نورو فیدبک(لیلاچهرازی..بازی درمانگرومشاورکودک)

اختلالات مختلف روانی در حقیقت حاصل کارکرد نامناسب مغز و درنتیجه تولید الگوی ناصحیح امواج مغزی می‌باشند.

می‌دانیم که الگوی امواج مغزی ماست که حالات و صورت‌های مختلف روانی ما را به‌وجود می‌آورد. درواقع کارکرد مناسب یا نامناسب مغز ما سبب طبیعی بودن یا غیرطبیعی بودن تولید امواج در مغز می‌شود. اختلالات مختلف روانی در حقیقت حاصل کارکرد نامناسب مغز و درنتیجه تولید الگوی ناصحیح امواج مغزی می‌باشند. لذا مغز انسان نیز مانند هر سیستم پیچیده دیگری نیاز به تنظیم و رفع نواقص دارد. نکته مهم و جالب توجه این است که خود مغز می‌تواند خودش را تنظیم و به‌روز کند فقط کافی است که از وضعیت خود آگاهی پیدا کند. لذا همه کاری که باید انجام دهیم آگاهی یافتن از مدل نامطلوب کارکرد مغز و سعی در تنظیم مجدد آن می‌باشد. در حقیقت مغز ما با فیدبک‌هایی(بازخورد) که از بدن و نیز محیط اطراف ما می‌گیرد به کنترل و تنظیم کارکردهای مختلف جسمی و روانی و تعامل ما با محیط می‌پردازد. نوروفیدبک با فیدبکی که از امواج مغزی ارائه می‌دهد، مغز را در تنظیم فعالیت خود کمک می‌نماید.

