدن نکرده باشد. روزهای خاصی را برای خود معین کنید و جشن بگیرید. دکوراسیون داخلی خانه را تغییر دهید، و یا حتی خانه را عوض کرده و به یک خانه جدید نقل مکان کنید و با هم آنرا از نو آماده زندگی کردن کنید.

 زندگی معلم است پس سعی کنید دانش آموز خوبی باشید. به خاطر داشته باشید که هیچ گاه نمی توانید اتفاقی که در گذشته افتاده است را تغییر دهید، اما می توانید خود را با یاد آن سازگار سازید و به رشد و تعالی دست پیدا کنید… و بنابراین می توانید با فردی که تجربه ی ازدواج و رابطه را داشته و انرا از دست داده ازدواج کنید.

 البته این یه نظر شخصی می تونه باشه و هیچ دلیلی نداره که شما اون رو مردود اعلام کنید یا اینکه قبول داشته باشید ولی کسانیکه شما فرد دوم برای ازدواجشان هستید راحت تر شما را درک میکنند تا کسانیکه اولین تجربه شان شما هستید .

ازدواج، تکامل یا افول ؟

 

 


کسی که در زندگی مشترک به جای فکر تغییر در طرف مقابل به دنبال خودسازی است و از هر موقعیتی در این راستا استفاده می کند ، بسیار زندگی شیرینی خواهد داشت ؛ مشکلات همسرش نه تنها او را اذیت نمی کند ، بلکه آنها را موقعیتی برای رشد خودش می داند. البته اگر کسی بتواند این گونه زندگی کند ، کم کم همسرش نیز تغییر می کند و او نیز اصلاح می شود.



در جامعه ی امروزی که آمار ازدواج رو به کاهش و آمار طلاق رو به افزایش می باشد ، سوالاتی بطور جدی مطرح می گردند : آیا ازدواج - بر اساس آنچه که در بین مردم رایج است- واقعا باعث تکامل انسانها می گردد؟  اگر چنین است چرا این مقدار نارضایتی از زندگی های مشترک وجود دارد و چرا آمار طلاق بالاست ؟ آیا تکامل در زندگی زناشویی زمانی صورت می گیرد که زندگی، هموار و به دور از مشکلات  باشد ؟ و ...

 

در پاسخ لازم است که به چند نکته توجه گردد:    

 

1. انسانها موجودات مختاری هستند و اگر خودشان نخواهند که تکامل پیدا کنند ، کسی نمی تواند آنان را به زور و اجبار به این نتیجه از ازدواج برساند . در وضعیتی که زوجهای جوان یا نمی دانند برای چه ازدواج می کنند و یا فقط برای لذت بردن بیشتر از زندگی ازدواج می کنند ، آیا می توان انتظار رشد و تکامل از چنین ازدواجی داشت ؟ اگر زوجهای جوان ندانند که چگونه باید باهم زندگی کنند و هر کدام فقط به دنبال رسیدن به خواسته های خودشان باشند ، چگونه می توانند انتظار دیگری غیر از طلاق از این زندگی داشته باشند ؟ کسانی می توانند در زندگی مشترک کامل گردند که اولاً مکانیزم و شیوه تکامل در زندگی مشترک را بداند و ثانیا در آن جهت حرکت کند .

 

 

کسانی می توانند در زندگی مشترک کامل گردند که اولاً مکانیزم و شیوه تکامل در زندگی مشترک را بداند و ثانیا در آن جهت حرکت کند .

 

 

2. بعضی گمان می کنند که تکامل در ازدواج به این معناست  که باید به کمک همسرشان از ایراد هایشان  آگاه گردند و باز هم به کمک او آنها را برطرف کنند . نتیجه ی چنین تفکری این است که همسر باید بالاتر از خود فرد – از منظر تکامل و رشد – باشد تا بتواند کمک کند و در غیر این صورت نمی تواند  . خصوصا این که به خاطر اختلافات زناشویی حتی اگر همسر انسان از خودش بالاتر باشد ، معمولا پذیرش نسبت به ایرادات و مشکلات از طرف مقابل کم می شود و فرد حاضر نیست که به حرفهای همسر گوش کند . البته این نکته شایان ذکر است که اگر زن و شوهر به روشی صحیح در مسیر تکامل قدم بردارند ، پس از مدتی می توانند از این روش نیز به هم کمک کنند .


3. تکامل انسان در یادگیری زندگی با دیگری است؛ هر انسانی در یک محیط خانوادگی با مشکلات خاص خودش بزرگ می شود . هرکدام از اطرافیان انسان و کسانی که در تربیت او نقش دارند ، دارای مشکلاتی روحی و اخلاقی هستند که این روحیات کم و بیش به فرد منتقل می گردد . از طرف دیگر، محرومیت ها ، فشارها و مشکلات زندگی ، عواملی هستند برای بوجود آمدن نقاطی منفی در روح و اخلاق انسان . این مشکلات روحی و اخلاقی در طول زندگی همراه انسان هستند و ممکن است بواسطه مشکلات ، بیشتر نیز بشوند. عمده ی اختلافاتی که بین افراد در یک جامعه و یا در یک زندگی زناشویی پیش می آید ، بخاطر این خُلقیات ناپسند می باشد . کسانی که حاضر نباشند به خاطر همسرشان پا روی خواهشهای نفسانی خود بگذارند و یا تغییری در رفتارهای ناپسندشان بدهند ، معمولا یا از همسرشان جدا می شوند و یا زندگی مملوّ از مشکلات را تحمل می کنند . علت عمده ی طلاقها و رواج پیدا کردن آمار طلاق نیز همین مسئله می باشد .

هنر، در یک ازدواج موفق انتخاب همسر ایده آل نیست بلکه هنر، شناخت خود و برطرف کردن عیبهای درونی است و این عامل خوشبختی است .

