با این که چند سالی است بر مشاوره های پیش از ازدواج، به عنوان اقدامی ضروری و تعیین کننده برای ازدواج موفق تاکید شده است ولی هنوز این موضوع جایگاه خود را در میان خانواده ها باز نکرده است و متاسفانه هنوز شاهد ازدواج هایی عجولانه، بدون شناخت طرفین از یکدیگر و براساس احساسات زودگذر هستیم. از طرفی افرادی که تلاش می کنند فرآیند مشاوره پیش از ازدواج را انجام دهند، گاهی این مسیر را به درستی طی نمی کنند و بسیار دیده می شود که دختران و پسران جوان پس از انجام همه مراحل خواستگاری، انتخاب همسر و پس از انتخاب، به مشاور مراجعه می کنند.این که تا چه اندازه توصیه های کارشناسانه و موثر مشاور می تواند تصمیم آن ها را تغییر دهد، موضوعی است که به بررسی مفصلی نیاز دارد.


از چه زمان باید مشاوره پیش از ازدواج را شروع کرد؟

*اگر کسی بخواهد ازدواج کند، بهتر است اول به یک مشاور مراجعه، خودش را به او معرفی و روحیاتش را کاملا بیان کند. در این فرآیند، مشاور سوالاتی از او می پرسد تا ببیند که این فرد چه ویژگی هایی دارد. بعد از این پرس و جو به او می گوید که چه همسری برایش مناسب است یا خصوصیات روانی همسرش باید چگونه باشد؟

به لحاظ عاطفی و اخلاقی باید چه طور باشد و تا اندازه ای حدود انتخاب را برایش مشخص می کند. به هر حال در مرحله اول برای این که فرد مقداری خودش را بشناسد،بهتر است به یک مشاور مراجعه کند و بعد از این که خودش را شناخت باید ببیند بر مبنای این خودشناسی چه فردی برایش مناسب است؟ سپس همسرش را انتخاب کند.

شیوه صحیح مشاوره چگونه است؟

**در ابتدا باید هر کدام از طرفین به مشاور خود مراجعه کند و به او بگوید با توجه به شناختی که از من دارید، فردی با این شرایط به خواستگاری من آمده است یا من به خواستگاری اش رفته ام و ظاهر او را پسندیده ام. به نظر شما آیا می توانم با او ازدواج کنم؟ اگر مشاور پاسخ مثبت داد لازم است که مشاور در حضور هر دو نفر از آن ها سوالاتی بپرسد و روحیات آن ها را به هم معرفی کند. در جلسات مشاوره سوالاتی مطرح می شود که ممکن است در جلسات خواستگاری بیان نشده باشد.

تا چه حد می توان به مشاوره پیش از ازدواج اعتماد کرد؟

**در واقع مشاوره پیش از ازدواج می تواند به ما راهکارهایی بدهد تا انتخابی درست داشته باشیم. مشاور چند کار را انجام می دهد؛ یکی این که فرد را به خودش می شناساند. گام دوم این است که طرفین را به هم می شناساند و سپس اگر تشخیص می دهد فردی مبتلا به اختلال یا مشکلی است، تشخیص خودش را اعلام می کند تا به طرفین در تصمیم گیری کمک کند. از این رو گاهی لازم است آزمون شخصیتی از افراد بگیرند و اختلالات گوناگون تشخیص داده شود؛مثلا ممکن است یک نفر پارانوئید داشته باشد یا مبتلا به افسردگی باشد که این اختلالات برای افراد معمولی قابل تشخیص نباشد. ممکن است از دید یک فرد معمولی، یک نفر غیرت زیاد داشته باشد ولی از نظر مشاور این فرد دچار نوعی بیماری و اختلال پارانوئید است. یا مثلا مشاور می تواند بفهمد که یک شخص وسواس دارد یا نه؟ در حالی که یک فرد ممکن است نتواند با فرد وسواسی زندگی خوبی داشته باشد و زندگی آن ها به طلاق بینجامد. نکته بعد این که مشاور می تواند راه های تحقیق را به طرفین یاد بدهد یا به آن ها، چگونگی شناخت خانواده طرف مقابل را بیاموزد یا معیارها و جایگاه آن ها را مطرح و کمک کند تا فرد در برخورد با مسائل عامیانه روشن بینانه رفتار کند؛ مثلا در جامعه ما مرسوم است که می گویند شما ازدواج کنید، بعد از خطبه عقد مهرتان به دل هم می افتد، اما می بینید که پس از ازدواج هم محبتی ایجاد نمی شود. بنابراین مشاور می تواند به آن ها بگوید که در حین گفت وگوها باید علاقه به ازدواج پیدا شود. یا بعضی می گویند که قیافه و ظاهر مهم نیست و بعد از مدتی عادی می شود؛ در حالی که ممکن است فردی با این نیت با فردی که از نظر زیبایی در سطح دلخواهش نیست، ازدواج کند اما بعد از مدتی دچار چشم چرانی شود.

