آنچه یک جوان باید بداند ؟

جوان برای درک بهتر خود و نیز آشنایی با محیط پیرامون خویش , نیاز به راهنمایی و آگاهی دارد او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمی اش بطور طبیعی , همراه باحالتها و هیجانهای روحی و عاطفی است

زنـدگـی در دنیای امروز, زندگی در مدرسه است و سعادت و شقاوت هر انسانی به اراده همان انسان رقم می خورد.اگر بخواهید عزیز و سربلند باشید باید از سرمایه های عمر و استعدادهای جوانی استفاده کنید و با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل وکسب دانش و بینش حرکت نمایید. امام خمینی (قدس سره ).

مقدمه

جوان برای درک بهتر خود و نیز آشنایی با محیط پیرامون خویش , نیاز به راهنمایی و آگاهی دارد.او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمی اش بطور طبیعی , همراه باحالتها و هیجانهای روحی و عاطفی است .جـسـم جـوان به شکل غیر ارادی به رشد خود ادامه می دهد و رشد روحی و روانی وی در ارتباط مستقیم و متقابل با جسم اوست .هـنـگـامی جریان رشد, حالت طبیعی به خود می گیرد, که او از نظر فکری و اعتقادی در جهت صحیح و در مسیر طبیعی برنامه های تکاملی نظام آفرینش قرار گیرد.

بـنـابـرایـن , جوان برای رشد روانی و سازندگی خود, نیازمند هدایت و راهنمایی مربیان صالح و خیراندیش است .از طرفی او نیازمند به فکر کردن درباره خود و رفتار و اعمال و عکس العملهای خویش در محیط زندگی است .او باید چگونه زیستن را بیاموزد, بخصوص زمانی که به هویت خود پی می برد و کم کم خودش را پیدا می کند که من کیستم و در کجا هستم و چگونه باید باشم .

او بـاید پاسخ این سوالها را بیابد تا بتواند در مسیر زندگی خود سنجیده گام بردارد و به آینده ای مطمئن و سعادتمند دست یابد.یکی از روان پزشکان ((۱))می گوید: من در تحقیقات فراوانی که درباره علت ناراحتیهای اشخاص انـجـام داده ام , بـه ایـن نتیجه رسیده ام که این افراد,دردوران کودکی و جوانی , چگونه زیستن را بخوبی فرا نگرفته اند و به اندازه کافی راهنمایی نشده اند.

بسیاری از آنان در حال حاضر, خود, پدر یا مادر هستند و دارای فرزندانی نیز می باشند.آنـهـا بـدون ایـن که خودشان بخواهند و یا بدانند, ناراحتیهای روحی و روانی خود را به فرزندان منتقل می کنند.جـوان بـه عـلـت این که سنش کم است و کمتر از بزرگسالان گرفتار ناملایمات زندگی شده , دارای ذهنی خام و عاری از تجربه است .

او کـمـتـر از بـزرگـتـرهـا سرد و گرم روزگار را چشیده و با مشکلها و دشواریهای کمتری در زندگی رو به رو گردیده است .ذهـن پـاک و سـاده اش چـنـدان فرصت انحراف و آلودگی پیدا نکرده و ازطرفی چون به دوران کـودکی نزدیک است , بهتر از افراد مسن , می تواندخاطره ها و حوادث دوران کودکی خود را به یاد بـیـاورد و عـلـت بـعضی از احساسها و رفتار خود را بفهمد تا در نتیجه , هرگاه رفتار ناپسندی از خودمشاهده کرد, به آسانی آن را علت یابی کرده و اصلاح نماید.

جوان , هنوز قسمت بیشتر عمر خود را در پیش رو دارد.او با شناخت بهتر خود, می تواند از بروز واکنشهای نابهنجار در برابر پیشامدهای زندگی در آینده , جلوگیری نماید.

جوان و دوران بلوغ

یـکـی از آگاهیهای بسیار مهم در زندگی جوان , قبل از شناختن محیط و پدیده های پیرامونش , آشنایی با خود است .