از طرف دیگر، اگر کسانی بخواهند که آن رذائل اخلاقی که از دوران کودکی همراهشان شده است را برطرف کنند و اخلاقیات نیکو را جایگزین آن گردانند ، در موقعیت های مختلفی از زندگی ، این امکان برای آنها وجود دارد . از جمله ی موقعیت های کم نظیر برای این منظور ، ازدواج است . در ازدواج ،چون دو نفر که از جهت رتبه هم سطح هستند ، باید با هم زندگی کنند ، بیشترین زمینه برای بروز اختلاف وجود دارد . هنر، در یک ازدواج موفق انتخاب همسر ایده آل نیست بلکه هنر، شناخت خود و برطرف کردن عیبهای درونی است و این عامل خوشبختی است .هندریکس ( 1383، ص 24)

 (1)  می نویسد : «خوشبختی شما نه به پیدا کردن همسر ایده آل بلکه به میزان تمایل شما به کشف و درک بخشهای پوشیده و پنهان وجود خودتان بستگی دارد. »( 2)

 

آنچه که باعث تکامل می شود این است که انسان دراختلافاتی که بین او و همسرش پیش می آید می تواند مشکلات روحی خود را پیدا کند و در جهت برطرف کردنش قدم بردارد. کسی که در زندگی مشترک به جای فکر تغییر در  طرف مقابل به دنبال خودسازی است و از هر موقعیتی در این راستا استفاده می کند ، بسیار زندگی شیرینی خواهد داشت ؛ مشکلات همسرش نه تنها او را اذیت نمی کند ، بلکه آنها را موقعیتی برای رشد خودش می داند.پیامبر اکرم چنین می فرمایند « خوشا به حال کسی که عیبهای خودش مانع این می گردند که عیوب دیگران را ببیند »(3)

البته اگر کسی بتواند این گونه زندگی کند ، کم کم همسرش نیز تغییر می کند و او نیز اصلاح می شود همانطور که رفتار اهل بیت علیهم السلام چنین تأثیری را بر روی دیگران داشته است.

 

پیشنهاد تبیان : دفتر یادداشت کوچکی را در دسترس داشته باشید . هر زمان که از دست همسرتان ناراحت شدید ، آنچه که باعث ناراحتی شما شده است را بنویسید . زیر آن علت ناراحتی را بنویسید ؛ علت ناراحتی را در اخلاقیات خود جستجو کنید ( نه در نوع رفتار همسر) . سعی کنید که اخلاقیات منفی خود را برطرف کنید.


مهم‌ترین ملاک‌های ازدواج



مهم‌ترین ملاک‌های ازدواج

هر اندازه دختر و پسر از نظر ویژگی های گوناگون نزدیکتر باشند ترکیب آن دو در زندگی زناشویی استوارتر و عمیق تر خواهد بود. این مجموعه ویژگی ها در منابع اسلامی با عنوان کفویت عنوان شده است که در ابعاد گوناگونی چون: سن، وضعیت روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و تحصیلی قابل بررسی است.

 

به طور خلاصه ملاک های ازدواج که باید در نظر گرفته شوند عبارتند از:

1- ایمان و دینداری: پایبندی به ارزش های دینی بدون شک یکی از عوامل خوشبختی در زندگی زناشویی است.

 

2- اصالت خانوادگی: شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتی فرهنگی خانواده همسر آینده، در ایجاد تفاهم بین دختر و پسر در زندگی زناشویی نقش اساسی ایفا می کند. این مساله باعث می شود بتوانید سازگاری بهتری با همدیگر پیدا کنید.

 

3- سن: تناسب سنی بین زن و مرد، تشابه نیازها و علایق، توقعات و انتظارات را تا حدودی به دنبال دارد. کارشناسان خانواده، حدود 2 تا 6 سال اختلاف سن بین زن و مرد را توصیه می نمایند.

 

4-تحصیلات: تشابه تحصیلی نیز در ایجاد تفاهم بین زن و مرد عامل مهمی است. و کسب علم و دانش به خودی خود یک مزیت و ارزش است و در رشد و تعالی فکری افراد نقش بسزایی دارد.

 

5- وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده: تشابه های خانواده های دختر و پسر از نظر وضعیت اجتماعی و اقتصادی یک اصل مهم در ایجاد تفاهم های بعدی بین زن و مرد است. به این ترتیب هیچ کس نسبت به دیگری احساس برتری نمی کند و پذیرش بهتری نسبت به همدیگر خواهند داشت.

 

6-زمینه های فرهنگی: ارزش های فردی و اجتماعی، آداب و رسوم، رفتار و سلوک، حتی آداب لباس پوشیدن و غذا خوردن زن و مرد می تواند زمینه های همدلی بیشتر را بین آن دو پدید آورد. به همین جهت شناخت زن و مرد از فرهنگ و واقعیت های ارزش فرهنگی همسر آینده، از اهمیت بسیاری برخوردار است.

 

نکته ای که یادآوری آن در این قسمت ضروری به نظر می رسد اینکه ملاک های فوق هیچ یک به تنهایی نمی تواند عامل موفقیت در زندگی زناشویی باشد. افراد باید مجموعه عوامل گوناگون موثر بر انتخاب خود را اولویت بندی کنند و با این اعتقاد که هیچ کسی کامل نیست به نوعی مصالحه دست بزنند.

 

رمز ازدواج موفق

ازدواج یک پدیده اجتماعی است. بدون تردید انتخاب همسر یکی از مهمترین تصمیم ها در طول زندگی ماست و در حقیقت همه هیجانات، تولید مثل، تربیت نسل آینده، درآمد، مسئولیت، تامین نیازها و چالش های آینده زندگی ما به آن بستگی دارد.

 

زن و مرد به عنوان مکمل یکدیگر بسیاری از نیازهای روانی- اجتماعی هم را برآورده می کنند. و سه دلیل عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات و توقعات برای ازدواج مطرح است و توجه به این نکته که هر اندازه انتظارات و توقعات دختر و پسر قبل از ازدواج و در زندگی زناشویی واقع بینانه تر باشد، زندگی زناشویی موفقیت آمیزتر خواهد بود.


ملاک های ازدواج های موفق یا خوشبخت را می توان چنین خلاصه کرد:

1ـ برخورداری از علاقه های مشترک

2ـ داشتن فعالیت های مشترک یا سرگرمی های مشترک

3ـ اظهار محبت نسبت به همدیگر

4ـ اعتماد داشتن به یکدیگر

5ـ رد نکردن یا کمتر رد کردن انتخاب همدیگر

6ـ موفقیت در روابط جنسی

7- داشتن زمینه های خانوادگی همسان

8ـ احترام به عقاید و دوستان و آشنایان همدیگر

  

یک نکته مهم:

هرکس طبیعتا مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جلب و جذب می کند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می سازد. هر اندازه فرد با همسر خود وجود اشتراک فرهنگی بیشتری داشته باشد، برای سازگاری با او آماده تر است و با اختلافات کمتری مواجه می شود.

 

هر چقدر در انتخاب همسری با مشابهات بیشتر ذاتی و اکتسابی تلاش کنیم ولی بازهم زن و مرد تفاوت های بسیار چشمگیری با یکدیگر خواهند داشت که باید یاد بگیرند با این تفاوت ها زندگی کنند و ثمره این زندگی یک ازدواج شاد و رضایت بخش باشد.