روش های شناخت طرف مقابل در جلسات پیش از ازدواج چیست
؟

**من کتابی نوشته ام با نام «شیوه های شناخت و گزینش همسر» برای شناخت طرف مقابل، کارهای زیادی می توان انجام داد. یکی از آن ها «گفت وگو» است که کمک می کند تا فرد را بشناسیم. از قدیم گفته اند «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد». امام علی(ع) می فرمایند:«سخن بگویید تا شناخته شوید». راه دوم، شناخت فرد از طریق دوستانش است. «تو اول بگو با کیان زیستی، آن گه بگویم که تو کیستی» راه سوم، مقایسه ادعا و عمل طرف مقابل است. فرد ممکن است بگوید که درآمد خوبی دارد اما زندگی اش محقر باشد یا می گوید که کتاب زیاد خوانده  است ولی اگر اسم چند تا از آن  کتاب ها را بپرسید، بگوید یادم نیست. معلوم می شود این ادعا با آن عمل تناسب ندارد.
نکته بعدی، اوقات فراغت است که چگونه پر می شود. مثلا بعضی افراد به کارهایی می پردازند که باعث آرامش آن هاست. بعضی نیز به نحوی از این اوقات استفاده می کنند که می تواند نشانه تندی آن ها باشد. مسئله بعدی، توجه به ورزش هایی است که فرد علاقه مند به انجام آن هاست.مثلا فردی که دوومیدانی و شنا انجام می دهد، طبع ملایم تری دارد. از طریق کتاب هایی که فرد مطالعه می کند نیز می توان به روحیاتش پی برد.
گاهی برای این که بتوانیم شخص را بشناسیم، باید سوال هایی از او بپرسیم که به او جهت ندهیم تا او فکر خودش را بگوید، مثلا بپرسیم که نظر شما درباره مسافرت چیست؟ یا نظر شما درباره معاشرت چیست؟ این جا معلوم نمی شود که سوال کننده، خودش گرایش به کدام طرف دارد. دروغ گویی فرد را چطور می توان تشخیص داد؟ می توان درجلسات مختلف خواستگاری یادداشت برداری کرد. از روی آن ها می توانیم بفهمیم که حرف هایی که زده است با حرف های جلسات قبل متفاوت است است یا نه، چون آدم های دروغ گو کم حافظه اند و یادشان نمی ماند که جلسه پیش چه گفته اند. به این شکل می توان دروغ گویی یا صداقت طرف مقابل را شناخت. نکته بعد، تحقیق است. ما می توانیم با تحقیقات از محل زندگی و محل کار، شخص را بشناسیم مثلا می توانیم به محل کارش مراجعه کنیم و ببینیم برخوردش با ارباب رجوع چگونه است در پایان یادآور می شوم کسانی که پیش از ازدواج، خوب راهنمایی شوند نیازشان به مشاوره بعد از ازدواج کم می شود .