توجه به خویشتن و آگاهی درباره خود یکی از شگفتیهای نظام آفرینش است , زیرا انسان علاوه بر علم و آگاهی به اشیا و دیگران , نسبت به خود,آگاهی و توجه حضوری ((۲))دارد و در عین حال مـی تـوانـد تـوجـه خود را به شخصیت خویش متمرکز سازد و رفتار و کردار خود را مورد ارزیابی وتـحـلـیل قرار دهد, حتی بهتر از یک پدیده خارجی , خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوی علمی قراردهد.

انسان اطلاعات علمیی که از خارج دریافت می کند, ممکن است همراه با خطا و اشتباه باشد, ولی درباره خود خطا نمی کند.در ایـن بـاره قـرآن می فرماید, انسان به نفس خود آگاهی دارد, اگر چه (برای خطاهایش ) عذر تراشی کند ((۳)).انـسـان وقـتی باطن خویش را شناخت و اصلاح کرد, رفتاری که از او صادر می گردد نیز اصلاح می شود.

جـوان دارای این قدرت خواهد بود که در برابر موفقیتها و یا شکستهای زندگی , خود را نبازد و با تـقـویت ایمان و توکل به خدا با عزمی راسخ , درحوادث به جلو گام بردارد, زیرا غرور برخاسته از موفقیت یا نومیدی حاصل از شکست , هر دو برای وی خطرناک است .بـنـابـراین شما جوانان عزیز اگر می خواهید در زندگی خوشبخت و سعادتمند باشید, باید از هم اکنون شروع به بررسی در وجود خودتان کنید وببینید چه معایب و نقصهایی دارید, سپس کوشش کنید که آنها را یکی پس از دیگری برطرف نمایید.

باید بدانیدکه گذشتن از مرحله کودکی و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانی , چندان آسان نیست , بلکه این راه پر فراز و نشیب باید همراه با آگاهی ومراقبتهای لازم طی شود.مطالعه فرازهای زندگی رهبران بزرگی که منشا خدماتی به انسانها بوده و آنان را به سوی دانش و عـدالت وخداپرستی هدایت کرده اند,ما را به این نکته آگاه می سازد که : این گونه افراد از جمله کـسـانی بوده اند که دوران حساس بلوغ خود را به سلامتی و پاکی پشت سر گذاشته و ایام جوانی راآگاهانه سپری کرده و از قدرت جوانیشان بیشترین استفاده را نموده اند.

آنـان شـیـوه ای را بـرگـزیـده انـد کـه استعدادهایشان را در جهت کمال , شکوفا کرده و همواره وجودشان برای خود و دیگران منشا خیر و برکت بوده است .انـدیـشـیدن و درس آموزی از زندگی دانشمندان علوم و رهبران دینی بویژه پیامبران بزرگ به جـوان کـمـک می کند که در موقعیتها و مراحل مختلف زندگی براساس بهترین و ارزشمندترین دستاوردها عمل نماید تا استعدادهای خود را شکوفا سازد.

امـا کـسانی که موجب فساد و گمراهی خود و دیگران گردیده اند, بیشتر افرادی بوده اند که در دوران مـهـم و بـحـرانی بلوغ , انحراف و آلودگی فراوان پیدا کرده و آسیبهای جبران ناپذیری به شخصیتشان وارد شده است .بـنـابـرایـن بـی اطـلاعـی جـوان از مسائل حساس دوران بلوغ , موجب اختلال روانی و تزلزل در شخصیتش گردیده و در نهایت , آینده ای مبهم و تاریک در انتظارش خواهد بود.