 

همچنین پژوهش ها نشان می دهد که تا حدود زیادی خوشبختی و بدبختی زن و مرد را از ابتدای زندگی می توان پیشگویی کرد و به بیان دیگر بسیاری از مشکلات آن ها قابل پیشگیری خواهد بود. به همین جهت امروز، آموزش پیش از ازدواج زوجهای جوان یک ضرورت مسلم تلقی می شود. هر اندازه دختر و پسر اطلاعات بیشتری در جهت شناخت خود و همسر آینده شان داشته باشند و ملاک های عقول تری را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند، در زندگی زناشویی خود با مشکلات و ناسازگاری های کمتری مواجه خواهند بود.


۰ نظر

پیش از ازدواج درباره این‌ها گفتگو کنید

پیش از ازدواج درباره این‌ها گفتگو کنید


وارد شدن به زندگی مشترک، ورود به دنیایی دو نفره است که در آن، مدام باید در حال توافق و کنار آمدن با مسائل مختلف باشید و کلید موفقیت در این کار هم تنها یک چیزی است که «گفتگو» نام دارد.

اگر شما بتوانید از همان دوران آشنایی و نامزدی درباره موضوعاتی که نیاز به توافق دارند گفتگو کنید، در زمینه ازدواج گامی بلند برداشته اید و موفق خواهید شد. در اینجا شما را با موضوعاتی آشنا می‌کنیم که حتما لازم است قبل از آغاز زندگی مشترک درباره شان صحبت شود.

 فلسفه زندگی
هر آدمی به فلسفه ای اعتقاد دارد؛ در حقیقت باورهای ما سبک زندگی مان را شکل می دهند؛ یعنی جزیی ترین کارها تا بزرگترین تصمیمات زندگی ما تحت تاثیر باورهایمان قرار می گیرد؛ برای همین نباید از این نظر با هم اختلاف زیادی داشته باشید. باورهای مذهبی و فلسفی در عمق وجود ما ریشه دارند و تغییرشان کار آسانی نیست. شاید در ظاهر به هم شبیه باشید و در چند ماه اول آشنایی به مشکلی برنخورده باشید اما در درازمدت این تفاوت ها ممکن است برایتان دردسر بسیاری درست کند. از جمله موضوعاتی که در این زمینه باید بررسی شود، اولویت بندی مسائل زندگی، میزان اطمینان به مردم و خود، هدف از زندگی، باورها و وظایف قومی- نژادی و مذهبی و نیز نقش خود در جهان هستی است.

۰ نظر

زمان لازم برای آشنایی قبل از ازدواج چقدر است

زمان لازم برای آشنایی قبل از ازدواج چقدر است!؟

 زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. می‌تواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.

نمی‌ توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.

این به آن بستگی دارد که شما و طرف‌مقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیت‌هایی که هر دو باید با آن روبه‌رو شوید را مشخص کرده باشید.

ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.

متاسفانه، فرهنگ‌های مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر داده‌اند زیرا هدف آن کم‌ارزش شده است. کسانی را می‌بینیم که ظرف چند ماه ازدواج می‌کنند و بعد از چند سال از هم جدا می‌شوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.

وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگی‌اش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیق‌ترین و صمیمی‌ترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.

ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.

تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخم‌های بدی بر جای می‌گذارند و این زخم‌ها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر می‌دهند.

ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.

اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.

عوامل دیگر عبارتند از:

اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟

سلامت رابطه

بالغ بودن دو طرف

امکانات اقتصادی

تایید اعضای خانواده دو طرف

همانطور که می‌بینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم می‌شود.

با ازدواج فامیلی خوشبخت می شوید؟


ازدواج فامیلی شاید این روزها چندان در شهرهای بزرگ مرسوم نباشد اما هنوز خیلی از خانواده ها هستند که ترجیح می دهند فرزندشان را با آشنا وصلت دهند و نسل های بعدی را در خانواده خودشان تکثیر کنند.

فکر می کنید ازدواج فامیلی بهتر است یا ازدواج با غریبه ها؟ در اینجا شما را با مزایا و معایب ازدواج فامیلی آشنا می کنیم.



ازدواج فامیلی خوب است چون...

در یک ازدواج فامیلی شما در اغلب موارد از نظر تناسب خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و اعتقادی که بسیار مهم هستند مشکلی با خانواده عروس یا داماد نخواهید داشت، چون طبقه خانوادگی‌- اجتماعی فامیل عموما یکسان است و فقط استثنای 10 درصدی وجود دارد که عده‌ای خیلی بالاتر از سطح فامیل یا خیلی پایین‌تر از آن باشند و با یکدیگر در تناسب قرار نگیرند. پس برخی از تناسب‌هایی که ما برای ازدواج نیازمند آنها هستیم در ازدواج‌های فامیلی، خود‌به‌خود وجود دارد.

تناسب دیگری که حتما باید در ازدواج وجود داشته باشد، تناسب فرهنگی است، یعنی فرهنگ که عبارت است از بایدها و نبایدها و ارزش‌ها و ضدارزش‌های ما باید با همسرمان در تناسب باشد، که در ازدواج فامیلی چنین مشکلی وجود ندارد. در ازدواج فامیلی جنس اعتقادات خانواده از یک نوع است و همین مسئله یعنی نداشتن یک دسته از درگیری‌ها و مشکلات. پس تناسب اعتقادی هم منتفی می‌شود.

آداب و رسوم مشترک داشتن هم تا حد زیادی مشکلات ازدواج های فامیلی را کم می کند. در ازدواج غیرفامیلی ممکن است دو طرف زبان متفاوت، رسم و رسوم و حتی عقاید متفاوتی داشته باشند. راه  دور چرا؟ دو محله متفاوت از یک شهر ممکن است در شیوه برگزاری مراسم عروسی تشابه نداشته باشند. حالا تصور کنید پای دو فرهنگ، دو شهر مختلف و دو ریشه متفاوت در میان باشد. بنابراین یکی دیگر از محاسن ازدواج فامیلی تشابه در آداب و رسوم است.

 

ازدواج فامیلی بد است چون...

با این حال ازدواج فامیلی یک خطر بزرگ دارد. کوچکترین مشکل شما می تواند تبدیل به یک بحران خانوادگی، قهر و جنگ و دعوا بین قوم و خویش شود! چیزی که خیلی از خانواده های عشیره ای یا حتی همین خانواده های معمولی که دختر و پسرشان را با هم وصلت داده اند درگیر آن هستند.

