درمانهای شناختی

درمانگری که از درمان شناختی استفاده می کند سعی دارد با آموزش دادن روشهای مؤثرتر به افراد برای تعبیر کردن تجربیات و فکر کردن درباره آنها به آنها کمک کند تا واکنشهای هیجانی، مانند اضطراب را کنترل کند. بسیاری از درمانگران شناختی برای این که به درمانجویان کمک کنند تا با عقاید منفی خود مبارزه کرده و مهارتهای تازه را بگیرند، از فنون رفتاری نیز استفاده می کنند. برای مثال، درمانگر شناختی هنگام کار کردن با فردی که به حملات وحشتزدگی و فوبی مکانهای باز مبتلاست، امکان دارد به او کمک کند تا توصیه مثبت به خود را مانند (آرام باش) را جایگزین گفتگوهای درونی خود شکن نظیر (من خیلی عصبی هستم) کند. ثابت شده است که ترکیب درمان های شناختی- در درمان اختلالهای اضطرابی بسیار مؤثر بوده است. [88]


در سال های اخیر طرفداران نظریه های رفتاری نیز علاقه فزاینده ای به روش های شناختی فهم و درمان اختلالات اضطرابی نشان داده اند و نظریه پردازان شناختی جانشینی های بالقوه مفیدتری برای مدل های سبب شناسی نظیر سنتی یادگیری اضطراب ارائه نموده اند. مفاهیم شناختی حالات اضطرابی غیر فوبیک حاکی است که الگوهای تفکر اشتباهی، مسخ شده و ویرانگر با رفتارهای غیر انطباقی و اختلالات هیجانی همراه هستند. درمان شناختی- رفتاری روش مناسبی برای درمان اختلالات اضطرابی است و برخی از مطالعات حاکی است که رواندرمانی ممکن است الگوهای نابهنجار فعالیت مغزی را تغییر دهد، اما کار بیشتری در این زمینه باید انجام گیرد. [89]

روشهای دیگری نیز برای درمان اختلالات اضطرابی وجود دارد مانند خانواده درمانی، زوج درمان، گروه درمانی و درمان بینش گرا که هر کدام در انواع اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار می گیرد، مثلاً خانواده درمانی در درمان اختلال وسواس فکر عملی مؤثر است.


[1] . کاپلان و سادوک، جلد2، 1386

[2] . هیلگارد و همکاران، 1382، ج2، ص194

[3] . دادستان، ج1، 1381، ص71

[4] . ساپینگتون، 1385

[5] . دادستان، ج1، 1381

[6] . دادستان، ج1، 1381

[7] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[8] . دیویسون و همکاران، ج1، 1384

[9] . اولمن و کراستر، 1975، به نقل از دادستان، 1381

[10] . دیویسون، نیل وکرینگ، ج1، 1384

[11] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[12] . خداپناهی، 1385

[13] . دادستان، ج1، 1381

[14] . هیلگارد و همکاران، 1382، ج2

[15] . دادستان، ج1، 1381

[16] . لانگ و راحمن به نقل از دادستان، جلد1، 1381

[17] . دادستان، ج1، 1381

[18] . عمید، جلد1، 1379، ص200

[19] . چاپلین، 1975، به نقل از دادستان، ج1، 1381، ص61

[20] . ربر، 1985، به نقل از دادستان، ج1، 1381، ص61

[21] . کاپلان و سادک، ج2، 1386، ص182

[22] . انجمن روانپزشکی آمریکا، 1375، ص337

[23] . دادستان، ج1، 1381

[24] . خداپناهی، 1385

[25] . کاپلان و سادوک، جلد دوم، 1386

[26] . خداپناهی، 1385

[27] . استرونگمن، 2003، به نقل از خداپناهی، 1385

[28] . خداپناهی، 1385

[29] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[30] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[31] . خداپناهی، 1385

[32] . خداپناهی، 1385

[33] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[34] . استرونگمن، 2003، به نقل از خداپناهی، 1385

[35] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[36] . ژالفک، 1991، به نقل از دادستان، جلد اول، 1381