آینده نگری

جوانان عزیز! شما در آینده اوقات زیادی در پیش رو خواهید داشت و هر وقت , فرصت دست دهد, حق دارید از آنها استفاده نمایید, ولی چگونه ,چطور و با چه هدفی ؟ شما کارهای جدی و مهمی در پـیش دارید, مانند معاشرت با دوستان و همسالان , رفت و آمد با خویشاوندان و طرز رفتار باآنان , انـتخاب رشته تحصیلی , پیدا کردن شغل و کار مناسب و کسب موفقیت در آن وب و خلاصه روزی فرا می رسد که باید به فکر ازدواج و تشکیل خانواده و تربیت فرزند باشید.

الـبـته ممکن است در زندگی شما پیشامدهای دیگری نیز رخ دهد, مانند نومیدی و دلتنگی در کـارهـا, انـدوه و غـم و بـیماری ب و شاید شما تاکنون طعم شکست و نومیدی را چشیده باشید این نومیدیها وغمها در دوران نوجوانی , معمولا خیلی ناگوار است , زیرا شما این طور احساس می کنید کـه تـنـهـاشما ناراحت و غمگین هستید وتصور نمی کنید که صدها انسان دیگر در زندگی خود, همواره با این ناملایمات رو به رو می شوند.

پـیـشامدهای ناگوار, بطور ناگهانی و غیر منتظره در زندگی انسان رخ می دهد, این حقیقتی اسـت کـه نـمـی تـوان منکر آن شد, ولی این پیشامدهاوناگواریها و بلاها در فرهنگ و جهان بینی اسلام معنا و مفهوم خاصی دارد و به عنوان یک حادثه گنگ وبی هدف مطرح نیست ((۴)).

یـک جـوان بـا ایـمـان , بـا بینش صحیحی که درباره خود و این رویدادها دارد, حوادث ناگوار و غـیراختیاری را, به عنوان یک پل و نردبان ترقی و وسیله آزمایش الهی ـکه کمال و رشد و سعادت او درگرو آن است ـ تلقی می کند و با عبور آگاهانه از آن , آینده تابناک خود را رقم می زند.

حـوادث و پـیـشامدهای دوران جوانی انسانهای بزرگ (رهبران اجتماعی و مذهبی , همچون : امام خـمـیـنـی , شیخ انصاری , علامه طباطبایی و دانشمندان علوم طبیعی , چون : انیشتین , ادیسون , پاستور و ب) همه گویای این حقیقت است که اینان با درک درست و بینش صحیحی که نسبت به ناگواریهاداشته اند, به نحو شایسته ای با آن برخورد کرده و پیروزمندانه از آن گذشته اند.

بـطـور کـلـی باید دانست که اگر ما دارای هدف واعتقادی صحیح و عاقلانه باشیم , آن هدف در زندگی به ما آرامش و دلگرمی و نیرو می دهد و ما را باپشتکار زیاد وارد معرکه زندگی کرده و به پیش می راند و در پایان , ما شادمانه با موفقیتی تمام به آن هدف دست خواهیم یافت .

واقع بینی

ایـن تمایل در بیشتر ما وجود دارد که کسالت و تنبلی خود را نادیده گرفته و شکست در کارها را بـه گردن دیگران و یا پیشامدها می اندازیم و نواقص ومعایب خود را به حساب نیاورده و در صدد برطرف کردن آن نیز نمی باشیم .تجربه نشان داده است که ما همیشه مایل هستیم کارها را آن طور که دلمان می خواهد, ببینیم , نه آن طور که هستند.

دوسـت نـداریم درباره معایب و نقصهای خودمان اندکی بیندیشیم , در حالی که تفکر در این باره موجب جلوگیری از تکرار خطا در کارهای بعدی ماخواهد شد.با این بینش هر روز که از عمرمان می گذرد, یک قدم در جهت کمال و بی نقصی به پیش می نهیم .بـه هـمـیـن جـهت است که حضرت علی (ع ) می فرماید: شناخت خویش بالاترین و سودمندترین شـناختهاست ((۵))و حتی شناخت آفریدگار جهان رامنوط به شناخت خود دانسته اند ((۶))

زیرا تا انسان خود را نشناسد و انگیزه ها و خواسته های درونی خویش را بطور صحیحی تحلیل نکند و با هـدف آفـریـنـش در ایـن جـهـان آشـنـانگردد, نمی تواند مسائل زندگی خود را به طرز درستی ارزیابی کند و درباره آنها قضاوت و انتخاب صحیحی داشته باشد.