 
1- نوروفیدبک (Neurofeedback) چگونه کار می‌کند؟
 
نوروفیدبک نوعی بیوفیدبک است که در آن از امواج مغزی به عنوان بازخورد استفاده می‌شود. بیوفیدبک یا پس‌خوراندزیستی با بکارگیری مفاهیمی از علوم مختلف در دهه 1950 مورد استفاده قرار گرفته و به تدریج رواج یافت و نهایتاً‌ در 1969 به این نام شناخته شد. ایده‌های متعددی از علوم مختلف من‌جمله یافته‌های مطالعاتی که در زمینه شرطی‌سازی دستگاه عصبی خودکار مرکزی، سایکوفیزیولوژی، رفتار درمانی، راهبردهای کنترل استرس، مهندسی پزشکی و سایبرنتیک انجام یافته به پرورش مدل کاربردی بیوفیدبک و شکل‌گیری آن به شکل امروزی کمک کرده است. اما اصلی‌ترین حوزه تعریف‌کننده بیوفیدبک علم سایبرنتیک می‌باشد که به طور مستقیم به تعریف پردازش اطلاعات و ارائة فیدبک در سیستم‌های گوناگون می‌پردازد.
طبق یکی از اصول پایه سایبرنتیک، فرد نمی‌تواند متغیری را کنترل نماید مگر اطلاعات لازم از آن متغیر را دریافت نماید. این اطلاعات را فیدبک می‌نامند. اصل دیگری نیز بیان می‌دارد که وجود بیوفیدبک یادگیری را ممکن می‌سازد. در بیوفیدبک‌ کاربردی هدف اصلی بالابردن آگاهی شخص نسبت به آنچه در بدن و حتی مغزش به وقوع می‌پیوندد و افزایش قدرت کنترل بر آن است. با ارائه این تکنیک افراد فیدبک‌های واضح و مستقیمی را از سیستم فیزیولوژی‌شان دریافت می‌دارند که به آنها در کنترل عملکرد این سیستم کمک می‌نماید. در نوروفیدبک سنسورهایی که الکترود نامیده می‌شوند بر روی پوست سر بیمار قرار می‌گیرند. این سنسورها فعالیت الکتریکی مغز فرد را ثبت و در غالب امواج مغزی (در اغلب موارد به شکل شبیه‌سازی شده در قالب یک بازی کامپیوتری یا فیلم ویدئویی) به او نشان می‌دهند. در این حالت پخش فیلم یا هدایت بازی کامپیوتری بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزی شخص انجام می‌شود. به این شکل فرد با دیدن پیشرفت یا توقف بازی و گرفتن پاداش یا از دست دادن امتیاز و یا تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم به وجود می‌آید، پی به شرایط مطلوب یا نامطلوب امواج مغزی خود برده و سعی می‌کند تا با هدایت بازی یا فیلم، وضعیت تولید امواج مغزی خود را اصلاح کند (مثلاً اگر قرار است فرد موج آلفای خود را کاهش دهد بازی در صورتی پیش می‌رود که موج آلفا از یک حد مشخص شده‌ای کمتر باشد.
نوروفیدبک در واقع یک فرایند آموزشی است که در آن مغز خودتنظیمی را فرا می‌گیرد. در طول آموزش، فعالیت مغز توسط اداره هشیار و ناهشیار توجه کنترل می‌شود. یادگیری هشیارانه زمانی اتفاق می‌افتد که فرد در می‌یابد که چطور سیگنال فیدبک به توجه و وضعیت ذهنی او ارتباط پیدا می‌کند.
قسمت عمده یادگیری در سطح ناهشیار اتفاق می‌افتد، جائیکه مغز تدریجاً می‌تواند بصورت مستقیم و خودکار سیگنال فیدبک را کنترل کند. مهارت‌های جدید که بصورت آگاهانه و نا آگاهانه بدست آمده‌اند در طول آموزش درونی می‌شوند و بطور خودکار به فعالیت‌های روزانه فرد منتقل می‌شوند. این کار درست مانند یادگرفتن رانندگی است. همانطور که رانندگی پس از یادگیری کامل به صورت یک سری اعمال خودکار در می‌آید و هیچگاه فراموش نمی‌گردد، مهارت‌هایی نیز که مغز در طی آموزش نوروفیدبک فرا می‌گیرد ماندگار خواهند بود.
بنابراین نوروفیدبک به مغز کمک می‌کند تا یاد بگیرد که چطور خودش را تنظیم و نواقص عملکردی خود را برطرف نماید. لذا هیچ‌گونه دستکاری یا مداخله ماده خارجی وجود ندارد که بخواهد عوارض جانبی داشته باشد یا وابستگی ایجاد کند. با نوروفیدبک ما تنها مهارتهای جدیدی را فرا می‌گیریم، مهارت‌هایی که ما و مغزمان را بیش از پیش توانمند می‌سازد. نوروفیدبک از نوروپلاستیسیتی کمک می‌گیرد. از دید روانشناسی، چنین به نظر می‌رسد که آموزش و تمرین تمرکز، فرایندهای ارتباط، رشد و بلوغ عصب‌شناختی در مغز را تحریک و افزایش می‌دهد. این وقتی اتفاق می‌افتد که نورون‌ها طی آموزش به ایجاد ارتباطات سیناپسی (ارتباط بین نورونی) جدید وادار شده و باعث بهبود عملکرد مغز در مناطق خاص می‌شوند. همچنین شواهدی وجود دارد که بین فعالیت موج آلفا و جریان خون مغز ارتباط مستقیمی وجود دارد. به عبارت دیگر وقتی فرد موفق می‌شود که برای مدتی وضعیت افزایش موج آلفا را حفظ کند، مغز وی خون بیشتر و در نتیجه اکسیژن و غذای بیشتری دریافت می‌کند. این مسئله سبب می‌شود که نورون‌های آسیب دیده به بازتولید و بهبود هدایت سیگنال‌های الکتریکی خود بپردازند. توانایی سلول‌های عصبی به ایجاد ارتباطات سیناپسی و مسیرهای جدید در مغز، نوروپلاستیسیتی نام دارد. یک مثال برای این حالت وقتی است که منطقه جدیدی در مغز کارکردهای یک منطقه دیگر را به عهده می‌گیرد. به این ترتیب در طی آموزش نوروفیدبک، نورپلاستیستی وارد عمل می‌شود.