[37] . دادستان، ج1، 1381

[38] . دادستان، ج1، 1381

[39] . دادستان، ج1، 1376

[40] . کاپلان و سادوک، جلد2، 1386

[41] . کاپلان و سادوک، جلد2، 1386

[42] . سید محمدی، 1386، ص110

[43] . سید محمدی، 1386

[44] . تناسبی با دیویسون و همکاران، ج1، 1384، ص164

[45] . مک نالی، 1997، به نقل از دیویسون و همکاران، ج1، 1384

[46] . ریوسیون و همکاران، ج1، 1384

[47] . دیویسون و همکاران، ج1، 1384، ص165

[48] . ریویسون و همکاران، ج1، 1384

[49] . دیویسون و همکاران، ج1، 1384، ص166

[50] . دیویسون، نیل و کرینگ، جلد1، 1384

[51] . سید محمدی، 1386

[52] . ریویسون و همکاران، ج1، 1384

[53] . سید محمدی، 1386

[54] . کرینگ و همکاران، جلد 1، 1384

[55] . کاپلان و سادوک، ج 2،1386

[56] . کاپلان و سادوک ج 2،1386

[57] . کرنیک و همکاران، ج 1، 1384 ص 200

[58] . نیل و همکاران جلد 1، 1384

[59] . کاپلان وسادوک ج 2، 1386

[60] . نیل و  همکاران ج 1، 1384، ص 200

[61] . نیل و  همکاران ج 1، 1384

[62] . نیل و  همکاران ج 1، 1384،ص 201

[63] . نیل و  همکاران ج 1، 1384

[64] . نیل و  همکاران، ج 1،1384

[65] . نیل و  همکاران ج 1، 1384

[66] . کرنیک و همکاران، ج 1، 1384

[67] . دیویسون و همکاران، ج 1، 1384

[68] . کاپلان و سادوک، ج 2، 1386

[69] . کاپلان و سادوک، ج 1، 1386

[70] . کاپلان و سادوک، ج 2، 1386

[71] . کاپلان و سادوک، ج 2، 1386

[72] . هیلگاد و همکاران، ج 2، 1382

[73] . سید محمدی، 1386

[74] . سید محمدی، 1386

[75] . هیلگارد و همکاران، ج2، 1382

[76] . سید محمدی، 1386

[77] . دادستان، ج1، 1376

[78] . دادستان، ج1، 1376

[79] . دادستان، ج1، 1376

[80] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[81] . سید محمدی، 1386

[82] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[83] . سید محمدی، 1386

[84] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

[85] . سید محمدی، 1386

[86] . ولپی، 1985، به نقل از کرینگ و همکاران، ج1، 1384

[87] . سید محمدی، 1386

[88] . سید محمدی، 1385

[89] . کاپلان و سادوک، ج2، 1386

####################################################################

مرکز خدمات روان شناسی و مشاوره باران

####################################################################

   اختلالات اضطرابی چیست؟

 
 