مهمترین دوران زندگی

اگـر شـمـا بـه عـنوان یک جوان در مورد دوران بلوغ ـ که یکی از مهمترین و حساسترین دوران زنـدگـی شماست ـ آگاهی پیدا کنید و بدانید که چه تغییرهایی در وجود شما و همسالانتان رخ می دهد, آن وقت سپری کردن این دوران بحرانی برای شما بسیار آسان خواهد بود.

مهمترین ویژگیهای این دوران , بروز تمایلات جنسی است .ندانستن و آگاه نبودن از این مسائل , ضامن گناه نکردن و پاک ماندن نیست .اگرجوان به طرز واقع بینانه ای و از طریق یک منبع صلاحیتدار با مسائل کلی بلوغ و حتی مسائل تـولـیـد نسل ـکه مبدا آفرینش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حیوانات ونباتات , جهت حـفـظ و بقای نسلشان قرار داده است ـ بطور منطقی و طبیعی آشنا شود, امکان بروز انحراف در اوکاهش می یابد.

از طرفی , جوان باید در این دوران حساس و بحرانی , قدر جوانی اش را بداند و افکار خود را مشغول کـنجکاویهای ناآگاهانه و انحراف آمیز درباره مسائل جنسی ننماید, زیرا جستجوی بیش از حد در این باره , زمینه وسوسه های شیطانی را در وجود وی فراهم آورده و ادامه تحصیل و زندگی متعال و طـبـیـعـی او را بـا دشواری و سرگردانی رو به رو می سازد و در نتیجه , استعدادهای سرشار و نیروی شاداب جوانی را هدرمی دهد.

پدیده های جسمی بلوغ

ظـهـور بـلـوغ با دگرگونیهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی در بدن شروع می شود و وضع کاملا جدیدی در وجود دختران و پسران پدیدمی آورد.

غده های مترشحه داخلی و خارجی فعال می گردد ((۷)).صفات اولیه جنسی که مربوط به اندامهای جنسی می باشد, وظیفه تولید نسل را به عهده دارند.تـغییرهای حاصله بر اثر فعال شدن غده هیپوفیزآدرنال (فوق کلیوی ) و گنادها (غدد جنسی ) به وجود می آید ((۸)).ایـن دگـرگونیها سرآغاز زندگی بزرگسالی به شمار می رود که در نظر اول شاید چندان قابل تـوجه نباشد, اما اختلاف آشکار آن با دوره کودکی ازلحاظ وضع ظاهری و رفتار وحالتهای روانی , کاملا محسوس است .

حـالـت طـبـیعی رسیدن به بلوغ جنسی برای بیشتر پسران از پانزده سالگی و برای دختران از نه سالگی آغاز می گردد.در طی ایـن مرحله در اکثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهای بدن , نمایان می گردد و پس از آن , تغییرهای جسمی تا پایان عمر به آرامی ادامه دارد.بطور کلی در دوره نوجوانی آنچه که بیش از همه به چشم می خورد, بلند شدن قامت , ازدیاد وزن , رشـد سـریـع اسـتخوانها و ماهیچه ها می باشد وهمزمان با آن , اعضای داخلی بدن , رشدی مشابه دارند.

از ویـژگـیهای دیگر جسمی جوان در این دوره , روییدن مو درصورت و در بعضی از اعضای بدن است .آهنگ صدا در پسران بم و دورگه می شود و برای اولین بار در خواب , محتلم می گردند ((۹)).البته ممکن است بروز این خصوصیات در افراد بطور متفاوت و در زمانهای نسبتا مختلف صورت پذیرد.