وقتی دو نفر با نسبت فامیلی با هم ازدواج می‌کنند، ارتباط گسترده‌ای پیدا می‌کنند و زمانی که یک اختلاف خانوادگی به وجود می‌آید، ممکن است یکی از زوجین با نیت حل اختلاف از اقوامش حمایت کند و همسرش هم از طرف دیگر حمایت کند. این موضوع نه تنها اختلاف‌ها را حل نمی‌کند بلکه سبب افزایش آن می‌شود و دامنه‌اش به زندگی این زوج هم کشیده می‌شود.

وجه دیگر این مسئله، زمانی که زن و شوهر با هم اختلاف پیدا می‌کنند، نمایان می‌شود. در ازدواج‌های فامیلی، نقش حمایتی خانواده‌ها هنگام اختلاف زن و شوهر بیشتر است و ممکن است مشکل‌ساز شود. البته نمی‌توان قانون کلی صادر کرد و گفت چنین حمایت‌هایی همواره اختلاف‌ها را بیشتر می‌کند.

یکی دیگر از بدی‌هایی که ازدواج فامیلی دارد این است که با ازدواج کردن خانواده ‌ما گسترده‌تر نخواهد شد. در حالی که اگر با یک فرد غریبه ازدواج کنیم، اعضایی جدید به خانواده ما اضافه می‌شود. گسترش روابط و برخورداری از حمایتی گسترده از محاسنی است که با ازدواج فامیلی از آن بی‌بهره می‌مانیم.

علاوه بر این، در ازدواج فامیلی بحث توقعات پررنگ تر است. افراد از اقوام خود خیلی بیشتر از یک غریبه توقع دارند و همین مساله گاهی باعث ایجاد کدورت در زندگی مشترک می شود.

در ازدواج های غیرفامیلی نیز ناهنجاری های ژنتیکی دیده می شوند، اما این احتمال حدود 2درصد است. در حالی که امکان وقوع ناهنجاری های مادرزادی در نوزادان ازدواج فامیلی بین 5 تا 11 درصد متغیر است

سایه بیماری روی یک نسل

اما مهم ترین مشکل ازدواج فامیلی را شاید بتوان در مسائل ژنتیکی و تولید نسل دانست. زمانی که یک دختر و پسر که دارای بارهای ژنتیکی مشابه هستند با هم ازدواج کنند، بیماری‌های مختلفی که در خانواده وجود داشته در این ژن‌ها وجود دارد و زمانی که این ژن‌ها با هم جمع می‌شود، بیماری‌ها خودشان را نشان می‌دهند. این قضیه خصوصا در مورد بیماری‌های روان‌پزشکی بسیار صادق است. اگر زن و شوهری که دارای اختلالات روانی هستند با هم ازدواج کنند، درگیری‌هایی در خانواده ایجاد می‌شود که هم در خانواده و هم در جامعه تبعات مثبتی نخواهد داشت.

در ازدواج های غیرفامیلی نیز ناهنجاری های ژنتیکی دیده می شوند، اما این احتمال حدود 2درصد است. در حالی که امکان وقوع ناهنجاری های مادرزادی در نوزادان ازدواج فامیلی بین 5 تا 11 درصد متغیر است. البته عوامل دیگری هم در این ناهنجاری ها دخیلند. به عنوان مثال نسبت فامیلی پدربزرگها و مادربزرگها و حتی فامیل بودن نسل های قبل تر هم می تواند خطر ابتلا به این ناهنجاری ها را افزایش دهد.

این ناهنجاری ها طیف گسترده ای دارند. شاید مهمترین آنها اختلالاتی باشند که منجر به عقب ماندگی ذهنی می شوند. بیماری های مختلفی در این دسته حضور دارند. از آن جمله ناهنجاری های کروموزومی هستند. در بسیاری از موارد این اختلال باعث مرگ جنین می شود و تنها درصد کمی متولد می شوند که آنها نیز با مشکلاتی چون عقب ماندگی روبرویند. گروه دیگر از این ناهنجاری ها، اختلالات تک ژنی هستند. به این معنی که یک ژن خاص باعث بیماری می شود و کروموزوم سالم است. در این موارد ژن معیوب در نسل های قبل نیز وجود داشته و ازدواج فامیلی بروز آن را تسهیل می کند. به عنوان مثال می توان به بیماری تالاسمی اشاره کرد. چنانچه در نسل های قبل افراد یک خانواده صرفاً ناقل یک بیماری بوده اند و خود به آن مبتلا نشده‌اند، ازدواج فامیلی بروز این ژن را در بین فرزندان به مقدار قابل توجهی افزایش می دهد. در دسته سوم بیماری ها معلولیت‌های جسمی قرار می گیرند. این بیماری ها نیز در ازدواج فامیلی شیوع بیشتری دارند. از آن جمله انحراف چشم، انسداد روده، اختلال در اندام ها مثل پای پرانتزی و پای چمبری و همچنین نارسایی کبد و قلب.

ازدواج با فامیل یا غریبه ؟ مسئله این است !

   یکی از مقوله های بسیار مهم و اساسی در امر ازدواج شناخت طرفین نسبت به هم دیگر است؛ زیرا اگر دو نفر نسبت به هم شناختی نداشته باشند، ازدواج آنها با جهل و نادانی صورت گرفته و تبعات منفی را به دنبال دارد و منجر به طلاق و جدایی می شود.

 

این در حالی که است که ازدواج فامیلی در میان برخی از خانواده‌ها بدون هیچ شناختی در زمینه ازدواج بشدت طرفدار دارد و اما برخی دیگر خانواده‌ها فرزندان خود را از این نوع ازدواج منع می‌کنند.

 

در گذشته به دلیل اینکه ارتباطات بین قبیله، قوم و خویش محدود بود و افراد با خانواده و فامیل رابطه بیشتری داشتند و معمولا همه جزئیات و کلیات رفتار دختر را مورد نظر را می‌سنجیدند و او را به عنوان همسر مناسب برای فرزند خود انتخاب می‌کردند در حالی که این ازدواج‌ها معمولا تحمیلی بود و براساس شناخت پدر و یا مادر صورت می‌گرفت.

 

این در حالی است که درمورد انتخاب همسر باید به صورت مجموعه‌ای از ملاک‌ها ، معیار و پارامترها توجه کرد و هر فردی با توجه به روحیات خود همسر خود را با توجه به شناخت از او انتخاب کند.

