تحقیقات نشان داده است که در جوامع بدوی یا در جوامعی که قوانین عرفی آن حول محور زور مستقر شده و منطق در آن کاربرد کمتری دارد، تنبیه سخت ترین و کم هزینه ترین و
 در عین حال هم بدترین واکنش موجود است.
روانکاوان معتقدند هنگامی که نمی توانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم توسط خشونت آن را اعمال می کنیم.
 وقتی انسان قادر نباشد بر محیط کنترل داشته باشد
 این عدم کنترل را دلیل ضعف و ناتوانی خود تلقی می کند،
در چنین شرایطی فرد بیمار فکر می کند که دوست داشتنی نیست و غیرقابل احترام است
 و در چنین حالتی حتی احساس شرم نهفته در درون آدمی افزایش می یابد.
 در این شرایط است که تخلیه کردن احساس شرم به وسیله کتک زدن و تحقیر کردن کسی که ما را خشمگین کرده است،
فوق العاده ارضاکننده و تخلیه کننده لذا این تجربه به کرات تکرار می شود.

 هنگامی که کودک کتک می خورد
 به تنها چیزی که نمی اندیشد کار اشتباهی است که انجام داده است بلکه تنها چیزی که کودک در آن شرایط به آن می اندیشد آن است که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است.
اضطراب، ترس از جدایی، شب ادراری و وجود علائم روان تنی را از جمله تاثیرات کوتاه مدت خشونت نسبت به کودکان است.
 اما آن چه اهمیت بیشتری دارد اثرات درازمدت خشونت بر کودک است،
اعتماد به نفس پایین
و احساس شرم
از مهمترین این تاثیرات است
و چنین کودکی در بزرگسالی
 تبدیل به یک والد مهاجم،
خشن و آزاردهنده خواهد شد.
 و اما قربانیان خشونت نیز خودشان در اعمال خشونت نقش مهمی را ایفا می کنند زیرا سکوت در مقابل خشونت موجب بروز مجدد آن خواهد شد.
اگر در خانواده، گفتمان منطق حاکم باشد میتوان بحران های گوناگون را مدیریت کرد
 اما هر جا که ما روش های آموزشی، تربیتی، علمی و ساز و کارهای منطقی برای مهار اختلافات خانوادگی نداشته باشیم خشونت تنها راه چاره تلقی می شود.
خشونت معمولا وقتی میان افراد ابراز میکند که فرد تهدیدی را احساس می کند و در پاسخ به آن احساس تهدید،هیچ دفاع وعکس العملی درحال حاضربه ذهنش نمیرسد؛
بنابراین رفتار پرخاشگرانه از خود بروز می دهد.