پدیده های روحی و روانی بلوغ

بلوغ در واقع , تغییر و تحول شدیدی است که سرتاسر وجود نوجوان را فرا می گیرد.بـلـوغ , یک نوع تولد مجدد است , یعنی , بافرا رسیدن بلوغ , شخص دیگری با روحیه و اختصاصهای جسمی متفاوت از کودک , به وجودمی آید ((۱۰)).در این مرحله نوجوان خواهشها و تمایلهای متفاوت و متضادی دارد.با این که جوان می خواهد با دوستان خود باشد, علاقمند به تنهایی است .

در ایـن دوران , کـودک پـرجـنـب و جوش دیروز, به جوان حساس و تاثیر پذیر امروز مبدل شده و تغییرهای سریع جسمی , تاثیرهای فراوانی درحالات روحی او می گذارد.با ظاهر شدن نیروی جنسی در جوان , احساس خاصی به جنس مخالف در او پدید می آید.او دارای روحیه ای کنجکاو و در عین حال , دچار نوعی سردرگمی است , حساس و زود رنج بوده و در مـقـابـل رفـتـار دیـگران به سرعت واکنش نشان می دهد, گاهی به فکر فرو می رود و زمانی بـه سـخـنـان اطـرافـیان می اندیشد, ولی به شدت از همسالان خود, الگومی پذیرد و از رفتار آنان پیروی می کند.

از نظر رشد شخصیت , ثبات نسبی دوره قبل , دستخوش تحولی ناگهانی گردیده و رفتار خود را با انگیزه های درونی , تشخص طلبی و استقلال جویی ((۱۱)), بروز می دهد.سازگاری اجتماعی او دچار آشفتگی گردیده است .

نیروی متراکمی که در جوان , نهفته , می خواهد به صورتی , خود را آشکار کند.بنابراین در رفتارش اظهار هویت , مالکیت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمایان است .غالبا می خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسوولیتی به عهده بگیرد ((۱۲)).هـمـواره رفـتـار و شخصیت وی ناپایدار و در بعضی اوقات نسبت به دیگران بی اعتماد و در انجام کارها بی حوصله است .

بـا کـمبودهای خود به مقابله برمی خیزد, کم کم دوره وابستگی به سر آمده و می خواهد زندگی مستقل خود را پایه ریزی کند.اطرافیان جوان باید موقعیت وی را خوب درک کنند و با محبت بااوبرخورد نمایند.در ایـن بـاره پـیـامـبر اکرمر به والدین و مربیان چنین می فرمایند: به شما سفارش می کنم که با جوانان مهربان باشید, زیرا آنان (در این هنگام ) نازکدل هستند ((۱۳)).

رشد ذهنی , عقلی جوان

در این دوره , جوان رشد ذهنی بیشتری پیدا می کند و از لحاظ ابزار ذهنی به حداکثر تحول عقلی خود می رسد.او می تواند کاملا عملیات ذهنی را انجام دهد.آنچه یک بزرگسال را از یک نوجوان , ممتاز می کند, مساله کم وبیش بودن تجربه است .او به خوبی می تواند قضایای منطقی را دریابد و خوب و بد را از هم تمیز دهد, می تواند به سادگی در مـورد کـارهـایش استدلال کند, زیرا نوعی هماهنگی بین تواناییهای ذهنی و عملی او به وجود آمده است .

استعدادهایش از حالت عمومی ـبراساس رغبتها و ذوقهایش ـ جهت گیری خاص پیدا می کند وبه یکی از کارها و یا فعالیتهای فنی و هنری وب علاقه مندمی شود.دارای قـدرت تـفـکـر گـردیده و می خواهد خود را از قید واقعیتهای محسوس و ملموس دوران کودکی رها سازد.

مـمـکـن است در بعضی از مسائل شک کند, ولی او می خواهد باورها و اعتقادهای خود را دوباره , بازسازی کند و آنها را از روی استدلال و دلیل قبول کند, بهمین جهت در مکتب اسلام , در دوران بلوغ و تکلیف از جوان خواسته شده است که عقاید والدین را به صورت تقلیدی نپذیرد, بلکه اصول اعتقادی را با استدلال منطقی یاد بگیرد تا در اعماق جانش نفوذکند و درحوادث و پیشامدها برای او شک و تردید حاصل نشود.