2- کاربردهای درمانی نوروفیدبک

بیش‌فعالی/کمبود توجه (AD/HD)
بیش از هر زمان دیگری، برای درمان AD/HD از نوروفیدبک استفاده شده است. 85-80% کودکان مبتلا به AD/HD به وسیله نوروفیدبک بهبودی کامل می‌یابند.
اضطراب (Anxiety)
بسیاری از متخصصان، بکارگیری نوروفیدبک به منظور درمان اضطراب را یکی از عمده‌ترین موارد و زمینه‌های استفاده از نوروفیدبک می‌دانند. اکثر آن‌ها معتقدند اضطراب یکی از اولین مواردی بود که به نوروفیدبک پاسخ داد. نتایج پژوهشی نشان می‌دهد که در حدود 90-80% از بیماران اضطرابی با این روش بهبود یافته‌اند
ناتوانی یادگیری (Learning Disability)
این اختلالات در سنین دبستان شایع هستند. در درمان این اختلالات، نوروفیدبک تحول بزرگی ایجاد کرده است. در این مورد نوروفیدبک به تنهایی پاسخگوست و نیازی به درمان مکمل ندارد. معمولاً با کامل کردن یک دوره درمانی بهبودی ثابتی حاصل می‌شود.
اختلالات خواب
اولین تغییراتی که مراجعین عموماً بعد از شروع درمان با نوروفیدبک مشاهده می‌کنند، تغییر و تنظیم خوابشان است. بنابراین می‌توان از نوروفیدبک در درمان اختلالات خواب نیز استفاده کرد.
صرع، آسیب مغزی و سکته مغزی
در انواع صرع و در مواردی که داروها مؤثر نبوده‌اند و بیماری بسیار مزمن و غیرقابل کنترل بوده است نوروفیدبک در درمان 70 تا 90% بیماران موفق بوده است.
آسیب مغزی
نوروفیدبک سبب بهبود مشکلات ناشی از آسیب‌ و سکته مغزی می‌شود. از آن‌جمله می‌توان به بهبود در حافظه، سردرد، گیجی و حواس‌پرتی، سرگیجه، مشکلات تمرکزی، اضطراب، افسردگی، تغییرات خلقی، اختلالات خواب، تحریک‌پذیری، مشکلات ادراک بینایی و دیسلکسی اشاره کرد.
دردهای مزمن و سردردهای میگرنی
درمانگران و پزشکانی که از نوروفیدبک برای درمان دردهای مزمن و سردردهای میگرنی استفاده کرده‌اند، اعلام کردند که وقوع و شدت حملات میگرن در اکثر موارد با استفاده از این روش کاهش می‌یابد و حتی از بین می‌رود.
افسردگی
در مورد بیماران مبتلا به افسردگی اساسی که هیچ درمانی برای آن‌ها کارساز نبوده، نوروفیدبک در اغلب موارد بهبوددهنده بوده است.
سوء مصرف مواد
مطالعات نشان داده است که در مقایسه با درمان‌های موجود برای ترک اعتیاد، درمان با نوروفیدبک از بسیاری از روش‌های دیگر موفق‌تر بوده است. علاوه براین، درمان با این روش وسوسه و ولع فرد را کاهش می‌دهد و در درازمدت احتمال عود و بازگشت را پایین می‌آورد.

3- جلسات درمان با نوروفیدبک

ابتدا شرح حالی از مراجع گرفته می‌شود. سپس او روی صندلی مخصوص و راحتی می‌نشیند. 2 الکترود به گوش‌های مراجع و یک الکترود به سر او، در جای مناسب متصل می‌شود (بنا به تشخیص درمانگر). سپس از بیمار خواسته می‌شود تا کاملاً آرام باشد و به صفحه کامپیوتری که در مقابلش قرار دارد نگاه کند. درمانگر برنامه خاصی برای بیمار در نظر گرفته است که متناسب با مشکل اوست. (این برنامه‌ها شبیه بازی کامپیوتری هستند). بیمار کار خاصی انجام نمی‌دهد بلکه مغز اوست که همه‌ کارها را انجام می‌دهد. پس از چندین جلسه تمرین و تکرار، مغز تکالیف را می‌آموزد و خود را با آن‌ها تطبیق می‌دهد. در پایان جلسه الکترودها از بیمار جدا می‌شود و تکالیفی برای انجام در منزل به او داده می‌شود. به منظور هرچه بهتر بودن نتایج حاصل از درمان و پایداری بیشتر اثرات درمانی، تعداد جلسات باید به حدی باشد که درمان تکمیل شود. مدت معمول جلسات 45 دقیقه است، ممکن است در برخی موارد کمی طولانی‌تر یا کوتاهتر باشد. حداقل 2 تا 3 جلسه در هفته توصیه می‌شود. اما برگزاری 3 تا 4 جلسه در هفته باعث تسهیل درمان می‌شود. برای قطع درمان باید به تدریج فاصله جلسات را زیاد کرد. ابتدا دو هفته یکبار و در صورتی که بهبودی ادامه پیدا کرد ماهی یک بار. اگر به محض از بین رفتن علائم و نشانه‌های بیماری، درمان را قطع کنیم، ممکن است پس از گذشت مدتی مثلاً 3 ماه یا 9 ماه تمامی نشانه‌های بیماری برگردند. در اینجاست که تصور می‌کنیم نوروفیدبک بی‌تأثیر بوده است. اما باید بدانیم نوروفیدبک در حقیقت نوعی یادگیری است و کاملاً واضح است که هرچه تکرار و تمرین بیشتر باشد، یادگیری نیز بهتر و بیشتر خواهد بود و آموخته‌ها دیرتر از بین می‌روند. تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبک گزارش نشده است، بلکه تمام اثراتی که داشته مثبت بوده است. بدترین حالت این است که نوروفیدبک نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همزمان کردن مصرف دارو با نوروفیدبک نه تنها عوارض بدی ندارد، بلکه باعث می‌شود تأثیر داروها بیشتر شود و پس از مدتی داروها قطع شوند.


