بازنویسی یک قصه ( پلیسی )(مصطفی آفریدون..فیلم درمانگر)

شم پلیسی به گوشتان خورده ،یا حس پلیسی .

بله فکر مابه کنجکاوی وتجسس پلیسی سوق پیدا میکند که باهوش وذکاوت خاصی براساس کنکاش وحل مسئله گره از یک قتل،سرقت یا آدم ربایی باز میکند.

باز این بار سری میزنیم به ۲۵قصه مصطفی آفریدون،لیلاچهرازی در کتاب زوج درمانی به سبک سینما بنیاد وسر از این قصه پرپیچ وخم درمیاریم.

قصه ی پلیسی چیست؟

دراین قصه فرد باحس تجسس وسوءظن وشکاک بودن نسبت به همسر یافرد مقابل خود در رابط زندگی را به کام خود ودیگری تلخ میکند.

شکل بیمارگونه با افکاری منفی وخیال بافانه وتوهم زا درصدد اثبات ان چیزیست که وجود ندارد وزاده افکار بیمارگونه خویش است.

چنین فردی همچون پلیس شمی گنجکاوانه وشک برانگیز دارد واز جزیی ترین چیز هم چشم پوشی نمیکند روابطی مابین مسائل برای خود بوجود می‌اورد .

بانگاهی به فیلم هایی از سینمایی ایران به کثرت نقش های پلیسی در زندگی زناشویی برمیخوریم.

فیلم هایی چون «قرمز» و « دو زن »،« طبقه حساس»،«سعادت اباد»،«پارک وی» نمونه بارزی از قصه ی پلیسی هستند که به آن اشاره میکنیم.

ﻗﺮﻣﺰ ﻓﯿﻠﻢ ﺩﺭﺧﺸﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ

ﺟﯿﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۷۷ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ .

در این فیلم ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﻥ چون  ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﻓﺮﻭﺗﻦ،ﻫﺪﯾﻪ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ،ﮐﻤﻨﺪ ﺍﻣﯿﺮﺳﻠﯿﻤﺎﻧﯽ،ﺳﻌﯿﺪ ﭘﯿﺮﺩﻭﺳﺖ،،،،،،،،،ایفای نقش میکنند.‌

خلاصه این فیلم داستان زندگی زنی بیوه بنام هستی  رابه تصویر میکشد ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻓﻮﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻳﻚ ﺩﺧﺘﺮ ﻛﻮﭼﻚ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻱﻣﺘﻤﻮﻝ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺎﺻﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﻧﺎﺻﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﺪﺑﻴﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻭﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻫﺴﺘﻲ ﺷﻚ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺿﺮﺏ ﻭ ﺷﺘﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﻃﻼﻕ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍﺯ

ﺍﻭ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﺸﻖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﻜﺒﺎﺭ

ﻭﻗﺘﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻗﻄﻌﻲ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ، ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﺮﻓﻨﺪﻱ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ

ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻛﺸﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ؛ ﺑﺎ

ﻫﻤﺪﺳﺘﻲ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ، ﻫﺴﺘﻲ ﺭﺍ ﺣﺒﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﺭﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺘﻚ

ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﻬﻮﺵ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻧﺎﺻﺮ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ

ﻫﺴﺘﻲ ﻣﺮﺩﻩ، ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻛﺸﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ

ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﺒﻼً ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻱ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺎﺻﺮ ﮔﺮﻳﺨﺘﻪ

ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻏﻴﺎﺑﻲ ﻃﻼﻕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ

ﭼﻨﺪﻱ ﻧﺎﺻﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻫﺴﺘﻲ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ، ﻭﻟﻲ

ﻫﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻛﺸﺪ.

 واین چنین است بیمارگونه شک وبیمارگونه عشق داشتن.

ﻓﺮﺩ ﺷﮑﺎﮎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﺎﺍﻣﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﺠﺴﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .

ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﺜﻞ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺗﻠﻔﻦ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯽ

ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﺪ.

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺣﯽ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

ماقصه پلیسی راکه مطرح میکنیم  ﺍﻳﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻣﻨﻔﻲ که  ﮔﺎﻫﻲ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺩﺭ ﻓﺮﺩ ﻋﻤﻴﻖﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ

ﻭﻳﮋﮔﻲ، ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻭ ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ.

اﻓﺮﺍﺩ ﺑﺪﺑﻴﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻓﺮﺩﻱ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﮐﺎﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﺟﺐﺁﺯﺍﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻩﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺭﺍ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩتجرﺑﻪ ﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ .

درک وشناخت چنین قصه ایی برای مراجعینی که به نوعی با این قصه درگیرند کمک میکند تابه راه هایحل مسئله دست پیداکنند.

در قصه پلیسی باتوجه به اینکه باید بپذیرید همسر ی شکاک باشامه ی پلیسی دارید توجه به سه پارامتر سبب میشود تا به حداقل ظهور یا عدم ظهور چنین قصه ایی برسید:

1 شفاف سازی:از همسرمان که قصه اش پلیسی ست چیزی را پنهان نکنیم واو را درجریان همه امورخودبگذاریم.

2 همراه‍ی کردن: مانع حضور همسرمان باخودنشویم واز حضورش همراه خود استقبال کنیم.

3. حساسیت شناسی:همسرتان اگر شکاک است کوه انفجار است پس دست روی حساسیت های اونگذارید این کوه درانتظاریک جرقه است.

  پس قبل از ازدواج خواندن کتاب مثلث عشق اشترن برگ به همه توصیه میشود.

تاقصه ی دیگر بدرود

به قلم فه‍یمه اعصامی