گوشت در برابر سکس!
در عصر شکار، تأمین مواد غذایی کاری دشوار بود که نیاز به قدرت عضلانی زیاد داشت. از یک طرف ضعف عضلانی زنان مانع موفقّیت آنها در جمع آوری غذا میشد و از دیگر سو بارداری، زایمان و شیردهی مکرّر زنان که از نوجوانی تا سالمندی آنها را اشغال می کرد امکان جستجوی غذا را برای آنان محدود می کرد. نتیجه این که زنان قدرت تأمین غذای خود و  فرزندان‌شان را نداشتند و مجبور بودند برای این منظور به مردان متّکی باشند. این شرایط ایجاب می کرد که زنان تأمین نیاز جنسی مردان را منوط به دریافت غذا نمایند. بنابراین در عصر شکار، «فاحشگی» رفتار نرمال و همگانی زنان بود. شرایط فوق، با تغییراتی در عصر کشاورزی نیز ادامه یافت امّا عصر صنعتی شرایط جدیدی ایجاد کرد: فعالیت تولیدی نیازی به قدرت عضلانی نداشت بنابر‌این زنان فرصتی برابر مردان برای تأمین غذا داشتند. همزمان ابداع روش مؤثر جلوگیری از بارداری (کنتراسپشن) باعث شد که زنان مجبور نباشند همۀ دوران مفید عمر خود را صرف بارداری، زایمان و بچّه داری کنند. بنابر این زنان می‌توانستند به فعالّیت جنسی خود نه به عنوان کالایی برای فروش بلکه به فرصتی برای لذّت بنگرند. پس انتظار می‌رفت که زنان تجارت «سکس در برابر غذا»، «تمکین در برابر نفقه» و «لذّت در برابر امنیّت» را کنار بگذارند امّا چنین نشد. چه چیزی مانع شکسته شدن این سنّت فکری است؟

کالا به عنوان «فتیش»
«فتیش» به معنای شیء مقدّس است. در روانپزشکی اصطلاع «فتیشیسم» در مورد کسانی به کار می رود که تنها در حضور یک شیء خاص (مثلاً کفش قرمز پاشنه بلند در یک زن) تحریک جنسی پیدا می کنند. کارل مارکس پایه گذار مارکسیسم، مبحثی را تحت عنوان «کالا به عنوان فتیش» مطرح کرده است. از نظر او، در جامعۀ سرمایه‌داری (کاپیتالیسم)، شیء برای نیاز عینی خریداری نمی شود بلکه خرید اشیاء جنبۀ «افسون زدگی» به خود می گیرد! انسان ها به گونه ای به اشیاء پشت ویترین ها می نگرند که گویی آنها اشیائی متبرّک و مقدّس اند که برای تعمید و رستگاری ضروری اند! به قول «اریک فروم» روانکاو اومانیست «داشتن جای بودن را می‌گیرد.» این «افسون زدگی» محصول سیکل معیوب نظام کاپیتالیستی است: ما تولید می کنیم تا مصرف کنیم و مصرف می کنیم تا تولید کنیم! در نظام کاپیتالیستی پس از انقلاب صنعتی، ماشین ها باری را که بر دوش «بردگان» بود به دوش گرفتند امّا به «بردگان» وظیفۀ جدیدی محول شد:
خرید بیش از نیاز!