 

تجربه‌ها نشان داده است برخی مواقع زمانی که ازدواج فامیلی صورت می‌گیرد زوجین زندگی خوب و خوشی ندارند زیرا شناختی از قبل از هم نداشته و براساس فامیل بودن با هم ازدواج کردند و در این موارد اقدام بسیار جاهلانه و اشتباهی انجام داده‌اند.

 

اما در بعضی اوقات ازدواج فامیلی صورت نمی‌گیرد و دو نفر هیچ نسبت فامیلی با هم ندارند ولی چون قبل از ازدواج همدیگر را شناخته اند ، زندگی موفقی دارند.

به همین دلیل ازدواج‌های فامیلی و یا غیر فامیلی باید همه بر مبنای شناخت صورت بگیرد.

 

یکی از آفت و آسیب های ازدواج فامیلی دخالت خانواده و فامیل‌ها است زیرا بستگان و فامیل‌ها به خودشان این حق را می‌دهند که در زندگی زوجین دخالت و مالکیت کنند و بستگان دو طرف حق انتخاب و اختیار را از زن و مرد گرفته و اجازه زندگی مستقل و پایدار را به آنها نمی‌دهند و آنها دچار سرگردانی می‌شوند.

 

موارد زیادی مشاهده شده است که زن و شوهری که ازدواج فامیلی داشته اند و دردادگاه‌ها خواهان طلاق هستند، عامل اصلی طلاقشان دخالت خانواده ها و یا بستگان است.

 

هرچه نسبت فامیلی نزدیکتر باشد، طرفین و خانواده‌ها به خودشان بیشتر اجازه و حق دخالت را می‌دهند و به تدریج زندگی آنها دچار سرگردانی شده و از هم پاشیده می شود؛ زیرا خود زوجین هم نمی توانند تشخیص بدهند که خانواده کدام طرف دلسوز آنها بوده وتصمیم درست را می‌گیرد.

 

شناخت عمیق در زندگی زن وشوهر بسیار مهم و این شناخت را در فامیل نمی توان پیدا کرد. بارها اتفاق افتاده زن و شوهری که هیچ نسبت فامیلی نداشته، سالیان سال در کمال آرامش باهم زندگی می‌کنند، زیرا همه زوایای همدیگر را می دانند وبا صداقت و معیار همسر آینده شان را انتخاب کرده‌اند و براساس احساس تصمیم نگرفته‌اند.

 

در قرآن، آیات و روایت بیشتر بر دلیل شناخت تاکید شده است. زمانی که در قرآن آمده که ما شما را در کنار همدیگر آفریدیم تا جفت و عشق خود را پیدا کنید و در کنار هم به آرامش برسید نتیجه می گیریم که عشق عمیق و شناخت بعد از ازدواج مهم است نه قبل از ازدواج. در نتیجه فامیل بودن به معنای شناخت نیست و کلیت ندارد.

نقش خانواده‌ها در انتخاب همسر


خانواده ها می توانند در ازدواج هم نقش مثبت و هم نقش منفی داشته باشند. قبل از هر چیز خانواده ها باید بدانند که با توجه به رشد فرهنگی و اجتماعی، اصول مورد نظر آنان در ازدواج خودشان نمی تواند در مورد فرزندان آنها معیارهای صحیحی باشد. و مقایسه خود با فرزندشان کاری نادرست است.


تناسب خانواده ها

یکی از مهم ترین روابطی که همسران را تحت تأثیر قرار می دهد رابطه ی خانواده های آن ها با یکدیگر است که اگر مناسب نباشد زوجین دچار مشکل می شوند تنها زمانی رابطه خانواده ها کم ترین تأثیر را دارد که پسر و دختر افرادی مستقل و پخته باشند شخصیت اخلاقی و معنوی افراد در خانواده شکل می گیرد ویژگی های اخلاقی فرزندان بازتاب تربیت خانوادگی آن هاست گاهی در خانواده هایی که با شرایط نامناسب افرادی شایسته رشد می یابد و برعکس در خانواده های خوب فرزندان نا صالح بار می آیند. تناسب خانواده ها بهتر است در این جنبه ها باشد: اعتقادات مذهبی و دینی، عوامل فرهنگی، طبقه بندی اقتصادی و اجتماعی.

اگر وجوه مشترکی بین خانواده ها نباشد در اولین قدم این خود همسران هستند که آسیب می بینند مخصوصاً اگر وجوه متفاوت یکدیگر را درک نکنند و نخواهند که درک بکنند و یا نتوانند درک بکنند. در اینجاست که زن و شوهر به جای اینکه به همدیگر در زندگی کمک کنند گاهی همدیگر را تحقیر و سرزنش می کنند یا به بهانه گیری می پردازند. پس در اولین قدم آنها آسیب می بینند و در پرتو این آسیب قطعاً فرزندان و دیگران مرتبط با آنها آسیب خواهند دید. همچنین بسیاری وقتها پدیده طلاق ناشی از همین عنصر یا عامل مهم است.

 

با چه خانواده ای وصلت کنید؟

قبل از ازدواج دقت کنید که خانواده طرف مقابل، یک خانواده سالم و منسجم باشد. این که بگویید من قرار نیست با خانواده اش زندگی کنم، خود او با خانواده اش متفاوت است و... شاید توجیهات عاشقانه ای باشند اما در عمل زندگی شما را به نابودی می کشند. هر فردی حتی اگر بسیار از خانواده اش متفاوت باشد، باز در مواقع بحرانی همان طوری رفتار می کند که در خانواده اش مرسوم بوده. کنترل یک فرد و تعقل و انتخابگری او روی رفتارهایش همیشه ادامه نخواهد داشت و زمان هایی هم هست که او مطابق آنچه از کودکی در ضمیر ناخودآگاهش ثبت شده رفتار می کند. آن طوری که پدر و مادرش رفتار کرده اند نه آن طوری که منطق و آموخته هایش به او می گوید.

یک خانواده محکم و منسجم، خانواده ای است که همه اعضای آن در جای اصلی خود قرار دارند، همواره می کوشند در همه موارد پشت و یا رویاروی یکدیگر باشند. در چنین خانواده هایی ارزش ها و قابلیت های هرشخص اعم از بزرگ و کوچک کشف و شکوفا می شود. در نتیجه هر مرحله از زندگی به گونه و شیوه یی مرتب پیش خواهد رفت و چنانچه مشکلی هم پیش آید، همه با همفکری و همیاری یکدیگر بسرعت مانع به وجود آمده را برطرف خواهند کرد.