 
اختلالات اضطرابی به دو دسته طبیعی (در موقع حادثه ایجاد شده و بارفع عامل اضطراب انگیز رفع می شود مثل موقع امتحان ) و غیرطبیعی (فرد بدون دلیل و مدام اضطراب دارد) تقسیم می شود. اختلالات اضطرابی شایع ترین اختلالات روانی است و گروهی از اختلالات را در بر می گیرد که خصوصیات اصلی آنها علائم روانی و فیزیکی اضطراب را شامل می شود.
تعریف اضطراب :
یک هیجان عادی می باشد و همه انسان ها آن را تجربه می کنند و عبارتست از یک احساس ناخوشایند ذهنی به صورت بیم، ناراحتی، تنش و دلواپسی مبهم که با یک یا چند علامت جسمی مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد و بی قراری همراه است. (گاهی با رنگ پریدگی و گاهی با سرخی و داغ شدن صورت همراه است) .
اختلال اضطرابی فراگیر یا منتشر :
خصوصیات اصلی آن عبارتست از اضطراب و تشویش مفرط همراه با علائمی مثل تنش عضلانی، احساس گوش به زنگ بودن و از جا پریدن، اختلال در خواب، اختلال تمرکز، لرزش دست که این علائم باید حداقل 6 ماه ادامه داشته باشد این اختلال در زنان و در دهه سوم زندگی بیشتر است.
درمان: تجویز کوتاه مدت بنزودیازپین ها، بوسپیرون، ضد افسردگی های سه حلقه ای، پروپرانولول(برای کاهش علائم جسمی مثل لرزش دست) درمان دارویی 14-6 ماه و گاهی تا پایان عمر طول می کشد. همچنین آگاهی از علل و عوامل بیماری و استفاده از تکتیک های آرامی سازی نیز به درمان کمک می کند.
اختلال هراس:
عبارتست از بروز خودبخودی مکرر و غیرمنتظره حملات هراس (گرفتگی در گلو، تپش قلب شدید، احساس نزدیکی به مرگ، احساس خفگی و لرزش که کمتر از یک ساعت رفع می شود)
اختلال گذر هراسی:
یک ترس اکتسابی و غیرمنطقی از مکان هایی مثل فروشگاههای شلوغ، آسانسور، اتوبوس و .. است که فرد احساس می کند به دام افتاده است و در صورت بروز حمله هراس نمی تواند از آنجا خارج شود.
درمان :
تجویز ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل
ایمی پرامین، بنزودیازپین ها مثل آلپرازولام، مهارکننده های مونوآمنیواکسیداز مثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی بازجذب سروتونین مثل فلوئوکسیتین – آرام سازی – مواجهه تدریجی با مکان ها و شرایط استرس زا و کنار آمدن با آنها.
اختلالات فوبی :
فوبی به معنی ترس غیرمنطقی و بیمارگونه است. خصوصیات این اختلالات ترس است که قرار گرفتن در آنها بلافاصله منجر به واکنش اضطرابی می شود بطوری که از محرک اضطراب آور به طور آگاهانه اجتناب می کند علائم فوبی همان علائم اضطراب فراگیر است با این تفاوت که مبتلایان به فوبی فقط در شرایط خاص و قابل شناسایی دچار اضطراب می شوند. فوبی به دو دسته خاص واجتماعی تقسیم می شود.
فوب خاص (ساده) :
ترس غیرمنطقی، بارز و مستمر نسبت به یک شی یا موقعیت خاص که منجر به اجتناب از آن شی یا موقعیت می شود و در صورت مواجه شدن با آن اضطراب شدید را متحمل می شود. نمونه های فوبی ساده عبارتست از : ترس از حیوانات مثل گربه، ترس از ارتفاع، فضای بسته ، طوفان ، آب و ...
فوبی اجتماعی :
عبارتست از ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرد اجتماعی که در آن، شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است مورد کنجکاوی آنها قرار گیرد و فرد می ترسد به گونه ای رفتار کند که موجب تحقیر و شرمندگی او گردد. اگر فرد در این شرایط قرار گیرد دچار اضطراب قابل توجه ای می شود.
درمان فوبی:
بهترین درمان مواجهه تدریجی با عامل ترس آور است. آشنایی با علل بیماری و صحبت با روانپزشک مربوط – استفاده از داروهایی مثل پروپرانولول و فنلزین
اختلال وسواسی- جبری :
 وسواس به دوشکل فکری و عملی دیده می شود. وسواس فکری به یک عقیده، احساس یا فکر مربوط می شود. (مثل اشنغال دائم فکر به یکموضوع که فرد نمی تواند فکر را از ذهنش خارج کند) و وسواس عملی به حالت جبری انجام یک عمل اطلاق می شود. (مثل شستن مکرر دست ها)
انواع اختلال وسواسی- جبری : 1- نوع آلودگی مثل شستن مکرر دست ها2-نوع شک و تردید مثل چک کردن مرتب در که آقای قفل است یا نه3-افکار مزاحم بدون اعمال وسواسی مثل مرتب فکر می کند که بچه اش را بکشد اما این فکر بدون عمل است و اقدام به کشتن بچه اش نمی کند. 4- نوع دقت که فرد در کارها دقت افراطی دارد مثل دقت بیش از اندازه در خوردن غذا 5- نوع شمارش مثل شمردن موزاییک ها یا پلاک ماشین ها و ...
درمان:
داروهایی مثل کلومیپرامین و فلوکسیتین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و بوسپیرون با یک بنزو دیازپین مثل کلونازپام- گاهی در وسواس آلودگی فرد را با عامل آلوده مواجه
می کنیم و اجازه نمی دهیم که آلودگی را رفع کند.
اختلال استرس پس از سانحه:
این اختلال عبارتست از یک واکنش اضطرابی قابل توجه به دنبال یک ضربه بسیار شدید که با مرگ یا تهدید جدی زندگی و یا جراحت به بیمار یا فرد دیگر توأم بوده است که یا خود فرد در آن موقعیت وحشتناک بوده و یا شاهد آن بوده و وقتی حادثه تمام شده فرد مدام آن صحنه را به خاطر می آورد گاهی زیر 3 ماه (حاد) و گاهی تا 40 طول می کشد.
خصوصیات بالینی:
1-تجربه مجدد سانحه در رویا یا خیالات بیداری2-اجتناب مستمر از یادآوری سانحه3-برانگیختی بیش از حد و مداوم
درمان :
ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل آمی تریپتلین – وقفه دهنده های مونوآمینو اکسیدازمثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی باز جذب سرتونین مثل فلووکسامین
 
مداخلات لازم:
1- صحبت بیمار در مورد مسائل خود که باعث آرامش قابل توجهی در فرد می شود.
 2-استفاده از روش آرام سازی به این صورت که فرد روی تخت دراز کشیده تمام عضلات خود را شل می کند و به یک صحنه آرام مثل طبیعت فکر می کند سپس از نوک پا تا سر به تدریج عضلات را به صورت متناوب به مدت 3 ثانیه منقبض می کند و سپس به حالت اول برگشته و می گوید آرام
 3-شناسایی عوامل ایجاد کننده: اضطراب و رفع آنها
 4- سعی کنید که به تدریج و با کمک دیگران با عامل ترس آور مواجه شوید.
 5-در برابر خواسته دیگران قاطع باشید و در صورت لزوم به آنها نه بگویید.
 6- سعی کنید در اجتماعات یا
مکان هایی که باعث ترس و اضطراب شما می شود به تدریج و به تنهایی شرکت کنید.
 7- برای بهبود خواب در یک محیط آام قرار بگیرید و قبل از خواب دوش آب گرم  بگیرید و از نوشیدنی های گرم مثل شیا راستفاده کنید. از مصرف موادحاوی کافئین مثل چای و قهوه اجتناب شود.
 8- در صورت بروز حمله اضطرات و افزایش تعداد تنفس سعی کنید عمیق و کند تنفس بکشید یک پاکت یا نایلون را جلوی دهان و بینی خود گرفته و در آن نفس بکشید.
 9-در صورت ابتلا به استرس پس از سانحه سعی کنید صحنه حادثه را به یادآورده و احساسات خود را بروز دهید مطمئن باشید که فرد مبتلا به اختلالات اضطرابی هیچکاه دچار جنون نمی شود.