4- مزیت‌های درمان تکنولوژیک نسبت به دارو درمانی

نداشتن عوارض جانبی و اثرات سوء برخی داروها از جمله اثرات سوء داروها کاهش انعطاف‌پذیری مغز است. داشتن اثرات درمانی پایدار .
بهبود بیماری در مواردی‌که دارو‌درمانی تنها علائم را موقتا? از بین می‌برد، مانند AD/HD، وسواس‌های شدید، افسرده‌خویی و ... . تنظیم کل فعالیت‌های مغز.
در حقیقت داروها به عنوان یک ماده خارجی سعی در تنظیم فعالیت‌های مغز دارند. بنابراین با قطع آن‌ها، نظم ایجاد شده در مغز نیز از بین می‌رود و مغز مجدداً برای اینکه تنظیم خود را به دست آورد نیازمند داروست. این مسئله به عنوان اثر تنظیمی داروها شناخته می‌شود در حالیکه هدف نوروفیدبک آموزش خودتنظیمی به مغز است و سعی دارد به مغز یاد دهد که چگونه خود را تنظیم کند. در نتیجه پس از درمان با نوروفیدبک، مغز با مواجهه با مشکلات جدید و خارج شدن از نظم خود، نیازمند ماده دارویی خارجی نمی‌باشد چرا که می‌تواند از طریق فرایند خودتنظیمی، نظم جدید خود را بدست آورد. «در واقع در دارودرمانی به مغز ماهی داده‌ایم، در‌حالی‌که در نوروفیدبک ماهیگیری یاد داده‌ایم
از آنجا که نوروفیدبک به تنظیم کارکرد مغز می‌پردازد، لذا در ارتقاء توانمندی ها و مهارت های مختلف ذهنی و شناختی مانند بهینه سازی تصمیم گیری، افزایش خلاقیت، تقویت حافظه، افزایش تمرکز، کاهش استرس و اضطراب، افزایش هماهنگی جسم و بدن (بویژه در ورزشکاران)، افزایش توانمندی‌های هنری از جمله در موسیقی و ... تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد. امروزه بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌های معتبر جهانی از جمله ناسا(سازمان علوم فضایی آمریکا) از این روش و سایر روش‌های مبتنی بر بیوفیدبک، به منظور بهینه‌سازی عملکرد پرسنل خود استفاده می‌کنند.

5- تاریخچه نوروفیدبک

همه چیز در سال‌های دهه 1960 شروع شد. دکتر باری استرمان Barry Sterman، محقق دانشگاه UCLA کالیفرنیا، مشغول به انجام تحقیقاتی درباره فعالیت عصب‌شناختی مرتبط با خواب بود که در خلال آن موفق به کشف امواج 14 هرتز در EEG مغز گربه‌های مورد آزمایش گردید. این امواج با کاهش تنش عضلانی در گربه‌ها ارتباط داشتند و بعدها نام SMR به خود گرفتند. دکتر استرمان و گروهش به تحقیقات خود ادامه دادند تا ببینند که آیا گربه‌ها در ازای دریافت پاداش (شیر)، تولید امواج SMR در مغز خود را افزایش می‌دهند یا خیر؟ پاسخ مثبت و نتیجه رضایتبخش بود. به دنبال آن دکتر استرمان هدایت تحقیقاتی برای NASA را برعهده گرفت که در آن به ارزیابی سمی بودن سوخت موشک پرداخت (افرادی که در معرض سوخت قرار می‌گرفتند دچار حالات استفراغ، سردرد، افزایش دم‌ و بازدم (هواگیری)، توهم و تشنج می‌شدند. دکتر استرمان گربه‌ها را در معرض مقدار زیادی سوخت قرار داد و در آن‌ها حالات استفراغ، سر و صدا، افزایش هواگیری، بزاق‌آوری، حملات تشنجی و مرگ را به دنبال هم مشاهده کرد. اما یک گروه از گربه‌ها واکنش دیگری نشان دادند که باعث تعجب گروه تحقیق شد. آن‌ها توانستند وقوع حملات را در دوز بیشتری نسبت به دوز قابل تحمل برای گربه‌های دیگر متوقف کنند. گروه با مراجعه به سوابق گربه‌ها دریافتند که این گروه از گربه‌ها پیش از این طی مطالعه خواب، تحت آموزش SMR قرار گرفته بودند. دکتر استرمان تحقیقات خود را روی انسان و در مورد بیماران مبتلا به صرع ادامه داد. او تاکنون مقالات زیادی درباره استفاده از نوروفیدبک نوشته است. تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبک گزارش نشده است، بلکه تمام اثراتی که داشته مثبت بوده است. بدترین حالت این است که نوروفیدبک نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همزمان کردن مصرف دارو با نوروفیدبک نه تنها عوارض بدی ندارد، بلکه باعث می‌شود تأثیر داروها بیشتر شود و پس از مدتی داروها قطع شوند.