روابط خانوادگی زن و شوهر با افراد خانواده خود نیازی طبیعی است و این در صورتی برآورده و یا ممکن خواهد شد که هر دو خانواده با ازدواج فرزندان موافق باشند

والدین و حق انتخاب

ازدواج، شخصی ترین موضوع در زندگی است. بنابراین والدین بایدحق انتخاب را به جوانان بدهند. حقی که با نظارت بزرگسالان معنی پیدا می کند. جوانان نیز باید بدانند که تجربیات بزرگ ترها در امر ازدواج بسیار بیش از آن چه تصور می کنند می تواند راهگشا و راهنما ی آنان باشد. تعدیل و تعادل، رمز موفقیت در هر کاری است.

 

ضرورت رضایت خانواده ها

روابط خانوادگی زن و شوهر با افراد خانواده خود نیازی طبیعی است و این در صورتی برآورده و یا ممکن خواهد شد که هر دو خانواده با ازدواج فرزندان موافق باشند. اما اگر فرزندان بدون رضایت خانواده ی خود ازدواج کند، باید به پیامد های آن از قبیل عصبانیت والدین آگاهی داشته باشند که بسته به شدت وضعف آن، واکنش هایش نیز متفاوت خواهد بود.

 

چطور رضایت والدین را برای ازدواج جلب کنیم؟


از شما پرسیده بودیم  که: «آیا داشتن یک ازدواج موفق با مخالفت والدین امکان پذیر است؟ در صورت مخالفت والدین شما چه اقدامی می کنید؟»


تا زمان محاسبه این آمار  نظرات 38 نفر از کاربران قابل بررسی بود. از این بین، 4 نظر به دلیل مرتبط نبودن کنار گذاشته شد و 34 نظر دیگر، مورد بررسی قرار گرفت که 17 کاربر اعلام کرده بودند ازدواج با مخالفت والدین را در شرایط خاص تایید می کنند و 17 کاربر دیگر، چنین ازدواجی را تحت هر شرایطی مردود دانسته بودند. به عبارتی، 50درصد کابران موافق ازدواج با مخالفت والدین هستند و 50 درصد دیگر مخالف آن.

 

اما نظر مشاوران تبیان درباره این موضوع

ازدواج در ایران به معنی پیوند دو نفر نیست، بلکه به معنی 10، 20 یا حتی 50 نفر است! شما با ازدواجتان دو خانواده (و در برخی مناطق کشور دو طایفه) را به هم پیوند می زنید و به همین دلیل، خانواده سهم بزرگی در انتخاب و زندگی آینده دارد. آنقدر که اگر پدر و مادر مخالف ازدواج شما باشند، سایه این مخالفت همواره بر سر زندگی شما خواهد بود.

اما واقعیت این است که الگوهای ازدواج در سال های اخیر تغییر کرده و این دختر و پسر هستند که ملاک های خود را تعیین کرده و همسرشان را انتخاب می کنند. این ملاک ها البته در چهارچوب خانوادگی هر فرد تعریف می شود اما به هر حال گاهی تفاوت هایی وجود دارد که به فاصله دیدگاه جوان ترها با والدینشان برمی گردد.

گاهی والدین با دلایل واهی با ازدواج شما مخالفت می کنند ولی اگر شما ثابت قدم باشید، می توانید تلاش کنید که بعد از ازدواج نظر مساعد آنها را جلب کرده و آنها را متوجه اشتباه خود کنید. در این صورت به کفش های آهنی نیاز دارید و تحملی بسیار بسیار طولانی

ازدواج با رضایت والدین، آرامش بیشتری را برای شما در پی دارد اما این رضایت نباید به قیمت نارضایتی شما از ازدواج به دست بیاید. به بیان دیگر، نباید صرفا به خاطر رضایت والدین تن به ازدواجی دهید که با آن موافق نیستید.

از سوی دیگر، گاهی اوقات والدین با دلایل واهی با ازدواج شما مخالفت می کنند ولی اگر شما ثابت قدم باشید، می توانید تلاش کنید که بعد از ازدواج نظر مساعد آنها را جلب کرده و آنها را متوجه اشتباه خود کنید. در این صورت به کفش های آهنی نیاز دارید و تحملی بسیار بسیار طولانی. آن هم نه یک تنه، بلکه شما و همسرتان هر دو باید صبور باشید تا با وجود دیدن رفتار نامناسب آنها و شنیدن زخم زبان هایشان، باز طوری رفتار کنید که در گذر زمان به شما اعتماد پیدا کنند.

به هر حال باید بپذیرید که اگر انتخابی خارج از رضایت والدین انجام دادید، تا پایان مسئولیت انتخابتان را به عهده بگیرید و اگر لازم بود بهای آن را بپردازید. مسلم است که چنین چیزی وقتی امکان پذیر می شود که شما از انتخاب خود کاملا مطمئن باشید و بعد از ازدواج سعی کنید زندگی تان را مستحکم نگه دارید.


چطور والدین را راضی کنیم؟

1.اول از همه بگوییم که تهدید و پرخاشگری و جنگ و دعوا به هیچ نتیجه ای نمی رسد و فقط آتش معرکه را بیشتر می کند. بنابراین از فکر قهرمان بازی بیرون بیایید و بیشتر تلاش کنید در سکوت و آرامش ماجرا را پیش ببرید.

 

2. با والدین تان صحبت کنید. در شرایطی آرام و منطقی و هر از چند گاهی بحث را پیش بکشید و سعی کنید نظر مثبت شان را جلب کنید.

 

3.والدین شما، حتما دلایلی برای مخالفت شان دارند. آنها را بشنوید و سعی کنید فارغ از شور و شوق عاشقی و هیجانات مقطعی، این دلایل را تحلیل کنید. شاید واقعا حق با آنها باشد. می توانید این دلایل را با فرد سومی که به بی طرفی او اطمینان دارید در میان بگذارید و مشورت کنید. این فرد می تواند دوست، استاد، بزرگ فامیل یا مشاور باشد.

 

4.والدین گاهی به خاطر بی اعتمادی به شما با انتخابتان مخالفت می کنند چون فکر می کنند به قدر کافی بزرگ و عقل رس نشده اید. در این شرایط باید دلایل خود را از انتخاب فرد مورد نظر تشریح کنید و به آنها ثابت کنید که بزرگ و قابل اعتمادید.

 

5.اگر لازم بود از بزرگترهای فامیل و دوستان مورد اعتماد والدین تان کمک بگیرید و آنها را واسطه قرار دهید.