در ایـن مـرحـله از زندگی او باید بداند که زندگی فقط در خورد و خوراک , خلاصه نمی شود و دیگر نباید, همچون دوران کودکی به دنبال لذت جویی و لذت گرایی باشد.هدفی عالی در زندگی انسان وجود دارد, که باید آن را تعقیب کند و در مسیر کمال حرکت نماید.بـایـد چگونه زیستن را بیاموزد و با برگرفتن رهنمودهایی از زندگی انسانهای به کمال رسیده , چون پیامبر اکرمر و ائمه معصومین (ص ) خطوط زندگی نوین خود را ترسیم نماید.

ظهور هویت من در جوان

جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده ای روبه رو می شود, که ازسه محور او را محاصره کرده است : بحران بیولوژیکی , بحران روحی و روانی ,بحران اجتماعی .در بحران بیولوژیکی , بدن جوان تغییرات زیادی پیدا می کند که با تحریکهای جنسی توام است .در وهله اول , جوان باید خود را با این تحولها و تغییرهای جدید جسمی و جنسی سازگاری دهد.در بـحرانهای اجتماعی , جوان نیازهای اجتماعی خود را به صورت شرکت در فعالیتهای جمعی و اظهار تعلق به گروه و عضویت در آن برطرف می سازد.

مساله مهم بحران روحی و روانی , یافتن هویت خود است .او تـا بـه حـال تـصـویـر درست و روشنی از خود نداشته , ولی کم کم خود را به صورت یک وجود نوظهور, کشف می کند.او بـایـد هـویت دوره های قبلی زندگانی اش را با موقعیت جدیدش , پیوند دهد, در این جاست که هویت فردی اش شکل می گیرد.

حـالـتهایی را در خود احساس می کند و گاهی هم که تنها می شود به جستجوی سوالهایی چون : من کیستم ؟ جهان پیرامون من چیست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من کجای عالم هستم ؟ هدف من چیست ؟ من چگونه باید باشم ؟ می پردازد.

هـمـه این پرسشها بر اثر بروز هویت و آگاهی به خود برای جوان پیش می آید و او را دچار یک نوع نگرانی و سرگردانی می نماید.جـوان در جـسـتـجـوی شـخـصیت خود, به این نتیجه می رسد که چیزهایی را که برای او مهم و کارهایی را که برایش ارزشمند است بشناسد همچنین او در پی به دست آوردن معیارهایی است که بتواند براساس آنها رفتار خود و دیگران را مورد قضاوت و ارزشیابی صحیح قرار دهد ((۱۴)).

ایـن جـسـتـجـوی ذهـنی , اگر مسیر طبیعی اش را طی کند و بر اساس بینشی صحیح , پاسخی منطقی دریافت دارد, شخصیت فردی و اجتماعی اش درست شکل می گیرد و احساس اعتماد به نفس در وی قوت می یابد در این مرحله است که نقش سازنده و حیاتی دین در توجه دادن وی به سـوی خـدا و مـبـدا کمال و نیز در پرورش روح و روان و شخصیت جوان آشکار می گردد, زیرا به پرسشهای عمیق و ظاهرا ساده که از ضمیرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـی گـردد, پـاسـخ داده مـی شـود و به قلبش ثبات و آرامش بیشتری می بخشد و او را از سرگردانی روحی و روانی , نجات می دهد.

در این صورت است که شخصیت جوان , شکل و جهت می یابد و با الگوگیری از شخصیتهای بزرگ پـیـشـوایـان دیـنی , اراده اش قوی می گردد,بطوری که با همتی بلند, بزرگترین نیروی دوران زندگی خویش را در راه سازندگی خود و دیگران به کار می اندازد.