 

6.می توانید این جلسات گفتگو را با حضور نامزدتان برگزار کنید تا در شرایطی منطقی، والدین هر دو شما را محک بزنند و دلایلتان را بشنوند و به شما اعتماد پیدا کنند.

 

7.اگر هیچ کدام از راه ها نتیجه نداد، سعی کنید همراه والدینتان پیش مشاور یا روانشناس بروید و در شرایطی منصفانه درباره مشکل صحبت کنید.

ازدواج در ایران به معنی پیوند دو نفر نیست، بلکه به معنی 10، 20 یا حتی 50 نفر است! شما با ازدواجتان دو خانواده (و در برخی مناطق کشور دو طایفه) را بهم پیوند می زنید و به همین دلیل، خانواده سهم بزرگی در انتخاب و زندگی آینده دارد. آنقدر که اگر پدر و مادر مخالف ازدواج شما باشند، سایه این مخالفت همواره بر سر زندگی شما خواهد بود

مخالفت خانواده‌ها را جدی بگیرید

اگر مخالفت خانواده ها به خاطر تفاوت اعتقادات مذهبی دو خانواده بود، اگر اختلاف مالی فراوان بین خانواده‌ها وجود داشت، اگر فاصله سنی شما و نامزدتان بسیار زیاد است و اگر مخالفت والدین به دلیل موجه نبودن شخصیت فرد مورد نظر است (در حالی که شما معتقدید می توانید با قدرت عشق و صبر او را عوض کنید) بهتر است به توصیه والدینتان گوش دهید و بی گدار به آب نزنید. حساسیت والدین در این مسائل کاملا منطقی است و شما باید در انتخابتان دقت بیشتری داشته باشید.

فاصله سنی چه تاثیری در ازدواج دارد؟

اگر به یاد داشته باشید، هفته گذشته در بخش«شما مشاور باشید» از شما خواستیم تا نظرات و تجربه های خود را درباره سن مناسب ازدواج با ما در میان بگذارید. بیش از 170 نفر از شما عزیزان نظرات خود را برای ما ثبت کردید . با مطالعه دقیق این نظرات و دسته بندی آنها سعی کردیم به یک جمع بندی منطقی برسیم.

برای دسته بندی نظرات شما ، فاصله سنی دختر و پسر را در 6دسته طبقه بندی کردیم. طبقه اول نظراتی را شامل می شد که بر اهمیت نداشتن فاصله سنی تاکید می کردند، دسته دوم تفاوت سنی معکوس (بزرگتر بودن دختر از پسر) را قبول داشتند، دسته سوم فاصله سنی 0-2 سال، دسته چهارم فاصله سنی 3 تا 5 سال، دسته پنجم فاصله سنی 6تا 8 سال و دسته ششم بالاتر از 8سال را شامل می شد.

یک نکته مهم این که، در مواردی که کاربران یک بازه سنی را مطرح کرده بودند که در دسته بندی های ما موجود نبود، مثلا 3 تا 7 سال، حداقل میزان تفاوت سنی مد نظر کاربر در نظر گرفته شد.

 

و اما نتیجه:

از 134 نظری که مورد بررسی قرار گرفت ، 7رای به دلیل نامرتبط بودن پاسخ کنار گذاشته شدند. از آرای باقی مانده، 52 کاربر (40.9درصد) فاصله سنی 3تا 5 سال را تایید می کردند. 31 نفر (24.4 درصد) فاصله سنی 0-2 سال و 28 نفر ( 22.04درصد) هم معتقد بودند که فاصله سنی اهمیتی ندارد.

10 رای (1.8 درصد) در فاصله سنی 6 تا 8سال جای می گرفت و 2کاربر (1.5درصد) به فاصله سنی بیش از 8سال اعتقاد داشتند. 4رای (3.1 درصد) هم به فاصله سنی معکوس داده شده بود.

 

برای آن که ذهنتان سمت و سوی بهتری پیدا کند، بد نیست نظر مشاوران تبیان را هم بدانید:


ازدواج موفق معیارهایی دارد که یکی از آنها تناسب سنی و رسیدن دو طرف به بلوغ همه جانبه است. اختلاف سنی زیاد به طوری که دختر و پسر همواره در دو رده سنی متفاوت قرار داشته باشند، باعث می شود شما و همسر آینده تان همیشه اختلاف نظر داشته باشید. به عبارتی، آنچه آقا کهنه کرده و برایش به خاطره تبدیل شده، برای خانم تازگی دارد و به او هیجان کشف و تجربه می دهد. مسلما چنین شرایطی در طولانی مدت باعث کسالت و عدم تفاهم خواهد شد.

علاوه بر این، اختلاف دوره باعث می شود انتظارات و دیدگاه ها با هم متفاوت باشند. در واقع بعد از مدتی زن و شوهر احساس می کنند زبان و فکر مشترکی برای در میان گذاشتن ندارند و این به معنی سردی روابط، دلزدگی و طلاق عاطفی است.

 

در فاصله های سنی کم یا همسن مشکلی که ممکن است بروز پیدا کند، رشد نیافتگی عاطفی، شخصیتی و عقلی دو طرف در یک حد و اندازه است. به عبارت دیگر، مهم ترین شرط در ازدواج هایی با فاصله سنی کم، بلوغ دو طرف در تمام زمینه ها است. به طوری که زن و مرد بتوانند با همفکری و همدلی پیش بروند و برای تصمیم گیری در هر موردی نیاز به صرف انرژی زیاد و متقاعد کردن هم نداشته باشند یا هزینه زیادی بابت اشتباهات بچگانه یکی از طرفین نپردازند. این بلوغ و کفویت هم چیزی است که با گذر زمان و در بستر خانواده، سبک زندگی، سبک فرزندپروری، تجربیات فرد و میزان استقلال و تصمیم گیری او اتفاق می افتد. یعنی هر قدر فرد خودساخته تر باشد بلوغ بیشتری هم در زمینه های شخصیتى عقلی، عاطفی، اجتماعی، جنسی و جسمی، اقتصادی کسب خواهد کرد.

اولین پیش نیاز ازدواج


حتما شنیده اید که بلوغ اولین شرط ازدواج است. چیزی که دختر و پسر را به این پختگی می رساند که مدیریت یک زندگی را در دست گرفته و بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. بلوغ جنبه های مختلفی دارد اما اغلب افراد تنها بلوغ جسمی را می شناسند و آن را پیش شرط ازدواج تلقی می کنند. در حالی که گاهی ممکن است ازدواج یک دختر و پسر به ظاهر بالغ، درست همان نتیجه ای را داشته باشد که دو نوجوان نابالغ با همدیگر زیر یک سقف زندگی کنند.


بلوغ و تکامل لازم برای ازدواج ابعادی دارد که در ادامه مطلب عنوان می کنیم و باید به آنها توجه ویژه داشته باشیم:

در مجموع 9 بلوغ وجود دارد که افراد باید در هنگام ازدواج به وجود آنها در خود و فرد‌ مقابل توجه کنند:

 

بلوغ جنسی

گذر از دوران کودکی و ورود به دوران بزرگسالی.

بلوغ جنسی معمولاً در دختران بین 9 تا 14 سال و در پسران بین 11 تا 15 سال اتفاق می‌افتد. زمانی که افراد به این بلوغ می‌رسند در رفتارها، خواسته‌ها، نگاه‌ها و جسم‌شان تغییراتی ایجاد می‌شود.

 

 بلوغ عقلی

 فردی که به بلوغ عقلی رسیده است، هر حرفی نمی‌زند و هر کاری نمی‌کند.

امام علی (علیه السلام) : انسان عاقل اول فکر می‌کند، بعد سخن می‌گوید و انسان جاهل اول سخن می‌گوید، بعد فکر می‌کند.

فردی که به بلوغ عقلی رسیده، نصیحت پذیر است، توانایی درک شرایط را دارد، به قول و وعده‌هایش عمل می‌کند، نسبت به خود و خانواده‌اش مسئولیت‌پذیر است.

 

بلوغ نکاح

کسی که دو بلوغ قبلی (جنسی و عقلی) را داشته باشد، به بلوغ نکاح رسیده است.

 از این بلوغ در قرآن نام برده شده است.

« وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ .... و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آن‌ها بدهید... » (نساء/ 6)

  بلوغ عاطفی

فردی که قابلیت برقراری ارتباط  عاطفی با دیگران را داشته باشد و بتواند احساسات خود را ابراز و مدیریت کند به بلوغ عاطفی رسیده است.

  بلوغ اجتماعی

 فردی که خود را در مقابل دیگران، قوانین و دنیای پیرامون خود مسئول بداند، بلوغ اجتماعی دارد.

  بلوغ فرهنگی

کسی که به زندگی با نگاهی پر امید می‌نگرد، به بلوغ فرهنگی رسیده است. در مقابل کسی که زمین و زمان را لایق ایراد گرفتن می‌داند، به این بلوغ نرسیده است. اگر در دوران نامزدی، فرد مقابل به غیر از شما از همه چیز و همه کس ایراد ‌گرفت، بفهمید که نگاهش منفی است. فردی که به راحتی همه را زیر سوال می‌برد، در زندگی آینده هم، شما و خانواده‌تان را زیر سوال خواهد برد.

   بلوغ اخلاقی

 فردی که خوش اخلاق، صادق و راستگوست، اخلاقش را کنترل می‌کند و به دیگران توهین نمی‌کند، به بلوغ اخلاقی رسیده است.

 رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله): « بهترین مردان شما کسانی هستند که با تقوا، خوش قلب و باسخاوت هستند. چشمانی پاک دارند و با پدر و مادر خود به نیکی رفتار می‌کنند. آن‌ها با همسر خود طوری رفتار نمی‌کنند که از دستشان به دیگران پناه ببرد.»

  بلوغ اقتصادی

 فردی که دارای کاری مناسب، آبرومندانه و ثابت است، برنامه‌ریزی اقتصادی و قدرت مدیریت مالی دارد، به بلوغ اقتصادی رسیده است.

  بلوغ اشُد

 فردی که به تمام بلوغ‌های ذکر شده در بالا رسیده باشد، دارای بلوغ اَشُد است.

از این بلوغ در قرآن نام برده شده است. (کارگاه های آموزشی دکتر فرهنگ)

« وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى‏ آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛  هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این‌گونه نیکوکاران را جزا مى‏دهیم.» (قصص/14)

 

۰ نظر

اورهای منطقی در مورد انتخاب همسر

باورهای منطقی در مورد انتخاب همسر

  فرآیند انتخاب همسر برای هر فرد بالغ و مجرد، مرحله ای بسیار مهم و اغلب دشوار محسوب می‌شود. شاید کمتر انتخاب دیگری ممکن است تا این اندازه در طول زندگی زوج‌ها مرکز توجه و بسیار با اهمیت تلقی گردد.

اما متأسفانه، در بحبوحه‌ی دروان معاشقه (نامزدی) افراد جوان اغلب بی ملاحظه می‌شوند و مشکلات اساسی را در ازدواج نادیده می‌گیرند و یا این که آنها را بررسی نمی‌کنند. علاوه بر این نگرش‌ها و عقاید خاصی در جامعه‌ی ما رواج یافته است که موجب نا امیدی و نارضایتی در فرآیند انتخاب همسر می‌گردند. در این میان برخی از عقاید و باورها در فرآیند ازدواج و انتخاب همسر غیرمنطقی و محدود کننده به نظر می‌رسند.
باورها و یا عقاید غیرمنطقی (محدود کننده) درباره انتخاب همسر که به عنوان باورهای شخصی تعریف شده‌اند:
۰ نظر

عوامل تاثیر گذار بر ازدواج های ناموفق

 
 
 

همسر گزینی مرد و زن مقدمه ای برای تشکیل خانواده است. اظهار علاقه زن و مرد به یکدیگر نهایتا به پیوند سیستم های ارزشی آنها, ویژگی های شخصی, و ظرفیت آنها در عشق ورزیدن  و ورود به یک رابطه مشترک می انجامد. هر طرف احتیاجاتی دارد و برای برآوردن آنها معمولا بدون آگاهی هشیارانه از این نیازها به دیگری چشم دارد. افراد جوان اغلب بر پایه احساسات و تمایلات جنسی متقابل به همسر گزینی دست می زنند. لیکن همیشه اینطور نیست چون بعضی روابط اساسا خارج از رفاقت و علاقه متقابل رشد می کند. هرچند عنصر عشق رمانتیک و احساسی اغلب قوی است .اغلب طرح خصوصیاتی از سوی یکی از دو طرف نسبت به دیگری که به نظر میرسد نیازهای عاطفی عضو دیگر را برآورده خواهد ساخت نیز به همه اینها اضافه میشود. این حالت همان عاشق بودن است که در آن محبوب به طور واقعی نگریسته نمی شود .اما در عوض به چشم طرف مقابل دارای همه خصوصیاتی است که شخص از او می خواهد

۰ نظر